متن درس
کاوش در توحید و نقد شرک در فص هارونی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۲۶)
دیباچه
فص هارونی از فصوص الحکم ابنعربی، چون گوهری در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در مفاهیم عمیق توحید، شرک، و ولایت میپردازد. این فص، با تمرکز بر رویداد گوسالهپرستی قوم بنیاسرائیل و عتاب موسی علیهالسلام بر هارون، به بررسی قاعده الهی «وَمَا حَكَمَ ٱللَّهُ لِشَيْءٍ إِلَّا وَقَعَ» پرداخته و دیدگاههای شارح را در پرتو قرآن کریم و عرفان شیعی مورد نقد قرار میدهد. استاد فرزانه قدسسره، در درسگفتار جلسه ۱۰۲۶، با رویکردی عرفانی-فلسفی و مبتنی بر آیات قرآنی، روایات، و استدلال عقلی، به نقد تفاسیر ابنعربی و شارح پرداخته و تمایز میان توحید و شرک را روشن ساختهاند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای تکمیلی، متنی نظاممند، علمی، و دانشگاهی ارائه میدهد که چون مشعلی، مسیر تأمل در معرفت توحیدی و اخلاق عرفانی را روشن میسازد. متن با آیات قرآنی، روایات، نقدهای عمیق، و تمثیلات فاخر غنی شده تا پاسخگوی نیازهای پژوهشی مخاطبان باشد.
بخش نخست: تبیین قاعده الهی و نقد عتاب موسی بر هارون
قاعده «وَمَا حَكَمَ ٱللَّهُ لِشَيْءٍ إِلَّا وَقَعَ»
فص هارونی با استناد به قاعده «وَمَا حَكَمَ ٱللَّهُ لِشَيْءٍ إِلَّا وَقَعَ» آغاز میشود که بر تحقق حتمی احکام الهی دلالت دارد. این قاعده، گویی چون کلیدی است که درهای فهم مشیت الهی را میگشاید، اما تفسیر آن نیازمند دقتی عمیق است. خداوند هر حکمی را که اراده کند، محقق میسازد، اما این تحقق در ظرف مشیت الهی و با رعایت اختیار انسانی رخ میدهد. گویی مشیت الهی، چون بستری است که انسان در آن با اراده خویش گام برمیدارد.
تفاوت احکام الهی برای انسان و دیگر مخلوقات
احکام الهی برای انسان، به دلیل اختیار او، در بستری متفاوت از دیگر مخلوقات جاری میشود. آسمانها، زمین، و موجودات فاقد اختیار، تابع جبر الهیاند، اما انسان، با اراده خویش، در برابر احکام الهی مسئول است. بهشت و جهنم برای جن و انس، به دلیل این اختیار، از نعیم و جحیم دیگر موجودات متمایز است. گویی انسان، چون مسافری است که در جاده مشیت الهی، با اختیار خویش مسیر سعادت یا شقاوت را برمیگزیند.
نقد عتاب موسی بر هارون در دیدگاه ابنعربی
ابنعربی عتاب موسی علیهالسلام بر هارون را به عدم سعه صدر هارون در برابر عبادت گوساله نسبت میدهد و مدعی است که هارون با ممانعت از این عبادت، از فهم حقیقت توحیدی آن بازماند. این تفسیر، گویی چون نقشهای ناقص است که راهنمای سالک به سوی حقیقت نمیشود، زیرا قرآن کریم عتاب موسی را به دلیل انحراف قوم بنیاسرائیل تأیید میکند، نه به دلیل خطای هارون.
نقد ادعای ابنعربی درباره عبادت گوساله
ابنعربی مدعی است که عبادت گوساله، در حقیقت، عبادت خداست و هارون به دلیل عدم سعه صدر، مانع این عبادت شد. این ادعا، نهتنها بیمحتوا و تهمتآمیز است، بلکه با روایت قرآنی در تضاد است. قرآن کریم در آیه:
﴿لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ ٱلْمُفْسِدِينَ﴾
ترجمه: راه مفسدان را پیروی نکن (اعراف: ۱۴۲).
گوسالهپرستی را فساد میداند و موسی علیهالسلام را در مقابله با آن تأیید میکند. گویی ابنعربی، چون کاوشگری است که از نور قرآن کریم غافل مانده و به وادی خطا گام نهاده است.
قلع و قمع موسی علیهالسلام
موسی علیهالسلام نهتنها مانع گوسالهپرستی شد، بلکه با شدت با سامری و قوم بنیاسرائیل برخورد کرد. این اقدام، نشاندهنده جدیت او در مبارزه با شرک است و با تفسیر ابنعربی که عتاب موسی را تربیت هارون میداند، در تضاد است. گویی موسی، چون سرداری است که با شمشیر حقیقت، لشکر شرک را درهم میشکند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قاعده «وَمَا حَكَمَ ٱللَّهُ لِشَيْءٍ إِلَّا وَقَعَ»، بر تحقق احکام الهی در ظرف اختیار انسانی تأکید کرد. نقد دیدگاه ابنعربی درباره عتاب موسی بر هارون و عبادت گوساله، نشان داد که این تفاسیر با روایات قرآنی ناسازگارند. قرآن کریم، گوسالهپرستی را فساد و شرک میداند و اقدام موسی علیهالسلام را در مقابله با آن تأیید میکند.
بخش دوم: تمایز توحید و شرک در عرفان اسلامی
دیدگاه عارف نسبت به عالم هستی
عارف، عالم هستی را ظهورات و تعینات الهی میبیند و هیچ موجودی را مستقل از خدا نمیداند. این دیدگاه، گویی چون آیینهای است که حقیقت توحید را منعکس میکند. خداوند ذات غنی است و همه هستی، فعل و ظهور اوست. اگر عالم را تعین الهی ببینیم، توحید است، اما اگر آن را مستقل بدانیم، شرک است.
تفاوت مومن و مشرک در واسطهگری
مومن، اولیای خدا را به عنوان ظهورات الهی و واسطههای هدایت میبیند، در حالی که مشرک، بتها را معبودهای مستقل میداند. قرآن کریم در آیه:
﴿لِيُقَرِّبُونَا إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ﴾
ترجمه: تا ما را به خدا نزدیک کنند (زمر: ۳).
نیت مشرکین را در عبادت بتها نشان میدهد، اما استقلال دادن به بتها را شرک میشمارد. گویی مومن، اولیا را چون سفینه نجات میبیند که او را به ساحل توحید میرساند، اما مشرک، بتها را چون جزایری مستقل میپرستد.
نقد دیدگاه ابنعربی درباره شر و توحید
ابنعربی، عبادت گوساله را توحید میداند و مدعی است که شر در باطن، توحید است. این دیدگاه، گویی چون آمیختن نور و ظلمت است که حقیقت توحید را مکدر میسازد. شرک، استقلال دادن به غیر خداست، در حالی که توحید، دیدن همه چیز به عنوان ظهورات الهی است. این خلط، از منظر عرفان شیعی نادرست و گمراهکننده است.
تفسیر شارح درباره انبیا و ولایت
شارح فصوص الحکم مدعی است که انبیا مردم را از شرک ظاهری بازمیدارند، اما در باطن، شر همان توحید است. این تفسیر، گویی چون تلاشی ناکام برای پیوند ناپیوستههاست، زیرا شرک و توحید در ذات خود متضادند. عارف، گوساله را مظهر خدا میبیند، اما مشرک آن را معبود مستقل میداند.
تفاوت معرفت و شرک در عمل
همانگونه که در شرع، معصیت و اطاعت متمایزند، در معرفت نیز توحید و شرک از هم جدا هستند. عارف، گوساله را ظهور خدا میداند و آن را پرستش نمیکند، اما مشرک، آن را معبود مستقل میبیند. گویی عرفان، چون چشمهای زلال است که از آلودگی شرک مصون است، اما شرک، چون باتلاقی است که سالک را به کام خود میکشد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین تفاوت توحید و شرک، بر دیدگاه عارف در دیدن عالم به عنوان ظهورات الهی تأکید کرد. نقد دیدگاه ابنعربی و شارح، نشان داد که خلط شرک و توحید، نادرست و گمراهکننده است. قرآن کریم، با آیاتی چون «لِيُقَرِّبُونَا إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ»، شرک را محکوم کرده و اولیای خدا را واسطههای هدایت میداند.
بخش سوم: نقد تاریخی و روانشناختی شرک
نقد رفتار فرعون در شرک
فرعون، با ادعای «أَنَا رَبُّكُمُ ٱلْأَعْلَىٰ» (من پروردگار برتر شما هستم) (نازعات: ۲۴)، خود را معبود بزرگ و بتها را معبودان کوچک میدانست. این رفتار، نه از اعتقاد واقعی به بتپرستی، بلکه از زرنگی برای سلطه بر مردم ناشی بود. گویی فرعون، چون بازیگری بود که نقاب الوهیت بر چهره نهاده تا خلق را به بند کشد.
استخراج حقیقت از قرآن کریم
تمامی حقایق مربوط به فرعون و بتپرستی از قرآن کریم قابل استخراج است و نیازی به منابع تاریخی خارجی نیست. گویی قرآن کریم، چون گنجینهای بیکران است که هر حقیقت را در خود نهفته دارد.
نقد روانشناختی ادعاهای کاذب
در روانشناسی، ادعای مکرر یک صفت، مانند سیادت یا اجتهاد، میتواند به باور آن منجر شود، حتی اگر حقیقت نداشته باشد. گویی ذهن انسان، چون زمینی حاصلخیز است که هر بذری در آن کاشته شود، میروید. انسان باید از تلقین منفی پرهیز کند تا به وادی خطا نیفتد.
قدرت اراده انسانی
انسان، به دلیل اراده و تمشی، میتواند با تلقین، خود را به هر چیزی تبدیل کند، اما باید سوپاپی برای کنترل افکار منفی داشته باشد. گویی اراده انسان، چون بادبانی است که میتواند کشتی وجود را به هر سو هدایت کند، اما نیاز به ناخدایی هوشیار دارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد رفتار فرعون و تحلیل روانشناختی شرک، بر زرنگی او در استفاده از بتپرستی برای سلطه تأکید کرد. قرآن کریم، به عنوان منبع کامل معارف، حقایق شرک را روشن میسازد. قدرت اراده انسانی و ضرورت کنترل تلقین، چارچوب روانشناختی این بخش را تشکیل داد.
بخش چهارم: نقد ضعفهای علم دینی و تأثیرات استعمار
ضعف فلسفی و منطقی ابنعربی
ابنعربی، به دلیل ضعف در فلسفه و منطق، نتوانسته عرفان را بر اساس اصول صحیح تنظیم کند. تفسیر او از شرک و توحید، گویی چون ساختمانی است که بر پایهای سست بنا شده و فرو میریزد.
نقد تبرئه کفار و مشرکین
دیدگاه ابنعربی، با خلط شرک و توحید، به نوعی کفار و مشرکین را تبرئه میکند، که این از منظر شیعی غیرقابل قبول است. گویی او، چون نقاشی است که با قلم خطا، چهره حقیقت را تحریف کرده است.
دفاع از شخصیت ابنعربی
با وجود خطاهای فکری، ابنعربی فردی مومن و اهل طاعت بود که به دلیل ناآگاهی و ضعف علمی، دچار خطا شد. گویی او، چون دریانوردی بود که با قطبنمایی ناقص، به بیراهه رفت.
تأثیر استعمار بر علم دینی
استعمار، از طریق نفوذ در علم دینی، بهویژه در میان اهل سنت، شرک و کفر را در کتابهایشان وارد کرد. شیعه، به دلیل تقیه، از این تأثیر مصون ماند، اما علم دینی آن خشک و بیروح شد. گویی استعمار، چون سمی بود که در رگهای علم دینی برخی جوامع نفوذ کرد.
لزوم هوشیاری علما
علمای دینی باید هوشیار و زیرک باشند تا از فریب سودجویان و توطئههای استعماری مصون بمانند. گویی عالم، چون نگهبانی است که باید با چشمانی باز، از حریم معرفت دفاع کند.
نقد سادهلوحی در علم دینی
برخی از علما، به دلیل سادهلوحی، فریب سودجویان را میخورند، مانند داستانهایی از سوءاستفاده مالی از امامان جماعت. گویی سادهلوحی، چون رخنهای است که دشمن از آن به حریم علم دینی نفوذ میکند.
تأکید بر خوداتکایی علما
علما باید به گونهای عمل کنند که نه فریب دیگران را بخورند و نه خود فریبنده باشند. گویی عالم، چون درختی است که باید با ریشههای استوار، از طوفان فریب در امان ماند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد ضعفهای علم دینی، بر ضرورت فلسفه و منطق در عرفان تأکید کرد. تأثیر استعمار بر علم دینی و لزوم هوشیاری علما، چارچوب این بخش را تشکیل داد. دفاع از شخصیت ابنعربی، با وجود خطاهای فکری او، بر تمایز میان شخصیت دینی و خطاهای معرفتی تأکید کرد.
بخش پنجم: عرفان حقیقی و تواضع اولیا
تفاوت اولیای خدا و دیگر مخلوقات
اولیای خدا، مظاهر تام اسما و صفات الهیاند، اما در مخلوق بودن با دیگر موجودات تفاوتی ندارند. روایت «لا تفاوت فی خلق الرحمان» (هیچ تفاوتی در خلق رحمان نیست) بر این حقیقت تأکید دارد. گویی اولیا، چون ستارگان درخشاناند که نورشان از آفتاب الهی است، اما در مخلوق بودن، با دیگر موجودات برابرند.
تواضع اولیا در برابر خدا
امام سجاد علیهالسلام خود را «أَقَلُّ ٱلْأَقَلِّينَ» (کمتر از کمترها) میخواند، که نشاندهنده تواضع اولیا در برابر خداست. این تواضع، گویی چون دری است که سالک را به قله عرفان حقیقی میرساند.
نقد ذهنیتهای نادرست در عرفان
ذهنیتهای نادرست ابنعربی، نتیجه عدم تسلط بر فلسفه و منطق است که به خلط شرک و توحید منجر شده است. گویی این ذهنیتها، چون ابرهاییاند که نور حقیقت را پنهان میکنند.
نقد آزادیهای غیرشرعی
دیدگاه ابنعربی درباره سعه صدر هارون، با آزادیهای غیرشرعی، مانند آزادی جنسی در فرهنگ مدرن، مقایسه میشود که هر دو از منظر اسلامی نادرستاند. گویی این دیدگاهها، چون بادهاییاند که میخواهند درخت ایمان را از ریشه برکنند.
مقاومت در برابر انحرافات
مقاومت در برابر انحرافات، مانند گوسالهپرستی یا آزادیهای غیرشرعی، وظیفهای دینی است. گویی این مقاومت، چون سپری است که ایمان را از هجوم فساد حفظ میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین عرفان حقیقی و تواضع اولیا، بر تفاوت اولیای خدا با دیگر مخلوقات تأکید کرد. نقد ذهنیتهای نادرست ابنعربی و مقایسه آن با آزادیهای غیرشرعی، ضرورت مقاومت در برابر انحرافات را روشن ساخت.
جمعبندی
فص هارونی، چون دریچهای به سوی کاوش در توحید، شرک، و ولایت، به بررسی قاعده الهی «وَمَا حَكَمَ ٱللَّهُ لِشَيْءٍ إِلَّا وَقَعَ» و عتاب موسی بر هارون پرداخته است. این نوشتار، با تحلیل درسگفتار جلسه ۱۰۲۶، دیدگاههای ابنعربی و شارح را با مبانی عرفان شیعی، قرآن کریم، و استدلال عقلی سنجید. نقد تفسیر ابنعربی، که عبادت گوساله را توحید میداند و عتاب موسی را به عدم سعه صدر هارون نسبت میدهد، نشان داد که این دیدگاهها با آیات قرآنی، مانند «لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ ٱلْمُفْسِدِينَ»، ناسازگارند. تمایز توحید و شرک، بر اساس دیدگاه عارف که عالم را ظهورات الهی میبیند، روشن شد. نقد رفتار فرعون، تأثیر استعمار بر علم دینی، و ضرورت هوشیاری علما، چارچوب تاریخی و اجتماعی این تحلیل را تکمیل کرد. تواضع اولیا، مانند «أَقَلُّ ٱلْأَقَلِّينَ» امام سجاد علیهالسلام، عرفان حقیقی را از شرک متمایز ساخت. این متن، چون مشعلی است که سالکان را از وادی شرک به قله توحید هدایت میکند.