متن درس
تحلیل عرفانی و فلسفی حکمت، احسان و خیر در فص لقمانی فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه هزار و سوم)
دیباچه
فصوص الحکم، اثر جاودانه شیخ محییالدین ابنعربی، چونان گوهری در آسمان عرفان نظری میدرخشد و به کاوش در مفاهیم عمیق هستیشناختی و معرفتی میپردازد. فص لقمانی، یکی از درخشانترین فصول این اثر، به بررسی حکمت، احسان، و خیر اختصاص دارد که در آیینه تعالیم لقمان حکیم متجلی شدهاند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار جلسه هزار و سوم، به تحلیل نقادانه و فلسفی این سه مفهوم بنیادین در چارچوب عرفان نظری و فلسفه اسلامی میپردازد. هدف، ارائه متنی جامع، علمی، و متین است که با زبانی فصیح و استعاراتی دلنشین، مفاهیم عرفانی را برای پژوهشگران و جویندگان معرفت الهی روشن سازد. تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط، با حفظ امانت به متن اصلی، در این اثر گنجانده شده تا نقشهای کامل از این معارف عمیق ترسیم گردد.
بخش نخست: تبیین حکمت، احسان، و خیر در فص لقمانی
اختصاص حکمت احسانیه به لقمان
فص لقمانی در فصوص الحکم، به دلیل نسبت حکمت احسانیه به لقمان حکیم، جایگاه ویژهای دارد. این نسبت، ریشه در آیه شریفه قرآن کریم دارد: وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ (لقمان: 12، «و بهراستی به لقمان حکمت عطا کردیم»). لقمان، بهعنوان صاحب حکمت، مظهر استحکام در اندیشه و عمل است که او را از خطا و نفوذ آفات مصون میدارد. این حکمت، نهتنها صفتی الهی است، بلکه انسان را به سوی کمال رهنمون میسازد.
درنگ: حکمت احسانیه به لقمان نسبت داده شده، زیرا او صاحب حکمت الهی است که در آیه وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ (لقمان: 12) تأیید شده است.
حکمت و خیر کثیر
حکمت، منشأ خیر کثیر است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا (بقره: 269، «و هر کس را که حکمت داده شود، به یقین خیر فراوانی داده شده است»). این خیر کثیر، نتیجه استحکام حکمت در اندیشه و عمل است که انسان را به سوی نیکیهای بیشمار هدایت میکند. حکمت، چونان کلیدی است که درهای خیرات الهی را میگشاید و سالک را به مراتب کمال میرساند.
درنگ: حکمت، منشأ خیر کثیر است و انسان را به کمال و نیکیهای فراوان رهنمون میسازد، طبق آیه وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا (بقره: 269).
نقد شرح شارح فصوص
شرح شارح فصوص الحکم در این فص، از نظر روششناختی، مجمل و فاقد بیان گویاست. این شرح، که میتوانست در زمانی کوتاه ارائه شود، به دلیل فقدان وضوح، نیازمند بسط و توضیح بیشتری است. این نقد، چونان مشعلی است که کاستیهای تحلیلی را در برابر نور حقیقت آشکار میسازد.
درنگ: شرح شارح فصوص، به دلیل مجمل بودن و فقدان بیان گویا، نیازمند بسط و توضیح دقیقتر است.
سه صفت حکمت، احسان، و خیر
لقمان، به دلیل دریافت حکمت، احسان، و خیر از جانب خداوند، بهعنوان صاحب الحکمه، محسن، و صاحب الخیرات شناخته میشود. این سه صفت، چونان سه ستون استوار، بنای کمال انسانی را در عرفان نظری و عملی تشکیل میدهند. حکمت، پایه اندیشه محکم است؛ احسان، تجلی عمل نیک است؛ و خیر، ثمره این دو در زندگی سالک است.
درنگ: لقمان، به دلیل دریافت حکمت، احسان، و خیر، صاحب الحکمه، محسن، و صاحب الخیرات است.
مراتب حکمت در سلوک عرفانی
در کتاب منازل السائرین، حکمت پس از علم، یقین، و بصیرت قرار دارد و مقدم بر احسان و خیر است. این سلسلهمراتب، چونان نردبانی است که سالک را از یقین به حکمت، از حکمت به احسان، و از احسان به خیر رهنمون میسازد. یقین، پایه معرفتی است که بدون آن، حکمت تحقق نمییابد.
درنگ: حکمت، در منازل السائرین، پس از علم، یقین، و بصیرت و مقدم بر احسان و خیر قرار دارد.
تقدم یقین بر حکمت
یقین، شرط لازم برای دستیابی به حکمت است. کسی که به یقین نرسیده، نمیتواند حکیم باشد. یقین، چونان ریشهای است که درخت حکمت را استوار میسازد و سالک را از تردید و خطا مصون میدارد.
درنگ: یقین، مقدم بر حکمت است و بدون آن، حکمت تحقق نمییابد.
تقدم حکمت بر احسان
حکمت، بر احسان تقدم دارد؛ زیرا اندیشه محکم، شرط تحقق عمل نیک است. حکیم، با استحکام در اندیشه، به احسان میرسد و محسن میشود. این تقدم، چونان ترتیب بنا نهادن پایههای یک عمارت است که ابتدا باید بنیاد آن را استوار کرد.
درنگ: حکمت، مقدم بر احسان است و اندیشه محکم، شرط تحقق عمل نیک است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین جایگاه حکمت، احسان، و خیر در فص لقمانی پرداخت. لقمان، بهعنوان صاحب حکمت، مظهر استحکام در اندیشه و عمل است که به احسان و خیر کثیر منتهی میشود. حکمت، پایه یقین است و احسان، ثمره حکمت. این مفاهیم، در چارچوب عرفان نظری، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. نقد شارح فصوص نیز نشان داد که شرحهای مجمل، نیازمند بسط و توضیح دقیقترند.
بخش دوم: مفاهیم حکمت، احسان، و خیر در عرفان نظری
تعریف حکمت
حکمت، به معنای منع از خطا و استحکام در برابر نفوذ آفات و ویروسهاست. حکیم، کسی است که با اندیشه صحیح، از انحراف مصون میماند و کارها را با استحکام انجام میدهد. حکمت، چونان دژی است که نفس را از نفوذ قبح و فساد حفظ میکند.
درنگ: حکمت، منع از خطا و استحکام در برابر آفات است و حکیم را از انحراف مصون میدارد.
حکمت و اسمای الهی
حکمت، احسان، و خیر، از اسمای الهیاند و با مفاهیمی چون استحکام، برکت، و نیکی پیوند دارند. این اسما، چونان شعاعهای نور الهی، در رفتار حکیمانه لقمان متجلی شدهاند و او را به مظهر این صفات تبدیل کردهاند.
درنگ: حکمت، احسان، و خیر، از اسمای الهیاند و در رفتار لقمان متجلی شدهاند.
حکمت و اندیشه صحیح
حکمت، انجام کارها با اندیشه صحیح و محکم است که به استحکام عملی منجر میشود. حکیم، نهتنها در اندیشه، بلکه در عمل نیز استوار است و از خیالبافی بیثمر پرهیز میکند. این استحکام، چونان بنایی است که بر پایههای عقل و یقین استوار شده است.
درنگ: حکمت، انجام کارها با اندیشه صحیح و محکم است که به استحکام عملی منجر میشود.
محسن و احسان
محسن، کسی است که احسان میکند، یعنی کار شایسته و نیکو انجام میدهد و از قبح پرهیز دارد. احسان، در مقابل قبح قرار دارد و با نیت خالص و عمل نیک تعریف میشود. محسن، چونان باغبانی است که نهالهای خیر را در زمین وجود میکارد.
درنگ: محسن، با انجام کار شایسته و پرهیز از قبح، مظهر احسان است.
لزوم حکمت برای احسان
احسان، بدون حکمت ممکن نیست؛ زیرا اندیشه سالم، شرط تحقق عمل نیک است. حکمت، چونان نقشهای است که راه احسان را ترسیم میکند و بدون آن، عمل نیک به انحراف میگراید.
درنگ: احسان، بدون حکمت ممکن نیست و اندیشه سالم، شرط عمل نیک است.
حکمت و ظرف نظری
حکمت، در درجه نخست در ظرف اندیشه نظری قرار دارد و سپس به عمل میرسد. این تقدم نظری، چونان روشن کردن چراغی است که مسیر عمل را نورانی میسازد.
درنگ: حکمت، ابتدا در ظرف اندیشه نظری شکل میگیرد و سپس به عمل متجلی میشود.
احسان و ظرف عملی
احسان، در درجه نخست در ظرف اندیشه عملی است و سپس به تأمل نظری میرسد. این اولویت عملی، چونان گامی است که سالک را به سوی حقیقت میبرد.
درنگ: احسان، ابتدا در ظرف اندیشه عملی شکل میگیرد و سپس به تأمل نظری میرسد.
پیوند حکیم و محسن
حکیم، محسن است و محسن، قهراً حکیم؛ زیرا حکمت، شرط لازم احسان است. این پیوند، چونان دو بال پرندهای است که سالک را به سوی کمال پرواز میدهد.
درنگ: حکیم، محسن است و محسن، حکیم؛ زیرا حکمت، شرط لازم احسان است.
خیر و حکومات
حکیم و محسن، به خیر کثیر دست مییابد که نتیجه حکمت و احسان است. خیر، چونان میوهای است که از درخت حکمت و احسان به بار مینشیند.
درنگ: خیر کثیر، نتیجه حکمت و احسان است و در رفتار حکیمانه و محسنانه متجلی میشود.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تعریف و تبیین حکمت، احسان، و خیر در چارچوب عرفان نظری پرداخت. حکمت، استحکام در اندیشه و عمل است که از خطا و فساد جلوگیری میکند. احسان، عمل نیک و شایسته است که بدون حکمت تحقق نمییابد. خیر، نتیجه این دو است و به اختیار عقلانی و نیکی تعریف میشود. این مفاهیم، در اسمای الهی ریشه دارند و در رفتار لقمان متجلی شدهاند.
بخش سوم: خیر و اختیار در قرآن کریم
معنای خیر
خیر، دو معنا دارد: نخست، اختیار، یعنی انتخاب گزینه مثبت؛ و دوم، نیکی و برکت. خیر، چونان جویباری است که از سرچشمه حکمت و احسان جاری میشود و زندگی انسان را سیراب میکند.
درنگ: خیر، به معنای اختیار در انتخاب گزینه مثبت و نیکی و برکت است.
اختیار و خیر
اختیار، به معنای انتخاب گزینه مثبت است، نه انجام هر کاری به دلخواه. انسان مختار، خیر را برمیگزیند و از شر پرهیز میکند. این اختیار، چونان کلیدی است که درهای نیکی را میگشاید.
درنگ: اختیار، انتخاب گزینه مثبت است و انسان مختار، خیر را برمیگزیند.
نقد آزادی مدرن
آزادی مدرن، که هر عملی را مجاز میداند، با اختیار عقلانی و خیر مغایر است. آزادی حقیقی، در گزینش خیر و پرهیز از شر نهفته است، نه در خودسری و انحراف.
درنگ: آزادی مدرن، با اختیار عقلانی و خیر مغایر است و آزادی حقیقی، در گزینش خیر تعریف میشود.
حیوان و اختیار
رفتارهای حیوانی، مانند چهار دست و پا راه رفتن، اختیار نیست، بلکه انحراف از عقلانیت است. انسان، به دلیل عقل و حکمت، خیر را انتخاب میکند و از رفتارهای فرومایه پرهیز میدارد.
درنگ: رفتارهای حیوانی، اختیار نیست و انسان عاقل، خیر را انتخاب میکند.
حکمت، احسان، و خیر بهعنوان شایستگیها
حکمت، احسان، و خیر، شایستگیهای انسان وارستهاند که او را به کمال میرسانند. این سه، چونان سه گوهر در تاج انسانیت میدرخشند و او را از دیگر موجودات متمایز میسازند.
درنگ: حکمت، احسان، و خیر، شایستگیهای انسان وارستهاند که او را به کمال میرسانند.
قرآن کریم بهعنوان کتاب حکمت
قرآن کریم، کتاب حکمت، احسان، و خیر است و مرجع اصلی معرفت این مفاهیم محسوب میشود. این کتاب آسمانی، چونان چراغی است که راه حقیقت را روشن میسازد.
درنگ: قرآن کریم، مرجع اصلی حکمت، احسان، و خیر است و معیار صحت مفاهیم عرفانی را تعیین میکند.
نقد کتابهای لغت غیرقرآنی
کتابهای لغت غیرقرآنی، به دلیل پراکندگی و عدم اصالت، نمیتوانند مرجع حکمت و احسان باشند. قرآن کریم، تنها منبع معتبر برای فهم این مفاهیم است.
درنگ: کتابهای لغت غیرقرآنی، به دلیل عدم اصالت، نمیتوانند مرجع حکمت و احسان باشند.
حکمت در قرآن کریم
واژه حکمت و مشتقات آن، مانند حکم، حکیم، و یحکم، بیش از هشتاد مورد در قرآن کریم به کار رفتهاند، مانند: وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره: 209، «و خداوند عزیز و حکیم است»). این فراوانی، نشاندهنده اهمیت حکمت بهعنوان صفت الهی و انسانی است.
درنگ: حکمت و مشتقات آن، بیش از هشتاد مورد در قرآن کریم آمده و بر اهمیت آن بهعنوان صفت الهی و انسانی تأکید دارد.
خداوند بهعنوان حکیم
خداوند در قرآن کریم، خود را حکیم معرفی کرده و حکمت او، مبنای نظم و استحکام عالم است. این صفت، چونان تاجی است که بر سر حقیقت الهی نشسته است.
درنگ: خداوند، حکیم است و حکمت او، مبنای نظم و استحکام عالم است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی خیر و اختیار در قرآن کریم پرداخت. خیر، به معنای انتخاب عقلانی نیکی و برکت است و با آزادی خودسرانه مدرن متمایز است. قرآن کریم، مرجع اصلی حکمت، احسان، و خیر است و از منابع غیرقرآنی به دلیل عدم اصالت انتقاد میکند. حکمت، بهعنوان صفت الهی، در رفتار لقمان متجلی شده و انسان را به سوی خیر هدایت میکند.
بخش چهارم: حکمت و احسان در عمل
حکیم و عمل محکم
حکیم، کسی است که اندیشهاش را به عمل محکم تبدیل میکند، نه صرفاً خیالباف. حکمت، در تحقق خارجی اندیشه متجلی میشود و از خیالپردازی بیثمر متمایز است.
درنگ: حکیم، اندیشه را به عمل محکم تبدیل میکند و از خیالبافی بیثمر پرهیز دارد.
نقد فلسفه خیالی
فیلسوف خیالباف، حکیم نیست؛ حکیم، اندیشه را به واقعیت میکشاند. این نقد، چونان خطکشی است که حکمت را از فلسفه غیرعملی جدا میسازد.
درنگ: حکیم، برخلاف فیلسوف خیالباف، اندیشه را به واقعیت تبدیل میکند.
حکمت و منع از قبح
حکمت، مانع نفوذ قبح و فساد در کارهاست و استحکام ایجاد میکند. این صفت، چونان سپری است که نفس را از آفات حفظ میکند.
درنگ: حکمت، با ایجاد استحکام، از نفوذ قبح و فساد جلوگیری میکند.
احسان و عمل نیک
احسان، در قرآن کریم به عمل نیک نسبت داده شده، مانند: إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ (اسراء: 7، «اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید»). احسان، عملی است که خیر را برای خود و دیگران به ارمغان میآورد.
درنگ: احسان، عمل نیک است که خیر را برای خود و دیگران به ارمغان میآورد.
احسان و زمینه عملی
احسان، در درجه اول عملی است و سپس نظری؛ عملی که بدون اندیشه، ناقص است. این اولویت، چونان گامی است که از عمل به سوی تأمل نظری پیش میرود.
درنگ: احسان، ابتدا عملی است و سپس نظری، و بدون اندیشه، ناقص میماند.
نقد اندیشه غیرقابل اجرا
اندیشهای که قابل اجرا نباشد، خرافه است و حکمت نیست. حکمت، در قابلیت تحقق خارجی تعریف میشود و از خیالپردازی متمایز است.
درنگ: اندیشه غیرقابل اجرا، خرافه است و حکمت، در تحقق خارجی تعریف میشود.
دین و قابلیت اجرا
دین، اندیشهای است که قابل اجراست؛ اگر قابل اجرا نباشد، خرافه است. این دیدگاه، بر عملی بودن دین و امکان تحقق آن در زندگی تأکید دارد.
درنگ: دین، اندیشهای قابل اجراست و اگر غیرقابل اجرا باشد، خرافه است.
نقد ناتوانی در اجرای دین
ناتوانی در اجرای دین، به دلیل ناشایستگی مجری است، نه نقص علم دینی. دین، به دلیل الهی بودن، کامل است و ناتوانی، به انسان بازمیگردد.
درنگ: ناتوانی در اجرای دین، به ناشایستگی مجری بازمیگردد، نه نقص علم دینی.
حکمت و اجرای عملی
حکمت، در جایی است که اندیشه به عمل محکم تبدیل شود. این تحقق، چونان پلی است که اندیشه را به واقعیت متصل میکند.
درنگ: حکمت، در تحقق عملی اندیشه محکم تعریف میشود.
نقد خیالبافی غیرعملی
طرحهای غیرعملی، مانند ساخت برج صدطبقه خیالی، حکمت نیست، بلکه دیوانگی است. حکمت، در واقعگرایی و امکان تحقق تعریف میشود.
درنگ: طرحهای غیرعملی، حکمت نیست و حکمت، در واقعگرایی تعریف میشود.
مثال خیالبافی ناکام
خیالبافی بدون تحقق، مانند داستان مردی که برای زمستان برنامهریزی کرد اما ناکام ماند، حکمت نیست. این داستان، چونان آیینهای است که ناکامی خیالپردازی را نشان میدهد.
درنگ: خیالبافی بدون تحقق، مانند داستان مرد ناکام، حکمت نیست.
نقد دیوانگی و خیال
دیوانگان، در ذهن برجهای خیالی میسازند، اما حکیم، اندیشه را به واقعیت تبدیل میکند. این تمایز، چونان خطکشی است که حکمت را از دیوانگی جدا میسازد.
درنگ: حکیم، اندیشه را به واقعیت تبدیل میکند، برخلاف دیوانگان که در خیال میمانند.
اهمیت تجربه دیوانگان
شناخت دیوانگان، به فهم عقل و حکمت کمک میکند. این تجربه، چونان مشعلی است که معیار عقلانیت را روشن میسازد.
درنگ: شناخت دیوانگان، معیار عقل و حکمت را روشن میسازد.
تفاوت عاقل و دیوانه
عاقل و دیوانه، خصوصیات متفاوتی دارند؛ عقل از علم جدا نیست، اما دیوانگی با علم و جهل سازگار است. این تمایز، چونان آیینهای است که عقلانیت را از دیوانگی جدا میکند.
درنگ: عقل از علم جدا نیست، اما دیوانگی با علم و جهل سازگار است.
احسان و عمل غالب
در احسان، زمینه عملی بر نظری غلبه دارد، برخلاف حکمت که نظری غالب است. این تفاوت، چونان دو بال متفاوت پرندهای است که هر یک کارکرد خاص خود را دارند.
درنگ: در احسان، زمینه عملی غالب است، برخلاف حکمت که نظری غالب است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی حکمت و احسان در عمل پرداخت. حکمت، در تحقق عملی اندیشه محکم تعریف میشود و از خیالبافی متمایز است. احسان، عمل نیک است که بدون حکمت ناقص میماند. علم دینی، به دلیل الهی بودن، قابل اجراست و ناتوانی در اجرا، به ناشایستگی مجری بازمیگردد. شناخت تفاوت عاقل و دیوانه، به فهم بهتر حکمت و احسان کمک میکند.
بخش پنجم: احسان و خیر در قرآن کریم
احسان در قرآن کریم
احسان در قرآن کریم، به عمل نیک نسبت داده شده، مانند: وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (بقره: 195، «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد»). این آیه، بر محبت الهی به محسنین تأکید دارد و احسان را عملی محبوب نزد خداوند معرفی میکند.
درنگ: احسان، عمل نیک است که مورد محبت الهی قرار میگیرد.
حسن و انواع آن
حسن در قرآن کریم، به اشکال مختلف (حسنت، احسنت، حسنا) آمده و به عمل نیک، بلای نیکو، و رزق نیکو نسبت داده شده است. این مفهوم، چونان گلی است که در باغهای مختلف قرآن شکوفا میشود.
درنگ: حسن، در قرآن کریم به عمل نیک، بلای نیکو، و رزق نیکو نسبت داده شده است.
حسن و خیر الهی
حسن، اگر از خدا باشد، خیر است؛ اما اگر معصیت باشد، از نفس انسان است. این دیدگاه، چونان خطکشی است که خیر الهی را از شر نفسانی جدا میسازد.
درنگ: حسن، اگر از خدا باشد، خیر است و اگر معصیت باشد، از نفس انسان است.
موعظه حسنه
موعظه حسنه، پس از حکمت میآید، مانند: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ (نحل: 125، «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن»). این آیه، بر نقش مکمل موعظه حسنه در کنار حکمت تأکید دارد.
درنگ: موعظه حسنه، مکمل حکمت در هدایت به سوی راه پروردگار است.
حسنه و پاداش مضاعف
حسنه، برخلاف عدل، پاداش مضاعف دارد، مانند: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا (نمل: 89، «هر کس کار نیکی آورد، برای او بهتر از آن خواهد بود»). این پاداش، چونان گنجی است که از خیر نهفته در حسنه سرچشمه میگیرد.
درنگ: حسنه، به دلیل خیر نهفته در آن، پاداشی مضاعف دارد.
اسوه حسنه
ابراهیم و یارانش، اسوه حسنهاند، طبق آیه: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (ممتحنه: 4، «بهراستی برای شما در ابراهیم و کسانی که با او بودند، سرمشق نیکویی است»). این آیه، بر الگوبرداری از اولیای خدا در احسان تأکید دارد.
درنگ: ابراهیم و یارانش، اسوه حسنهاند و الگویی برای احساناند.
احسان در طلاق
احسان، حتی در طلاق جاری است، مانند: فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ (بقره: 229، «یا نگهداری به شایستگی یا رها کردن به نیکی»). این آیه، بر جاری بودن احسان در همه امور، حتی جدایی، تأکید دارد.
درنگ: احسان، حتی در طلاق جاری است و به نگهداری یا رها کردن نیکو فرمان میدهد.
نقد ازدواجهای نادرست
ازدواجهای نادرست، به گناه و معصیت منجر میشوند و نیاز به تصحیح دارند، نه ترویج. این نقد، چونان هشداری است که بر اصلاح فرهنگ ازدواج تأکید دارد.
درنگ: ازدواجهای نادرست، نیاز به تصحیح دارند، نه ترویج کورکورانه.
نقد ترویج زیارت بیبرنامه
ترویج زیارت بدون تأمین امکانات، به مشکلات اجتماعی منجر میشود و با حکمت و احسان مغایر است. این نقد، چونان زنگ بیداری است که بر لزوم برنامهریزی حکیمانه در امور دینی تأکید دارد.
درنگ: ترویج زیارت بیبرنامه، با حکمت و احسان مغایر است و به مشکلات اجتماعی منجر میشود.
خیر و فراوانی در قرآن کریم
خیر در قرآن کریم، 139 مورد آمده و به نیکی، اختیار، و برکت اشاره دارد. این مفهوم، چونان دریایی است که همه ابعاد زندگی را در بر میگیرد.
درنگ: خیر، در 139 مورد در قرآن کریم آمده و به نیکی، اختیار، و برکت اشاره دارد.
مکروه و خیر
مکروه، مانند دارو، ممکن است خیر باشد، مانند: وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ (بقره: 216، «و چهبسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است»). این آیه، بر خیر نهفته در مکروهات تأکید دارد.
درنگ: مکروه، ممکن است خیر باشد، چنانکه در آیه وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ (بقره: 216) آمده است.
خیر و آخرت
آخرت، برای متقین خیر است، اما برای غیرمؤمنان، شر است. این دیدگاه، چونان آیینهای است که خیر و شر را بر اساس ایمان و تقوا میسنجد.
درنگ: آخرت، برای متقین خیر و برای غیرمؤمنان شر است.
نقد خودکشی
خودکشی، نتیجه انحراف و یأس است و با خیر و حکمت مغایر است. این نقد، چونان هشداری است که بر اهمیت هدایت صحیح تأکید دارد.
درنگ: خودکشی، نتیجه انحراف و یأس است و با خیر و حکمت مغایر است.
ملائکه و خیر
ملائکه، معصیت نمیکنند و خیر را اجرا میکنند، مانند: لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (تحریم: 6، «از آنچه خدا به آنان فرمان داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مأمورند انجام میدهند»). ملائکه، چونان مظهر خیر و اطاعت الهیاند.
درنگ: ملائکه، مظهر خیر و اطاعت الهیاند و معصیت نمیکنند.
اخیار و خیر
اخیار (انبیا و اولیا)، صاحب خیرند و دستشان به شر نمیرسد. این گروه، چونان ستارگان آسمان هدایتاند که نور خیر را پراکنده میکنند.
درنگ: اخیار، صاحب خیرند و دستشان به شر نمیرسد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به بررسی احسان و خیر در قرآن کریم پرداخت. احسان، عمل نیک است که مورد محبت الهی قرار میگیرد و در همه امور، حتی طلاق، جاری است. خیر، مفهومی جامع است که در اختیار، نیکی، و برکت متجلی میشود. قرآن کریم، مرجع اصلی این مفاهیم است و از مکروهات خیرآفرین تا خیر آخرت را تبیین میکند. نقد خودکشی و ترویج زیارت بیبرنامه، بر لزوم هدایت حکیمانه تأکید دارد.
بخش ششم: نقد و تحلیل شارح فصوص
نقد تعریف خیر و احسان توسط شارح
شارح فصوص، خیر را به احسان و احسان را به خیر معنا کرده که نادرست است. این تعریف، چونان آینهای شکسته است که حقیقت را بهدرستی بازتاب نمیدهد.
درنگ: تعریف شارح از خیر و احسان، به دلیل ترادف نادرست، دقیق نیست.
تعریف صحیح خیر و احسان
خیر، نیکی و اختیار است؛ احسان، فعل شایستهای است که باید انجام شود. این تعریف، چونان خطکشی دقیق، تفاوت این دو مفهوم را روشن میسازد.
درنگ: خیر، نیکی و اختیار است و احسان، فعل شایستهای است که باید انجام شود.
تعریف حکمت
حکمت، وضع الشیء فی موضعه است، اما باید محکم و نفوذناپذیر باشد. حکمت، فراتر از قرار دادن شیء در جای خود، استحکام و مصونیت را شامل میشود.
درنگ: حکمت، وضع الشیء فی موضعه با استحکام و مصونیت از خطاست.
نقد ترادف حکمت و احسان
حکمت و احسان، از یک وادی نیستند و ترادف ندارند؛ حکمت نظریتر و احسان عملیتر است. این نقد، چونان هشداری است که از سادهسازی مفاهیم جلوگیری میکند.
درنگ: حکمت و احسان، ترادف ندارند؛ حکمت نظریتر و احسان عملیتر است.
لزوم حکمت برای احسان
حکمت، لازمه احسان است؛ حکیم، محسن میشود. این پیوند، چونان دو رشته بههمتنیده است که عمل نیک را به اندیشه محکم متصل میکند.
درنگ: حکمت، لازمه احسان است و حکیم، محسن میشود.
فص حکمت احسانیه
فص لقمانی، به دلیل پیوند حکمت و احسان، فص حکمت احسانیه نامیده شده است. این نامگذاری، چونان تابلویی است که ویژگیهای حکیمانه و محسنانه لقمان را نشان میدهد.
درنگ: فص لقمانی، به دلیل پیوند حکمت و احسان، فص حکمت احسانیه نامیده شده است.
عالم و قضا
عالم، آشپزخانه حق تعالی و محل قضای الهی است. این تعبیر، چونان تمثیلی است که حاکمیت قضا و قدر الهی را در همه امور نشان میدهد.
درنگ: عالم، محل قضای الهی است و همه امور تحت حاکمیت حق تعالیاند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، به نقد و تحلیل شرح شارح فصوص پرداخت. تعریف نادرست شارح از خیر و احسان، نشاندهنده ضعف تحلیلی اوست. حکمت، احسان، و خیر، مفاهیمی متمایزند که در فص لقمانی بهگونهای هماهنگ متجلی شدهاند. عالم، تحت قضای الهی است و حکمت، پایه احسان و خیر است.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار جلسه هزار و سوم، به تحلیل حکمت، احسان، و خیر در فص لقمانی فصوص الحکم پرداخت. لقمان، بهعنوان صاحب حکمت، مظهر استحکام در اندیشه و عمل است که به احسان و خیر کثیر منتهی میشود. حکمت، پایه یقین و اندیشه محکم است؛ احسان، عمل نیک و شایسته است؛ و خیر، نتیجه این دو در انتخاب عقلانی نیکی و برکت است. قرآن کریم، مرجع اصلی این مفاهیم است و از منابع غیرقرآنی به دلیل عدم اصالت انتقاد میکند. نقد شارح فصوص، بر ضعف تحلیلی او تأکید دارد و عرفان حقیقی را در هماهنگی با عقل، شریعت، و اخلاق میجوید. این اثر، با بهرهگیری از زبانی متین و تمثیلات ادبی، مفاهیم عمیق عرفانی را بهگونهای روشن و علمی برای پژوهشگران ارائه داد.
با نظارت صادق خادمی