در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1006

متن درس




شرح فصوص الحکم: حکمت لقمانی و تمایز مشیت و اراده

شرح فصوص الحکم: حکمت لقمانی و تمایز مشیت و اراده

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۰۶)

مقدمه

فصوص الحکم، اثر سترگ محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان آیینه‌ای درخشان، معارف عرفانی را در قالب حکمت‌های گوناگون بازتاب می‌دهد. در حکمت لقمانی، محوریت با تمایز میان مشیت و اراده الهی و خیر کثیری است که خداوند به لقمان عطا فرموده است. این حکمت، با استناد به آیات سوره لقمان، به تبیین حضور فراگیر الهی در احضار اعمال و نقش شکر، احسان، و پرهیز از شرک در سلوک عرفانی می‌پردازد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عمیق، این مفاهیم را با تکیه بر قرآن کریم و استدلال‌های عقلی شرح داده و با بهره‌گیری از تمثیلات، ژرفای معارف را آشکار ساخته‌اند. این نوشتار، با ساختاری علمی و زبانی متین، تمامی نکات درس‌گفتار را با شرح و تفصیل کامل ارائه می‌دهد تا برای مخاطبان متخصص، چارچوبی روشن و جامع فراهم آورد.

بخش اول: تمایز مشیت و اراده در حکمت لقمانی

تکرار و تأکید بر تمایز مشیت و اراده

در بیت پنجم فصوص الحکم، ابن‌عربی بار دیگر بر تمایز میان مشیت و اراده تأکید می‌ورزد، گویی این دو مفهوم، چون دو گوهر متمایز در سپهر اسمای الهی می‌درخشند. این تکرار، نه از سر تفنن، بلکه برای تعمیق فهم مخاطب از جایگاه این دو اسم در نظام عرفانی است. مشیت، که مقدم بر اراده است، از اسمای ذاتی الهی به شمار می‌رود، در حالی که اراده به ساحت افعال الهی تعلق دارد. این تمایز، در عین وحدت ذاتی این دو اسم، به تفاوت در مصادیق و مواضع آن‌ها اشاره دارد.

درنگ: مشیت، از اسمای ذاتی و مقدم بر اراده است، در حالی که اراده به ساحت افعال الهی تعلق دارد، گرچه هر دو در حقیقت ذاتی یکی هستند.

تبادل مفهومی مشیت و اراده

اگر اراده را به ساحت ذات الهی نسبت دهیم، به مشیت تبدیل می‌شود، و اگر مشیت را در مقام فعل الهی بنگریم، اراده می‌گردد. این دو اسم، گویی دو رخسار از یک حقیقت‌اند که در مواضع مختلف، جلوه‌ای متمایز می‌یابند. این تبادل، ریشه در نظریه وحدت و کثرت اسمای الهی دارد، که در آن، وحدت ذاتی با کثرت ظهوری هم‌نشین است.

تحلیل عرفانی تمایز

این تمایز، به فهم دقیق‌تر نظام اسمای الهی در عرفان نظری یاری می‌رساند. مشیت، در مقام احدیت، به اراده الهی در تعیین سرنوشت کل کائنات اشاره دارد، در حالی که اراده، در مقام واحدیت، به تحقق این مشیت در عالم کثرات دلالت می‌کند. این دیدگاه، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان ذات و فعل الهی است، گویی مشیت، نقشه‌ای ازلی و اراده، اجرایی ظهوری است.

جمع‌بندی بخش اول

تمایز مشیت و اراده، به‌عنوان یکی از ارکان حکمت لقمانی، بر وحدت ذاتی و تمایز ظهوری اسمای الهی تأکید دارد. این تمایز، نه‌تنها به فهم نظری عرفان ابن‌عربی کمک می‌کند، بلکه در سلوک عملی، سالک را به درک جایگاه خود در برابر اراده و مشیت الهی رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: حکمت لقمانی و خیر کثیر

خیر کثیر و حکمت لقمانی

حکمت لقمانی، به خیر کثیری وابسته است که خداوند به لقمان عطا فرموده، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ (سوره لقمان: ۱۲، ترجمه: «و به‌راستی به لقمان حکمت عطا کردیم»). همچنین در سوره بقره، آیه ۲۶۹، آمده است: وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا (ترجمه: «و هر کس را حکمت دهند، به‌راستی خیر فراوان داده شده است»). این خیر کثیر، شامل حکمت‌های ظاهری و باطنی است که لقمان را به منزلتی والا رسانده است.

درنگ: حکمت لقمانی، خیر کثیری است که خداوند به لقمان عطا کرده و شامل حکمت‌های ظاهری (احکام شرعی) و باطنی (اسرار الهی) می‌شود.

تقسیم‌بندی حکمت: ظاهری و باطنی

حکمت لقمانی به دو نوع متلفظ بها (بیان‌شده) و مسکوت عنها (بیان‌نشده) تقسیم می‌شود. حکمت متلفظ، مانند احکام شرعی، آشکارا بیان می‌گردد و حکمت‌های نهفته در آن‌ها را نمایان می‌سازد. حکمت مسکوت، مانند اسرار الهی، از اغیار پنهان است و تنها برای اولیا و عارفان قابل درک است. این تقسیم‌بندی، به جامعیت حکمت لقمانی اشاره دارد که هم جنبه‌های شرعی و هم اسرار عرفانی را در بر می‌گیرد.

حکمت متلفظ: احکام شرعی

احکام شرعی، به‌عنوان مصداق حکمت متلفظ، دارای مناط و حکمت‌هایی هستند که عارف با تأمل در آن‌ها، به عمق معارف الهی راه می‌یابد. این احکام، گویی چراغ‌هایی هستند که مسیر سلوک را روشن می‌کنند و سالک را به سوی کمال رهنمون می‌سازند.

حکمت مسکوت: اسرار الهی

حکمت مسکوت، به اسرار الهی اشاره دارد که از غیر اولیا پنهان مانده است. این اسرار، چون گنج‌هایی در دل وجود نهفته‌اند که تنها با کلید معرفت عرفانی گشوده می‌شوند. این حکمت، به مقام شهود و رویت الهی تعلق دارد که فراتر از بیان زبانی است.

جمع‌بندی بخش دوم

حکمت لقمانی، به‌عنوان خیر کثیر، دربرگیرنده دو ساحت ظاهری و باطنی است. حکمت متلفظ، با احکام شرعی، راهنمای عمل است، و حکمت مسکوت، با اسرار الهی، راهنمای شهود. این جامعیت، لقمان را به منزلتی والا در عرفان اسلامی رسانده است.

بخش سوم: اتيان الهی و حضور فراگیر خداوند

اتيان الهی در حکمت لقمانی

یکی از ارکان حکمت لقمانی، اتيان الهی است که در نصیحت لقمان به فرزندش متجلی شده است: يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ (سوره لقمان: ۱۶، ترجمه: «ای پسرکم! اگر [عملت] به‌اندازه دانه خردلی باشد و در دل سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین باشد، خدا آن را می‌آورد»). این آیه، به قدرت مطلق الهی در احضار هر عمل خیر یا شر، در هر مکان، اشاره دارد.

درنگ: خداوند، به‌عنوان «العاطی»، هر عمل خیر یا شر را، حتی اگر به اندازه دانه خردلی در دل سنگ، آسمان‌ها، یا زمین باشد، به محضر خود می‌آورد.

ابهام در مقصد اتيان

لقمان، مقصد اتيان را بیان نکرده است، که این ابهام، به عمومیت محضر الهی اشاره دارد. هر جا که عمل آورده شود—در دنیا، آخرت، نزد خدا یا خلق—در محضر پروردگار است. این حکمت باطنی، به وحدت وجود و حضور فراگیر الهی در همه عوالم دلالت می‌کند.

معنای «إِنَّهَا»

«إِنَّهَا» نه صرفاً به حبه خردل، بلکه به هر عمل خیر یا شر با اوصافش (شکر، احسان، یا شرک) اشاره دارد. این تفسیر، بر جامعیت اتيان الهی تأکید می‌کند، که هیچ عملی، هرچند ناچیز، از دایره احضار او خارج نیست.

مثقال حبه من خردل

«مثقال حبه من خردل» به کوچک‌ترین واحد عمل اشاره دارد، که از اتم و نیترون نیز کوچک‌تر است. این تعبیر، گویی به ذره‌ای از نور الهی می‌ماند که در تاریکی‌های وجود، از دیده‌ها پنهان است، اما در محضر الهی آشکار می‌گردد.

صخره، سموات، و ارض

ترتیب ذکر «فِي صَخْرَةٍ»، «فِي السَّمَاوَاتِ»، و «فِي الْأَرْضِ» در آیه، به مراتب وجود اشاره دارد: صخره، نماد سختی و پنهانی عمل؛ سموات، نشانه عظمت و تجرد؛ و ارض، نمایانگر عالم ناسوت و نزدیکی. صخره، به دلیل استحکام، از زمین و آسمان‌ها دشوارتر است، و تنها خداوند قادر به احضار عمل از دل آن است.

درنگ: صخره، به سختی و استحکام عمل اشاره دارد که از زمین و آسمان‌ها دشوارتر است، و تنها خداوند قادر به احضار عمل از دل آن است.

مثال استخراج از سنگ

استخراج چیزی از دل سنگ، به دلیل سختی، از توان بشر خارج است. انسان برای استخراج از سنگ، ناچار به تخریب آن است، حال آنکه خداوند، بدون تخریب، عمل را از دل صخره می‌آورد. این امر، گویی تمثیلی است از قدرت بی‌نهایت الهی که فراتر از محدودیت‌های انسانی عمل می‌کند.

نقد روش‌های انسانی

استفاده از دینامیت در معادن، که به تخریب کوه‌ها می‌انجامد، نمونه‌ای از محدودیت قدرت انسانی در برابر اتيان الهی است. خداوند، گویی چون باغبانی ماهر، بدون آسیب به طبیعت وجود، هر عمل را از دشوارترین مکان‌ها به محضر خود می‌آورد.

جمع‌بندی بخش سوم

اتيان الهی، به‌عنوان محور حکمت لقمانی، بر قدرت مطلق خداوند در احضار اعمال تأکید دارد. صخره، سموات، و ارض، مراتب وجود را نشان می‌دهند که هیچ‌یک از دایره احضار الهی خارج نیستند. این حکمت، سالک را به تسلیم در برابر قدرت الهی و درک حضور فراگیر او دعوت می‌کند.

بخش چهارم: شکر، احسان، و پرهیز از شرک

خصایص خیر و شر

لقمان، در نصیحت به فرزندش، شکر، احسان به والدین، و پرهیز از شرک را به‌عنوان خصایص خیر و شر معرفی می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (سوره لقمان: ۱۳، ترجمه: «و هنگامی که لقمان به پسرش، در حالی که او را اندرز می‌داد، گفت: ای پسرکم! به خدا شرک نورز، که شرک، ستمی بزرگ است»). این خصایص، پایه‌های سلوک عرفانی و اخلاقی را تشکیل می‌دهند.

درنگ: شکر، احسان به والدین، و پرهیز از شرک، خصایص خیر و شر در حکمت لقمانی‌اند که پایه‌های سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهند.

نقد شرک و تأثیر آن

شرک، به‌عنوان مانعی بزرگ در برابر درک اتيان الهی، انسان را به وابستگی به غیر خدا و حسرت به دیگران گرفتار می‌کند. مشرک، گویی در تاریکی حسد و مقایسه گرفتار است و نمی‌تواند حقیقت «یأتی بها الله» را درک کند. این نقد، به ضرورت تهذیب نفس از رذایل اخلاقی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

شکر، احسان، و پرهیز از شرک، به‌عنوان ارکان حکمت لقمانی، سالک را به سوی معرفت الهی رهنمون می‌سازند. شرک، به‌عنوان ظلم عظیم، مانع درک حضور الهی است و تهذیب نفس، کلید رهایی از این تاریکی است.

بخش پنجم: نقش ذکر و محبت در سلوک عرفانی

نقش ذکر در سلوک

اذکار و ادعیه، مانند تعقیبات نماز، چون اهرم‌هایی نیرومند، سالک را به سوی کمال و معرفت رهنمون می‌سازند. این اذکار، گویی چاشنی‌های روح‌اند که قلب را برای دریافت فیض الهی آماده می‌کنند.

خودشناسی از طریق اتيان

انسان با تأمل در آنچه به ذهنش می‌آید—خاطرات خیر یا شر—می‌تواند خود را بشناسد، چنان‌که حدیث شریف می‌فرماید: «هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت». این خودشناسی، از طریق مشاهده اتيان الهی ممکن می‌شود، که بازتاب کردار انسان است.

درنگ: خودشناسی، از طریق تأمل در اتيان الهی (خیر یا شر) ممکن می‌شود، که بازتاب کردار انسان و راهی به سوی معرفت الهی است.

محبت به‌عنوان هدیه الهی

اولیا خدا، حتی دشمنان را هدیه الهی می‌دانند و با محبت با آن‌ها رفتار می‌کنند. این دیدگاه، گویی آیینه‌ای است که جمال الهی را در هر موجودی بازتاب می‌دهد و سالک را به تسلیم در برابر اراده الهی دعوت می‌کند.

تأثیر اعمال در اتيان

نوع اتيان الهی—خیر یا شر—به کردار انسان بستگی دارد، مانند خواب که بازتاب بیداری است. انسان اگر خیر ببیند، دست الهی را در خیر می‌بیند، و اگر شر ببیند، گرفتار کژی و کاستی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

ذکر، محبت، و خودشناسی، ارکان سلوک عرفانی‌اند که سالک را به درک حضور الهی و تسلیم در برابر اتيان او رهنمون می‌سازند. این مفاهیم، قلب حکمت لقمانی را تشکیل می‌دهند و راهی به سوی کمال می‌گشایند.

بخش ششم: نقد غفلت و کبر در سلوک

تأثیر یک ذره محبت و گناه

یک ذره محبت، گویی دریایی را شیرین می‌کند، در حالی که یک گناه، عبادت پنجاه سال را بی‌اثر می‌سازد. این تمثیل، به تأثیر عمیق اعمال کوچک در سلوک معنوی اشاره دارد، که قلب انسان را یا به نور معرفت روشن می‌کند یا در تاریکی گناه فرو می‌برد.

درنگ: یک ذره محبت، دریایی را شیرین می‌کند، در حالی که یک گناه، عبادت پنجاه سال را بی‌اثر می‌سازد.

نقد غفلت و کبر

غرور، تکبر، و کینه، دل را از محبت خالی می‌کنند و انسان را از معرفت الهی محروم می‌سازند. این رذایل، گویی زنجیرهایی‌اند که روح را در بند جهل و تاریکی نگه می‌دارند و حتی روابط خانوادگی و اجتماعی را فرو می‌پاشند.

غفلت جهانی و پیامدهای آن

غفلت و جهل، به خشونت و نابودی انسان‌ها در جهان منجر شده است، چنان‌که در بلاد گوناگون، از شرق تا غرب، شاهد رنج و مصیبت بندگان خداییم. این غفلت، گویی پرده‌ای است که حقیقت الهی را از دیده‌ها پنهان کرده و انسان را در گرداب کینه و حسد فرو برده است.

عشق اولیا خدا

اولیا خدا، با دیدن هر موجودی، حتی حیوانات، از عشق الهی سرمست می‌شوند، برخلاف انسان‌های غافل که در کینه و حسد گرفتارند. این عشق، گویی جامی است که از آن، شراب معرفت الهی می‌نوشند و در هر موجود، جلوه‌ای از جمال حق می‌بینند.

ضرورت محبت به دیگران

انسان باید همه را، حتی دشمنان، به‌اندازه خدا دوست بدارد تا به مقام عشق عرفانی دست یابد. این محبت، گویی پلی است که سالک را از تنگنای نفس به وسعت وجود الهی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش ششم

غفلت، کبر، و شرک، موانع اصلی سلوک عرفانی‌اند که دل را از محبت الهی خالی می‌کنند. در مقابل، محبت و عشق اولیا، راهی به سوی معرفت و وحدت با حق است. حکمت لقمانی، با تأکید بر این مفاهیم، سالک را به تهذیب نفس و بازگشت به محبت الهی دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری

حکمت لقمانی در فصوص الحکم، چون گوهری درخشان، معارف عرفانی را در قالب تمایز مشیت و اراده، خیر کثیر، و اتيان الهی بازتاب می‌دهد. این حکمت، با تکیه بر آیات سوره لقمان، به جامعیت حضور الهی در همه عوالم و نقش شکر، احسان، و پرهیز از شرک در سلوک عرفانی تأکید دارد. خداوند، به‌عنوان «العاطی»، هر عمل خیر یا شر را، حتی در دل صخره، آسمان‌ها، یا زمین، به محضر خود می‌آورد، که این امر، به وحدت وجود و حضور فراگیر الهی اشاره دارد. ذکر، محبت، و خودشناسی، چون چراغ‌هایی در مسیر سلوک، سالک را به سوی کمال رهنمون می‌سازند، در حالی که غفلت، کبر، و شرک، موانعی‌اند که باید با تهذیب نفس برطرف شوند. این نوشتار، با شرح و تفصیل کامل درس‌گفتار، چارچوبی علمی و فاخر ارائه داده تا مخاطبان را به عمق معارف عرفانی رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی