در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 991

متن درس





تحلیل عرفانی و فلسفی رابطه عقل و معرفت در فصوص الحکم

تحلیل عرفانی و فلسفی رابطه عقل و معرفت در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه نهصد و نود و یک)

دیباچه

فصوص الحکم، اثر سترگ شیخ محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان گوهری در آسمان عرفان نظری می‌درخشد و به کاوش در مفاهیم عمیق هستی‌شناختی، از جمله رابطه عقل و معرفت، می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار جلسه نهصد و نود و یک، به تحلیل نقادانه و فلسفی این رابطه در چارچوب عرفان نظری اختصاص دارد. هدف، ارائه متنی جامع و علمی است که با زبانی متین و وزین، مفاهیم عرفانی و فلسفی را برای پژوهشگران و جویندگان معرفت الهی روشن سازد. این تحلیل، با حفظ تمامی جزئیات و نکات اصلی، از تمثیلات فاخر و استعارات دلنشین بهره می‌گیرد تا عمق معارف عرفانی را به‌گونه‌ای جذاب و در عین حال دقیق منتقل کند.

بخش نخست: تبیین رابطه عقل و معرفت

تمایز قلمرو عقل و معرفت

در عرفان نظری، عقل و معرفت، دو ساحت مکمل اما متمایزند. عقل، به کلیات و اوصاف وجود می‌پردازد، در حالی که معرفت، به جزئیات و ذوات اشیا توجه دارد. عقل، چونان چراغی است که راه را می‌نمایاند، اما معرفت، چونان گام‌های استوار سالک، این راه را طی می‌کند. این تمایز، ریشه در تفاوت میان ادراک نظری (عقل) و تجربه شهودی (معرفت) دارد. عقل، به تحلیل اوصاف کلی وجود می‌نشیند، اما معرفت، حقیقت متعین اشیا را در تجربه‌ای باطنی درک می‌کند.

درنگ: عقل به کلیات و اوصاف وجود می‌پردازد، در حالی که معرفت به جزئیات و ذوات اشیا توجه دارد و تجربه شهودی را در بر می‌گیرد.

تفاوت عملی عقل و معرفت

عقل، راه حقیقت را می‌بیند، اما معرفت، این راه را می‌پیماید. اولیای الهی، به جای توقف در ادراک نظری، با سلوک عملی در مسیر حقیقت گام برمی‌دارند. این تفاوت، چونان تمایز میان نگریستن به قله و صعود به آن است. عقل، در مقام نظریه‌پردازی باقی می‌ماند، اما معرفت، با تجربه زیسته، سالک را به مقصد می‌رساند.

درنگ: عقل، راه حقیقت را می‌بیند، اما معرفت، با سلوک عملی، این راه را طی می‌کند و به تجربه زیسته حقیقت می‌رسد.

علم و معرفت در نسبت با اوصاف و ذوات

علم، که از جنس عقل است، به اوصاف اشیا تعلق دارد، در حالی که معرفت، به حقیقت و تعینات ذاتی آنها نظر دارد. این دیدگاه، با نظریه تجلیات ذات و صفات در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد. معرفت، چونان کلیدی است که درهای حقیقت متجلی در مظاهر را می‌گشاید، در حالی که عقل، به تحلیل صفات کلی بسنده می‌کند.

درنگ: علم به اوصاف اشیا مربوط است، اما معرفت به حقیقت و تعینات ذاتی آنها تعلق دارد و با نظریه تجلیات ابن‌عربی همخوان است.

دسته‌بندی انسان‌ها: عاقل و عارف

انسان‌ها به دو دسته عاقل و عارف تقسیم می‌شوند. عاقل، معرفت را به عقل بازمی‌گرداند و حقیقت را با توجیهات عقلانی تحلیل می‌کند. عارف، اما، حقیقت را با شهود مستقیم می‌بیند و از توجیهات عقلانی بی‌نیاز است. این تقسیم‌بندی، چونان خط‌کشی دقیق، تفاوت روش‌شناختی در مواجهه با حقیقت را آشکار می‌سازد.

درنگ: عاقل، معرفت را به عقل بازمی‌گرداند، اما عارف، با شهود مستقیم، حقیقت را بی‌نیاز از توجیه می‌بیند.

بخش دوم: حیرت و تعارض عقل و معرفت

حیرت: نتیجه تعارض دو حقیقت

حیرت، حالتی است که انسان به دو حقیقت متعارض باور دارد، اما نمی‌تواند یکی را برگزیند. این حالت، از شبهه یا علم متمایز است. حیرت، چونان ایستادن در میانه دو راه است که هر دو به ظاهر درست می‌نمایند. این مفهوم، با آیه فَإِنَّهُمْ لَا يَكْذِبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (انعام: 33، «آنها تو را تکذیب نمی‌کنند، بلکه ظالمان آیات خدا را انکار می‌کنند») پیوند دارد، که به تعارض بین پذیرش و انکار اشاره می‌کند.

درنگ: حیرت، زمانی پدید می‌آید که انسان بین دو حقیقت متعارض گرفتار شود و نتواند یکی را برگزیند، و با آیه انعام: 33 مرتبط است.

انواع حیرت

حیرت به دو نوع تقسیم می‌شود: حیرت مبتدی، که از تعارض عقل و معرفت ناشی می‌شود، و حیرت منتهی، که خاص اولیای الهی است و در مواجهه با ذات و اسماء الهی پدید می‌آید. حیرت مبتدی، چونان گامی لرزان در آغاز سلوک است، اما حیرت منتهی، چونان غرق شدن در اقیانوس بی‌کران وحدت و کثرت الهی است.

درنگ: حیرت مبتدی از تعارض عقل و معرفت ناشی می‌شود، اما حیرت منتهی، خاص اولیا در مواجهه با ذات و اسماء الهی است.

عقل واصل و عارف کامل

تنها عقل واصل، که از پیرایه‌های جاهلیت پالوده شده، و عارف کامل، که دارای معرفت الهی است، می‌توانند تعارض میان عقل و معرفت را حل کنند. دیگران، در دام خرافات یا توجیهات نادرست گرفتار می‌شوند. این پالایش، چونان صیقل دادن آیینه‌ای است که حقیقت را بی‌غبار بازتاب می‌دهد.

درنگ: عقل واصل و عارف کامل، با پالایش از جاهلیت، تعارض عقل و معرفت را حل می‌کنند و از خرافات در امان می‌مانند.

نقد مدعیان عرفان

بسیاری از مدعیان عرفان، فاقد معرفت حقیقی‌اند و به خرافات یا رفتارهای ناپسند، مانند قلندری، گرایش دارند. عرفان حقیقی، با عصمت و التزام به شرع همراه است. این نقد، چونان مشعلی است که تاریکی‌های عرفان کاذب را روشن می‌سازد.

درنگ: مدعیان عرفان که فاقد معرفت حقیقی‌اند، به خرافات و قلندری گرایش دارند، در حالی که عرفان حقیقی با عصمت و شرع پیوند دارد.

تبیین حیرت توسط شارح

شارح فصوص، حیرت را حالتی می‌داند که انسان نمی‌تواند حقیقت را انکار یا تأیید کند، زیرا عقل مانع پذیرش شهود می‌شود. این تعریف، حیرت را چونان پلی میان عقل و شهود معرفی می‌کند که سالک را به تأمل عمیق‌تر وامی‌دارد.

درنگ: حیرت، حالتی است که عقل مانع پذیرش شهود می‌شود و سالک را در میانه تأیید و انکار نگه می‌دارد.

بخش سوم: عبد رب و عبد نظر

تفاوت عبد رب و عبد نظر

عبد رب (عارف)، عقل را به خدا بازمی‌گرداند و معجزات را می‌پذیرد، در حالی که عبد نظر (عاقل)، حقیقت را به حکم عقل توجیه می‌کند. عارف، چونان پرنده‌ای است که در آسمان حقیقت پرواز می‌کند، اما عاقل، در زمین تحلیل‌های عقلانی گام می‌زند.

درنگ: عبد رب، عقل را به خدا نسبت می‌دهد و معجزات را می‌پذیرد، اما عبد نظر، حقیقت را به توجیهات عقلانی بازمی‌گرداند.

تجلی حق و متجلی‌له

عارف، به‌عنوان متجلی‌له (کسی که حق بر او تجلی کرده)، حقیقت را به خدا نسبت می‌دهد، اما عاقل، آن را به عقل تنزیل می‌کند. این مفهوم، با نظریه تجلی ابن‌عربی همخوان است، که عارف را مظهر تجلی حق می‌داند و حقیقت را در مرتبه الهی آن می‌بیند.

درنگ: عارف، به‌عنوان متجلی‌له، حقیقت را به خدا نسبت می‌دهد، اما عاقل، آن را به عقل تنزیل می‌کند.

رویکرد علمای ظاهری

علمای ظاهری، آیات و کراماتی که فراتر از عقل‌اند، به توجیهات عقلانی بازمی‌گردانند و از پذیرش اسباب غیرعادی خودداری می‌کنند. این رویکرد، چونان حصاری است که عقل را از شهودات باطنی جدا می‌سازد.

درنگ: علمای ظاهری، آیات و کرامات را به توجیهات عقلانی بازمی‌گردانند و از پذیرش اسباب غیرعادی خودداری می‌کنند.

نقد عدم استجابت دعا

بسیاری از دعاها به دلیل عدم باور به اسباب غیرعادی مستجاب نمی‌شوند، زیرا عقل، امکان تحقق آن را رد می‌کند. ایمان و تسلیم، چونان کلیدی است که درهای استجابت را می‌گشاید.

درنگ: عدم باور به اسباب غیرعادی، مانع استجابت دعا می‌شود، زیرا عقل، امکان تحقق آن را رد می‌کند.

بخش چهارم: پایه‌های عرفان حقیقی

سه تیررس عرفان

عرفان حقیقی بر سه پایه استوار است: مشاعر حسی (درک صحیح محسوسات)، عقل و برهان (فهم معقولات)، و شرع (التزام به کتاب و سنت). این سه‌گانه، چونان سه ستون است که بنای عرفان را استوار می‌سازد.

درنگ: عرفان حقیقی بر سه پایه مشاعر حسی، عقل و برهان، و شرع استوار است و این سه، عارف را از انحراف حفظ می‌کنند.

نقد عرفان عوامانه

عرفان، به دلیل افتادن به دست عوام، قلندران، و بی‌سوادان، از محتوای اصیل خود تهی شده است. این انحراف، چونان شاخه‌ای خشکیده، عرفان را از ریشه‌های حکیمانه‌اش جدا کرده است.

درنگ: عرفان عوامانه، به دلیل افتادن به دست قلندران و بی‌سوادان، از محتوای حکیمانه خود تهی شده است.

مثال عارف بی‌سواد

عارفی مؤمن، اما ناآگاه به شرع، در مسائل شرعی به دیگران ارجاع می‌داد، زیرا از خطا در شرع می‌ترسید. این مثال، چونان آیینه‌ای است که اهمیت التزام به شرع را در عرفان نشان می‌دهد.

درنگ: عارف بی‌سواد، با ارجاع مسائل شرعی به دیگران، بر اهمیت التزام به شرع در عرفان تأکید دارد.

شرع: حافظ حقیقت

شرع، مانند پوست گردو، حافظ حقیقت عرفان است. بی‌توجهی به شرع، به فساد عرفان می‌انجامد. این تمثیل، چونان نگهبانی استوار، نقش شرع را در حفظ سلامت عرفان نشان می‌دهد.

درنگ: شرع، مانند پوست گردو، حافظ حقیقت عرفان است و بی‌توجهی به آن، به فساد عرفان منجر می‌شود.

عرفان حکیمانه در برابر عرفان قلندری

عرفان حکیمانه، نیازمند علم و حکمت است، اما عرفان قلندری، به هر فردی، حتی بدون علم، نسبت داده می‌شود. عرفان حکیمانه، چونان درختی تنومند است که ریشه در علم و شرع دارد، اما عرفان قلندری، چونان علفی بی‌ریشه است.

درنگ: عرفان حکیمانه، نیازمند علم و حکمت است، اما عرفان قلندری، فاقد پایه‌های علمی و شرعی است.

نقد رسانه‌های امروزی

رسانه‌ها، عرفان قلندری را ترویج می‌کنند، نه عرفان حکیمانه‌ای که با شرع و عقل سازگار است. این نقد، چونان هشداری زنگ‌دار، به انحراف فرهنگی در ترویج عرفان کاذب اشاره دارد.

درنگ: رسانه‌ها، عرفان قلندری را ترویج می‌کنند، نه عرفان حکیمانه که با شرع و عقل پیوند دارد.

بخش پنجم: عارف و نشئه اخروی

عارف در نشئه دنیوی

عارف، در نشئه دنیوی، احکام دنیا بر او جاری نیست، زیرا باطنش به نشئه اخروی متصل است. او، چونان مسافری است که در دنیا زیست می‌کند، اما دلش در دیار آخرت سیر می‌کند.

درنگ: عارف، در نشئه دنیوی، به نشئه اخروی متصل است و احکام دنیا بر او جاری نیست.

هماهنگی حس ظاهر و باطن عارف

حس ظاهر عارف، با حس باطن او هماهنگ است و حرام را مانند بوی نامطبوع تشخیص می‌دهد. این هماهنگی، چونان بصیرتی است که حق را از باطل جدا می‌سازد.

درنگ: حس ظاهر و باطن عارف هماهنگ است و او حرام را مانند بوی نامطبوع تشخیص می‌دهد.

مجهول بودن اولیای الهی

اولیای الهی، به‌صورت مجهول‌اند و تنها کسانی که خدا بصیرتشان را باز کند، آنها را می‌شناسند. این مفهوم، با روایت «مؤمنین در میان بندگان خدا پنهان‌اند» همخوانی دارد. اولیا، چونان گنج‌هایی مخفی‌اند که تنها با کلید بصیرت الهی یافت می‌شوند.

درنگ: اولیای الهی مجهول‌اند و تنها با بصیرت الهی شناخته می‌شوند، چنان‌که در روایت «مؤمنین در میان بندگان خدا پنهان‌اند» آمده است.

اسم اعظم و تجلیات متغیر

اسم اعظم، ثابت نیست و بسته به زمان و مکان تغییر می‌کند. عارف، این تغییرات را با شهود درک می‌کند. این پویایی، چونان جویباری است که در هر لحظه به شکلی نو درمی‌آید.

درنگ: اسم اعظم، ثابت نیست و عارف، تغییرات آن را با شهود درک می‌کند.

نقش توفیق الهی در شناخت اولیا

شناخت اولیا، نیازمند توفیق الهی و باز شدن چشم بصیرت است. بدون این توفیق، انسان از خیر آنها محروم می‌ماند. بصیرت، چونان هدیه‌ای الهی است که راه را به سوی اولیا می‌گشاید.

درنگ: شناخت اولیا، نیازمند توفیق الهی و بصیرت است که انسان را از خیر آنها بهره‌مند می‌سازد.

بخش ششم: خیرات معنوی و غفلت از آن

غفلت از خیرات معنوی

بسیاری از مردم، از خیرات معنوی، مانند زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، غافل‌اند و به امور مادی مشغول‌اند. این غفلت، چونان پرده‌ای است که حقیقت را از دیدگان پنهان می‌کند.

درنگ: غفلت از خیرات معنوی، مانند زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، انسان را از حقیقت دور می‌سازد.

اهمیت قم به‌عنوان مرکز معنوی

قم، به دلیل حضور اولیای الهی و مراکز معنوی، مکانی برای کسب خیرات و برکات است. این شهر، چونان باغی معنوی است که میوه‌های معرفت در آن می‌روید، اما بهره‌مندی از آن، نیازمند صفا و اخلاص است.

درنگ: قم، به دلیل حضور اولیا و مراکز معنوی، مکانی برای کسب خیرات است، اما نیازمند صفا و اخلاص است.

نقد غفلت از زیارت

بسیاری از ساکنان قم، از زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) غافل‌اند و به دنبال علم و مادیات‌اند. این غفلت، چونان گم کردن گنجی در دسترس است که راه اتصال به حقیقت را می‌بندد.

درنگ: غفلت از زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم، انسان را از اتصال به حقیقت محروم می‌کند.

مثال مرده‌شور

مرده‌شوری که تنها استخوان می‌بیند، نمادی از غفلت از حقیقت باطنی است. این تمثیل، چونان آیینه‌ای است که محدودیت ادراک ظاهری را در برابر حقیقت باطنی نشان می‌دهد.

درنگ: مرده‌شور، که تنها استخوان می‌بیند، نمادی از غفلت از حقیقت باطنی در برابر ادراک ظاهری است.

ضرورت جست‌وجوی حقیقت

انسان باید برای یافتن خیرات معنوی، همان‌گونه که برای امور مادی تلاش می‌کند، جست‌وجو کند. این جست‌وجو، چونان سفری است که سالک را به گنج‌های معنوی رهنمون می‌شود.

درنگ: جست‌وجوی حقیقت، مانند تلاش برای امور مادی، انسان را به خیرات معنوی رهنمون می‌شود.

نقد جامعه‌شناسی ناقص

جامعه‌شناسی که مردم را به دلیل عدم خرید، بی‌پول می‌داند، درک ناقصی دارد. مردم، با دقت و تحقیق خرید می‌کنند. این مثال، چونان هشداری است که به ضرورت دقت در تحلیل‌های اجتماعی و معنوی اشاره دارد.

درنگ: تحلیل ناقص اجتماعی، مانند قضاوت درباره خرید مردم، ضرورت دقت در فهم حقیقت را نشان می‌دهد.

ضرورت سلوک شبانه

برای کسب معرفت، انسان باید در سحرگاهان و خلوت، به جست‌وجوی حقیقت بپردازد. سحر، چونان زمانی است که آسمان دل صاف و آماده دریافت نور حقیقت است.

درنگ: سلوک شبانه در سحرگاهان، انسان را به دریافت حقیقت در خلوت رهنمون می‌سازد.

حوزه حقیقی قم

قم، فراتر از حوزه علمی، دارای حوزه‌ای حقیقی است که نیازمند کشف و شهود است. این شهر، چونان معدنی از معرفت است که تنها با تلاش و بصیرت می‌توان به آن دست یافت.

درنگ: قم، دارای حوزه‌ای حقیقی است که نیازمند کشف و شهود برای دسترسی به معرفت آن است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار جلسه نهصد و نود و یک، به تحلیل رابطه عقل و معرفت در فصوص الحکم پرداخت و تمایز میان این دو ساحت را با دقت بررسی کرد. عقل، به کلیات و اوصاف وجود می‌پردازد، در حالی که معرفت، به ذوات و جزئیات حقیقت راه می‌یابد. عارف، با شهود مستقیم، از توجیهات عقلانی بی‌نیاز است، اما عاقل، حقیقت را به تحلیل عقلانی بازمی‌گرداند. این تحلیل، با نقد عرفان کاذب و تأکید بر عرفان حکیمانه، بر ضرورت تلفیق مشاعر حسی، عقل و برهان، و شرع برای دستیابی به معرفت الهی تأکید کرد. همچنین، با اشاره به غفلت از خیرات معنوی، مانند زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، انسان را به جست‌وجوی حقیقت در خلوت و سلوک دعوت نمود. این اثر، با بهره‌گیری از زبانی متین و تمثیلات ادبی، تلاش کرد تا مفاهیم عمیق عرفانی را به‌گونه‌ای روشن و علمی برای پژوهشگران ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی