در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1028

متن درس





شرح فصوص الحکم: تحلیل عرفانی و قرآنی مسأله سامری در فص هارونیه

شرح فصوص الحکم: تحلیل عرفانی و قرآنی مسأله سامری در فص هارونیه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۲۸)

مقدمه: تأمل در مسأله سامری به مثابه فتنه‌ای عرفانی

فص هارونیه در فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان آیینه‌ای زلال، مقام نبوت و ولایت را در نسبت میان موسی و هارون علیهما‌السلام بازتاب می‌دهد. در این میان، مسأله سامری، به مثابه نقطه‌ای کانونی، نه تنها رخدادی قرآنی، بلکه معبری به سوی فهم عمیق علوم غریبه، سحر، کرامات، و تصرفات اولیای الهی است. این نوشتار، با تکیه بر آیات نورانی قرآن کریم، به ویژه سوره طه، و با بهره‌گیری از سخنان استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل این مسأله می‌پردازد. هدف، گشودن دریچه‌ای به سوی حقیقت عرفانی سامری است که در عین خطاکاری، درس‌هایی ژرف در باب تصرف در عالم غیب و مخاطرات تسویل نفس ارائه می‌دهد. متن پیش‌رو، مانند باغی پر از گل‌های معرفت، با ساختاری منظم و زبانی متین، مفاهیم را در بخش‌های موضوعی دسته‌بندی کرده و با تمثیلات ادبی، چون نسیمی که در دشت حقیقت می‌وزد، مخاطب را به سوی فهم عمیق‌تر هدایت می‌کند.

بخش یکم: جایگاه هارون و موسی علیهما‌السلام در فص هارونیه

تبیین رابطه هارون و موسی: هم‌افزایی در مقام نبوت

فص هارونیه، با تمرکز بر رابطه موسی و هارون علیهما‌السلام، به بررسی مقام نبوت و ولایت می‌پردازد. هارون، با وجود جایگاه والای نبوت و وزارت، از نظر سنی کوچک‌تر از موسی بود. این اختلاف سنی، نه نشانه فروتری مقام هارون، بلکه نمایانگر نقشی مکمل در هدایت قوم بنی‌اسرائیل است. برخلاف برخی تفاسیر که موسی را مربی هارون می‌دانند، این دیدگاه با مقام نبوت هارون ناسازگار است. هارون، به مثابه ستونی استوار در بنای هدایت الهی، خود صاحب استقلال معنوی بود و رابطه‌اش با موسی، مانند دو شاخه از درختی واحد، هم‌افزا و مکمل بود.

درنگ: هارون علیه‌السلام، با وجود اختلاف سنی با موسی، در مقام نبوت و وزارت، شأنی مستقل و مکمل داشت و نه مرتبه‌ای فروتر.

برخورد موسی با هارون: طمطراق جلالی در خدمت هدایت

موسی علیه‌السلام با هارون برخوردی قاطع و آکنده از طمطراق جلالی داشت. این برخورد، نه به قصد سرزنش هارون، بلکه مانند صاعقه‌ای که تاریکی‌های توهم را می‌شکافد، برای بازگرداندن قوم به هوشیاری و فرو ریختن تخیلات باطلشان بود. این طمطراق، به مثابه جلوه‌ای از اقتدار نبوی، مانند مشعلی در شب ظلمانی، قوم را از وهم و گمراهی رها ساخت و آنها را به سوی حقیقت رهنمون شد.

درنگ: طمطراق جلالی موسی، ابزاری برای اصلاح نفوس قوم و رهایی آنها از توهمات بود، نه سرزنش هارون.

انتقال از هارون به سامری: اولویت‌بندی در مدیریت بحران

پس از گفت‌وگو با هارون، موسی علیه‌السلام توجه خود را به سامری معطوف کرد و با پرسشی صریح، فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ (طه: ۹۵، به معنای «ای سامری، کارت چیست؟») ریشه فتنه را نشانه گرفت. این انتقال، مانند تغییر جهت نوری که ابتدا یک سو را روشن می‌کند و سپس به سوی مبدأ تاریکی می‌تابد، نشان‌دهنده اولویت‌بندی موسی در مواجهه با انحرافات بود: نخست اصلاح رابطه با هارون و سپس رسیدگی به عامل اصلی فتنه.

درنگ: انتقال توجه موسی از هارون به سامری، الگویی از مدیریت بحران معنوی است که ابتدا روابط داخلی را اصلاح و سپس ریشه انحراف را هدف می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، مانند بنایی استوار، جایگاه هارون و موسی علیهما‌السلام را در فص هارونیه تبیین کرد. رابطه هارون و موسی، نه رابطه مربی و متربی، بلکه پیوندی هم‌افزا در مقام نبوت و ولایت بود. طمطراق جلالی موسی، مانند صاعقه‌ای هدایت‌گر، قوم را از توهمات رها ساخت و انتقال توجه به سامری، الگویی از مدیریت بحران ارائه داد. این مبانی، مانند ستون‌هایی محکم، راه را برای تحلیل عمیق‌تر مسأله سامری هموار می‌سازند.

بخش دوم: تحلیل عرفانی و قرآنی مسأله سامری

اهمیت مسأله سامری در علوم غریبه

مسأله سامری، مانند دریچه‌ای به سوی علوم غریبه، سحر، جادو، کرامات، و تصرفات اولیای الهی، حاوی درس‌هایی عمیق و قابل تأمل است. سامری، به مثابه شخصیتی که در عالم غیب تصرف کرد، نمونه‌ای از انسانی است که با استعدادی خاص، اما بدون هدایت الهی، به خطا رفت. این موضوع، مانند آیینه‌ای که مرز باریک میان معجزه و سحر را نشان می‌دهد، در تحلیل عرفانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

درنگ: مسأله سامری، در علوم غریبه، نمونه‌ای از تصرف انسانی در عالم غیب است که بدون هدایت الهی به انحراف می‌انجامد.

بیان قرآنی مسأله سامری

قرآن کریم گفت‌وگوی موسی با سامری را با آیه شریفه فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ (طه: ۹۵، به معنای «ای سامری، کارت چیست؟») آغاز می‌کند و پاسخ سامری را چنین نقل می‌فرماید: قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (طه: ۹۶، به معنای «گفت: من چیزی را دیدم که ایشان ندیدند، پس مشتی از اثر آن رسول برگرفتم و آن را افکندم، و این‌گونه نفسم مرا وسوسه کرد»). این آیات، مانند نقشه‌ای دقیق، مراحل اقدام سامری را در سه گام رویت، اخذ، و افکندن ترسیم می‌کنند.

درنگ: آیات قرآنی، مراحل اقدام سامری را در سه گام رویت، اخذ، و افکندن شرح می‌دهند که به تسویل نفس او منتهی شد.

صداقت سامری در برابر موسی

سامری در پاسخ به موسی، با صداقتی شگفت‌انگیز، حقیقت ماجرا را بیان کرد. این صداقت، مانند گلی که در زیر فشار صخره شکوفا می‌شود، از دو عامل نشأت گرفت: نخست، طمطراق جلالی موسی که قوم را به هوشیاری آورد و دروغ‌گویی را از سامری سلب کرد؛ دوم، اقتدار معنوی موسی، صاحب ید بیضا و کرامات، که سامری را در برابر حقیقت عریان قرار داد. این دو عامل، مانند دو بال، سامری را به سوی اقرار به حقیقت سوق دادند.

درنگ: صداقت سامری، نتیجه طمطراق جلالی و اقتدار معنوی موسی بود که او را به بیان حقیقت واداشت.

تأثیر طمطراق موسی بر قوم

طمطراق جلالی موسی، نه تنها سامری را به صداقت واداشت، بلکه مانند نسیمی که غبار از آیینه حقیقت می‌زداید، تمام قوم را از تخیلات و توهمات رها کرد و آنها را به حالت عادی بازگرداند. این تأثیر، مانند موجی که ساحل را از آلودگی پاک می‌کند، جلوه‌ای از تصرفات معنوی انبیا در نفوس قوم بود.

درنگ: طمطراق جلالی موسی، قوم را از توهمات رها کرد و به هوشیاری بازگرداند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، مانند چشمه‌ای زلال، مسأله سامری را از منظر عرفانی و قرآنی تحلیل کرد. اهمیت سامری در علوم غریبه، به مثابه دریچه‌ای به سوی فهم تصرفات غیبی، روشن شد. آیات قرآنی، مراحل اقدام او را ترسیم کردند و صداقت او در برابر موسی، نتیجه اقتدار نبوی بود. طمطراق جلالی موسی، مانند مشعلی هدایت‌گر، قوم را از توهمات رها ساخت. این مبانی، مانند ستون‌هایی استوار، راه را برای بررسی مراحل اقدام سامری هموار می‌کنند.

بخش سوم: مراحل اقدام سامری و تسویل نفس

رویت حقیقت غیبی توسط سامری

سامری می‌گوید: بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ (به معنای «دیدم چیزی را که دیگران ندیدند»). این رویت، مانند نوری که در ظلمت ذهن او تابید، به درک حقیقتی غیبی در حضور جبرئیل اشاره دارد. سامری، با استعدادی خاص، حیات را در اثر پای جبرئیل مشاهده کرد که زمین را زنده می‌کرد. این مشاهده، مانند کشف گوهری در اعماق اقیانوس، نشان‌دهنده هوشمندی او بود، اما فقدان هدایت الهی، این استعداد را به انحراف کشاند.

درنگ: رویت غیبی سامری، نشانه استعدادی خاص بود که بدون هدایت الهی به انحراف کشیده شد.

اخذ اثر رسول

سامری پس از رویت، مشتی از اثر رسول برگرفت: فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ (به معنای «مشتی از اثر آن رسول برگرفتم»). این اقدام، مانند برداشتن شعله‌ای از آتش حیات، تصرفی در عالم غیب بود که ماده‌ای معنوی و حیات‌بخش را در بر داشت. هوشمندی و جسارت سامری، مانند باغبانی که بذری نادر را از خاک برمی‌دارد، در این مرحله آشکار شد، اما آماتور بودن او، این تصرف را به خطا برد.

درنگ: اخذ اثر رسول توسط سامری، تصرفی جسورانه در عالم غیب بود که به دلیل آماتور بودن به انحراف رفت.

افکندن اثر و ایجاد گوساله

سامری اثر برگرفته را افکند: فَنَبَذْتُهَا (به معنای «و آن را افکندم»). این اقدام، مانند ریختن بذری در خاک حاصلخیز، منجر به ایجاد گوساله‌ای شد که صدایی از آن برمی‌خاست. این نتیجه، مانند میوه‌ای که از درختی نارس بروید، شبه‌معجزه‌ای بود که سامری را به توهم اعجاز سوق داد.

درنگ: افکندن اثر توسط سامری، منجر به خلق گوساله‌ای شبه‌معجزه‌گونه شد که ریشه در تسویل نفس داشت.

تسویل نفس: ریشه انحراف سامری

سامری می‌گوید: وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (به معنای «و این‌گونه نفسم مرا وسوسه کرد»). تسویل نفس، مانند سایه‌ای که بر نور حقیقت می‌افتد، سامری را به باور نادرست به توانایی خود در انجام اعجاز مشابه موسی واداشت. او، مانند مسافری که در بیابان به سرابی دل می‌بندد، خود را در جایگاه موسی پنداشت و این توهم، فتنه‌ای عظیم به بار آورد.

درنگ: تسویل نفس، ریشه انحراف سامری بود که او را به مقایسه نادرست با موسی و توهم اعجاز کشاند.

آماتور بودن سامری و فقدان تجربه

سامری، به مثابه فردی آماتور در تصرفات غیبی، بدون تجربه و دانش کافی اقدام کرد. این آماتور بودن، مانند نقاشی که بدون مهارت بر بوم می‌کشد، او را در برابر تسویل نفس آسیب‌پذیر کرد. فقدان پختگی معنوی، مانند بنایی بدون پی استوار، اقدامات او را به سوی انحراف سوق داد.

درنگ: آماتور بودن سامری، فقدان پختگی معنوی و علمی بود که او را به انحراف کشاند.

مقایسه سامری با موسی: جهل به مقام نبوت

سامری پس از مشاهده نتیجه اقدام خود، خود را با موسی مقایسه کرد و گفت: «مگر موسی چه کرد؟ من هم همان کار را کردم.» این مقایسه، مانند تلاش برای برابر دانستن ستاره‌ای با خورشید، ریشه در جهل او به مقام نبوت داشت. تفاوت میان معجزه نبوی و سحر سامری، مانند تفاوت میان نور الهی و سایه‌ای وهم‌آلود، در منشأ الهی نهفته است.

درنگ: مقایسه سامری با موسی، نتیجه جهل او به مقام نبوت و تفاوت میان معجزه و سحر بود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، مانند غربال حقیقت، مراحل اقدام سامری را تحلیل کرد. رویت غیبی، اخذ اثر رسول، و افکندن آن، مانند سه گام در مسیری لغزنده، به خلق گوساله‌ای شبه‌معجزه‌گونه منجر شد. تسویل نفس، مانند خاری در مسیر سلوک، سامری را به انحراف کشاند و آماتور بودن او، این خطا را تشدید کرد. مقایسه نادرست با موسی، مانند توهمی که حقیقت را می‌پوشاند، ریشه در جهل به مقام نبوت داشت. این مبانی، راه را برای بررسی درس‌های عرفانی سامری هموار می‌سازند.

بخش چهارم: درس‌های عرفانی و قرآنی از ماجرا

درس‌آموزی از سامری: علوم غریبه و مخاطرات آن

سامری، با وجود خطایش، مانند آیینه‌ای که عیوب را نشان می‌دهد، درس‌هایی ژرف در علوم غریبه و تصرفات غیبی ارائه می‌دهد. این درس‌ها، مانند نوری که از دل تاریکی می‌تابد، به نحوه تصرف در عالم و خطرات تسویل نفس اشاره دارند. در عرفان اسلامی، حتی خطاهای بشری، مانند سنگ‌هایی که مسیر رود را نشان می‌دهند، می‌توانند به هدایت منجر شوند.

درنگ: سامری، با وجود خطایش، درس‌هایی در علوم غریبه و مخاطرات تسویل نفس ارائه می‌دهد که برای سلوک عرفانی ارزشمند است.

نقش جبرئیل در ماجرا: مظهر حیات الهی

سامری حیات را در اثر پای جبرئیل مشاهده کرد که زمین را زنده می‌کرد. این مشاهده، مانند کشف رازی از اعماق عالم غیب، مبنای اقدام او بود. جبرئیل، به مثابه مظهر حیات الهی، به‌صورت غیرمستقیم در ماجرا نقش داشت، اما سامری، مانند باغبانی که بذری را در خاک ناسازگار می‌کارد، از این حقیقت سوءاستفاده کرد.

درنگ: جبرئیل، به‌عنوان مظهر حیات الهی، در اقدام سامری نقش غیرمستقیم داشت، اما سوءاستفاده او به انحراف منجر شد.

تفاوت قدرت بشر در گذشته و حال

بشر در گذشته، مانند ستارگانی که در آسمان معرفت می‌درخشیدند، در علوم غریبه و تصرفات غیبی قدرتمندتر بود، اما امروز، مانند نوری که در غبار زمان کم‌سو شده، این توانایی کاهش یافته است. این تفاوت، مانند تغییر فصل‌های معنوی، نشانه‌ای از دوری بشر از حقیقت است.

درنگ: بشر امروز در علوم غریبه ضعیف‌تر از گذشته است، که نشانه‌ای از دوری از حقیقت معنوی است.

حکم موسی علیه سامری: عدالت نبوی

موسی پس از شنیدن اقرار سامری، حکمی قاطع صادر کرد: فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا (طه: ۹۷، به معنای «برو که در زندگی [این دنیا] باید بگویی دست‌مزنید، و تو را وعده‌گاهی است که از آن تخلف نخواهد شد، و به خدایت که بر پرستش آن مداومت داشتی بنگر»). این حکم، مانند تیغ عدالت که فتنه را می‌برد، سامری را از جامعه جدا کرد و گوساله را به آتش کشید تا توهم اعجاز او فرو ریزد.

درنگ: حکم موسی علیه سامری، جلوه‌ای از عدالت نبوی بود که فتنه را خنثی کرد و حقیقت را آشکار ساخت.

تبیین مفهوم مال و قدرت

سامری با جمع‌آوری زیورآلات قوم و ریختن آنها در گوساله، از مال به مثابه ابزاری برای جلب توجه استفاده کرد. مال، مانند جریانی که نفوس را به سوی خود می‌کشاند، در اینجا به معنای تملک و قدرت بود. این اقدام، مانند تردستی ساحری که چشم‌ها را خیره می‌کند، قوم را به پرستش گوساله سوق داد.

درنگ: مال، به‌عنوان مظهری از قدرت، در اقدام سامری ابزاری برای انحراف قوم به سوی پرستش گوساله بود.

مشارکت عمومی و تأثیر آن

سامری با مشارکت دادن قوم در گوساله از طریق زیورآلاتشان، نوعی مالکیت عمومی ایجاد کرد که مانند چسبی نفوس را به گوساله پیوند داد. این اصل، مانند رودی که به سوی مقصدی خاص جریان می‌یابد، در نظام‌های اجتماعی نیز کاربرد دارد و می‌تواند به انسجام یا انحراف منجر شود.

درنگ: مشارکت عمومی در مالکیت، ابزاری بود که سامری برای جلب قوم به پرستش گوساله به کار برد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، مانند باغی پر از گل‌های حکمت، درس‌های عرفانی و قرآنی ماجرا را تبیین کرد. سامری، با وجود خطایش، درس‌هایی در علوم غریبه ارائه داد. نقش جبرئیل، تفاوت قدرت بشر در گذشته و حال، و حکم عدالت‌محور موسی، مانند ستون‌هایی استوار، این تحلیل را تقویت کردند. مفهوم مال و مشارکت عمومی، مانند آیینه‌ای، نقش نفسانی و اجتماعی اقدامات سامری را نشان داد. این مبانی، راه را برای تأملات عمیق‌تر هموار می‌کنند.

بخش پنجم: نقد و بازنگری دیدگاه‌های عرفانی

نقد ادعای مربی بودن موسی برای هارون

ادعای برخی تفاسیر که موسی را مربی هارون می‌دانند، مانند نسیمی که حقیقت را تحریف می‌کند، با مقام نبوت هارون ناسازگار است. هارون، به مثابه پیامبری مستقل، نیازی به تربیت موسی نداشت. این دیدگاه، مانند بنایی سست، در قرآن کریم تأییدی ندارد و نیازمند بازنگری است.

درنگ: ادعای مربی بودن موسی برای هارون، با مقام نبوت هارون ناسازگار است و در قرآن کریم تأییدی ندارد.

اهمیت شناخت دوست و دشمن در عرفان

شناخت دوست و دشمن، مانند کلیدی که قفل حقیقت را می‌گشاید، در سلوک عرفانی ضروری است. عدم شناخت دشمن، مانند گم شدن در بیابانی ظلمانی، شناخت دوست را نیز ناممکن می‌سازد. سامری، به مثابه دشمنی که حقیقت را تحریف کرد، اگر شناخته نشود، فهم موسی و هارون نیز ناقص می‌ماند.

درنگ: شناخت دوست و دشمن، شرط لازم فهم حقیقت در سلوک عرفانی است.

نقد تسریع در جدایی از اساتید

در گذشته، شاگردان، مانند نهال‌هایی که در سایه درختان تنومند رشد می‌کنند، تا زمان حیات استاد از او جدا نمی‌شدند. اما امروز، مانند پرندگانی که پیش از بال گشودن巢 را ترک می‌کنند، برخی شاگردان پس از زمانی کوتاه خود را مستقل می‌پندارند. این تسریع، مانند بنایی بدون پی، به ناپختگی علمی و معنوی منجر می‌شود. علم دینی، نیازمند صبر و مداومت در محضر اساتید است.

درنگ: تسریع در جدایی از اساتید، به ناپختگی علمی و معنوی منجر می‌شود و علم دینی نیازمند صبر و مداومت است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، مانند مشعلی که تاریکی‌های تحریف را روشن می‌کند، دیدگاه‌های عرفانی را نقد و بازنگری کرد. ناسازگاری ادعای مربی بودن موسی با مقام هارون، اهمیت شناخت دوست و دشمن، و نقد تسریع در جدایی از اساتید، مانند ستون‌هایی محکم، ضرورت دقت در تفاسیر و سلوک عرفانی را نشان دادند. این مبانی، راه را برای نتیجه‌گیری کلی هموار می‌سازند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، مانند نوری که از چشمه حکمت الهی ساطع می‌شود، به تحلیل عرفانی و قرآنی مسأله سامری در فص هارونیه فصوص الحکم پرداخت. رابطه موسی و هارون، به مثابه دو شاخه از درختی واحد، نه رابطه مربی و متربی، بلکه پیوندی هم‌افزا بود. طمطراق جلالی موسی، مانند صاعقه‌ای هدایت‌گر، قوم را از توهمات رها ساخت. مسأله سامری، مانند آیینه‌ای که مرز میان معجزه و سحر را نشان می‌دهد، درس‌هایی در علوم غریبه و مخاطرات تسویل نفس ارائه داد. مراحل اقدام او، شامل رویت، اخذ، و افکندن، مانند گام‌هایی در مسیری لغزنده، به انحراف منجر شد. حکم موسی، مانند تیغ عدالت، فتنه را خنثی کرد. مفهوم مال و مشارکت عمومی، مانند جریانی نفسانی، نقش سامری در انحراف قوم را آشکار ساخت. نقد دیدگاه‌های عرفانی، مانند غربال حقیقت، ضرورت بازنگری در تفاسیر و صبر در سلوک را نشان داد. این تحلیل، مانند بنایی استوار، عرفان را از توهمات جدا کرد و راه را برای پژوهش‌های آتی گشود.

توصیه برای پژوهش‌های آتی: بررسی تطبیقی مسأله سامری در متون عرفانی دیگر، تحلیل نقش علوم غریبه در سلوک عرفانی، و مطالعه تأثیرات اجتماعی بر انحرافات معنوی، می‌تواند به غنای معرفت عرفانی بیفزاید.

با نظارت صادق خادمی