متن درس
تحلیل عرفانی-قرآنی فص موسویه و مفهوم ربوبیت: نقدی بر دیدگاههای فصوص الحکم ابنعربی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۰۰)
مقدمه: کاوش در مفهوم ربوبیت و نقد عرفانی-قرآنی
فصوص الحکم، اثر جاودان شیخ محییالدین ابنعربی، چون گوهری درخشان در سپهر عرفان نظری میدرخشد. فص موسویه این اثر، با تمرکز بر وجود مبارک حضرت موسی علیهالسلام و نسبت او با حضرت خضر علیهالسلام، و همچنین کاوش در مفهوم ربوبیت، به بررسی مفاهیم عمیق عرفانی میپردازد. استاد فرزانه قدسسره، در درسگفتار خویش، با رویکردی عرفانی-قرآنی و مبتنی بر استدلالهای عقلی و روایی، به نقد دیدگاههای شیخ و شارحان او پرداختهاند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتارهای جلسه ۱۰۸۸ و ۱۱۰۰، و))^1 میکوشد تا ادعاهای مطرحشده در فص موسویه و مفهوم ربوبیت را با معیارهای قرآن کریم، عقل و روایات معتبر سنجیده و با زبانی متین، علمی و فاخر، نقدهایی روشمند ارائه دهد. ساختار این متن، با عناوین و زیرعناوین منظم، تمامی جزئیات را با امانت و دقت منتقل میکند و با بهرهگیری از استعارات فاخر، مفاهیم عمیق عرفانی را برای مخاطبان متخصص روشن میسازد.
بخش نخست: نقد مفهوم ربوبیت در فصوص الحکم
تبیین مفهوم رب و اختصاص آن به خداوند
در فصوص الحکم، شیخ اکبر مفهوم «رب» را به معانی متعدد نظیر مالک، مصلح و سید تفسیر کرده و ادعا میکند که رب در معنای مطلق، تنها به خداوند اطلاق میشود، اما در حالت مضاف، بر غیر خدا نیز صادق است. این دیدگاه، چون بنایی که بر شالودهای سست استوار است، با اصول توحید ربوبی ناسازگار است. ربوبیت مطلق، چون خورشیدی بیغروب، تنها از آن خداوند است و هیچگونه اشتراکی در این مقام برای غیر خدا وجود ندارد. قرآن کریم در آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (فاتحه: ۲؛ ترجمه: ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است) ربوبیت را بهصراحت به خداوند نسبت میدهد. این آیه، چون مشعلی فروزان، بر اختصاص ربوبیت مطلق به خداوند گواهی میدهد.
| درنگ: ربوبیت مطلق تنها از آن خداوند است و هیچگونه اشتراکی در این مقام برای غیر خدا وجود ندارد. |
نقد تعدد معانی لفظ رب
شیخ اکبر مدعی است که لفظ «رب» به معانی متعدد نظیر مالک، سید و مصلح به کار میرود. این ادعا، چون جویباری که به مرداب میریزد، نادرست است. لفظ «رب» در معنای حقیقی خود، تنها به مفهوم «مربّی» اشاره دارد و اطلاق آن بر معانی مختلف، به معنای تعدد معنای حقیقی نیست. در علم اصول، الفاظ برای معانی کلی وضع میشوند، نه مصادیق خاص. بنابراین، رب به معنای مربّی، بر هر مصداقی که این معنا را داشته باشد، اعم از خدا یا غیر خدا، صادق است. این دیدگاه، چون ستارهای راهنما، بر وحدت معنای رب تأکید دارد و هرگونه استنباط تعدد معنا از اطلاق را نادرست میشمارد.
| درنگ: لفظ «رب» یک معنای واحد (مربّی) دارد و اطلاق آن بر معانی مختلف، نشانه تعدد معنای حقیقی نیست. |
نقد اطلاق به عنوان علامت حقیقت
برخی شارحان فصوص الحکم، اطلاق لفظ را نشانه حقیقت معنا میپندارند و بر این اساس، معانی متعدد برای رب قائلاند. این دیدگاه، چون بنایی بیستون، با مباحث اصولی ناسازگار است. اطلاق لفظ، به معنای استعمال آن در معنای کلی بدون قرینه خاص است و دلیلی بر تعدد معنای حقیقی نیست. این نقد، چون تیغی بر پردههای توهم، هرگونه استنباط نادرست از اطلاق را ابطال میکند.
| درنگ: اطلاق لفظ نشانه حقیقت معنا نیست و رب تنها یک معنای حقیقی (مربّی) دارد. |
تمایز رب مطلق و مضاف
شیخ اکبر بیان میکند که رب در حالت مطلق، به خداوند اطلاق میشود، اما در حالت مضاف، مانند «رب الدار» یا «رب الغلام»، بر غیر خدا نیز صادق است. این تمایز، با توجه به وحدت معنای رب، پذیرفتنی است، اما نیازمند قرینه مصداقی است. برای مثال، در آیه رَبُّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ (بقره: ۲۱؛ ترجمه: پروردگار شما آن کسی است که شما را آفرید)، قرینه خلق، مصداق رب را خداوند قرار میدهد. در عرفان اسلامی، ربوبیت مضاف به غیر خدا، چون سایهای از نور الهی، ظهور ربوبیت خداوند است، نه ربوبیت مستقل.
| درنگ: اطلاق رب به غیر خدا نیازمند قرینه مصداقی است و ربوبیت مضاف، ظهور ربوبیت الهی است. |
نقد اشتراک ربوبیت با غیر خدا
ادعای اشتراک ربوبیت بین خدا و غیر خدا، چون پردهای بر آیینه حقیقت، با اصل توحید ربوبی ناسازگار است. قرآن کریم در آیه قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا (اسراء: ۵۶؛ ترجمه: بگو کسانی را که بهجز او [معبود] پنداشتهاید بخوانید، که نه میتوانند ضرری را از شما برطرف کنند و نه آن را تغییر دهند) هرگونه شریک در ربوبیت را نفی میکند. ربوبیت حقیقی، چون گوهری بیهمتا، تنها از آن خداوند است.
| درنگ: ربوبیت حقیقی تنها از آن خداوند است و هیچگونه اشتراکی با غیر خدا ندارد. |
معنای رب در عرف شرعی
در عرف متشرعه، رب مطلق، به معنای پروردگار و مدبر امور، تنها به خداوند اشاره دارد. این معنا، چون مشعلی در مسیر هدایت، با آیات توحیدی نظیر قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس: ۱؛ ترجمه: بگو پناه میبرم به پروردگار مردم) همخوانی دارد. این تبیین، بر اختصاص ربوبیت مطلق به خداوند تأکید دارد و هرگونه اطلاق بدون قرینه به غیر خدا را نفی میکند.
| درنگ: در عرف متشرعه، رب مطلق به معنای پروردگار، تنها به خداوند اطلاق میشود. |
بخش دوم: نقد نسبتهای ناروا به انبیا و فرعون
نقد ادعای جراحت قلب موسی علیهالسلام
شیخ اکبر در فص موسویه ادعا میکند که اعلام خضر به موسی علیهالسلام، درمانی برای جراحت قلب او بود: وَكَانَ هَٰذَا الْإِعْلَامُ مِنَ الْخَضْرِ لِمُوسَىٰ عَلَيْهِ السَّلَامُ دَوَاءً لِمَا جَرَحَهُ بِهِ. این ادعا، چون سایهای بر آیینه حقیقت، با آیات قرآن کریم ناسازگار است. قرآن کریم در آیه قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا (کهف: ۶۹؛ ترجمه: گفت اگر خدا بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت) عزم موسی علیهالسلام برای یادگیری و صبر را نشان میدهد. این آیه، چون نوری در ظلمات، اشتیاق موسی به تعلم از خضر را آشکار میسازد و هرگونه جراحت قلب را نفی میکند. نسبت دادن ضعف نفسانی به نبی اولوالعزم، چون تیری بر قلب حقیقت، با شأن والای نبوت ناسازگار است.
| درنگ: ادعای جراحت قلب موسی علیهالسلام از سخنان خضر، فاقد مستند قرآنی و با شأن نبوت ناسازگار است. |
نقد ادعای برتری علمی خضر
شیخ مدعی است که خضر به موسی علیهالسلام گفت هر یک علمی دارند که دیگری فاقد آن است. این ادعا، چون بنایی بیپایه، فاقد سند قرآنی است. آیات ۶۷ و ۶۸ سوره کهف، سخنان خضر را چنین نقل میکند: قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا * وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا (ترجمه: گفت تو هرگز نتوانی با من شکیبایی ورزی * و چگونه میتوانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری شکیبایی کنی). این آیات، چون آیینهای صاف، صرفاً به عدم توانایی موسی در صبر اشاره دارند، نه به برتری علمی خضر یا ناآگاهی موسی. این ادعا، چون پردهای بر حقیقت، با معارف قرآنی همخوانی ندارد.
| درنگ: ادعای گفتوگوی خضر با موسی درباره برتری علمی هر یک، فاقد سند قرآنی و با متن آیات سوره کهف ناسازگار است. |
نقد آزردگی موسی از خضر
ادعای شیخ مبنی بر آزردگی موسی از سخنان خضر، چون سایهای بیوزن، بیمستند است. موسی علیهالسلام با اشتیاق به یادگیری نزد خضر رفت و گفت: قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا (کهف: ۶۹؛ ترجمه: گفت اگر خدا بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت). این عزم، چون ستارهای در آسمان معرفت، نشاندهنده پذیرش خضر بهعنوان معلم است. آزردگی متعلم از معلم، نشانه عدم پذیرش است، حال آنکه موسی با قلب سلیم، خضر را پذیرفت. این ادعا، چون غباری بر آینه حقیقت، با قرآن کریم ناسازگار است.
| درنگ: موسی علیهالسلام از سخنان خضر آزرده نشد، زیرا با اشتیاق به یادگیری نزد او رفت. |
اعتراضات موسی و واکنش خضر
اعتراضات موسی علیهالسلام به افعال خضر، مانند قتل غلام و خرق سفینه، با عباراتی چون لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا (کهف: ۷۴؛ ترجمه: بهراستی کار زشتی کردی) و لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا (کهف: ۷۱؛ ترجمه: بهراستی کار شگفتی کردی) از عدم آگاهی به حکمت الهی ناشی میشد. این عبارات، گرچه برای مقام نبوت چندان شایسته نبود، قصد آزردن خضر را نداشت. خضر، چون طبیبی بردبار، پاسخ داد: مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي (کهف: ۸۲؛ ترجمه: آن را به خواست خودم انجام ندادم). این پاسخ، چون جویباری زلال، حکمت الهی و بردباری خضر را نشان میدهد.
| درنگ: اعتراضات موسی علیهالسلام ناشی از عدم آگاهی به حکمت الهی بود و خضر با بردباری پاسخ داد. |
نقد ادعای اطلاق ربوبیت به فرعون
شیخ اکبر مدعی است که فرعون با گفتن أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى (نازعات: ۲۴؛ ترجمه: من پروردگار برتر شما هستم)، ربوبیت را به دیگران نیز نسبت داد و خود را اعلی دانست. این ادعا، چون بنایی سست، با آیات قرآن کریم ناسازگار است. فرعون هرگز نگفت دیگران رباند، بلکه ادعا کرد رب اعلی است و دیگران رب غیر اعلی دارند، مانند بتها. این دیدگاه، چون تیغی بر پیکر توحید، شرکآلود است. قرآن کریم در آیه لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (بقره: ۲۵۵؛ ترجمه: هیچ معبودی جز او نیست) هرگونه شریک در ربوبیت را نفی میکند.
| درنگ: ادعای فرعون مبنی بر ربوبیت اعلی و نسبت ربوبیت به دیگران، شرکآلود و با توحید ربوبی ناسازگار است. |
تبیین واکنش سحره به فرعون
سحره در برابر ادعای فرعون، با استناد به آیات قرآن کریم، گفتند: لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ۖ فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (طه: ۷۲؛ ترجمه: تو را بر آنچه از نشانههای روشن بهسوی ما آمده و بر آن که ما را آفریده ترجیح نخواهیم داد، پس هر حکمی که میخواهی بده، جز این نیست که تو در این زندگی دنیا حکم میرانی). این آیه، چون مشعلی در تاریکی، نشان میدهد که سحره حق را با دلایل موسی علیهالسلام پذیرفتند و قدرت فرعون را تنها در حوزه دنیا معتبر دانستند. این تسلیم، چون پذیرش اجباری در برابر زور، به معنای تصدیق حقانیت فرعون نیست.
| درنگ: سحره با ایمان به دلایل موسی علیهالسلام، قدرت دنیوی فرعون را پذیرفتند، اما حقانیت او را تصدیق نکردند. |
نقد تصدیق فرعون توسط سحره
شارح فصوص الحکم مدعی است که سحره فرعون را تصدیق کردند و گفتند: إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ (طه: ۷۲؛ ترجمه: جز این نیست که تو در این زندگی دنیا حکم میرانی، پس هر حکمی که میخواهی بده). این تفسیر، چون جویباری که از سرچشمه حقیقت دور افتاده، نادرست است. سحره با این کلام، به قدرت ظاهری فرعون تسلیم شدند، نه اینکه ادعای ربوبیت او را پذیرفتند. جابهجایی آیات توسط شارح، تحریف معنایی است و با ترتیب صریح قرآن کریم ناسازگار است.
| درنگ: سحره فرعون را تصدیق نکردند، بلکه به قدرت ظاهری او تسلیم شدند. |
بخش سوم: نقد انحطاط علمی در متون عرفانی
نقد ادعای انصاف در امت نبوی و حدیث ابار النخل
شیخ اکبر مدعی است که ماجرای موسی و خضر علیهماالسلام در امت نبوی با حدیث ابار النخل تکرار شده و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با گفتن «شما به امور دنیایتان عالمترید»، انصاف نشان دادهاند. این حدیث، که نقل میکند پیامبر به اصحاب دستور دادند تلقیح نخل نکنند و این امر به کاهش محصول منجر شد، چون بنایی بیستون، جعلی و از اسرايیلیات است. این ادعا، با عصمت و علم جامع پیامبر خاتم ناسازگار است. قرآن کریم در آیه مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ (انعام: ۳۸؛ ترجمه: هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند نیست مگر آنکه امتهایی مانند شما هستند) بر علم جامع پیامبر به امور دنیا و آخرت گواهی میدهد.
| درنگ: حدیث ابار النخل جعلی و با عصمت و علم جامع پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ناسازگار است. |
نقد ناآگاهی پیامبر از امور دنیوی
ادعای ناآگاهی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از امور دنیوی، مانند تلقیح نخل، چون پردهای بر خورشید، بیمستند و نادرست است. تلقیح نخل عملی رایج در میان اعراب بود و پیامبر، بهعنوان عرب آشنا با فرهنگ و کشاورزی خرما، از این امور آگاه بودند. این ادعا، که ریشه در روایات جعلی اسرايیلی دارد، برای تضعیف مقام پیامبر طراحی شده و با معارف قرآنی و روایی معتبر تناقض دارد.
| درنگ: نسبت ناآگاهی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در امور دنیوی، با علم جامع ایشان و فرهنگ اعراب ناسازگار است. |
نقد سؤالات بیمعنا درباره امور روزمره
پرسش از پیامبر درباره اموری چون تلقیح نخل، مانند سؤال از خوردن یا خوابیدن، چون سؤالاتی بیوزن و بیمعنا، برای تخریب شأن نبوت جعل شدهاند. این روایات، چون خارهایی در مسیر حقیقت، برای ایجاد شبهه در عصمت پیامبر طراحی شدهاند و با منطق و ضرورت ناسازگارند.
| درنگ: سؤالات بیمعنا درباره امور روزمره، برای تخریب شأن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جعل شدهاند. |
نقد تکرار احادیث جعلی در متون عرفانی
تکرار احادیث جعلی، مانند حدیث ابار النخل، در متون عرفانی، چون خاری در مسیر حقیقت، به انحطاط علمی منجر میشود. این روایات، که از اسرايیلیات سرچشمه گرفتهاند، با هدف تضعیف شأن پیامبر جعل شدهاند. علم دینی، چون جویباری زلال، باید از چنین خرافاتی پاک شود.
| درنگ: تکرار احادیث جعلی در متون عرفانی به انحطاط علمی منجر میشود و نیازمند اصلاح است. |
نقد فقدان منطق در شارحان
برخی شارحان فصوص الحکم، چون مسافرانی گمراه در بیابان، فاقد منطق و استدلال کافیاند. این نقص، که در تکرار ادعاهای بیمستند و مغالطات آشکار میشود، به تضعیف بنیانهای عرفان نظری منجر شده است. علم دینی، چون درختی تناور، نیازمند ریشههای استوار منطق و استدلال است.
| درنگ: فقدان منطق و استدلال در برخی شارحان فصوص الحکم به تضعیف عرفان نظری منجر شده است. |
بخش چهارم: نقد دیدگاههای نادرست درباره علم و معرفت
نقد ادعای مطلوبیت علم به همه چیز
شیخ اکبر مدعی است که علم به هر چیز بهتر از جهل به آن است: الْعِلْمُ بِشَيْءٍ خَيْرٌ مِنَ الْجَهْلِ بِهِ. این ادعا، چون بنایی بیستون، با محدودیتهای انسانی و حرمت برخی علوم ناسازگار است. قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ (حجرات: ۱۲؛ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از گمانها بپرهیزید) بر ضرورت گزینش علوم مفید تأکید دارد. دانستن هر چیز، نه ممکن است و نه مطلوب، و انسان باید علوم متناسب با رشد معنوی و مادی را برگزیند.
| درنگ: علم به هر چیز بهتر از جهل نیست و انسان باید علوم مفید را گزینش کند. |
نقد مطالعه بیحد کتب
ادعای مطلوبیت مطالعه هر کتاب، چون جویباری که به مرداب میریزد، نادرست است. به فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام: خُذْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ أَحْسَنَهُ (ترجمه: از هر چیز بهترینش را برگیر). این کلام، چون ستارهای راهنما، بر ضرورت گزینش متون مفید تأکید دارد. مطالعه کتب زیانبار یا غیرضروری، عمر انسان را تباه میکند و او را از علوم واجب و مستحب بازمیدارد.
| درنگ: مطالعه هر کتاب مطلوب نیست و انسان باید متون مفید را برگزیند. |
نقد استدلال به علم الهی
شیخ استدلال میکند که چون خداوند به هر چیز عالم است، دانستن همه چیز برای انسان نیز مطلوب است: بِأَنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. این استدلال، چون مغالطهای در میان مه، نادرست است. علم الهی بیکران و نامحدود است، اما علم انسانی محدود و مقید به مصالح است. این تمایز، چون خطی میان نور و سایه، بر ضرورت گزینش معرفت تأکید دارد.
| درنگ: استدلال به علم الهی برای مطلوبیت علم انسانی به همه چیز، مغالطهآمیز است. |
بخش پنجم: نقد دیدگاههای نادرست درباره خلافت و ربوبیت
نقد خلافت انسانی
شیخ مدعی است که هر انسان نوعی از ربوبیت دارد: لِكُلِّ مِنَ الْعِبَادِ نَوْعٌ مِنَ الرُّبُوبِيَّةِ. این ادعا، چون بنایی بدون شالوده، با توحید ربوبی ناسازگار است. قرآن کریم در آیه إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره: ۳۰؛ ترجمه: من در زمین جانشینی قرار میدهم) خلافت را به معصومین علیهمالسلام نسبت میدهد. انسان عادی، نایب معصومین است، نه خلیفهالله، و این نیابت در چارچوب اجتهاد و عدالت تعریف میشود.
| درنگ: انسان عادی خلیفهالله نیست، بلکه نایب معصومین است و این نیابت نیازمند اجتهاد و عدالت است. |
نقد اولیالامر
اولیالامر، به تصریح قرآن کریم در آیه أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء: ۵۹؛ ترجمه: از خدا و رسول و اولیالامر از خودتان اطاعت کنید) معصومین علیهمالسلاماند. مجتهدان عادل، تنها در صورت اجتهاد و عدالت، نایبان عام معصومیناند، نه خود اولیالامر. این تمایز، چون خطی روشن، بر ضرورت پایبندی به شریعت و عدالت تأکید دارد.
| درنگ: اولیالامر معصومین علیهمالسلاماند و مجتهدان عادل نایبان عام ایشان هستند. |
اجتهاد و عدالت در نیابت
تصرف به نام امام زمان علیهالسلام، چون گوهری که در ترازوی عدالت سنجیده میشود، نیازمند اجتهاد و عدالت است. عدالت در این مقام، پرهیز از شیفتگی به دنیا و هواهای نفسانی است. بدون این شروط، هرگونه تصرف، چون غصبی حرام، بیاعتبار است. این شرط، چون ستونی استوار، نیابت را از انحراف مصون میدارد.
| درنگ: تصرف به نام امام زمان علیهالسلام نیازمند اجتهاد و عدالت است و بدون این دو، غصب و حرام است. |
بخش ششم: تبیین وحدت عین و نقد دیدگاههای وحدت وجود
تبیین وحدت عین در عرفان
شارح فصوص الحکم مدعی است که فرعون به دلیل وحدت عین، رب مطلق است، اما صورت فرعونی مانع این اطلاق شده است. این دیدگاه، چون جویباری که از سرچشمه حقیقت دور افتاده، با تمایز ذاتی بین خدا و خلق ناسازگار است. در عرفان اسلامی، خلق ظهور حق است، نه عین ذات او. فرعون نمیتواند رب مطلق باشد، زیرا ربوبیت مطلق تنها از آن خداوند است.
| درنگ: خلق ظهور حق است، نه عین ذات او، و فرعون نمیتواند رب مطلق باشد. |
نقد خلط ظهور و ذات
خلط ظهور خلق با ذات حق، چون آمیختن نور و سایه، نادرست است. خدا ذات و ظهور دارد، اما خلق تنها ظهور است و ذات ندارد. این تمایز، چون خطی استوار، از شرک در ربوبیت جلوگیری میکند. خلق، چون آیینهای که نور حق را بازمیتاباند، مظهر صفات الهی است، نه ذات او.
| درنگ: خلق ظهور حق است و خلط ظهور با ذات، به شرک در ربوبیت منجر میشود. |
تبیین تفاوت ذاتی خدا و خلق
خدا ذات و ظهور دارد، اما خلق تنها ظهور است. این تمایز، چون دیواری استوار، اساس توحید در عرفان است. خلق، فعل و تجلی حق است، نه ذات او. این دیدگاه، با مباحث عرفانی ابنعربی همخوانی دارد که خلق را مظهر تجلیات الهی میداند.
| درنگ: خدا ذات و ظهور دارد، اما خلق تنها ظهور است و ذات ندارد. |
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در فص موسویه و مفهوم ربوبیت در فصوص الحکم، به نقد دیدگاههای شیخ اکبر و شارحان او پرداخت. ربوبیت مطلق تنها از آن خداوند است و اطلاق آن به غیر خدا نیازمند قرینه است. ادعاهای نادرست درباره جراحت قلب موسی علیهالسلام، برتری علمی خضر، آزردگی موسی و تصدیق فرعون توسط سحره، با آیات قرآن کریم ناسازگار است. حدیث ابار النخل جعلی و با عصمت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تناقض دارد. علم به هر چیز مطلوب نیست و گزینش علوم مفید ضروری است. خلافت و اولیالامر مختص معصومین علیهمالسلام است و نیابت ایشان نیازمند اجتهاد و عدالت است. تکرار احادیث جعلی و فقدان منطق در برخی متون عرفانی، به انحطاط علمی منجر شده و اصلاح آن ضروری است. تمایز ذاتی خدا و خلق، از شرک در ربوبیت جلوگیری میکند. این متن، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتارها، چارچوبی علمی برای بازخوانی متون عرفانی ارائه میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |