در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1106

متن درس





تحلیل عرفانی و انتقادی فص صمدیه در کلمه خالدیه

تحلیل عرفانی و انتقادی فص صمدیه در کلمه خالدیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۰۶)

مقدمه: درآمدی بر حکمت صمدی و مقام خالدی

فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ ابن عربی، دریچه‌ای است به سوی اقیانوس بی‌کران معرفت عرفانی که در هر فص آن، تجلی‌ای از اسمای الهی در کسوت یک نبی یا ولی به تماشا گذاشته شده است. فص صمدیه، که به کلمه خالدیه اختصاص دارد، از جمله این فصول است که حکمت صمدیت را در نسبت با خالد بن سنان بررسی می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار جلسه ۱۱۰۶ (مورخ ۳۰/۱۱/۱۳۸۶)، به کاوش در این فص می‌پردازد و با نگاهی عقلانی و انتقادی، روایات مرتبط با خالد بن سنان را تحلیل می‌کند. هدف، نه تنها تبیین عرفانی این حکمت، بلکه نقد روایات تاریخی و روایی است که در گذر زمان، با خرافات و تحریفات آمیخته شده‌اند. این بررسی، مانند باغبانی که شاخه‌های زائد را هرس می‌کند تا درخت حقیقت استوار بماند، می‌کوشد تا با پالایش روایات، نوری بر حقیقت عرفانی و دینی بیفکند.

بخش اول: تبیین مفهوم صمدیت در فصوص الحکم

معنای صمد در نگاه عرفانی

صمد، یکی از اسمای حسنی الهی، به ذاتی اشاره دارد که از هرگونه نقصان و نیاز مبراست و در اصطلاح، به چیزی اطلاق می‌شود که جوف و توخالی ندارد. در قرآن کریم، این صفت در سوره اخلاص تجلی یافته است: ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾ (اخلاص: ۲)، به معنای «خداوند صمد است». این واژه، در عرفان اسلامی، به بی‌نیازی مطلق الهی و کمال ذاتی او اشاره دارد که هیچ خلأ یا نقصانی در آن راه ندارد. در فص صمدیه، ابن عربی این صفت را به خالد بن سنان نسبت داده و خلود او را به دوام صمدیت پیوند می‌زند.

درنگ: صمدیت، در نگاه عرفانی، تجلی بی‌نیازی و کمال مطلق الهی است که در وجود خالد بن سنان، به مثابه آینه‌ای، بازتاب یافته و خلود او را به دوام الهی متصل می‌سازد.

پیوند خالد بن سنان با صمدیت

ابن عربی در فص صمدیه، خالد بن سنان را به صفت صمدیت مرتبط می‌سازد، زیرا خلود (دوام و بقا) خالد، به مثابه تجلی‌ای از دوام الهی صمد، تفسیر شده است. این نسبت، از منظر عرفانی، بیانگر آن است که خالد، به عنوان انسانی که در مسیر هدایت قوم خویش گام برداشته، جلوه‌ای از بی‌نیازی و استغنا را در وجود خود متجلی ساخته است. با این حال، این نسبت عرفانی، در بستر تاریخی و روایی، با پرسش‌ها و ابهاماتی روبه‌روست که نیازمند بررسی دقیق‌تر است.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، به تبیین معنای صمدیت و جایگاه آن در فصوص الحکم پرداخت. صمد، به عنوان صفتی الهی، در وجود خالد بن سنان تجلی یافته، اما این نسبت، به دلیل ابهامات تاریخی و روایی، نیازمند کاوش عمیق‌تر است. در ادامه، هویت خالد بن سنان و روایات مرتبط با او بررسی خواهد شد تا روشن شود که آیا این نسبت، ریشه در حقیقت دارد یا در گذر زمان با تحریفات آمیخته شده است.

بخش دوم: خالد بن سنان؛ هویت تاریخی و روایی

هویت خالد بن سنان در روایات

خالد بن سنان، شخصیتی است که در برخی روایات به عنوان پیامبری معرفی شده که در دوره فطرت (فاصله میان بعثت حضرت عیسی علیه‌السلام و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای هدایت قوم خود مبعوث شده بود. با این حال، این ادعا با تردیدهای جدی روبه‌روست. برخی منابع، او را فردی صالح و هدایتگر، مانند جرجیس یا هنزله بن صفوان، می‌دانند که در زمان فطرت، بدون مقام نبوت، به هدایت قوم خویش پرداخته است. دوره فطرت، به زمانی اطلاق می‌شود که هیچ پیامبری مبعوث نبوده و افراد صالح، نقش هدایتگری را بر عهده داشته‌اند.

نقد نسبت نبوت به خالد

نسبت دادن مقام نبوت به خالد بن سنان، به دلیل فقدان اسناد معتبر و وجود روایات مرسل و ضعیف، محل مناقشه است. برخی روایات، مانند آنچه در کافی (کلینی)، اکمال الدین (صدوق) و بحارالانوار (مجلسی) نقل شده، خالد را پیامبر قوم خود می‌دانند، اما روایت منسوب به امام صادق علیه‌السلام در احتجاج طبرسی (جلد دوم، صفحه ۱۸۹) این ادعا را نفی کرده و خالد را عربی بدوی و غیرنبی معرفی می‌کند: «خالد عرب بدوی بود و پیامبر نبود، بلکه این داستان‌ها را مردم ساخته‌اند.» این روایت، به دلیل سند قوی‌تر، از اعتبار بیشتری برخوردار است و نشان می‌دهد که بسیاری از داستان‌های مرتبط با خالد، ساخته و پرداخته ذهن مردمان است.

درنگ: روایت امام صادق علیه‌السلام، با نفی نبوت خالد بن سنان، بر تحریف داستان‌های مرتبط با او تأکید دارد و ضرورت پالایش روایات از خرافات را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

هویت خالد بن سنان، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اگرچه برخی روایات او را پیامبر می‌دانند، اما اسناد ضعیف و روایت معتبرتر امام صادق علیه‌السلام، این ادعا را رد می‌کند. این بخش، بر ضرورت نقد تاریخی و روایی تأکید دارد تا حقیقت از تحریف جدا شود.

بخش سوم: داستان خالد بن سنان و آتش حدثان

روایت آتش حدثان

یکی از معروف‌ترین روایات مرتبط با خالد بن سنان، داستان آتش حدثان است. طبق این روایت، آتشی به نام «نار الحدثان» هر سال قوم خالد را تهدید می‌کرد و او با عصای خود این آتش را به غاری راند. خالد به قومش دستور داد که تا سه روز او را صدا نزنند، اما فرزندانش پس از دو روز نافرمانی کرده و او را فراخواندند. این نافرمانی، به مرگ خالد منجر شد. او پیش از مرگ وصیت کرد که پس از چهل روز، قبرش را نبش کنند و با آوردن خری دم‌بریده و قطعه‌ای گوشت، از او سؤال کنند تا اسرار قیامت را بازگوید. فرزندانش، به دلیل حميت جاهلي، از اجرای این وصیت سر باز زدند.

نقد عقلانی و شرعی داستان

این داستان، از چند منظر مورد نقد قرار می‌گیرد. نخست، وصیت به نبش قبر، عملی مغایر با شرع اسلام است که احترام به میت را واجب می‌داند. دوم، محتوای غیرعقلانی داستان، مانند درخواست آوردن خر دم‌بریده و گوشت، شباهت زیادی به اساطیر محلی دارد و با معیارهای عقل و منطق سازگار نیست. سوم، عدم ایمان قوم خالد حتی پس از مشاهده معجزه او، یا نشان‌دهنده ضعف هدایتگری اوست یا نشانه‌ای از تحریف داستان. این روایت، در منابع متعددی مانند بحارالانوار (جلد ۱۴، صفحه ۴۴۸ و جلد ۶۵، صفحه ۲۴۳) نقل شده، اما به دلیل ضعف سند و محتوای غیرمنطقی، نمی‌توان آن را معتبر دانست.

جمع‌بندی بخش سوم

داستان آتش حدثان، نمونه‌ای از روایات غیرعقلانی است که با خرافات و تحریفات آمیخته شده است. این بخش، بر ضرورت پالایش روایات از عناصر غیرمنطقی تأکید دارد تا حقیقت دینی از اساطیر جدا شود.

بخش چهارم: نقد روایات مرتبط با خالد بن سنان

روایت مصافحه پیامبر با دختر خالد

یکی از روایات بحث‌برانگیز، داستان زنی است که نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و پیامبر با احترام دست او را گرفت و او را «دختر نبی» یا «دختر برادر» (بنت أخی) نامید، به این معنا که او دختر خالد بن سنان بود. در روایتی دیگر، این زن محیاة، دختر خالد، معرفی شده و گفته شده که پیامبر با او مصافحه کرد. این روایت، به دلیل مغایرت با آداب شرعی (تماس با نامحرم)، مورد تردید جدی است. پیامبر اکرم، به عنوان اسوه حسنه، هرگز عملی مغایر با شرع انجام نمی‌داد. این روایت، احتمالاً نتیجه تحریف یا سوءتفاهم راویان است.

رفتار پیامبر با حضرت زهرا علیه‌السلام

در مقابل روایات ضعیف درباره مصافحه با زنان نامحرم، رفتار پیامبر با حضرت زهرا علیه‌السلام نمونه‌ای از احترام و معنویت است. پیامبر، حضرت زهرا را «ام ابیها» (مادر پدرش) می‌خواند و با او رابطه‌ای استثنایی داشت که نشان‌دهنده جایگاه بی‌نظیر ایشان در تحقق مقام نبوت است. این رفتار، با هیچ‌یک از روایات ضعیف قابل مقایسه نیست و نشان می‌دهد که احترام پیامبر به نزدیکان، ریشه در مقام معنوی و الهی آنها داشته است.

روایت عنقا و خالد

روایت دیگری از ابن عباس نقل شده که پرنده‌ای عجیب به نام عنقا در زمان حضرت موسی علیه‌السلام خلق شد و پس از مرگ او به نجد منتقل شد. خالد بن سنان، به دعای پیامبر اکرم، نسل این پرنده را منقرض کرد. این داستان، با ویژگی‌های اساطیری و غیرعقلانی، از مصادیق اسرائیلیات است که برای تضعیف دین وارد روایات اسلامی شده‌اند.

درنگ: روایات مرتبط با مصافحه پیامبر و داستان عنقا، به دلیل مغایرت با شرع و عقل، از مصادیق تحریفات و اسرائیلیات‌اند که نیازمند پالایش از منابع دینی هستند.

جمع‌بندی بخش چهارم

روایات مرتبط با خالد بن سنان، از جمله داستان مصافحه و عنقا، به دلیل ضعف سند و محتوای غیرعقلانی، نمی‌توانند مبنای معرفت دینی قرار گیرند. این بخش، بر لزوم نقد و پالایش روایات تأکید دارد تا دین از خرافات مصون بماند.

بخش پنجم: نقد علم دینی و ضرورت عقلانیت

چالش‌های علم دینی در مواجهه با روایات ضعیف

علم دینی، به عنوان نگهبان حقیقت دین، باید از روایات غیرعقلانی و ضعیف پالایش شود. داستان‌هایی مانند وصیت خالد به نبش قبر یا آتش حدثان، نشانه‌ای از نفوذ خرافات و تحریفات در منابع روایی است. این روایات، که گاه با اسرائیلیات آمیخته شده‌اند، نه تنها با عقل و شرع سازگار نیستند، بلکه اعتبار دین را در برابر نگاه جهانی خدشه‌دار می‌کنند.

اشتباهات پژوهشی در منابع روایی

یکی از مشکلات علم دینی، اشتباهات پژوهشی در ارجاعات است. برای نمونه، ارجاع نادرست به صفحه ۹۴ بحارالانوار (به جای صفحه ۴۴۸) نشان‌دهنده ضعف در روش‌های تحقیق است. این خطاها، نتیجه فقدان دقت علمی و بی‌توجهی به نقد منابع است که باید با رویکردی عقلانی اصلاح شود.

مصرف منابع مالی و مسئولیت علم دینی

استفاده از منابع مالی، مانند سهم امام، برای ترویج روایات ضعیف، مسئولیت سنگینی بر دوش علم دینی می‌نهد. این منابع، که از زحمات مردم تأمین می‌شود، باید در راستای پالایش معرفت دینی و ترویج حقیقت به کار گرفته شود، نه در خدمت خرافات و داستان‌های بی‌اساس.

خاطره‌ای از عالمان حقیقی

خاطره‌ای از یکی از عالمان دینی نقل شده که پله‌های محل عبور او بوسیده می‌شد، اما این احترام نباید به خرافه تبدیل شود. این خاطره، به مثابه آیینه‌ای است که تفاوت میان احترام به حقیقت و گرایش به خرافات را نشان می‌دهد.

درنگ: علم دینی باید با عقلانیت و دقت علمی، روایات را پالایش کند تا حقیقت دین از تحریفات و خرافات مصون بماند.

جمع‌بندی بخش پنجم

علم دینی، به عنوان نگهبان معرفت الهی، باید با عقلانیت و دقت، روایات را از تحریفات و خرافات پالایش کند. این بخش، بر ضرورت اصلاح روش‌های پژوهشی و مسئولیت‌پذیری در برابر منابع مالی تأکید دارد.

بخش ششم: جایگاه انقلاب ۵۷ و مسئولیت علم دینی

انقلاب ۵۷؛ نماد تمدن و علم

انقلاب ۵۷، به عنوان پرچمی از تمدن و علم در جهان، جایگاه ایران را به عنوان کانون معرفت و پیشرفت تثبیت کرده است. این جایگاه، وظیفه‌ای سنگین بر دوش علم دینی می‌نهد تا با پالایش روایات و اتخاذ رویکردی عقلانی، اعتبار دین را در جهان حفظ کند.

امامزاده‌سازی و تحریف تاریخ

بسیاری از امامزاده‌ها، افراد صالح و مومن محلی بودند که به دلیل احترام مردم، به امامزاده تبدیل شدند. این امر، هرچند از روی خیرخواهی بوده، نباید به تحریف تاریخ منجر شود. علم دینی باید با دقت، اصالت تاریخی و دینی را حفظ کند.

دعوت به عقلانیت

جهان امروز، ایران را به عنوان کانون تمدن و علم می‌نگرد. در این میان، علم دینی باید با فاصله گرفتن از روایات غیرعقلانی و اتخاذ رویکردی علمی، دین را از تحریفات مصون بدارد. این دعوت، مانند نسیمی است که غبار خرافات را از آیینه حقیقت می‌زداید.

درنگ: انقلاب ۵۷، علم دینی را به سوی عقلانیت و پالایش از خرافات فرا می‌خواند تا حقیقت دین در جهان بدرخشد.

جمع‌بندی بخش ششم

انقلاب ۵۷، به عنوان نماد تمدن اسلامی، علم دینی را به سوی عقلانیت و پالایش از تحریفات هدایت می‌کند. این بخش، بر مسئولیت علم دینی در حفظ اصالت و اعتبار دین تأکید دارد.

نتیجه‌گیری

فص صمدیه در کلمه خالدیه، تلاشی عرفانی است برای پیوند خالد بن سنان با صفت صمدیت الهی، اما روایات مرتبط با خالد، از جمله داستان آتش حدثان، نبش قبر و مصافحه پیامبر، به دلیل ضعف سند و محتوای غیرعقلانی، نمی‌توانند مبنای معرفت دینی قرار گیرند. این روایات، که گاه با اسرائیلیات و تحریفات آمیخته شده‌اند، نیازمند پالایش‌اند. علم دینی، به عنوان نگهبان حقیقت، باید با عقلانیت و دقت، این روایات را نقد و پالایش کند. انقلاب ۵۷، به عنوان پرچمی از تمدن و علم، این مسئولیت را دوچندان می‌سازد. این نوشتار، مانند چراغی در تاریکی، می‌کوشد تا مسیر حقیقت را روشن سازد و دین را از خرافات مصون بدارد.

با نظارت صادق خادمی