در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1048

متن درس





کاوش در علم و شهود الهی: تأملی عرفانی و قرآنی بر فص هارونیه از فصوص الحکم

کاوش در علم و شهود الهی: تأملی عرفانی و قرآنی بر فص هارونیه از فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۴۸)

مقدمه: درآمدی بر علم و معرفت الهی در عرفان توحیدی

فص هارونیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، به‌عنوان یکی از فصول کلیدی این اثر عرفانی، دریچه‌ای به‌سوی تأمل در مفاهیم عمیق علم و شهود الهی می‌گشاید. این بخش، با تمرکز بر آیه شریفه

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
(انعام: ۱۰۳)، به تمایز میان علم ادراکی و معرفت شهودی پرداخته و با نگاهی نقادانه، دیدگاه‌های شبه‌عرفانی را مورد بررسی قرار می‌دهد. هدف این نوشتار، بازنویسی و تبیین محتوای درس‌گفتار با رویکردی علمی و عرفانی است تا معارف توحیدی در قالبی دقیق و منسجم ارائه گردد. این متن، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، تلاش دارد تا ژرفای مفاهیم عرفانی را برای مخاطبان پژوهشی روشن سازد، در حالی که اصالت محتوای اصلی حفظ شده و تمامی جزئیات با دقت و تفصیل منتقل می‌گردد.

بخش نخست: علم اجمالی و شهود ذات الهی

شناخت اجمالی خداوند

در عرفان توحیدی، خداوند به‌صورت اجمالی شناخته می‌شود، به این معنا که علم به او از حیث کلیت وجود دارد و به صفاتی چون خالقیت، جلال و اکرام اشاره می‌کند. این شناخت، مانند نوری است که از دور بر قله‌ای رفیع می‌تابد؛ قله‌ای که وجودش آشکار است، اما جزئیات آن در هاله‌ای از عظمت نهان می‌ماند. قرآن کریم در آیه

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(حدید: ۳) به این حقیقت اشاره دارد که خداوند، آغاز و انجام، آشکار و نهان است. این علم اجمالی، به معنای شناخت خداوند به‌عنوان خالق همه‌چیز و دارای صفات جلال و اکرام است، اما به ذات او راه نمی‌یابد.

درنگ: علم اجمالی به خداوند، به شناخت او به‌عنوان خالق و دارای جلال و اکرام محدود است و با آیه

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
همخوانی دارد.

عدم امکان شهود ذات الهی

شهود ذات الهی، به دلیل لطافت و عظمت بی‌کران آن، برای بندگان ممکن نیست. این حقیقت، مانند تلاش برای دیدن خورشید با چشم عادی است؛ نور آن چنان عظیم است که دیده را از ادراک بازمی‌دارد. قرآن کریم در آیه

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
(انعام: ۱۰۳) تأکید می‌کند که چشم‌ها نمی‌توانند خداوند را ادراک کنند، در حالی که او همه چشم‌ها را درمی‌یابد. این آیه، بر محدودیت ادراک بشری و احاطه مطلق الهی دلالت دارد.

درنگ: ذات الهی به دلیل لطافت و عظمت، از شهود و ادراک بندگان خارج است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
.

تمایز علم ادراکی و معرفت شهودی

در عرفان، علم به معنای ادراک نظری و ذهنی است که به صفات کلی اشاره دارد، در حالی که معرفت، حضوری و شهودی است و به شناخت حقیقت و هویت اشیا مربوط می‌شود. علم، مانند نقشه‌ای است که خطوط کلی یک سرزمین را نشان می‌دهد، اما معرفت، مانند گشت‌وگذار در آن سرزمین است که جزئیات و زیبایی‌های آن را آشکار می‌سازد. وقتی گفته می‌شود «عَلِمْتُ أَنَّهُ قَائِمًا»، به علم به وصف قیام اشاره دارد، اما «عَرَفْتُهُ» به معنای شناخت حقیقت و هویت است. این تمایز، مانند تفاوت میان دانستن نام یک گل و تجربه عطر و لطافت آن است.

درنگ: علم، ادراک نظری و کلی است، در حالی که معرفت، شهودی و حضوری بوده و به شناخت حقیقت اشیا اشاره دارد.

علم به صفات و محدودیت شهود

علم به خداوند، به صفات او محدود است و نه به ذات او. وقتی گفته می‌شود که خداوند شناخته می‌شود، این شناخت به اوصافی چون کریم، لطيف، و رحیم بازمی‌گردد، نه به ذات بی‌کران او. این مانند آن است که از اقیانوسی بی‌انتها، تنها امواج سطحی آن را ببینیم، اما به عمق آن راه نیابیم. شهود ذات الهی، به دلیل محدودیت ابزارهای بشری، ناممکن است و ادراک به صفات الهی محدود می‌گردد.

بخش دوم: لطافت الهی و نقد سریان در اشیا

لطافت الهی و عدم ادراک

خداوند به دلیل لطافت بی‌کران و سریان در اشیا، از ادراک بندگان خارج است. این لطافت، مانند نسیمی است که در همه‌جا جاری است، اما به چشم دیده نمی‌شود. قرآن کریم در آیه

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
(انعام: ۱۰۳) بر این حقیقت تأکید دارد که خداوند به دلیل لطافت، از ادراک چشم‌ها و حتی بصائر خارج است، اما او همه‌چیز را درمی‌یابد.

درنگ: لطافت الهی، مانع ادراک ذات اوست، اما احاطه او بر همه‌چیز، به علم مطلق الهی اشاره دارد.

نقد سریان خداوند در اشیا

برخی دیدگاه‌ها، سریان خداوند در اشیا را به معنای حضور مادی او در موجودات تفسیر کرده‌اند. این دیدگاه، مانند آن است که نور خورشید را با پرتوهایش یکی بدانیم، در حالی که نور، سرچشمه پرتوها است. عرفان توحیدی تأکید دارد که سریان الهی، به معنای معیت قیومیه و تحقق اشیا به‌واسطه اوست، نه حضور مادی در آنها. این معیت، مانند ریشه‌ای است که درخت وجود را برپا می‌دارد، بدون آنکه خود در شاخ و برگ محصور باشد. قرآن کریم در آیه

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(حدید: ۳) بر این استقلال و قیومیت الهی تأکید دارد.

درنگ: سریان الهی، به معنای معیت قیومیه و تحقق اشیاست، نه حضور مادی خداوند در آنها.

ادراک الهی و احاطه بر همه‌چیز

خداوند، به دلیل علم مطلق خود، همه‌چیز را ادراک می‌کند، چنان‌که قرآن کریم در آیه

لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ
(سبأ: ۳) می‌فرماید: هیچ ذره‌ای از علم او پنهان نمی‌ماند. این احاطه، مانند اقیانوسی است که هر قطره را در خود جای داده و از آن آگاه است، در حالی که قطرات، هرگز اقیانوس را درنمی‌یابند.

بخش سوم: تجلیات الهی و نقد نیاز به ظرف

استقلال تجلیات الهی

تجلیات الهی، نیازی به ظرف خارجی ندارند، بلکه خود، هم ظرف و هم مظروف را ایجاد می‌کنند. این مانند نوری است که در تاریکی، هم خود را آشکار می‌سازد و هم اشیا را پدیدار می‌کند، بدون نیاز به آینه‌ای خارجی. برخی دیدگاه‌ها، مانند آنچه در برخی تفاسیر شبه‌عرفانی آمده، خداوند را نیازمند ظرف برای تجلی می‌دانند، اما این دیدگاه با استقلال ذات الهی ناسازگار است. قرآن کریم در آیه

اللَّهُ الصَّمَدُ
(اخلاص: ۲) بر غنای مطلق خداوند تأکید دارد که نیازی به غیر ندارد.

درنگ: تجلیات الهی، خود ظرف و مظروف را ایجاد می‌کنند و نیازی به ظرف خارجی ندارند، چنان‌که آیه

اللَّهُ الصَّمَدُ
بر غنای مطلق الهی دلالت دارد.

نقد دیدگاه نیاز به ظرف

ادعای نیاز خداوند به ظرف برای تجلی، مانند آن است که بگوییم خورشید برای تابیدن به آینه نیاز دارد، در حالی که نور خورشید، خود اشیا را متعین می‌سازد. عرفان توحیدی، تجلیات الهی را مستقل از هرگونه ظرف خارجی می‌داند و موجودات را مظهر این تجلیات می‌بیند. این دیدگاه، مانند رودی است که از سرچشمه‌ای بی‌پایان جاری می‌شود و خود، بستر خویش را می‌سازد.

بخش چهارم: مراتب ادراک و محدودیت ابزارهای بشری

عدم ادراک روح توسط ابصار

چشم‌ها نه‌تنها خداوند را ادراک نمی‌کنند، بلکه حتی روح خود را نیز درنمی‌یابند. این مانند آن است که آینه‌ای، تصویر خویش را نبیند، اما نور را بازتاب دهد. قرآن کریم در آیه

فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
(حج: ۴۶) تأکید دارد که کوری، نه به چشم‌ها، بلکه به قلب‌هایی بازمی‌گردد که در سینه‌ها جای دارند. روح، به‌عنوان مدبر اشباح و صور ظاهری، از ادراک حسی فراتر است.

درنگ: ابصار، نه خداوند را ادراک می‌کنند و نه روح خود را، چنان‌که آیه

فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
بر کوری قلب‌ها تأکید دارد.

روح به‌عنوان مدبر ابصار

روح، به‌عنوان قوه مدبره، اشباح و صور ظاهری را مدیریت می‌کند، اما خود از ادراک حسی خارج است. این مانند باغبانی است که باغ را آراسته می‌کند، اما خود در میان شاخ و برگ پنهان می‌ماند. روح، چشم را ادراک می‌کند، اما چشم، روح را درنمی‌یابد، و هیچ‌یک از این دو، ذات الهی را ادراک نمی‌کنند.

تفاوت مراتب ادراک

ابصار، دو مرتبه از حق متأخرند، زیرا نه خداوند را ادراک می‌کنند و نه روح خود را. این مانند نردبانی است که پله‌های آن به سوی حقیقت بالا می‌روند، اما هیچ‌گاه به قله بی‌کران نمی‌رسند. روح، یک مرتبه از ابصار پیش است، زیرا چشم را درمی‌یابد، اما خود از ادراک خداوند عاجز است.

بخش پنجم: نقد قرائت و تفسیر آیات

اصلاح قرائت آیه

قرائت صحیح آیه

فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
(حج: ۴۶) «لَا تَعْمَى» است، نه «تُعْمَى» یا «يُعْمَى». این قرائت، بر کوری قلب‌ها تأکید دارد، نه چشم‌ها، و نشان‌دهنده آن است که ادراک حقیقی، به قلب وابسته است، نه به ابزارهای حسی. این مانند آن است که چراغی در سینه روشن باشد، اما دیده ظاهری از آن بی‌خبر بماند.

درنگ: قرائت صحیح آیه

فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
بر کوری قلب‌ها تأکید دارد، نه چشم‌ها.

نقد تعلیل شارح

برخی شارحان، لطافت و سریان را علت دو حکم (ادراک خداوند و عدم ادراک او) دانسته‌اند، اما این تعلیل دقیق نیست. سریان الهی، به معنای تحقق اشیاست، نه حضور مادی در آنها. این مانند آن است که بگوییم باغبان، باغ را با حضور خود سرسبز می‌کند، نه آنکه خود در هر برگ و شاخه ساکن باشد. عرفان توحیدی، بر معیت قیومیه تأکید دارد که اشیا را محقق می‌سازد.

بخش ششم: اسمای الهی و نقد تفاسیر ذوقی

لطافت و خبرت الهی

خداوند، به دلیل لطافت و خبرت، از ادراک بصائر و ابصار فراتر است. لطافت، به نفوذ او در اشیا اشاره دارد، و خبرت، به آگاهی او از ضمائر و اسرار. این مانند نوری است که در همه‌چیز نفوذ می‌کند و از هر رازی آگاه است، اما خود از دیده‌ها پنهان می‌ماند. قرآن کریم در آیه

فَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
(انعام: ۱۰۳) این دو صفت را به خداوند نسبت می‌دهد.

درنگ: لطافت الهی به نفوذ در اشیا و خبرت به آگاهی از ضمائر و اسرار اشاره دارد، چنان‌که آیه

فَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
بیان می‌کند.

نقد معنای ذوقی خبرت

برخی تفاسیر، خبرت الهی را به ذوق و تجربه فروکاسته‌اند، اما این تفسیر نادرست است. خبرت، به آگاهی خداوند از ضمائر و اسرار اشاره دارد، نه تجربه مادی. این مانند آن است که حکیمی را به صرف تجربه‌های روزمره محدود کنیم، در حالی که حکمت او فراتر از این محدودیت‌هاست. خبرت الهی، به علم فعلی و مشاهداتی او بازمی‌گردد، در حالی که عليم، به علم ذاتی او اشاره دارد.

درنگ: خبرت الهی، به آگاهی از ضمائر و اسرار اشاره دارد، نه ذوق و تجربه مادی، و با عليم، که به علم ذاتی اشاره دارد، متمایز است.

بخش هفتم: نقد ادبیات و روش‌های علمی در علوم دینی

ضرورت تقویت ادبیات و اشتقاق در علوم دینی

یکی از چالش‌های علوم دینی، کمبود توجه به اشتقاق و ماده‌شناسی در مطالعه واژگان است. فهم دقیق معانی کلمات، مانند کلیدی است که قفل معارف الهی را می‌گشاید. بدون این دقت، علوم دینی به تکرار مفاهیم سطحی محدود می‌شود، مانند جویباری که از سرچشمه حکمت دور افتاده و به مردابی ساکن تبدیل می‌گردد. تقویت اشتقاق و ماده‌شناسی، به رشد علمی و فهم عمیق‌تر معارف دینی یاری می‌رساند.

درنگ: توجه به اشتقاق و ماده‌شناسی در علوم دینی، برای فهم دقیق معانی واژگان و رشد علمی ضروری است.

نقد لغت‌نامه‌ها و نیاز به تحقیق مستقل

لغت‌نامه‌های موجود، گاه به دلیل ارائه معانی متعدد و نادرست برای یک واژه، به سوءتفاهم در فهم معارف دینی منجر می‌شوند. این مانند نقشه‌ای نادرست است که راه‌پیما را به بیراهه می‌کشاند. محققان علوم دینی باید با استنباط و یقین، معانی واژگان را کشف کنند، نه آنکه به تقلید از لغت‌نامه‌ها بسنده کنند. این استقلال علمی، مانند ستاره‌ای است که در شب تار، مسیر حقیقت را روشن می‌سازد.

درنگ: لغت‌نامه‌ها گاه معانی نادرستی ارائه می‌دهند؛ از این‌رو، تحقیق مستقل برای کشف معانی واژگان در علوم دینی ضروری است.

بخش هشتم: عبادت توحیدی و نقد هواپرستی

نقد عبادت با هوى

عبادت خداوند با هوى و هوس، به کفار اختصاص دارد، نه مؤمنانی که با معرفت و حقیقت، حق را عبادت می‌کنند. قرآن کریم در آیه

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ
(جاثیه: ۲۳) هواپرستی را شرک می‌داند. این مانند آن است که به‌جای ستایش خورشید، به سایه‌های زودگذر آن دل ببندیم. مؤمنان، خداوند را با معرفت به ظهور حق و نفس‌الامر می‌پرستند.

درنگ: عبادت با هوى، به کفار اختصاص دارد و مؤمنان با معرفت حق را عبادت می‌کنند، چنان‌که آیه

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ
بیان می‌کند.

هدایت الهی و قصد راه

هدایت به سوی خداوند، بر عهده اوست، چنان‌که قرآن کریم در آیه

وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ
(نحل: ۹) می‌فرماید: و بر خداست که راه راست را بنماید. این مانند چراغی است که در تاریکی، مسیر حقیقت را روشن می‌سازد و بندگان را به سوی مقصد هدایت می‌کند.

درنگ: هدایت به سوی خداوند، بر عهده اوست، چنان‌که آیه

وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ
بیان می‌کند.

بخش نهم: نقد تعمیم الوهیت و حفظ حرمت عالمان

نقد تعمیم الوهیت به صور

تعمیم الوهیت به همه صور، به بی‌خدایی منجر می‌شود، زیرا خداوند از مخلوقات متمایز است. این مانند آن است که نقاشی را با نقاش یکی بدانیم، در حالی که نقاشی، تنها جلوه‌ای از هنر اوست. عرفان توحیدی، بر تمایز میان حق و خلق تأکید دارد و خلق را مظهر تجلیات الهی می‌بیند، نه خود حق. قرآن کریم در آیه

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(حدید: ۳) این تمایز را روشن می‌سازد.

درنگ: تعمیم الوهیت به همه صور، به بی‌خدایی می‌انجامد، زیرا خداوند از مخلوقات متمایز است.

حفظ حرمت عالمان و نقد منصفانه

عالمان دینی، با نیت خیر و تلاش‌های بی‌وقفه، معارف الهی را تبیین کرده‌اند، اما نقد اشتباهاتشان برای رشد علمی ضروری است. این مانند باغبانی است که با عشق، باغی را می‌پروراند، اما علف‌های هرز را باید برچید تا باغ شکوفا شود. نقد باید بدون غرض و برای خدا باشد تا به پیشرفت دانش منجر گردد.

درنگ: نقد اشتباهات عالمان، با حفظ حرمت آنها و با نیت خیر، برای رشد علمی ضروری است.

بخش دهم: سریان محبت و تمایز عبادت

سریان محبت در اشیا

محبت، مانند جریانی لطیف در همه اشیا ساری است، اما این به معنای عبادت خداوند در همه صور نیست. این مانند نوری است که در همه‌چیز می‌تابد، اما تنها با قلب پاک می‌توان آن را به حقیقت دریافت. عبادت الهی، باید با معرفت و توحید همراه باشد، نه با تعمیم الوهیت به صور.

نقد عبادت صور

عبادت صور، مانند گوساله یا سایر اشکال مادی، به شرک می‌انجامد. عرفان توحیدی، عالم را آیات الهی می‌بیند، اما پرستش آنها را انحراف می‌داند. این مانند آن است که به‌جای ستایش نقاش، به نقاشی دل ببندیم، در حالی که نقاشی، تنها جلوه‌ای از هنر اوست.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تمرکز بر فص هارونیه و آیه

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
، به کاوش در مفاهیم علم و شهود الهی پرداخت. علم اجمالی به خداوند، به شناخت صفات او محدود است، اما شهود ذات او به دلیل لطافت و عظمت بی‌کرانش ممکن نیست. نقد دیدگاه‌های شبه‌عرفانی، مانند سریان مادی خداوند در اشیا یا نیاز تجلیات الهی به ظرف، بر ضرورت حفظ توحید تأکید دارد. تمایز میان علم ادراکی و معرفت شهودی، محدودیت ابزارهای بشری، و اهمیت اشتقاق و ماده‌شناسی در علوم دینی، از دیگر محورهای این بحث است. عبادت با هوى، به کفار اختصاص دارد و مؤمنان با معرفت حق را می‌پرستند. هدایت الهی، راه را به سوی حقیقت می‌گشاید و نقد منصفانه عالمان، با حفظ حرمت آنها، به رشد علمی یاری می‌رساند. این متن، با ارائه محتوایی منسجم و دقیق، زمینه‌ای برای تأمل عمیق در معارف عرفانی و قرآنی فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی