متن درس
حب ذاتی الهی و نقد تنفس در فص موسویه فصوص الحکم: تبیین عرفانی و فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۱)
دیباچه: کاوش در حب ذاتی و خلقت در عرفان اسلامی
فص موسویه فصوص الحکم، چونان گوهری درخشان در گنجینه عرفان نظری، به تبیین رابطه حب ذاتی الهی با خلقت عالم و نقد تعابیر غیرلایق در نسبت دادن صفات بشری به ذات حق میپردازد. این فص، با استناد به مفاهیم عمیق توحید، حب، و ظهور عالم، به کاوش در انگیزه خلقت و جایگاه مخلوقات در نظام هستی پرداخته و دیدگاههای شیخ اکبر و شارحان او را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. نوشتار حاضر، با بازنویسی درسگفتار سی و سوم این فص، تمامی جزئیات و تحلیلها را با زبانی فاخر و علمی ارائه میکند. هدف، ارائه چارچوبی است که ضمن حفظ اصالت معارف قرآنی و عقلی، از خلط مفاهیم و تعابیر ناسازگار با شأن الهی پرهیز کند، چونان چراغی که در تاریکی جهل، راه معرفت را روشن میسازد.
بخش نخست: حب ذاتی و جایگاه آن در خلقت
مفهوم حب ذاتی در برابر حب زاید
حب ذاتی الهی، صفتی است که عین ذات حق بوده و از آن جداییناپذیر است. برخلاف حب زاید در انسان، که قابل انفکاک و متغیر است، حب ذاتی حق، چونان سرچشمهای بیکران، با تمامی صفات الهی مانند علم و قدرت، وحدتی ناگسستنی دارد. برای مثال، در انسان، صفت علم ممکن است در فردی باشد و در دیگری نباشد، اما در حق تعالی، علم و حب، عین ذاتاند و نمیتوان ذات را بدون این صفات تصور کرد. این تمایز، چونان خطی روشن میان مراتب وجودی خالق و مخلوق میکشد.
درنگ: حب ذاتی حق، عین ذات اوست و برخلاف صفات زاید انسانی، غیرقابل انفکاک است.
ناطقیت ذاتی انسان و تمایز آن با صفات زاید
در فلسفه اسلامی، ناطقیت بهعنوان صفت ذاتی انسان، با حقیقت او متحد است، بهگونهای که نمیتوان انسانی را بدون نطق تصور کرد. این در حالی است که صفاتی مانند علم، شجاعت، یا ایمان، زاید بوده و ممکن است در فردی حضور داشته یا نداشته باشند. گویی ناطقیت، چونان روحی است که در کالبد انسان دمیده شده، اما صفات زاید، چونان جامهای است که میتوان آن را بر تن کرد یا کنار گذاشت. این تمایز، در فهم تفاوت میان صفات ذاتی الهی و صفات متغیر انسانی، راهگشاست.
خلقت به مثابه فعل حب ذاتی
خلقت عالم، نتیجه حب ذاتی حق است، نه جود یا سودی که به ذات او افزوده شود. برخی دیدگاهها که خلقت را برای نمایش جود الهی یا کسب سود میدانند، نادرستاند، زیرا این انگیزهها، صفاتی زاید و بشریاند. خداوند خلق میکند، زیرا خالق است، و این خالقیت، چونان شعاعی از نور ذات اوست که عالم را روشن میسازد. این دیدگاه، با آیه «تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مؤمنون: ۱۴؛ ترجمه: «آفرین بر خدا، بهترین آفرینندگان») همخوانی دارد، که خلقت را کمال و زیبایی الهی میداند.
درنگ: خلقت، نتیجه حب ذاتی حق است، نه نمایش جود یا کسب سود، زیرا خالقیت، عین ذات اوست.
دوام خلقت به سبب دوام حب
چون حب ذاتی حق دائمی است، خلقت نیز دائمی است. نمیتوان زمانی را تصور کرد که حب الهی باشد و خلقت نباشد، زیرا خلقت، چونان جویباری است که از سرچشمه حب الهی جاری میشود. این دوام، نشاندهنده پیوند ناگسستنی میان ذات حق و فعل خلقت است، گویی عالم، چونان آینهای است که نور حب الهی را پیوسته بازتاب میدهد.
نفی عدم در خلقت
مخلوقات، از حب الهی ناشی شدهاند، نه از عدم. در ظرف ذات و صفات الهی، عدم راه ندارد، زیرا ذات حق، وجود محض است. گویی عالم، چونان شعلهای است که از آتش وجود الهی زبانه میکشد، و سخن از عدم، چونان سایهای بیحقیقت است که در برابر نور وجود رنگ میبازد.
درنگ: خلقت، ظهور حب الهی است و عدم، در ظرف ذات و صفات حق راه ندارد.
حدوث و امکان بهعنوان مفاهیم انتزاعی
حدوث، صفتی انتزاعی و مرتبهای است، نه حقیقتی مستقل. گویی حدوث، چونان تغییر مکان یا زمان در مراتب وجود است، نه پیدایش از عدم. به همین ترتیب، امکان نیز مفهومی اعتباری و ذهنی است و حقیقتی مستقل ندارد. این دیدگاه، برخلاف برخی فلاسفه که امکان را امری واقعی میدانستند، بر انتزاعی بودن آن تأکید دارد، چونان خطی که ذهن بر صفحه وجود میکشد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین حب ذاتی الهی و نقش آن در خلقت، بر وحدت ذات و صفات حق و نفی صفات زاید تأکید کرد. خلقت، ظهور حب دائمی الهی است و مفاهیمی مانند عدم، حدوث، و امکان، صرفاً انتزاعیاند. این تحلیل، چونان کلیدی، درهای معرفت توحیدی را گشوده و از خلط مفاهیم بشری با شأن الهی پرهیز میدهد.
بخش دوم: نقد تنفس و کرب در نسبت به ذات الهی
معنای لغوی نفس و تنفس
واژه «نفس» در لغت، به معنای ذات یا شخص است، و «تنفس» به معنای رهایی از غم یا بیرون ریختن چیزی از درون. برای مثال، «نفست المرأة» به معنای وضع حمل زن است، که به خروج فرزند و رهایی از بار اشاره دارد. همچنین، «تنفس الصعداء» به معنای کشیدن آه از سر رنج یا غم است. این معانی، در فهم تعابیر عرفانی نقش کلیدی دارند، اما نیازمند تأویلی متناسب با شأن الهیاند.
معنای لغوی کرب
«کرب» در لغت، به غم، اندوه، یا فشار شدید اشاره دارد و جمع آن، «کرب» است. برای مثال، «کرب رجل» به معنای مرد غصهدار یا تحت فشار است. این واژه، در متون عرفانی، گاه بهاشتباه به ذات الهی نسبت داده شده، گویی حق تعالی از غم یا فشار رنج میبرد، که با تنزیه الهی ناسازگار است.
درنگ: کرب، به معنای غم و فشار، قابل نسبت به ذات الهی نیست و نیازمند تأویلی متناسب است.
نقد نسبت تنفس به حق
شیخ اکبر در فص موسویه، تنفس را به معنای استفراغ خلق از اسمای الهی دانسته، گویی حق تعالی با خلقت عالم، خود را از کرب رها کرده است. این تعبیر، چونان سایهای تاریک بر نور توحید، با شأن بینیازی ذات الهی ناسازگار است. خلقت، ظهور حب و جود الهی است، نه رهایی از فشار یا غم، زیرا ذات حق، منزه از هرگونه نیاز یا نقص است.
نقد دیدگاه خوارزمی
خوارزمی در شرح فصوص، تنفس را رهایی اسمای الهی از کرب عدم ظهور آثارشان میداند. این تأویل، به دلیل نسبت دادن کرب به اسما، که عین ذات حقاند، نادرست است. گویی اسما، چونان شعاعهای نور ذاتاند، و سخن از کرب در آنها، چونان گرد و غباری است که بر این نور مینشیند.
درنگ: اسمای الهی، عین ذات حقاند و نسبت کرب به آنها با تنزیه الهی ناسازگار است.
نقد دیدگاه تركه
تركه نیز تنفس را رهایی اسما از کرب عدم ظهور در عالم میداند. این دیدگاه، مانند دیدگاه خوارزمی، به دلیل خلط میان مراتب ذات و اسما، با حقیقت توحید ناسازگار است. اسما، چونان آیینههای ذات الهی، از هرگونه کرب یا نقص منزهاند.
نقد دیدگاه عبدالرزاق کاشانی
عبدالرزاق کاشانی، تنفس را رهایی حق از کرب و رسیدن به راحة میداند، و گاه کرب را به «الم» (درد) تبدیل کرده است. این تأویل، با اصل بینیازی ذات الهی منافات دارد، زیرا نسبت دادن درد یا غم به حق، چونان قیاس خورشید با خاک، مراتب وجودی را خلط میکند.
نقد دیدگاه بالی افندی
بالی افندی، در تلاش برای اصلاح تأویل شیخ، تنفس را رهایی بندگان و اسما از کرب میداند. این دیدگاه، هرچند گامی به سوی تصحیح است، اما همچنان نادرست است، زیرا نسبت کرب به بندگان یا اسما نیز فاقد مستند قرآنی یا عقلی است. گویی خلقت، نه برای رهایی از کرب، بلکه برای ظهور زیبایی و کمال الهی است.
درنگ: خلقت، ظهور حب و کمال الهی است، نه رهایی بندگان یا اسما از کرب.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد تعابیر تنفس و کرب در نسبت به ذات الهی، بر ضرورت تنزیه حق از صفات بشری تأکید کرد. دیدگاههای شیخ و شارحان، مانند خوارزمی، تركه، کاشانی، و بالی افندی، به دلیل خلط مراتب وجودی و فقدان مستندات قرآنی، نادرستاند. خلقت، چونان تجلی حب و جود الهی، از هرگونه فشار یا کرب منزه است.
بخش سوم: خلقت بهعنوان ظهور جود و لطف الهی
خلقت بدون فشار یا کرب
خلقت برای حق تعالی، فاقد هرگونه فشار، ناراحتی، یا کرب است. علم و فعل الهی، بینقص و بیزحمت است، گویی خلقت، چونان جوشش چشمهای زلال از ذات بیکران حق است. نسبت دادن کرب یا استفراغ به خلقت، با شأن الهی ناسازگار است و عرفان را از جایگاه عروس علوم به سطحی نازل تنزل میدهد.
خلقت بهعنوان تجلی حب و لطف
عالم خلقت، تعینات ظهوری جود و حب الهی است. مخلوقات، چونان آیینههاییاند که زیبایی و کمال ذات حق را بازتاب میدهند. این دیدگاه، با آیه «تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مؤمنون: ۱۴؛ ترجمه: «آفرین بر خدا، بهترین آفرینندگان») همخوانی دارد، که خلقت را کمال و لذت الهی میداند، نه بار سنگین یا رهایی از کرب.
درنگ: خلقت، تجلی حب و لطف الهی است و با رضایت و کمال همراه است، نه فشار یا کرب.
نقد نسبت کرب به امیرالمؤمنین (ع)
امیرالمؤمنین علیهالسلام، بهعنوان مخلوق، ممکن است کرب را به دلیل مظلومیت و غربت تجربه کرده باشد، اما این کرب، با ذات الهی قابل مقایسه نیست. گویی کرب معصومین، چونان امواجی است در برابر اقیانوس بیکران ذات حق، که از هرگونه نقص یا فشار منزه است.
تفاوت عصمت الهی و بشری
عصمت الهی، عین ذات حق است، در حالی که عصمت معصومین علیهمالسلام، ظهوری است. این تفاوت، چونان فاصله میان خورشید و شعاعهای آن است، که هرچند نورانیاند، اما از جنس خورشید نیستند. مقایسه مخلوق، حتی معصومین، با حق تعالی، چونان قیاس ستارهای با آسمان بیکران است.
درنگ: عصمت الهی، عین ذات حق است و با عصمت ظهوری معصومین قابل مقایسه نیست.
نفی مقایسه مخلوق با حق
حق تعالی، بیمانند است و هیچ مخلوقی، حتی معصومین علیهمالسلام، نمیتوانند با او مقایسه شوند. آیه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (شوری: ۱۱؛ ترجمه: «چیزی مانند او نیست») بر این تنزیه تأکید دارد. مخلوقات، تنها ظهورات حقاند، نه مثل او، گویی چونان سایههاییاند که از نور ذات الهی پدید آمدهاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین خلقت بهعنوان ظهور جود و حب الهی، بر منزه بودن حق از کرب و فشار تأکید کرد. نقد نسبت کرب به معصومین و نفی مقایسه مخلوق با خالق، نشاندهنده ضرورت حفظ تنزیه الهی است. خلقت، چونان تابلویی است که زیبایی و کمال ذات حق را به تصویر میکشد.
بخش چهارم: ضرورت پالایش عرفان از تعابیر غیرلایق
نقد تعابیر رکاک در متون عرفانی
تعابیر شیخ اکبر و شارحان، مانند استفراغ و رهایی از کرب، غیرلایق شأن عرفان است. این تعابیر، عرفان را از جایگاه عروس علوم به سطحی نازل تنزل میدهند، گویی گوهری را با خاک میآمیزند. عرفان، چونان جویباری زلال، نیازمند پالایش از چنین تعابیر ناسازگار است.
درنگ: تعابیر رکاک مانند استفراغ، عرفان را از جایگاه والای آن تنزل میدهد.
نقد تأویلات غیرمستند
تأویلات شیخ و شارحان درباره تنفس و کرب، فاقد مستندات قرآنی، روایی، یا عقلیاند. این تأویلات، چونان بناهایی سستاند که در برابر باد نقد فرو میریزند. عرفان نظری، نیازمند استناد به معارف دینی و عقلی است تا از تحریف و بدفهمی مصون بماند.
ضرورت بازسازی علم دینی
علم دینی در متون کهن، به دلیل محدودیتهای زمانه، گاه دچار سادهانگاری است. بازسازی این علم با بهرهگیری از دانش روز، چونان بازسازی بنایی کهن با مصالح نوین، ضرورتی اجتنابناپذیر است. این بازسازی، عرفان را پویا و پاسخگوی نیازهای معاصر میسازد.
درنگ: علم دینی نیازمند بازسازی با دانش روز است تا پویا و پاسخگو بماند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد تعابیر غیرلایق و تأویلات غیرمستند، بر ضرورت پالایش عرفان از خلط مفاهیم تأکید کرد. بازسازی علم دینی، چونان هرس شاخههای کهنه درختی است که شاخسارهای نوین آن را شکوفا میسازد. این پالایش، عرفان را به جایگاه اصیل خود بازمیگرداند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تبیین فص موسویه فصوص الحکم، به کاوش در حب ذاتی الهی، خلقت، و نقد تعابیر تنفس و کرب پرداخت. حب ذاتی، انگیزه اصلی خلقت است و عالم، تجلی جود و لطف الهی است، نه رهایی از فشار یا استفراغ. تعابیر شیخ و شارحان، مانند خوارزمی، تركه، کاشانی، و بالی افندی، به دلیل ناسازگاری با تنزیه الهی و فقدان مستندات قرآنی، نیازمند بازنگریاند. خلقت انسان، با رضایت الهی و آیه «تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (مؤمنون: ۱۴؛ ترجمه: «آفرین بر خدا، بهترین آفرینندگان») همراه است. بازسازی عرفان با علم روز، چونان مشعلی است که راه معرفت اصیل را روشن میسازد. این تحلیل، با تأکید بر تنزیه الهی و استناد به معارف قرآنی، چارچوبی برای بازخوانی متون عرفانی ارائه میدهد که از تحریفات مصون است.
با نظارت صادق خادمی