متن درس
تحلیل فص موسویه از فصوص الحکم: حکمت خضر و موسی در نسبت با شریعت و باطن
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۶)
مقدمه: درآمدی بر حکمت خضر و موسی در فص موسویه
فص موسویه از کتاب فصوص الحکم، تألیف شیخ محییالدین ابنعربی، یکی از عمیقترین بخشهای این اثر عرفانی است که به بررسی نسبت میان شریعت ظاهری و حکمت باطنی در داستان همراهی حضرت موسی علیهالسلام با خضر علیهالسلام میپردازد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار جلسه ۱۰۸۶ (مورخ ۴ دی ۱۳۸۶)، با محوریت تحلیل اقامه دیوار توسط خضر، اعتراض موسی به عدم دریافت اجر، و نقد ادعاهای عرفانی شیخ ابنعربی درباره مشاهداتش با خضر، به تبیین این مفاهیم میپردازد. متن پیشرو، مانند چراغی که تاریکیهای معرفت را روشن میسازد، با رویکردی علمی، قرآنی، و عقلی، به نقد و بررسی دیدگاههای شیخ و شارح پرداخته و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، اصول عقلی، و تحلیلهای عرفانی، راه را برای فهم عمیقتر نظام حکمت الهی هموار میکند. این نوشتار، مانند پلی است که از ظواهر شریعت به سوی باطن حکمت رهنمون میشود، و با حفظ شأن انبیا و اولیا، به اصلاح تفاسیر عرفانی و تقویت عرفان توحیدی اهتمام میورزد.
بخش نخست: تبیین اقامه دیوار توسط خضر و اعتراض موسی
اقامه دیوار توسط خضر: عملی باطنی و خیرخواهانه
در داستان همراهی حضرت موسی علیهالسلام با خضر علیهالسلام، قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۷۷، به اقامه دیوار توسط خضر اشاره میکند:
فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ
ترجمه: پس در آن [قریه] دیواری یافتند که میخواست فرو ریزد، پس آن را استوار کرد.
این عمل، مانند نسیمی که خیرخواهی الهی را به همراه دارد، توسط خضر بهتنهایی و بدون مشارکت موسی انجام شد. خضر، بهعنوان یکی از رجالالغیب، با قوت و سرعت الهی، دیواری در حال فروپاشی را بازسازی کرد، بدون آنکه توقعی از اهل قریه داشته باشد. این اقدام، مانند نوری که از حکمت الهی ساطع میشود، بخشی از وظایف باطنی خضر بود که تحت امر الهی انجام میگرفت.
عدم مشارکت موسی در اقامه دیوار
حضرت موسی علیهالسلام، به دلیل التزام به احکام شریعت و پرهیز از تصرف در مال غیر، در بازسازی دیوار مشارکت نکرد و تنها ناظر بود. این عدم مشارکت، مانند نگهبانی که از حریم شریعت پاسداری میکند، با عصمت موسی و پایبندی او به احکام شرعی همخوانی دارد. تصرف در مال غیر، مانند دیوار یا کشتی، برای موسی معصیت محسوب میشد، زیرا شریعت او را به رعایت حدود الهی ملزم میکرد.
اعتراض موسی به عدم دریافت اجر
موسی، در واکنش به اقدام خیرخواهانه خضر، اظهار داشت:
لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا
ترجمه: اگر میخواستی، میتوانستی برای آن مزدی بگیری.
این سخن، مانند موجی که از تعجب برمیخیزد، نه از سر مطالبه واقعی اجر، بلکه از شگفتی موسی نسبت به خیرخواهی خضر برای مردمی بیمهر بود که از پذیرایی او و خضر خودداری کرده بودند. قرآن کریم در همین آیه میفرماید:
فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا
ترجمه: پس از پذیرایی آنها خودداری کردند.
این بیمهری اهل قریه، مانند سایهای که بر نور مهماننوازی میافتد، زمینهساز اعتراض موسی شد. او، بهعنوان پیامبری که شریعت را پاس میداشت، از این اقدام خضر شگفتزده شد، زیرا اهل قریه هیچ حقی بر خضر نداشتند که او را به این خیرخواهی ملزم کند.
نقد درخواست اجر توسط موسی
سخن موسی درباره دریافت اجر، از آنجا که خود در اقامه دیوار نقشی نداشت، فاقد مبنای منطقی بود. این اعتراض، مانند شاخهای که از درخت حقیقت جدا شده، صرفاً پرسوجویی شرعی بود و نه مطالبهای واقعی. موسی، مانند نگهبانی که از حدود شریعت پاسداری میکند، تنها به بیان نظر شرعی خود پرداخت و قصد طلب مزد نداشت.
خیرخواهی موسی و خضر: مقایسه سقایت و اقامه دیوار
خضر، در پاسخ به اعتراض موسی، به سقایت او برای دختران شعیب اشاره کرد که خود عملی خیرخواهانه و بدون توقع مزد بود. این مقایسه، مانند آینهای که حقیقت را بازتاب میدهد، نشاندهنده شباهت میان این دو عمل خیرخواهانه است. موسی، مانند خضر، بدون انتظار پاداش، به دختران شعیب کمک کرد، و این خیرخواهی، با آیهای از سوره شعراء تأیید میشود:
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ
ترجمه: و من برای آن [رسالت] از شما مزدی نمیخواهم.
این آیه، مانند نوری که اخلاص را روشن میسازد، بر خیرخواهی بدون توقع پاداش تأکید دارد. بااینحال، پاسخ خضر به موسی، به دلیل تفاوت شرایط دو واقعه (بیمهری اهل قریه در برابر مهماننوازی دختران شعیب)، کاملاً منطبق نبود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست فص موسویه، مانند چراغی که راه حقیقت را روشن میکند، به تبیین اقامه دیوار توسط خضر و اعتراض موسی به عدم دریافت اجر میپردازد. خضر، بهعنوان رجالالغیب، با قوت الهی و بدون توقع مزد، دیوار را بازسازی کرد، در حالی که موسی، به دلیل التزام به شریعت، تنها ناظر بود. اعتراض موسی، پرسوجویی شرعی از سر تعجب بود، نه مطالبه واقعی مزد. مقایسه سقایت موسی و اقامه دیوار خضر، مانند دو ستاره در آسمان اخلاص، بر خیرخواهی بدون پاداش تأکید دارد، اما تفاوت شرایط دو واقعه، پاسخ خضر را غیرمنطبق میسازد. این بخش، مانند بذری است که در خاک عقل کاشته شده و میوه حکمت را به بار میآورد.
بخش دوم: نقد ادعای مشاهدات عرفانی شیخ ابنعربی
ادعای گفتوگو با خضر در عالم کشف
شیخ ابنعربی مدعی است که در عالم کشف، با خضر علیهالسلام گفتوگو کرده و او از هزار مسئلهای سخن گفته که قصد داشت به موسی علیهالسلام بیاموزد، اما به دلیل صبر نداشتن موسی، این امر میسر نشد. این ادعا، مانند نسیمی که در عالم معرفت میوزد، نیازمند بررسی دقیق است. امکان گفتوگو با اولیا یا انبیا در عالم کشف، مانند دری که به سوی حقیقت گشوده میشود، محال نیست، اما باید با شأن والای اولیا سازگار باشد.
نقد تعداد هزار مسئله
تعیین تعداد هزار مسئله توسط خضر، مانند عددی که در آسمان معرفت شناور است، فاقد دلیل منطقی و دقیق است. این عدد، مانند کنایهای از کثرت، ممکن است بهصورت نمادین بیان شده باشد، نه عددی مشخص. این ادعا، مانند شاخهای که از درخت استدلال جدا شده، نیازمند پشتوانه عقلی و قرآنی است تا از تخیلات مصون بماند.
نقد غیبت موسی توسط خضر
ادعای شیخ مبنی بر اینکه خضر در عالم کشف از صبر نداشتن موسی گلایه کرده، مانند سایهای که بر نور شأن انبیا میافتد، با مقام والای موسی و خضر ناسازگار است. موسی، بهعنوان پیامبری عادل و اولوالعزم، و خضر، بهعنوان یکی از اولیای الهی، از غیبت و سخن گفتن پشت سر یکدیگر مبرا هستند. این ادعا، مانند نسیمی که حقیقت را به بیراهه میبرد، با اصل حفظ شأن انبیا و اولیا در عرفان اسلامی همخوانی ندارد.
نقد روایات منسوب به پیامبر اکرم
روایاتی که مدعیاند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «کاش موسی صبر میکرد تا مسائل روشن شود»، مانند برگهایی که از درخت حقیقت جدا شدهاند، از نظر سند و محتوا معتبر نیستند. این روایات، مانند موجی که ساحل حقیقت را ترک میکند، با شأن موسی و منطق قرآنی سازگار نیستند. قرآن کریم، بهعنوان سرچشمه زلال معرفت، هیچ اشارهای به چنین تمنایی از سوی پیامبر ندارد.
تمثلات عرفانی یا دیدار واقعی؟
مشاهدات شیخ ابنعربی، مانند تصاویری که در آینه ذهن عارف نقش میبندد، ممکن است تمثلات ذهنی باشد، نه دیدار واقعی با خضر. این تمثلات، مانند سایههایی که در عالم خیال پدیدار میشوند، نتیجه حالات معنوی عارف هستند و ممکن است با حقیقت خارجی مطابقت نداشته باشند. شیخ، به دلیل مقام والای عرفانی، نیازی به کذب نداشت، اما این مشاهدات، مانند بادبادکی که در آسمان سلوک رها شده، ممکن است از تخیلات ذهنی سرچشمه گرفته باشد.
معیار تشخیص صحت مشاهدات عرفانی
تشخیص صحت مشاهدات عرفانی، مانند یافتن گوهر حقیقت در میان صدفهای خیال، نیازمند رعایت حدود و بازگشت سالم از حالات معنوی است. عارف، مانند کوهنوردی که به قله معرفت صعود میکند، باید با هوشیاری برگردد تا از گرفتاری در تمثلات مصون بماند. عدم بازگشت صحیح، مانند بادبادکی که نخ آن گسسته شده، عارف را در ورطه تخیلات فرو میبرد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم فص موسویه، مانند نوری که تاریکیهای ادعاهای عرفانی را میزداید، به نقد مشاهدات شیخ ابنعربی درباره گفتوگو با خضر میپردازد. ادعای گفتوگو با خضر، اگرچه از منظر عرفانی محال نیست، با شأن انبیا و اولیا سازگار نیست. عدد هزار مسئله، فاقد پشتوانه منطقی، و روایات منسوب به پیامبر، غیرمعتبر هستند. مشاهدات شیخ، ممکن است تمثلات ذهنی باشد، نه دیدار واقعی. این بخش، مانند پلی است که از تاریکی تخیلات به سوی نور حقیقت هدایت میکند، و بر ضرورت استدلال و پایبندی به قرآن کریم در عرفان تأکید دارد.
بخش سوم: تفاوت حوزههای مسئولیت موسی و خضر
استقلال موسی و خضر در حوزههای شریعت و باطن
حضرت موسی علیهالسلام، بهعنوان پیامبر شریعت، مسئول پاسداری از احکام ظاهری بود، در حالی که خضر علیهالسلام، بهعنوان رجالالغیب، وظایف باطنی را بر عهده داشت. این تفاوت، مانند دو رود که در مسیرهای جداگانه جاریاند، مانع از همکاری عملی آنها شد. موسی، مانند نگهبانی که از حریم شریعت محافظت میکند، نمیتوانست در اعمالی مانند سوراخ کردن کشتی یا اقامه دیوار دخالت کند، زیرا این اقدامات از منظر شریعت او معصیت محسوب میشد.
اعمال خضر: وظایف باطنی، نه نمایشی
اعمال خضر، مانند اقامه دیوار یا سوراخ کردن کشتی، وظایف باطنی او به دستور الهی بود، نه نمایشی برای آموزش موسی. قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۸۲، به این امر اشاره دارد:
فَمَا كَانَ لِي مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ
ترجمه: و من در این کار اختیاری نداشتم.
این آیه، مانند نوری که حکمت الهی را بازتاب میدهد، نشاندهنده انجام وظایف خضر تحت امر الهی است. این اعمال، مانند جریانی زلال در رودخانه حکمت، بخشی از وظایف روزمره رجالالغیب بود، نه عملی ساختگی برای تربیت موسی.
مأموریت موسی: یادگیری، نه معصیت
خداوند به موسی دستور داد از خضر یاد بگیرد، نه اینکه در اعمال او مشارکت کند. قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۶۹، میفرماید:
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا
ترجمه: گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت.
این آیه، مانند چراغی که مسیر یادگیری را روشن میکند، نشاندهنده مأموریت موسی برای مشاهده و فهم اعمال خضر است، نه دخالت در آنها. مشارکت در اعمالی مانند تصرف در مال غیر، برای موسی معصیت بود و با عصمت او ناسازگار.
نقد نسبت غفلت و عدم علم به موسی
نسبت دادن غفلت یا عدم علم به موسی، مانند سایهای که بر نور عصمت میافتد، با مقام والای او بهعنوان پیامبر اولوالعزم ناسازگار است. موسی، به دلیل التزام به شریعت، از اعمال باطنی خضر پرسوجو میکرد، نه از سر غفلت یا نادانی. عدم فهم اعمال باطنی خضر، مانند ندانستن فنون یک حرفه دیگر، نقص محسوب نمیشود، بلکه نشاندهنده تخصص موسی در حوزه شریعت است.
غفلت بهعنوان رحمت الهی
غفلت در انسان، مانند نسیمی که غمهای گذشته را میزداید، رحمتی الهی است که زندگی را شیرین میکند. امام صادق علیهالسلام در توحید مفضل میفرمایند: «اگر فراموشی نبود، انسان از غمهای گذشته رهایی نمییافت.» این حکمت، مانند جریانی زلال در نظام خلقت، به انسان امکان ادامه حیات را میدهد. بااینحال، نسبت دادن غفلت به موسی، به دلیل عصمت او، مانند دوختن پارچهای نامتناسب به لباسی فاخر، نادرست است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم فص موسویه، مانند آینهای که حقیقت شریعت و باطن را بازتاب میدهد، به تفاوت حوزههای مسئولیت موسی و خضر میپردازد. موسی، مسئول شریعت ظاهری، و خضر، مسئول امور باطنی بود، و این تفاوت، مانند دو مسیر جداگانه در راه معرفت، مانع از همکاری عملی آنها شد. اعمال خضر، وظایف باطنی او به دستور الهی بود، و مأموریت موسی، یادگیری و مشاهده بود، نه مشارکت. نقد نسبت غفلت و عدم علم به موسی، مانند نوری که تاریکیهای تفاسیر نادرست را میزداید، بر عصمت او و التزامش به شریعت تأکید دارد. این بخش، مانند پلی است که از ظواهر شریعت به سوی باطن حکمت هدایت میکند.
بخش چهارم: نقد روایات و تفاسیر عرفانی
نقد روایت دمامه موسی
روایتی منسوب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مدعی است که موسی از خضر «دمامه» (دلزدگی) یافت. این روایت، مانند شاخهای که از درخت حقیقت جدا شده، با آیه قرآن کریم ناسازگار است:
قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ
ترجمه: گفت: اینک جدایی میان من و توست.
این آیه، مانند نوری که حقیقت را روشن میکند، نشان میدهد که خضر جدایی را اعلام کرد، نه موسی. موسی، مانند شاگردی که با شوق به دنبال معرفت است، از اعمال خضر پرسوجو میکرد، نه اینکه دلزده شود. این روایت، از نظر سند و محتوا، مانند موجی که ساحل حقیقت را ترک میکند، معتبر نیست.
اعتراض موسی: پرسوجوی شرعی، نه دلزدگی
اعتراض موسی به اعمال خضر، مانند پرسوجویی که از چشمه شریعت سرچشمه میگیرد، از سر التزام به احکام شرعی بود. او، به دلیل عصمت و پایبندی به شریعت، نمیتوانست از اعمالی مانند سوراخ کردن کشتی یا اقامه دیوار بدون پرسوجو بگذرد. این پرسوجو، مانند نوری که مسیر حقیقت را روشن میکند، نشانه تعهد موسی به شریعت بود، نه دلزدگی.
نقد سند روایات عرفا
عرفا، مانند شیخ ابنعربی، معمولاً در بررسی سند روایات مهارت نداشتند. ادعای صحت روایات، مانند نسیمی که بدون پشتوانه میوزد، فاقد اعتبار رجالی است. این ضعف، مانند سایهای که بر نور حقیقت میافتد، نیازمند اصلاح و بازنگری علمی است تا عرفان اسلامی از ادعاهای غیرمستند پالایش شود.
شأن محفوظ اولیا
اولیا، مانند خضر، سخنان خود را با رعایت شأن و مقام بیان میکنند. این اصل، مانند ستارهای در آسمان عرفان، بر ضرورت حفظ شأن انبیا و اولیا تأکید دارد. گفتوگوی خضر با شیخ، اگر صحت داشته باشد، باید مانند جریانی زلال، با شأن والای موسی و خضر سازگار باشد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم فص موسویه، مانند چراغی که تاریکیهای روایات غیرمعتبر را میزداید، به نقد تفاسیر عرفانی و روایات منسوب به پیامبر میپردازد. روایت دمامه موسی، با آیات قرآن کریم ناسازگار است، و اعتراض موسی، پرسوجویی شرعی بود، نه دلزدگی. ضعف عرفا در بررسی سند روایات، مانند سایهای بر نور حقیقت، نیازمند اصلاح است. حفظ شأن اولیا، مانند ستارهای در آسمان معرفت، راهنمای عرفان توحیدی است. این بخش، مانند پلی است که از تاریکی تفاسیر نادرست به سوی نور حقیقت هدایت میکند.
بخش پنجم: ضرورت اصلاح علم دینی و عرفان توحیدی
نقد ضعفهای علم دینی در تبیین مفاهیم
علم دینی، مانند درختی که گاه شاخ و برگ آن نیاز به هرس دارد، در تبیین مفاهیمی مانند نسبت موسی و خضر، از ضعف در تحلیل و استدلال رنج برده است. ادعاهایی مانند غیبت موسی توسط خضر یا دمامه او، مانند پارچهای وصلهدار، انسجام معرفتی را مخدوش کردهاند. این ضعفها، مانند سایهای بر نور حقیقت، نیازمند اصلاح و بازنگری علمی هستند.
ضرورت بازنگری متون عرفانی
متون عرفانی، مانند چشمهای که باید زلال بماند، نیازمند بازنگری علمی و استدلالی هستند. ادعاهای غیرمستند، مانند نسیمی که آب زلال را موجدار میکند، به تحریف مفاهیم دینی منجر میشوند. اصلاح این متون، مانند هرس درختی که میوههای شیرین به بار میآورد، به تقویت عرفان توحیدی و حفظ شأن انبیا و اولیا کمک میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم فص موسویه، مانند نوری که مسیر عرفان توحیدی را روشن میسازد، بر ضرورت اصلاح علم دینی و بازنگری متون عرفانی تأکید دارد. ضعفهای علم دینی در تبیین مفاهیم، مانند سایهای بر نور حقیقت، نیازمند پالایش است. بازنگری متون عرفانی، مانند هرس درختی بارور، به حفظ شأن انبیا و تقویت عرفان اسلامی کمک میکند. این بخش، مانند پلی است که از تاریکی تحریف به سوی نور حقیقت هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
تحلیل فص موسویه از فصوص الحکم، مانند چراغی که در مسیر معرفت میدرخشد، به بررسی حکمت خضر و موسی در نسبت با شریعت و باطن پرداخته است. اقامه دیوار توسط خضر، عملی باطنی و خیرخواهانه بود که با قوت الهی انجام شد، و موسی، به دلیل التزام به شریعت، تنها ناظر بود. اعتراض موسی، پرسوجویی شرعی از سر تعجب بود، نه مطالبه مزد. نقد ادعاهای شیخ ابنعربی درباره گفتوگو با خضر، مانند نوری که تاریکی تخیلات را میزداید، بر ضرورت پایبندی به شأن انبیا و اولیا تأکید دارد. روایات غیرمعتبر، مانند دمامه موسی، با آیات قرآن کریم ناسازگارند. تفاوت حوزههای مسئولیت موسی و خضر، مانند دو رود جداگانه، مانع از همکاری عملی آنها شد. اصلاح علم دینی و بازنگری متون عرفانی، مانند هرس درختی که میوه حکمت به بار میآورد، به تقویت عرفان توحیدی و حفظ شأن انبیا کمک میکند. این نوشتار، مانند پلی است که از ظواهر شریعت به سوی باطن حکمت رهنمون میشود و راه را برای فهم عمیقتر نظام خلقت الهی هموار میسازد.