متن درس
حب ذاتی الهی و خلقت عالم: نقدی عقلانی بر فص موسویه فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۷۹)
دیباچه
فص موسویه از کتاب شریف فصوص الحکم، اثر عارف نامدار محییالدین ابنعربی، چون نگینی درخشان در گنجینه عرفان اسلامی، دریچهای است به سوی تأمل در مفاهیم ژرف وجودی و الهیاتی. در این فص، ابنعربی با بیانی عمیق به بررسی حب ذاتی خداوند بهعنوان مبنای خلقت عالم و ظهور آن در وجود عینی میپردازد و مدعی است که حرکت عالم از عدم به وجود، حرکتی است حبی، و خداوند دارای دو علم ذاتی و حدوثی است که علم حدوثی، او را به مرتبهای والاتر از کمال میرساند. این دیدگاهها، هرچند در بستر عرفان نظری ریشه دارند، از منظر عقلانی و روایی نیازمند بازنگری و نقدند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار سی و یکم فص موسویه، به تحلیل و نقد این دو محور اساسی میپردازد: نخست، مفهوم حرکت عالم از عدم به وجود و نقش حب ذاتی الهی در آن؛ و دوم، نسبت دادن علم حدوثی به خداوند و تأثیر آن بر کمال الهی. این بررسی، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، احادیث، و استدلالهای عقلی، در پی روشن ساختن حقیقت خلقت و رفع ابهامات موجود در این دیدگاههاست. متن حاضر، چون مشعلی که تاریکیهای ابهام را میزداید، با زبانی متین و علمی، مفاهیم را برای مخاطبان آشنا با الهیات و عرفان اسلامی تبیین میکند، و با تمثیلات و استعارات فاخر، روح عرفان توحیدی را در قالبی آکادمیک به تصویر میکشد.
بخش نخست: حب ذاتی الهی و خلقت عالم
حب ذاتی بهمثابه مبنای خلقت
ابنعربی در فص موسویه میفرماید: «فلولا هذه المحبة ما ظهر العالم فی عینه»، یعنی اگر محبت ذاتی خداوند نبود، عالم در وجود عینی خود ظاهر نمیگشت. این سخن، خلقت عالم را نتیجه حب ذاتی الهی میداند، حبی که چون جویباری زلال از سرچشمه ذات الهی جاری است و عالم را به وجود میآورد. این دیدگاه، با اصل فیض دائمی الهی سازگار است، زیرا حب ذاتی خداوند، انگیزهای است که عالم را از علم الهی به سوی وجود عینی هدایت میکند. این حب، چون نوری که از خورشید وجود الهی ساطع میشود، عالم را از ظلمت نیستی به روشنایی هستی میرساند.
درنگ: حب ذاتی خداوند، مبنای خلقت عالم است و عالم را از علم الهی به وجود عینی هدایت میکند.
تأیید حب در حدیث و قرآن کریم
حدیث منسوب به «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً» (من گنجی پنهان بودم) چه قدسی باشد یا نه، بر این حقیقت صحه میگذارد که خلقت عالم از حب الهی سرچشمه میگیرد. این حدیث، چون آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، حب را انگیزه اصلی ظهور عالم معرفی میکند. همچنین، در قرآن کریم، آیهای این حب را تأیید میکند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره: ۱۶۵)؛ «و برخی از مردم به جای خدا همتایانی میگیرند که آنها را مانند خدا دوست دارند، ولی کسانی که ایمان آوردهاند، خدا را بیشتر دوست دارند.» این آیه، شدت حب را بهعنوان عشق معرفی میکند، که در فلسفه اسلامی نیز فاعلیت الهی را عاشقانه و حبی توصیف میکند. عشق، چون شعلهای فروزان، شدت حب است که خداوند را به خلق عالم وامیدارد.
درنگ: حدیث «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً» و آیه بقره (۱۶۵) حب الهی را مبنای خلقت عالم تأیید میکنند.
نقد مفهوم حرکت از عدم به وجود
ابنعربی حرکت عالم را از عدم به وجود، حرکتی حبی میداند. اما این دیدگاه از منظر عقلانی و قرآنی اشکال دارد، زیرا عدم، وجود خارجی ندارد و نمیتوان آن را مبدأ حرکت دانست. قرآن کریم میفرماید: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶)؛ «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم.» این آیه، چون مشعلی که تاریکی ابهام را میزداید، نشان میدهد که منشأ عالم، ذات الهی است، نه عدم. اگر در احادیث از عدم سخنی به میان آمده، مراد عدم خارجی است، یعنی چیزی که پیشتر در خارج موجود نبوده و اکنون موجود شده است. حرکت عالم، از علم الهی به وجود عینی است، نه از عدم به وجود. این حرکت، چون جویباری است که از سرچشمه علم الهی به سوی دریای وجود عینی جاری میشود.
درنگ: حرکت عالم از علم الهی به وجود عینی است، نه از عدم به وجود، زیرا عدم وجود خارجی ندارد.
تجلیات ذاتی و ظهور عالم
خداوند با تجلیات ذاتی خود، که عین وجود است، عالم را به صورت تعینات و ظهورات خلق میکند. این تجلیات، چون آیینههایی که نور ذات الهی را بازمیتابانند، کمالات ذات، انوار اسما و صفات الهی را در مظاهر عالم متجلی میسازند. عالم، در علم الهی بهصورت ثبوتی موجود است و با حب ذاتی خداوند، به وجود عینی درمیآید. این دیدگاه، بر این حقیقت تأکید دارد که خلقت، نتیجه فیض دائمی الهی است، نه حرکتی از عدم.
درنگ: تجلیات ذاتی خداوند، عالم را از وجود علمی به وجود عینی میرساند و کمالات الهی را متجلی میسازد.
جمعبندی بخش نخست
حب ذاتی خداوند، چون سرچشمهای زلال، مبنای خلقت عالم است و این دیدگاه با حدیث «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً» و آیه بقره (۱۶۵) تأیید میشود. با این حال، سخن از حرکت عالم از عدم به وجود نادرست است، زیرا عالم از علم الهی به وجود عینی میرسد. تجلیات ذاتی خداوند، کمالات او را در عالم متجلی میسازند، و خلقت، چون آیینهای است که نور ذات الهی را بازمیتاباند. این بخش، با نقد مفهوم عدم، بر ضرورت فهم دقیق خلقت از منظر توحیدی تأکید دارد.
بخش دوم: نقد علم حدوثی و کمال الهی
علم ذاتی و علم حدوثی در دیدگاه ابنعربی
ابنعربی برای خداوند دو علم قائل است: علم ذاتی، که غنی از عالمین است و کامل؛ و علم حدوثی، که با خلقت عالم پدید میآید و خداوند را به مرتبهای والاتر از کمال میرساند. این دیدگاه، چون ادعایی که گویی خداوند به خلقت عالم برای تکمیل خود نیازمند است، از منظر عقلانی و توحیدی قابل نقد است. علم ذاتی خداوند، چون دریایی بیکران، تمامی کمالات را در بر دارد و نیازی به علم حادث ندارد. نسبت دادن صفت حدوثی به خداوند، گویی بخواهیم نوری بینیاز را به شعلهای وابسته کنیم.
درنگ: علم ذاتی خداوند کامل است و نسبت دادن علم حدوثی به او، با کمال ذاتی الهی ناسازگار است.
نقد کاملتر شدن خداوند
ادعای کاملتر شدن خداوند با علم حدوثی، نادرست است، زیرا حب ذاتی خداوند دائمی است و خلقت نیز از این حب سرچشمه میگیرد. اگر حب ذاتی دائمی است، خلقت نیز دائمی بوده و حدوث در آن انتزاعی است. خداوند، چون خورشیدی که نورش هرگز کاستی نمیگیرد، نیازی به خلقت برای تکمیل خود ندارد. این دیدگاه، گویی بخواهیم بگوییم اقیانوسی بیکران به قطرهای محتاج است تا کامل شود.
درنگ: خداوند با خلقت عالم کاملتر نمیشود، زیرا حب ذاتی او دائمی است و خلقت نیز از این حب دائمی سرچشمه میگیرد.
دائمی بودن خلقت و عوالم متعدد
خلقت، محدود به این عالم نیست، بلکه عوالم متعددی پیش و پس از آن وجود دارند. حب ذاتی خداوند، چون جویباری دائمی، فیض الهی را به مستفیضات مختلف در عوالم گوناگون میرساند. این فیض، چون آبی که همیشه در جوی جاری است، دائمی است، اما مستفیضات، مانند مشتریان کاسبی که تغییر میکنند، متفاوتاند. حدوث در خلقت، انتزاعی است، زیرا همه چیز در علم الهی موجود بوده و به وجود عینی درمیآید.
درنگ: خلقت دائمی است و عوالم متعدد را در بر میگیرد، و حدوث در آن انتزاعی است.
جمعبندی بخش دوم
نسبت دادن علم حدوثی به خداوند و ادعای کاملتر شدن او با خلقت، از منظر توحیدی و عقلانی نادرست است. علم ذاتی خداوند، تمامی کمالات را در بر دارد، و خلقت، نتیجه فیض دائمی حب ذاتی اوست. عوالم متعدد، چون مظاهری از این فیض، در علم الهی موجودند و به وجود عینی درمیآیند. این بخش، چون آیینهای که حقیقت توحید را بازمیتاباند، بر استقلال و کمال ذاتی الهی تأکید دارد.
بخش سوم: حب عالم به ظهور و نقد آن
حب عالم به ظهور خود
ابنعربی میفرماید: «و لأن العالم ایضاً یحب شهود نفسه وجوداً»؛ یعنی عالم نیز دوست دارد خود را در وجود عینی مشاهده کند. این ادعا، حب ظهور را به عالم نسبت میدهد، گویی عالم در علم الهی، چون بذری که در خاک انتظار شکفتن دارد، تمایل به ظهور در وجود عینی دارد. اما این دیدگاه زمانی درست است که عالم را در وجود علمی الهی بدانیم، نه در عدم، زیرا عدم، وجودی ندارد که حبی داشته باشد.
درنگ: عالم در علم الهی، حب ظهور به وجود عینی دارد، اما نسبت دادن حب به عالم در عدم، نادرست است.
نقد مفهوم عدم ثبوتی
ابنعربی از «عدم ثبوتی» سخن میگوید، اما این مفهوم نیز اشکال دارد. عالم در علم الهی بهصورت ثبوتی موجود است، نه در عدم. حرکت عالم، از وجود علمی به وجود عینی است، و سخن از عدم ثبوتی، گویی بخواهیم سایهای را مبدأ نور بدانیم. کمال، چون گوهری محبوب، برای ذات خود، صاحب کمال و شاهد آن دوستداشتنی است، اما این کمال در وجود علمی الهی تحقق دارد، نه در عدم.
درنگ: عالم در علم الهی بهصورت ثبوتی موجود است، و سخن از عدم ثبوتی در خلقت نادرست است.
جمعبندی بخش سوم
حب عالم به ظهور، زمانی معنا دارد که عالم را در وجود علمی الهی بدانیم، نه در عدم. مفهوم عدم ثبوتی، با حقیقت خلقت که از علم الهی به وجود عینی است، ناسازگار است. این بخش، چون مشعلی که مسیر حقیقت را روشن میکند، بر ضرورت اصلاح مفاهیم عرفانی و پایبندی به وجود علمی عالم تأکید دارد.
بخش چهارم: علم اسنادی الهی و حکمت امتحان
لنعلم و علم اسنادی
قرآن کریم میفرماید: لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ (بقره: ۱۴۳)؛ «تا بدانیم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی به عقب بازمیگردد.» این «لنعلم»، به معنای علم اسنادی است، یعنی خداوند برای قیامت سند جمع میکند تا ادعاهای بیاساس رد شود. این علم، چون بایگانی که حقیقت اعمال را ثبت میکند، برای اثبات پیروی یا انحراف بندگان است، نه ندانستن خداوند.
درنگ: «لنعلم» در قرآن کریم به معنای علم اسنادی است که خداوند برای قیامت سند جمع میکند، نه ندانستن او.
حکمت امتحان الهی
امتحان الهی، چون صافی که طلا را از ناخالصی جدا میکند، برای ایجاد سند و جلوگیری از ادعاهای بیاساس است. بدون امتحان، گویی همه مدعیاند که از اولیای الهی برترند، اما سند، حقیقت را آشکار میسازد. خداوند، چون معلمی دانا، با امتحان، شایستگی بندگان را به اثبات میرساند و سند قیامت را فراهم میکند.
درنگ: امتحان الهی برای ایجاد سند و اثبات شایستگی بندگان است، نه برای رفع نادانی خداوند.
جمعبندی بخش چهارم
علم اسنادی خداوند، که در آیه «لنعلم» متجلی است، برای جمعآوری سند در قیامت است، نه ندانستن او. امتحان الهی، چون آیینهای که حقیقت بندگان را بازمیتاباند، شایستگیها را آشکار میسازد. این بخش، بر حکمت الهی در امتحان و نقش آن در اثبات حقیقت تأکید دارد.
بخش پنجم: اکملت و اتممت: کمال و استمرار دین
تفاوت اکملت و اتممت
قرآن کریم میفرماید: أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (مائده: ۳)؛ «دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم.» «اکملت» به کمال دین در زمان پیامبر اشاره دارد، اما «اتممت» استمرار این کمال را با ولایت تضمین میکند. بدون ولایت، دین در ظرف بقا ناقص میماند، گویی گوهری که درخشش آن به استمرار نور وابسته است.
درنگ: «اکملت» به کمال دین و «اتممت» به استمرار آن با ولایت اشاره دارد.
نقش ولایت در استمرار دین
ولایت، چون ستونی استوار، استمرار دین را تضمین میکند. بدون ولایت، دین پس از پیامبر ناقص میماند، زیرا نیازمند قیم معصوم است. علما، چون مترجمانی صادق، سخنان معصومان را منتقل میکنند، اما خود مشرع نیستند. معصومان، چون چشمههای زلال، سند و مرجع دیناند.
درنگ: ولایت، استمرار دین را تضمین میکند، و علما مترجمان صادق معصوماناند، نه مشرع.
جمعبندی بخش پنجم
آیه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» بر تفاوت کمال و استمرار دین تأکید دارد. ولایت، چون جویباری که حیات دین را تداوم میبخشد، استمرار کمال را تضمین میکند. علما، در مقام مترجمان صادق، نقش واسطهای دارند، اما معصومان سند و مرجع دیناند.
بخش ششم: نقد عرفان غیرعلمی و ضرورت اصلاح
نقد سخنان غیرعلمی در علم دینی
برخی سخنان در علم دینی، به دلیل فقدان دقت علمی، به برداشتهای نادرست منجر میشوند. برای نمونه، نسبت دادن لذت به معصومان از ناله بندگان، گویی سادیسمی الهی را القا میکند، سخنی غیرمنطقی و زیانبار است. این سخنان، چون ابری که آسمان حقیقت را میپوشاند، به دین آسیب میرسانند. علم دینی، چون گوهری گرانبها، نیازمند دقت و دانش است.
درنگ: سخنان غیرعلمی در علم دینی، به دین آسیب میرساند و نیازمند دقت و دانش است.
هدایت و نقش عالمان دینی
عالم گمراه نمیتواند هدایتگر باشد. سخنان نادرست، چون راهنمایی که خود در تاریکی است، به گمراهی منجر میشود. عالمان دینی، چون مشعلدارانی در مسیر حقیقت، باید با دانش و دقت سخن گویند تا مردم را به سوی نور هدایت کنند.
درنگ: عالم گمراه نمیتواند هدایتگر باشد، و عالمان دینی باید با دانش و دقت سخن گویند.
ضرورت امتحان علمی در علم دینی
امتحانهای علمی در علم دینی، باید با دقت و بر اساس معیارهای معتبر انجام شوند تا شایستگیها آشکار گردد. امتحانهای غیرعلمی، چون صافی شکسته، نمیتوانند حقیقت را از باطل جدا کنند. علم دینی، نیازمند نظامی است که شایستگی استادان و طلاب را به اثبات برساند.
درنگ: امتحانهای علمی معتبر در علم دینی، شایستگیها را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش ششم
علم دینی، چون آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، نیازمند دقت، دانش و امتحانهای معتبر است. سخنان غیرعلمی و برداشتهای نادرست، به دین آسیب میرسانند، و عالمان دینی باید با دانش و دقت، مردم را به سوی حقیقت هدایت کنند. این بخش، بر ضرورت اصلاح نظام علمی در علم دینی تأکید دارد.
نتیجهگیری نهایی
فص موسویه فصوص الحکم، چون گوهری در صدف عرفان اسلامی، مفاهیم ژرفی درباره حب ذاتی الهی و خلقت عالم ارائه میدهد. حب ذاتی خداوند، مبنای خلقت است و عالم را از علم الهی به وجود عینی میرساند. اما مفهوم حرکت از عدم به وجود و نسبت دادن علم حدوثی به خداوند، از منظر عقلانی و قرآنی نادرست است. آیات قرآن کریم، مانند إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ و لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ، بر منشأ الهی عالم و علم اسنادی خداوند تأکید دارند. همچنین، آیه أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نقش ولایت را در استمرار دین روشن میسازد. عرفان اسلامی، چون دریایی ژرف، نیازمند نقد علمی و کاربردی است تا از برداشتهای نادرست و سخنان غیرعلمی مصون ماند. این تحلیل، با تکیه بر عقل و قرآن کریم، راه را برای فهم توحیدی خلقت و اصلاح دیدگاههای عرفانی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی