در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 990

متن درس





تبیین عرفانی و فلسفی رابطه عقل، وحی و تجلیات الهی در فص ایناسیه

تبیین عرفانی و فلسفی رابطه عقل، وحی و تجلیات الهی در فص ایناسیه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۹۰)

دیباچه

فص ایناسیه از فصوص الحکم ابن عربی، چون گوهری درخشان در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در رابطه میان عقل، وحی و تجلیات الهی می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر مفهوم علّیت و تضایف، جایگاه عقل در فهم حقایق الهی و محدودیت‌های آن در برابر وحی و کشف عرفانی را بررسی می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، در درس‌گفتار جلسه ۹۹۰، با رویکردی نقادانه و مبتنی بر مبانی عرفان شیعی، قرآن کریم و منطق، دیدگاه‌های ابن عربی را مورد سنجش قرار داده و به تبیین عمیق این مفاهیم پرداخته‌اند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تکمیلی، متنی نظام‌مند، علمی و دانشگاهی ارائه می‌دهد که چون مشعلی، مسیر تأمل در معرفت الهی را روشن می‌سازد. متن با آیات قرآنی، روایات، نقدهای عرفانی و تمثیلات فاخر غنی شده تا پاسخگوی نیازهای پژوهشی مخاطبان باشد.

بخش نخست: چارچوب توحیدی و آغاز با بسمله

بسمله، بنیاد تأمل عرفانی

درس‌گفتار با ذکر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز می‌شود که به معنای «به نام خداوند بخشنده مهربان» است. این ذکر، چون کلیدی است که دروازه تأملات عرفانی و فلسفی را می‌گشاید و هر بحث را در سایه وحدت ذاتی حق و رحمانیت و رحیمیت الهی قرار می‌دهد.

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾

ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان.

درنگ: بسمله، چارچوب توحیدی تأملات عرفانی را بنیان نهاده و هر بحث را در سایه رحمانیت و رحیمیت الهی قرار می‌دهد.

این چارچوب، گویی چون شالوده‌ای است که بنای معرفت را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین جایگاه بسمله به عنوان بنیاد تأملات عرفانی، چارچوب توحیدی بحث را روشن ساخت. این آغاز، مسیر کاوش در مفاهیم عقل، وحی و تجلیات الهی را هموار نمود.

بخش دوم: نقد دیدگاه ابن عربی در باب علّیت

مقدمه ابن عربی درباره علّیت

ابن عربی در فص ایناسیه، با استناد به مثال پدر و فرزند، مدعی است که معلول (فرزند) می‌تواند علّت علّت خود (پدر) باشد، زیرا عنوان «پدر» وابسته به وجود فرزند است. او می‌فرماید: «وإذا كان الأمر في العلية بهذه المثابة»، گویی معلول، علّت علّت خویش است، زیرا پدر بدون فرزند، عنوان پدر را ندارد. این دیدگاه، گویی بنایی است که بر پایه‌ای سست استوار شده و نیازمند نقد است.

درنگ: ابن عربی مدعی است که معلول (فرزند) می‌تواند علّت علّت خود (پدر) باشد، زیرا عنوان پدر به وجود فرزند وابسته است.

این مقدمه، به دلیل خلط میان مفاهیم، از منظر منطقی نارساست.

نقد منطقی مقدمه ابن عربی

استاد فرزانه، این دیدگاه را به دلیل خلط میان علّیت وجودی و تضایف منطقی مورد نقد قرار می‌دهند. علّیت، رابطه‌ای وجودی است که در آن پدر، علّت وجودی فرزند است، اما تضایف، رابطه‌ای ذهنی و منطقی است که در آن عنوان «پدر» و «فرزند» به‌صورت متقابل تحقق می‌یابد. این خلط، گویی چون آمیختن آب زلال با گل است که حقیقت را تیره می‌سازد.

درنگ: مشکل ابن عربی در خلط میان علّیت وجودی و تضایف منطقی است که به سوء‌فهم در تبیین رابطه علّت و معلول منجر شده است.

این نقد، ضرورت دقت در تبیین مفاهیم منطقی را آشکار می‌سازد.

تمایز علّیت و تضایف

برای رفع این خلط، تمایز میان علّیت و تضایف ضروری است. علّیت وجودی، به رابطه واقعی میان موجودات اشاره دارد؛ پدر، وجوداً علّت فرزند است. اما تضایف، رابطه‌ای ذهنی است که در آن عنوان «پدر» و «فرزند» به‌صورت متقابل در ظرف ذهن تحقق می‌یابد. گویی علّیت، چون ریشه‌ای است که درخت وجود را تغذیه می‌کند، و تضایف، چون سایه‌ای است که در ذهن نقش می‌بندد.

درنگ: علّیت، رابطه‌ای وجودی است و تضایف، رابطه‌ای ذهنی و منطقی. پدر، علّت وجودی فرزند است، اما عنوان پدر و فرزندی، تضایف منطقی است.

این تمایز، چون آیینه‌ای، حقیقت رابطه علّت و معلول را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، دیدگاه ابن عربی درباره علّیت را تبیین و نقد کرد. با تفکیک علّیت وجودی و تضایف منطقی، ضعف منطقی ابن عربی آشکار شد و نظام منطقی عرفان شیعی استوار گردید.

بخش سوم: جایگاه عقل در برابر وحی و کشف

محدودیت عقل در فهم وحی

ابن عربی از مقدمه نارسای خود نتیجه می‌گیرد که عقل در فهم کمالات الهی، مانند وحی و مقامات انبیا، ناقص است: «فما ظنك بتساع نظر عقلي في غير هذا المضيق». او معتقد است که عقل، در برابر حقایق غیبی، چون مشعلی کم‌نور است که نمی‌تواند ژرفای وحی را روشن سازد.

درنگ: ابن عربی نتیجه می‌گیرد که عقل در فهم کمالات الهی و مقامات انبیا ناقص است، اما این نتیجه از مقدمه‌ای نارسا استخراج شده است.

استاد فرزانه، هرچند این نتیجه را درست می‌دانند، اما استدلال ابن عربی را به دلیل ضعف منطقی ناکافی می‌شمارند.

عقل و پذیرش معجزات

عقل، معجزات و کرامات انبیا را محال نمی‌داند، اما قادر به ادراک وجودی آن‌ها نیست. این انفعال، نه از تعارض با وحی، بلکه از محدودیت عقل در برابر عنایات الهی ناشی می‌شود. گویی عقل، چون مسافری است که در برابر اقیانوس بی‌کران وحی، تنها ساحل را می‌بیند.

درنگ: عقل، معجزات را محال نمی‌داند، اما قادر به ادراک وجودی آن‌ها نیست، زیرا این امور از عنایات الهی سرچشمه می‌گیرند.

این تبیین، جایگاه عقل را در نظام معرفتی روشن می‌سازد.

نقد علمای ظاهری

ابن عربی، علمای ظاهری مانند ابن سینا را به دلیل ناتوانی در فهم مقامات انبیا نقد می‌کند. اما استاد فرزانه، این نقد را ناعادلانه می‌دانند، زیرا ابن سینا در «اشارات» به امکان امور خارق‌العاده اذعان کرده، اما خود را قادر به انجام آن‌ها نمی‌داند. این دیدگاه، گویی چون پلی است که عقلانیت و عرفان را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: نقد ابن عربی به علمای ظاهری مانند ابن سینا ناعادلانه است، زیرا ابن سینا معجزات را ممکن می‌داند، اما خود را قادر به انجام آن‌ها نمی‌شمارد.

این نقد، هماهنگی میان عقل و عرفان را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، محدودیت عقل در برابر وحی و جایگاه آن در پذیرش معجزات را تبیین کرد. نقد دیدگاه ابن عربی درباره علمای ظاهری، هماهنگی عقل و عرفان را در نظام معرفتی روشن ساخت.

بخش چهارم: عقل، بنیاد معرفت و عرفان

عقل، پیغمبر انبیا

عقل، نه‌تنها با دین و وحی تعارض ندارد، بلکه مبنای ارزش انبیاست. حدیث شریف می‌فرماید: «عقل، وسیله‌ای است که با آن خداوند رحمان عبادت می‌شود و بهشت کسب می‌گردد». عقل، چون سلطان اندیشه است که مسیر معرفت الهی را هموار می‌کند.

درنگ: عقل، مبنای ارزش انبیاست و به عنوان سلطان اندیشه، با دین و وحی هماهنگ است.

این دیدگاه، عقل را چون ستاره‌ای راهنما در مسیر عرفان معرفی می‌کند.

عرفان، شکوفه عقل

عرفان، فرزند خلف عقل است. عقل کامل، به عشق و معرفت می‌رسد و عارف، با تکمیل عقل، به مراتب عالی معرفت دست می‌یابد. هرگونه حمله به عقل، گویی چون تخریب بنای معرفت است که عرفان را نیز فرو می‌ریزد.

درنگ: عرفان، شکوفه عقل است و عارف، با تکمیل عقل، به معرفت الهی می‌رسد.

این تبیین، پیوند عمیق عقل و عرفان را استوار می‌سازد.

نقد خلط عقل و وهم

ابن عربی، گاه وهم را با عقل خلط کرده و این خطا، به سوء‌فهم در تبیین معرفت منجر شده است. عقل، ادراک کلیات را بر عهده دارد، در حالی که وهم، به جزئیات خیالی محدود است. این خلط، گویی چون آمیختن نور و سایه است که حقیقت را مخدوش می‌کند.

درنگ: خلط عقل و وهم در دیدگاه ابن عربی، به سوء‌فهم در تبیین معرفت منجر شده است.

این نقد، ضرورت تفکیک قوای نفسانی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، عقل را به عنوان بنیاد معرفت و عرفان تبیین کرد. تأکید بر نقش عقل به عنوان پیغمبر انبیا و شکوفه عرفان، نظام معرفتی عرفان شیعی را استوار ساخت.

بخش پنجم: اهمیت آموزش منطق

منطق، ابزار عقلانیت

منطق، چون ابزاری است که عقل را در فهم روابط وجودی و ذهنی یاری می‌رساند. آموزش منطق از کودکی، از خلط مفاهیم مانند علّیت و تضایف جلوگیری می‌کند. این آموزش، گویی چون بذری است که درخت معرفت را بارور می‌سازد.

درنگ: آموزش منطق از کودکی، عقل را در فهم صحیح روابط وجودی و ذهنی تقویت می‌کند.

این دیدگاه، ضرورت آموزش منطق را در نظام آموزشی برجسته می‌سازد.

منطق، علمی مشترک

منطق، علمی مشترک میان همه انسان‌هاست، فارغ از دین و مذهب. گویی چون زبانی جهانی است که حقیقت را برای همگان روشن می‌سازد. آموزش آن، حتی برای غیرمسلمانان، ضروری است.

درنگ: منطق، علمی مشترک میان همه انسان‌هاست و آموزش آن، فارغ از دین، ضروری است.

این تبیین، جامعیت منطق را در معرفت بشری آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، اهمیت آموزش منطق را به عنوان ابزار عقلانیت و علمی مشترک تبیین کرد. این آموزش، بنیان عقلانیت و معرفت الهی را استوار می‌سازد.

بخش ششم: حیرت در سلوک عرفانی

دو نوع حیرت

حیرت در سلوک عرفانی به دو نوع تقسیم می‌شود: حیرت مبتدی در عالم ناسوت و برزخ، و حیرت عالی در برابر ذات و اسماء ام الهی. حیرت مبتدی، گویی چون شگفتی کودکی است که با دیدن جهانی نو متحیر می‌شود، اما حیرت عالی، نشانه کمال در مواجهه با عظمت ذات الهی است.

درنگ: حیرت مبتدی در ناسوت و برزخ رخ می‌دهد، اما حیرت عالی در برابر ذات و اسماء ام الهی است.

این تمایز، مراحل سلوک عرفانی را روشن می‌سازد.

انبیا و حیرت

انبیا، به دلیل دریافت وحی و مشاهده تجلیات الهی، تنها در برابر ذات و اسماء ام متحیر می‌شوند. گویی چون کوهی استوارند که در برابر طوفان‌های ناسوت و برزخ نمی‌لرزند، اما در برابر عظمت ذات الهی، سر تعظیم فرو می‌آورند.

درنگ: انبیا تنها در برابر ذات و اسماء ام الهی متحیر می‌شوند، نه در برابر ناسوت و برزخ.

این تبیین، جایگاه والای انبیا را در سلوک عرفانی آشکار می‌سازد.

عقل و تعجب در برابر کرامات

عقل، در برابر کرامات و معجزات، تعجب می‌کند، اما آن‌ها را محال نمی‌داند. این تعجب، نشانه محدودیت عقل در ادراک حقایق غیبی است، نه تعارض با آن. گویی عقل، چون چشمی است که در برابر نور خیره‌کننده خورشید، تنها سایه‌ها را می‌بیند.

درنگ: عقل، در برابر کرامات تعجب می‌کند، اما آن‌ها را محال نمی‌داند، زیرا از محدودیت خود آگاه است.

این دیدگاه، هماهنگی عقل و کرامات را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، حیرت در سلوک عرفانی را در دو مرتبه مبتدی و عالی تبیین کرد. تأکید بر حیرت انبیا در برابر ذات الهی و تعجب عقل در برابر کرامات، نظام عرفانی را روشن ساخت.

بخش هفتم: نقد شارح ابن عربی

پیچیدگی غیرضروری شارح

شارح ابن عربی، با افزودن مفاهیمی مانند تجلی و فطرت، مسئله علّیت را پیچیده‌تر کرده است: «وإذا كان الأمر الإلهي وشأنه عند التجلي بهذه المثابة». این افزودن‌ها، گویی چون شاخ و برگ اضافی است که درخت حقیقت را از دید پنهان می‌کند.

درنگ: شارح ابن عربی، با افزودن مفاهیم تجلی و فطرت، مسئله علّیت را غیرضروری پیچیده کرده است.

این نقد، ضرورت ساده‌سازی در تبیین عرفانی را آشکار می‌سازد.

تمایز موضوعات مستقل

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که اعقل بودن انبیا به دلیل دریافت وحی و مشاهده تجلیات الهی است، اما این موضوع، ربطی به بحث علّیت و تضایف ندارد. گویی این دو، چون دو مسیر جداگانه‌اند که نباید درهم آمیخته شوند.

درنگ: اعقل بودن انبیا به دلیل دریافت وحی است، اما ربطی به بحث علّیت و تضایف ندارد.

این تبیین، استقلال موضوعات عرفانی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، پیچیدگی غیرضروری شارح ابن عربی را نقد کرد و استقلال موضوع اعقل بودن انبیا از بحث علّیت را تبیین نمود. این نقد، نظام عرفانی را از خلط مفاهیم پاک ساخت.

بخش هشتم: مراتب عرفان و نقش عقل

سه مرتبه عرفان

عرفان در سه مرتبه تعریف می‌شود: دانش عقلانی (برهانی)، دانش دینی (شرعی)، و مشاهدات غیبی. عارف کامل، در هر سه مرتبه استوار است و هیچ‌یک با دیگری تعارض ندارد. گویی عارف، چون پرنده‌ای است که با سه بال عقل، شرع و کشف به سوی حقیقت پرواز می‌کند.

درنگ: عرفان در سه مرتبه عقلانی، دینی و غیبی تعریف می‌شود و عارف کامل، در هر سه مرتبه استوار است.

این تقسیم‌بندی، جامعیت عرفان اسلامی را آشکار می‌سازد.

عقل، نزدیک‌کننده به تجلی الهی

عقل، انسان را به تجلیات الهی نزدیک می‌کند، اما قادر به ادراک کامل آن‌ها نیست. گویی چون پلی است که سالک را به ساحل حقیقت می‌رساند، اما خود در آب غرق نمی‌شود.

درنگ: عقل، انسان را به تجلیات الهی نزدیک می‌کند، اما قادر به ادراک کامل آن‌ها نیست.

این تبیین، نقش عقل را در سلوک عرفانی روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، مراتب عرفان را در سه ساحت عقلانی، دینی و غیبی تبیین کرد. تأکید بر نقش عقل به عنوان نزدیک‌کننده به تجلیات الهی، جایگاه والای آن را در عرفان استوار ساخت.

بخش نهم: علم مدرن و انعطاف عقل

عقل و پدیده‌های نوین

عقل، در برابر پدیده‌های نوین علمی، مانند بارداری بدون تماس با مذکر، ممکن است متحیر شود، اما آن‌ها را محال نمی‌داند. گویی عقل، چون کاوشگری است که در برابر کشفیات جدید، شگفت‌زده اما پذیراست.

درنگ: عقل، در برابر پدیده‌های نوین علمی متحیر می‌شود، اما آن‌ها را محال نمی‌داند.

این دیدگاه، انعطاف‌پذیری عقل را در برابر ناشناخته‌ها آشکار می‌سازد.

پیوند عقل و معرفت غیبی

عقل، با پذیرش امکان امور ناشناخته، راه را برای معرفت غیبی باز می‌کند. گویی چون درگاهی است که سالک را به سوی حقیقت غیبی هدایت می‌کند، بدون آنکه خود در آن وارد شود.

درنگ: عقل، با پذیرش امکان امور ناشناخته، راه را برای معرفت غیبی باز می‌کند.

این تبیین، هماهنگی عقل و معرفت غیبی را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نهم

بخش نهم، انعطاف‌پذیری عقل در برابر پدیده‌های نوین و نقش آن در گشودن راه معرفت غیبی را تبیین کرد. این دیدگاه، عقل را چون مشعلی در مسیر حقیقت نمایان ساخت.

بخش دهم: ضرورت تحول در علم دینی

نقد کهنگی در علم دینی

علم دینی، گاه به تکرار مطالب کهنه محدود شده و از پویایی بازمانده است. استاد فرزانه، خواستار تحول در نظام آموزشی علم دینی‌اند تا با آموزش روزآمد، از کهنگی پرهیز شود.

درنگ: علم دینی باید با آموزش روزآمد، از تکرار مطالب کهنه پرهیز کند.

این نقد، ضرورت نوآوری در علم دینی را آشکار می‌سازد.

احیای علوم ولایی

علوم ولایی، چون گنجی پنهان است که باید احیا شود. این علوم، گویی چون نسیمی‌اند که غبار کهنگی را از چهره علم دینی می‌زدایند و آن را به سوی پویایی هدایت می‌کنند.

درنگ: احیای علوم ولایی، علم دینی را از کهنگی به سوی پویایی هدایت می‌کند.

این دیدگاه، مسیر تحول علم دینی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دهم

بخش دهم، ضرورت تحول در علم دینی و احیای علوم ولایی را تبیین کرد. تأکید بر پویایی و نوآوری، علم دینی را به سوی آینده‌ای روشن هدایت نمود.

جمع‌بندی

فص ایناسیه، چون دریچه‌ای به سوی کاوش در رابطه عقل، وحی و تجلیات الهی، دیدگاه‌های ابن عربی را درباره علّیت و تضایف مطرح می‌کند. این نوشتار، با تحلیل درس‌گفتار جلسه ۹۹۰، این دیدگاه‌ها را با مبانی عرفان شیعی، قرآن کریم و منطق سنجید. نقد خلط علّیت و تضایف، تأکید بر برتری عقل به عنوان پیغمبر انبیا و شکوفه عرفان، و تبیین مراتب عرفان، نظام معرفتی عرفان شیعی را روشن ساخت. آیات قرآنی، مانند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾، و احادیث، مبنای الهی این نقدها را تأیید کردند. علم دینی، با احیای علوم ولایی و آموزش منطق، به سوی پویایی هدایت شد. این متن، چون پلی است که سالکان را از وادی خلط مفاهیم به سوی قله معرفت الهی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی