در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1107

متن درس




تبیین حکمت صمدیه در کلمة خالدیه

تبیین حکمت صمدیه در کلمة خالدیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۰۷)

مقدمه: درآمدی بر حکمت صمدیه و جایگاه خالد بن سنان

حکمت صمدیه، به‌عنوان یکی از فصول گران‌سنگ فصوص الحکم، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق اسماء ذاتی الهی، به‌ویژه صمد، که در قرآن کریم تنها یک‌بار در سوره توحید جلوه‌گر شده است. این فصل، با نسبت دادن حکمت صمدیه به کلمة خالدیه، به بررسی شخصیت خالد بن سنان و جایگاه او در عرفان اسلامی می‌پردازد. با این حال، این نسبت‌دهی، پرسش‌هایی بنیادین را در باب سندیت روایات، معنای حقیقی صمد، و ضرورت پالایش متون عرفانی از خرافات و اسرائیلیات برمی‌انگیزد. در این نوشتار، با نگاهی عمیق و علمی به درس‌گفتارهای استاد فرزانه، تلاش شده است تا مفاهیم این فص با زبانی متین و ساختارمند تبیین گردد. این بررسی، نه‌تنها به معنای صمد و نقد تعاریف رایج آن می‌پردازد، بلکه با کاوش در روایات مرتبط با خالد بن سنان، بر اهمیت تکیه بر عقل و سند در تحلیل‌های عرفانی تأکید می‌ورزد. همانند رودی که از سرچشمه زلال قرآن کریم جاری می‌شود، این نوشتار در پی آن است که حقیقت صمد را از غبار تعاریف ناصواب و روایات بی‌اساس بزداید و نوری بر مسیر فهم عرفانی بتاباند.

بخش اول: معنای صمد در قرآن کریم و نقد تعاریف رایج

صمد در سوره توحید: شناسنامه ذات الهی

اسم صمد، از افضل اسماء ذاتی خداوند، در قرآن کریم تنها در سوره توحید به‌کار رفته است. این سوره، که به‌منزله شناسنامه ذات الهی است، خداوند را با صفات احد و صمد توصیف می‌کند و هرگونه نقص، نیاز، یا مشابهت را از او نفی می‌نماید:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

بگو او خدایی یگانه است، خدا بی‌نیاز است، نه زاده و نه زاییده شده، و برایش همتایی نیست.

صمد، در این آیه، به ذات کامل و بی‌نیاز الهی اشاره دارد که از هرگونه نقص یا فعل مبراست. این اسم ذاتی، در مقابل تعاریف رایجی چون «لا جوف له» (فاقد جوف یا خالی بودن) و «مصمود الیه» (کسی که همه به سوی او می‌روند) قرار می‌گیرد. این تعاریف، که در برخی متون عرفانی و روایات به‌کار رفته‌اند، به صفت فعلی اشاره دارند و نمی‌توانند حقیقت ذاتی صمد را به تمامی بازتاب دهند. صمد، نه‌تنها نفیه فعل می‌کند، بلکه ذات بی‌نیاز و کامل خداوند را در برابر هرگونه تشبیه یا نیاز به مخلوقات متجلی می‌سازد.

درنگ: صمد، به‌عنوان اسم ذاتی الهی، هرگونه نقص، نیاز، یا صفت فعلی را از خداوند نفی می‌کند. تعریف آن به «لا جوف له» یا «مصمود الیه»، به دلیل اشاره به صفت فعلی، با حقیقت ذاتی صمد ناسازگار است.

تمایز صمد و سرمد: باطن و ظاهر اسماء الهی

در تبیین عرفانی، صمد به‌عنوان اسم باطن و سرمد به‌عنوان اسم ظاهر معرفی شده است. صمد، ظرف باطن اسماء الهی است که به ذات کامل و بی‌نیاز خداوند اشاره دارد، در حالی که سرمد، به دوام و استمرار الهی در ساحت ظاهر دلالت می‌کند. این تمایز، همانند تفاوت میان هسته و پوسته یک میوه، به ما می‌آموزد که صمد، جوهره ذاتی خداوند است که در باطن همه اسماء الهی جریان دارد، و سرمد، نمود ظاهری این دوام در عالم خلقت است. این تقسیم‌بندی، به فهم عمیق‌تر رابطه میان ذات و صفات الهی یاری می‌رساند و از فروکاستن صمد به تعاریف ناقص مانند «لا جوف له» جلوگیری می‌کند.

نقد تعاریف ناصواب صمد

تعریف صمد به «لا جوف له» یا «مصمود الیه» در برخی متون، مورد نقد جدی قرار گرفته است. «لا جوف له» به معنای نداشتن جوف یا خالی بودن، به‌گونه‌ای سطحی و مادی، ذات الهی را به چیزی فاقد باطن یا نقص تقلیل می‌دهد. این تعریف، همانند تلاش برای توصیف اقیانوسی بی‌کران با کاسه‌ای کوچک، ناتوان از بازنمایی عظمت صمد است. همچنین، «مصمود الیه» یا مقصد و ملجأ، به صفت فعلی اشاره دارد که به موصوف یا متعلق موصوف بازمی‌گردد، نه به ذات الهی. صمد، اسم ذات است و نه صفت فعلی؛ از این‌رو، این تعاریف نمی‌توانند حقیقت آن را به تمامی بیان کنند. این نقد، بر ضرورت بازگشت به معنای قرآنی صمد تأکید دارد که در سوره توحید، ذات کامل و بی‌نیاز خداوند را متجلی می‌سازد.

بخش دوم: خالد بن سنان و چالش‌های سندیت

خالد بن سنان: شخصیتی در هاله ابهام

خالد بن سنان بن قیس بن عبسی، شخصیتی پیش از اسلام و پس از حضرت عیسی (ع) معرفی شده که احتمالاً تابع شریعت عیسوی بوده است. با این حال، بسیاری از روایات مرتبط با او، فاقد سند معتبر بوده و به اسرائیلیات آلوده‌اند. این روایات، که گاه با داستان‌های تمسخرآمیز مانند الاغ دم‌بریده همراه‌اند، نمی‌توانند مبنای تحلیل عرفانی قرار گیرند. خالد، به‌عنوان فردی نیکوکار شناخته شده است، اما ادعای نبوت او یا داستان‌هایی که او را به کارهای خارق‌العاده نسبت می‌دهند، فاقد سند و برهان است. این فقدان سندیت، همانند سایه‌ای بر آفتاب حقیقت، مانع از پذیرش بی‌چون‌وچرای این روایات می‌شود.

درنگ: روایات مرتبط با خالد بن سنان، به دلیل فقدان سند معتبر و آلودگی به اسرائیلیات، نمی‌توانند مبنای تحلیل عرفانی قرار گیرند. ضرورت تکیه بر عقل و سند در بررسی این روایات، غیرقابل انکار است.

اسرائیلیات و تحریف حقایق

اسرائیلیات، به‌عنوان روایاتی که با خرافات و داستان‌های غیرمنطقی آمیخته شده‌اند، برای تضعیف حقایق دینی وارد متون اسلامی شده‌اند. به نقل از امام صادق (ع)، دشمنان با مخلوط کردن حق و باطل (ضبص من هذا و ضبص من ذاک)، به گمراهی شیعیان می‌کوشند. این استراتژی، همانند نفوذ خزنده‌ای در میان شاخسارهای درخت حقیقت، با ظاهری موجه، باطل را در میان حق وارد می‌کند. این روش، در تاریخ معاصر نیز در قالب نفوذ در نظام‌های انقلابی دیده می‌شود، جایی که مخالفان با ظاهری موافق، اهداف ضدین را پیش می‌برند. این نکته، بر اهمیت هوشیاری و تکیه بر سند و عقل در مواجهه با ادعاها تأکید دارد.

نفوذ در نظام انقلابی: تمثیلی از تحریف

در نظام‌های انقلابی، مخالفان به‌جای رویارویی آشکار، با ظاهری همسو نفوذ می‌کنند و اهداف خود را پیش می‌برند. این روش، مشابه استراتژی دشمنان در تاریخ است که با مخلوط کردن حق و باطل، به تضعیف باورها می‌پردازند. همانند بیماری که در جسم سالم رخنه می‌کند، این نفوذ تدریجی می‌تواند بنیان‌های یک نظام را سست کند. این تمثیل، بر ضرورت هوشیاری و تکیه بر سند و عقل در مواجهه با ادعاها تأکید دارد و نشان می‌دهد که چگونه ظاهر فریبنده می‌تواند حقیقت را پنهان سازد.

بخش سوم: نقد نسبت حکمت صمدیه به خالد بن سنان

تناسب لفظی یا حقیقت عرفانی؟

نسبت دادن حکمت صمدیه به خالد بن سنان، تنها به دلیل تناسب لفظی میان «خالد» و «خلود» صورت گرفته است. این نسبت‌دهی، همانند پیوند دادن گوهری گران‌بها به سنگی معمولی، عادلانه نیست. صمد، به‌عنوان اسم ذاتی الهی، شایسته نسبتی با پیامبران اولوالعزم است، نه شخصیتی که حتی نبوت او مورد تردید است. این نقد، بر ضرورت دقت در نسبت دادن مفاهیم عرفانی به اشخاص تأکید دارد و نشان می‌دهد که حکمت صمدیه، به دلیل فقدان سند و شواهد کافی در مورد خالد، نمی‌تواند به‌طور کامل به او منسوب شود.

خالد به‌عنوان مظهر صمد: نقدی بر ادعا

در برخی متون، خالد بن سنان به دلیل نیاز قومش به او و مراجعه آن‌ها به وی در امور مختلف، به‌عنوان مظهر اسم صمد معرفی شده است. این ادعا، همانند تلاش برای روشن کردن چراغی با شعله‌ای خاموش، بی‌اساس است. صمد، به‌عنوان اسم ذات، نمی‌تواند به صفت فعلی یا شخصیتی بدون سند نسبت داده شود. این نقد، بر ضرورت پالایش متون عرفانی از تعابیر غیرمستند تأکید دارد و نشان می‌دهد که نسبت دادن صمد به خالد، فاقد پشتوانه عقلانی و نقلی است.

نقد ادعای ذاکر احد و صمد بودن خالد

ادعای اینکه خالد بن سنان ذاکر «احد و صمد» بوده، بدون ارائه سند معتبر و بر اساس گمانه‌زنی مطرح شده است. این ادعا، همانند کاشتن بذری در خاک بی‌حاصل، نمی‌تواند ریشه در حقیقت داشته باشد. تکیه بر سند و عقل، از اصول بنیادین تحلیل عرفانی است و هرگونه جعل یا گمانه‌زنی در این زمینه، از اعتبار علمی می‌کاهد. این نقد، بر اهمیت پالایش متون از ادعاهای بی‌اساس تأکید دارد.

بخش چهارم: نبوت برزخیه و عالم مثال

نقد ادعای نبوت برزخیه خالد

خالد بن سنان، در برخی روایات، به ادعای نبوت برزخیه معرفی شده که پس از مرگ، از عالم برزخ خبر می‌دهد. این ادعا، که با داستان‌هایی مانند نبش قبر همراه است، فاقد سند و متکی بر اسرائیلیات است. نبوت برزخیه، به معنای خبر دادن از عالم برزخ پس از مرگ، همانند رویایی است که در خواب دیده می‌شود اما در بیداری اثری از آن نیست. این داستان‌ها، به دلیل تناقض با عقل و شرع، نمی‌توانند مبنای تحلیل عرفانی قرار گیرند.

تمایز عالم مثال متصل و منفصل

عالم مثال، در عرفان اسلامی، به دو نوع متصل و منفصل تقسیم می‌شود. مثال متصل، به مكاشفات و صورت‌های خیالی در حیات دنیوی اشاره دارد، در حالی که مثال منفصل، به دو نوع نزولی (پیش از دنیا) و صعودی (پس از مرگ) تقسیم می‌شود. خالد، به ادعای برخی متون، از برزخ صعودی سخن گفته است. این تقسیم‌بندی، همانند نقشه‌ای است که مسیرهای مختلف وجود را ترسیم می‌کند و به فهم مراتب وجودی و ارتباط انسان با عوالم دیگر یاری می‌رساند. با این حال، ادعای خبر دادن خالد از برزخ، به دلیل فقدان سند، نمی‌تواند معتبر باشد.

درنگ: تمایز میان عالم مثال متصل و منفصل، به تبیین مراتب وجودی کمک می‌کند، اما ادعای خبر دادن خالد از برزخ صعودی، به دلیل فقدان سند، نمی‌تواند مبنای عرفانی داشته باشد.

نقد ادعای خبر دادن خالد از برزخ

ادعا شده که خالد پس از مرگ، از طریق نبش قبر، از عالم برزخ خبر می‌دهد. این داستان، همانند قصه‌ای خیالی که در باد گم می‌شود، فاقد سند و منطق است. نبش قبر برای دریافت اخبار، نه‌تنها با شرع سازگار نیست، بلکه با عقل نیز در تناقض است. این نقد، بر ضرورت پالایش متون عرفانی از داستان‌های غیرمستند تأکید دارد و نشان می‌دهد که چنین ادعاهایی نمی‌توانند پایه‌ای برای فهم عرفانی باشند.

بخش پنجم: نبوت باطنی و ارتباطات معنوی در عصر غیبت

نبوت باطنی در زمان غیبت

امکان وجود نبوت باطنی در زمان غیبت، بدون ادعای شرعی یا ظاهری، مطرح شده است. این نبوت، به مكاشفات و الهامات باطنی اشاره دارد که با خاتمیت منافاتی ندارد. همانند ستاره‌ای که در آسمان شب می‌درخشد، اما نورش به همه نمی‌رسد، نبوت باطنی در دل انسان‌های برگزیده جریان دارد، بدون آنکه ادعای ظاهری رسالت کند. این دیدگاه، بر پویایی عالم و ادامه ارتباطات معنوی انسان با خدا تأکید دارد.

ارتباطات معنوی در عصر غیبت

رابطه انسان با عوالم الهی، ملائکه، و خدا پس از خاتمیت قطع نشده و انسان همچنان در مسیر رشد و گشایش است. این ارتباطات، همانند جویبارهایی که از کوهسار الهی سرچشمه می‌گیرند، در قالب مكاشفات، الهامات، و تجارب معنوی ادامه دارد. ادعای نبوت ظاهری ممنوع است، اما امکان ارتباط باطنی با خدا، راه را برای رشد معنوی انسان باز نگه می‌دارد. این دیدگاه، از انقطاع کامل رابطه انسان با عالم الهی جلوگیری می‌کند و بر پویایی عالم تأکید دارد.

درنگ: ارتباطات معنوی انسان با خدا و عوالم الهی در عصر غیبت ادامه دارد، اما ادعای نبوت ظاهری ممنوع است. نبوت باطنی، به مكاشفات و الهامات اشاره دارد که با خاتمیت منافاتی ندارد.

همه موجودات به‌عنوان آیات الهی

هر موجودی در عالم، از کوچک‌ترین ذره تا بزرگ‌ترین پدیده، آیه الهی است. این اصل، همانند آینه‌ای که عظمت خلقت را بازمی‌تاباند، بر فراگیری آیات الهی در عالم تأکید دارد. با این حال، ادعای رسالت یا نبوت، نیازمند سند و دلیل است. تمایز میان آیات عام و ادعای خاص نبوت، از سوءاستفاده از این مفهوم جلوگیری می‌کند و بر ضرورت تکیه بر سند در تحلیل‌های عرفانی تأکید دارد.

بخش ششم: نقد ادعاهای مرتبط با خالد بن سنان

نقد ادعای ایمان آوردن عالم

ادعا شده که خالد بن سنان قصد داشته همه عالم را به ایمان به پیامبران دعوت کند. این ادعا، همانند رویایی دور که در واقعیت ریشه ندارد، فاقد سند و متکی بر داستان‌های غیرمستند است. این نقد، بر ضرورت تکیه بر سند و عقل در تحلیل عرفانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که چنین ادعاهایی نمی‌توانند مبنای فهم عرفانی باشند.

نقد نسبت خالد به رحمت نبوی

در برخی متون، ادعا شده که خالد به قرب نبوت محمدی (ص) متشرّف بوده، اما رسول یا نبی نبوده است. این نسبت، همانند تلاش برای آویختن گوهری به ریسمانی پوسیده، بی‌اساس و متناقض است. اگر خالد نبی یا رسول نبوده، نسبت دادن حکمت صمدیه به او و ادعای قرب به نبوت محمدی (ص) نمی‌تواند معتبر باشد. این نقد، بر ضرورت انسجام در نسبت دادن مفاهیم عرفانی به اشخاص تأکید دارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

حکمت صمدیه در کلمة خالدیه، به‌عنوان یکی از فصول فصوص الحکم، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق اسم صمد و جایگاه آن در عرفان اسلامی. این فصل، با تمرکز بر معنای ذاتی صمد و نقد تعاریف ناصواب آن، بر ضرورت بازگشت به معنای قرآنی این اسم تأکید دارد. صمد، به‌عنوان اسم ذاتی الهی، هرگونه نقص، نیاز، یا صفت فعلی را از خداوند نفی می‌کند و در سوره توحید، به‌منزله شناسنامه ذات الهی، تجلی یافته است. نقد روایات مرتبط با خالد بن سنان و اسرائیلیات مخلوط در آن‌ها، نشان‌دهنده اهمیت تکیه بر سند و عقل در تحلیل‌های عرفانی است. همچنین، بحث نبوت باطنی و ادامه ارتباطات معنوی در عصر غیبت، بر پویایی عالم و امکان رشد معنوی انسان تأکید دارد. این بررسی، همانند چراغی که در تاریکی راه را روشن می‌کند، راهگشای فهمی عمیق‌تر از عرفان اسلامی است و بر ضرورت پالایش متون از مطالب غیرمستند تأکید می‌ورزد.

با نظارت صادق خادمی