متن درس
نقد مفهوم قضا و مقتضی در حکمت عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۰۴)
مقدمه: تأمل در قضا و مقتضی در حکمت عرفانی
فصوص الحکم، اثر گرانسنگ ابنعربی، مانند آیینهای است که حقایق عرفانی و فلسفی را در خود بازتاب میدهد. در فص احسانیه این اثر، مفهوم قضا و مقتضی بهعنوان یکی از محورهای کلیدی در تبیین رابطه میان حقتعالی و عالم طرح شده است. این نوشتار، با استناد به درسگفتار نهصد و چهارم استاد فرزانه قدسسره، به بررسی و نقد این مفهوم میپردازد. هدف، تحلیل دقیق اشعار و تبیینهای ابنعربی در چارچوبی علمی، شرعی و فلسفی است که ضمن حفظ عظمت الهی، از نسبت دادن صفات نقص به ذات اقدس پروردگار پرهیز کند. این متن، با ساختاری نظاممند و زبانی فاخر، مفاهیم را در بخشهای موضوعی دستهبندی کرده و با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، مانند نسیمی که در باغ معرفت میوزد، حقیقت را برای مخاطبان متخصص روشن میسازد.
بخش یکم: تبیین مفهوم قضا و مقتضی در فص احسانیه
آغاز با بسمله و چارچوب توحیدی
متن فص احسانیه با آیه شریفه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان) آغاز میشود. این ذکر، مانند مشعلی که راه را در تاریکی روشن میکند، چارچوب توحیدی بحث را مشخص میسازد و هر تأمل در مفاهیم قضا و مقتضی را در سایه رحمانیت و رحیمیت الهی قرار میدهد.
اشعار فص احسانیه و مفهوم قضا و مقتضی
ابنعربی در فص احسانیه، پیش از ورود به بحث، پنج بیت شعر را مطرح میکند که دو بیت آن محور این بررسی است:
إِذَا شَاءَ الإِلَهُ يُرِيدُ رِزْقًا لَهُ * فَلْكَوْنُ أَجْمَعُهُ قَضَاؤُهُ
وَإِنْ شَاءَ الإِلَهُ يُرِيدُ رِزْقًا لَنَا * فَحَمْلُ قَضَاءٍ كَمَا نَشَاءُ
این اشعار، مانند دو بال پرندهای که در آسمان حکمت پرواز میکند، رابطه متقابل میان خدا و عالم را بهصورت قضا و مقتضی تبیین میکنند. در بیت نخست، هنگامی که حقتعالی رزق اراده کند، کل عالم قضای اوست و او عالم را «میخورد». در بیت دوم، هنگامی که عالم رزق اراده کند، خدا قضای عالم است و عالم خدا را «میخورد».
قضا و مقتضی بهجای مظهر
ابنعربی، بهجای واژه «مظهر» که در عرفان برای تبیین رابطه وجودی میان حق و عالم رایج است، از «قضا» و «مقتضی» استفاده میکند. عالم، مقتضی قضای الهی است و خدا، قضای مقتضی عالم. این جایگزینی، مانند تلاش برای ترسیم نقشهای نو از آسمان معرفت، کوششی است برای بیان رابطه وجودی، اما به دلیل انتخاب نادرست الفاظ، به انحراف میانجامد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، مانند بنایی استوار، مفهوم قضا و مقتضی را در فص احسانیه تبیین کرد. آغاز با بسمله، چارچوب توحیدی بحث را مشخص ساخت. اشعار ابنعربی، رابطه خدا و عالم را بهصورت قضا و مقتضی ترسیم کردند، اما استفاده از مفهوم «خوردن» و جایگزینی قضا و مقتضی بهجای مظهر، زمینهساز نقدهای بعدی است. این مبانی، مانند ستونهایی محکم، راه را برای نقدهای منطقی و شرعی هموار میکنند.
بخش دوم: نقد صفت «خورنده» و صفات نقص
نقد نسبت دادن صفت «خورنده» به خدا
ابنعربی در پاسخ به این پرسش که خدا صفت «خورنده» یا «قضا خور» ندارد، به آیه شریفه مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (بقره: ۲۴۵، به معنای «کیست که به خدا وامی نیکو دهد») استناد میکند و مدعی است که همانگونه که خدا قرض میگیرد، میتواند خورنده باشد. این استدلال، مانند پلی شکسته که راه را به پرتگاه میبرد، به دلیل خلط میان صفات نقص و کمال، نادرست است. قرض در قرآن کریم، با توجیه شرعی به معنای انفاق در راه خدا، صفت کمال است، اما خوردن خیر.
خوردن بهعنوان صفت نقص
خوردن و آشامیدن، مانند ویژگیهای حیوانات که در بند نیازهای جسمانیاند، از صفات ناسوتی و نقص است. این صفت، برای جبران کمبود و تحلیل بدن است، در حالی که ذات اقدس الهی، مانند اقیانوسی بیکران از کمال، از هر نقصی مبراست و نیازی به جبران ندارد.
توجیه صفات نقص در قرآن کریم
صفاتی مانند وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (طه: ۵، به معنای «و بر عرش استیلا یافت») یا مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا که در ظاهر نقص دارند، به دلیل وجود در قرآن کریم، با توجیه شرعی به صفت کمال تبدیل میشوند. برای مثال، قرض به معنای انفاق در راه خدا و استوا به معنای اقتدار الهی تفسیر میشود. اما اختراع صفت جدید، مانند «خورنده»، بدون سند شرعی، مانند کاشتن بذری در خاک بیحاصل، جایز نیست.
نقد اختراع صفات نقص
نسبت دادن صفات نقص، مانند «خورنده» یا «قضا خور»، به خدا بدون سند شرعی، مانند تراشیدن بتی از سنگ جهل، به گمراهی میانجامد. صفات کمال، مانند علم و قدرت، را میتوان بدون توقیف به خدا نسبت داد، اما صفات نقص، مانند خوردن، نیازمند سند معتبرند.
توجیه آیه مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ
آیه شریفه مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا به معنای قرض دادن به مؤمنان یا انفاق در راه خداست و صفت نقص نیست. این توجیه، مانند نوری که تاریکی را میشکافد، معنای ظاهری نقص را به صفت کمال تبدیل میکند.
نقد نسبت دادن استفراغ و مدفوع به خدا
نسبت دادن صفات حیوانی، مانند استفراغ و مدفوع، به خدا، مانند آلودن چشمه زلال حقیقت به تیرگی جهل، قباحت دارد و با عظمت الهی مغایر است. عالم، مانند آیینهای که نور حق را بازتاب میدهد، ظهور و تجلی الهی است، نه استفراغ یا مدفوع.
عالم بهعنوان ظهور الهی
عالم، مانند شعاعی از نور بیکران الهی، ظهور و تجلی حقتعالی است، نه غذای او. تشبیه عالم به غذای خدا، مانند ترسیم نقشی نادرست بر بوم حقیقت، به دلیل دلالت بر نقص، نادرست است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، مانند مشعلی که تاریکیهای انحراف را روشن میکند، به نقد صفت «خورنده» و صفات نقص پرداخت. خوردن، به دلیل نقصان، به خدا نسبت داده نمیشود. توجیه صفات نقص در قرآن کریم، مانند قرض و استوا، با سند شرعی ممکن است، اما اختراع صفات نقص، مانند استفراغ و مدفوع، غیرمجاز است. عالم، ظهور الهی است، نه غذای او. این نقدها، مانند ستونهایی استوار، راه را برای بررسی ادعای منشأ نبوی فصوص الحکم هموار میکنند.
بخش سوم: نقد ادعای منشأ نبوی و خطای ناسوتی
ادعای دریافت کتاب از پیامبر
ابنعربی مدعی است که فصوص الحکم را از پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده و محتوای آن به لسان باطن است؛ لذا اشکال به آن جایز نیست. این ادعا، مانند بنایی که بر پایهای سست استوار شده، به دلیل فقدان سند معتبر و وجود خطاهای آشکار، قابل پذیرش نیست.
خطای ناسوتی در انتقال مکاشفات
انسان، مانند مسافری که از عالم غیب به ناسوت بازمیگردد، ممکن است در انتقال مکاشفات یا رویاها دچار خطا شود. این خطا، مانند سایهای که بر نور حقیقت میافتد، ناشی از محدودیتهای انسانی در انتقال معارف غیبی است.
نقد استناد به خواب
استناد به خواب برای اثبات ادعاهای عرفانی، مانند تلاش برای ساختن کاخی از رؤیا، بدون سند معتبر غیرقابل قبول است. عرفان، مانند درختی که ریشه در عقل و شرع دارد، نیازمند استدلال و سند است، نه تکیه بر رویا.
نقد تکذیب ابنعربی
استاد فرزانه قدسسره، ابنعربی را تکذیب نمیکند، بلکه خطاهای او را ناشی از اختلاط معارف در انتقال از مکاشفه به ناسوت میداند. این رویکرد، مانند باغبانی که شاخههای ناسالم را هرس میکند، به حفظ احترام ابنعربی همراه با نقد علمی پایبند است.
عصمت و ضرورت سند معتبر
تنها معصومان و قرآن کریم، مانند ستارگانی که در آسمان حقیقت میدرخشند، به دلیل سند معتبر از اشکال مصوناند. ابنعربی، مانند هر عالم غیرمعصوم، فاقد این عصمت است و نقد او جایز است.
نقد ظن به اولیا
ظن بد به اولیا و کاملین، به دلیل اشکالات جزئی، مانند ریختن آب زلال در ظرف آلوده، جایز نیست. اما اشکال به ابنعربی، به دلیل خطاهای اساسی در تبیین، مانند غربال کردن حقیقت از خرافه، مجاز و ضروری است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، مانند مشعلی که تاریکیهای ادعاهای بیسند را روشن میکند، به نقد ادعای منشأ نبوی فصوص الحکم و خطای ناسوتی پرداخت. فقدان سند معتبر، خطای انتقال مکاشفات، عدم پذیرش استناد به خواب، و ضرورت سند برای عصمت، مانند ستونهایی استوار، این نقد را پشتیبانی میکنند. این مبانی، راه را برای بررسی نقش عقل و شعر در عرفان هموار میکنند.
بخش چهارم: نقش عقل و نقد شعر در عرفان
عقل و اثبات نبوت
عقل، مانند چراغی که راه حقیقت را روشن میکند، معیار سنجش ادعاهای عرفانی و دینی است. اثبات نبوت، مانند بنایی که بر پایه عقل استوار است، به عقل وابسته است. ادعاهای بدون سند عقلانی، حتی اگر منسوب به پیامبر باشد، مانند بذری در خاک بیحاصل، پذیرفتنی نیست.
نقد شعر و مبالغه در عرفان
شعر، مانند نسیمی که احساسات را برمیانگیزد، به دلیل مبالغه و استعاره، در بحثهای علمی عرفانی جایگاهی ندارد. عرفان، مانند بنایی که با عقل و شرع ساخته میشود، باید از احساسات شعری فاصله بگیرد تا منطق مخدوش نشود.
تحلیل ادبی شعر ابنعربی
ابنعربی در بیت إِذَا شَاءَ الإِلَهُ يُرِيدُ رِزْقًا لَهُ با حذف «عن» در يُرِيدُ، به ساختار غیرمعتاد دست یافته تا معنا را تغییر دهد. این دستکاری ادبی، مانند تلاش برای نقاشی با رنگهای نامتناسب، به خلط در تبیین رابطه خدا و عالم منجر شده است.
نقد معنای كَمَا نَشَاءُ و كَمَا يَشَاءُ
در بیت دوم، دو وجه كَمَا نَشَاءُ (ما بخواهیم) و كَمَا يَشَاءُ (خدا بخواهد) برای تبیین رابطه متقابل مطرح شده است. این دوگانگی، مانند دو کرانه رودخانهای که به هم نمیپیوندند، به دلیل نقصان مفهوم خوردن، نادرست است.
نقد نسبت دادن صفات نقص به خدا
نسبت دادن صفاتی مانند وَمَرِضْتُ فَلَمْ تَرُدَّنِي (به معنای «من بیمار شدم و تو عیادتم نکردی») به خدا، اگر در قرآن کریم بود، مانند آیه قرض، توجیه میشد. اما اختراع چنین عباراتی، مانند کاشتن نهالی در خاک شورهزار، به گمراهی میانجامد.
نقد تکیه بر باطن شرع
ادعای باطن شرع، مانند ادعای گنجی پنهان بدون نقشه، بدون سند معتبر غیرقابل قبول است. باطن شرع، مانند نوری که از چشمه عقل و شرع ساطع میشود، باید با سند و استدلال تأیید شود.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، مانند غربال حقیقت، نقش عقل و نقد شعر در عرفان را بررسی کرد. عقل، معیار سنجش ادعاهاست و شعر، به دلیل مبالغه، در عرفان علمی جایگاهی ندارد. تحلیل ادبی شعر ابنعربی، نارسایی معنا را نشان داد و نقد نسبتهای نقص، مانند بیماری، بر ضرورت سند تأکید کرد. این مبانی، راه را برای تبیین فیض الهی و ظهورات عالم هموار میکنند.
بخش پنجم: فیض الهی و ظهورات عالم
خوردن خدا به معنای فیض الهی
اگر «خوردن خدا» به معنای دریافت فیض الهی باشد، مانند نوشیدن از چشمه زلال معرفت، قابل توجیه است. فیض الهی، مانند نوری که از آفتاب وجود ساطع میشود، رزق معنوی است، اما خدا خورنده نیست.
ظهورات الهی و عالم
عالم، مانند آیینهای که نور حق را بازتاب میدهد، ظهور و تجلی الهی است. ابنعربی میگوید: وَالْأَعْيَانُ غِذَاءٌ لَهُ مِنْ حَيْثُ إِظْهَارِهَا إِيَّاهُ (اعيان، از آن حیث که خدا را اظهار میکنند، غذای او هستند). اما این ظهور، مانند تجلی نور در آیینه، نشانه اعطای الهی است، نه خوردن.
فنای اعیان در خدا
ابنعربی معتقد است که اعیان در خدا فانی میشوند و در او اختفا مییابند: وَمِنْ حَيْثُ فَنَاءِهَا وَاخْتِفَائِهَا فِيهِ. این فناء، مانند قطرهای که در اقیانوس محو میشود، نشانه وحدت حقیقیه است، نه خوردن یا استفراغ.
خداوند بهعنوان قضای مخلوقات
در بیت دوم، خدا بهعنوان قضای مخلوقات معرفی میشود: فَحَمْلُ قَضَاءٍ كَمَا نَشَاءُ. این معنا، مانند دریافت رزق از خزانه بیپایان الهی، به فیض اشاره دارد، اما استفاده از «خوردن» نادرست است.
نقد قیاس با وحدت اسلامی
قیاس انحرافات عرفانی با اختلافات مذهبی، مانند مقایسه دو دریای متفاوت، نادرست است. وحدت اسلامی، مانند بنایی که بر عصمت و طهارت استوار است، با انحرافات عرفانی توجیه نمیشود.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، مانند چشمهای زلال، فیض الهی و ظهورات عالم را تبیین کرد. «خوردن خدا» به معنای دریافت فیض قابل توجیه است، اما خدا خورنده نیست. عالم، ظهور الهی است و فنای اعیان، نشانه وحدت حقیقیه است. نقد قیاس با وحدت اسلامی، مانند غربال حقیقت، انحرافات را جدا کرد. این مبانی، راه را برای نتیجهگیری کلی هموار میکنند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، مانند نوری که از چشمه حکمت الهی ساطع میشود، به نقد مفهوم قضا و مقتضی در فص احسانیه فصوص الحکم پرداخت. تبیین اشعار ابنعربی، نقد صفت «خورنده» و صفات نقص، بررسی ادعای منشأ نبوی، نقش عقل و شعر در عرفان، و تبیین فیض الهی و ظهورات عالم، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، حقیقت عرفان را روشن ساختند. نسبت دادن صفات نقص، مانند خوردن، استفراغ، و مدفوع، به خدا، به دلیل مغایرت با کمال الهی و فقدان سند شرعی، مانند کاشتن بذری در خاک شورهزار، نادرست است. عقل، مانند چراغی که راه را روشن میکند، معیار سنجش ادعاهاست و شعر، به دلیل مبالغه، در عرفان علمی جایگاهی ندارد. عالم، ظهور و تجلی الهی است و فیض الهی، رزق معنوی است، نه خوردن ناسوتی. این تحلیل، مانند بنایی استوار، عرفان را از خرافات جدا کرد و راه را برای پژوهشهای آتی گشود.
توصیه برای پژوهشهای آتی: بررسی تطبیقی مفهوم قضا و مقتضی در متون عرفانی دیگر، تحلیل نقش عقل در عرفان نظری، و مطالعه تأثیرات فرهنگی بر انحرافات عرفانی، میتواند به غنای معرفت عرفانی بیفزاید.