در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1121

متن درس





تأملات عرفانی در فص محمدیه: نقد خلقت آتشین و تبیین حقیقت انسانی

تأملات عرفانی در فص محمدیه: نقد خلقت آتشین و تبیین حقیقت انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۲۱)

دیباچه

کتاب فصوص الحکم، اثر بی‌بدیل ابن‌عربی، چونان گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری می‌درخشد. این اثر، که در آن حکمت الهی با تأملات عمیق فلسفی در هم تنیده، به بررسی مسائل بنیادین وجود، خلقت، و جایگاه انسان در نظام هستی می‌پردازد. درس‌گفتار شماره ۱۱۲۱، با تمرکز بر فص محمدیه، به نقد و تبیین دیدگاه‌های مطرح‌شده درباره خلقت انسان، روح الهی، و نسبت آن با آتش پرداخته و با رویکردی عرفانی و فلسفی، انحرافات و تفاسیر نادرست را با دقتی علمی مورد بازبینی قرار داده است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، در قالبی علمی و ساختارمند بازنویسی شده تا چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، معانی عمیق عرفانی و کلامی را برای مخاطبان فرهیخته بازتاب دهد. هدف، نه تنها انتقال امانت‌دارانه محتوای اصلی، بلکه پروراندن آن با زبانی متین و استعاراتی دل‌انگیز است تا روح حکمت ابن‌عربی در کالبد واژگان فارسی جاری شود.

بخش یکم: نقد انحراف از مقام ختمی و تفاسیر نادرست

انحراف از موضوع ختم نبوت

فص محمدیه، که انتظار می‌رود به مقام ختمی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مختصات نبوی ایشان بپردازد، در مواردی از این محور اصلی فاصله گرفته و به موضوعاتی پرداخته که ارتباط مستقیمی با این مقام والا ندارد. این انحراف، چونان گسستی در زنجیره معرفت، تحلیل را از مسیر اصلی دور کرده و به مباحثی سوق داده که گاه فاقد استنادات معتبر است. درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، بر ضرورت تمرکز بر مقام ختمی تأکید دارد و این انحراف را مانعی در مسیر فهم عمیق عرفانی می‌داند.

درنگ: انحراف از موضوع ختم نبوت در فص محمدیه، مانعی در مسیر فهم عمیق مقام پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و بر ضرورت تمرکز بر مختصات نبوی تأکید دارد.

نقد دیدگاه اشتیاق الهی

یکی از دیدگاه‌های مورد نقد در این فص، ادعای «لا یشتاق إلا إلى نفسه» است که خداوند را تنها مشتاق به ذات خویش می‌داند. این ادعا، چونان نسیمی گمراه‌کننده در بوستان معرفت، با مقام ربوبی ناسازگار است. اشتیاق، صفتی خلقی است که به فقدان و نیاز دلالت دارد، در حالی که ذات الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، از هرگونه نیاز و فقدان مبراست. نسبت دادن اشتیاق به خداوند، به تحریف مفهوم تنزیه الهی منجر می‌شود و با اصول توحید همخوانی ندارد.

درنگ: اشتیاق، صفتی خلقی است که به فقدان اشاره دارد و نسبت دادن آن به ذات الهی، با مقام ربوبی و تنزیه خداوند ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با نقد انحراف از موضوع ختم نبوت و دیدگاه‌های نادرست درباره اشتیاق الهی، بر اهمیت تمرکز بر مقام پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حفظ تنزیه الهی تأکید دارد. این نقدها، چونان چراغی در مسیر حقیقت، راه را برای فهم دقیق‌تر مفاهیم عرفانی و فلسفی هموار می‌کنند و بر ضرورت استناد به منابع معتبر دینی اصرار می‌ورزند.

بخش دوم: تبیین خلقت انسان و روح الهی

خلقت انسان از روح الهی

درس‌گفتار با استناد به آیه شریفه قرآن کریم به بررسی خلقت انسان و روح الهی می‌پردازد:

﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾

ترجمه: «چون او را پرداختم و از روح خود در او دمیدم.» (سوره حجر، آیه ۲۹)

روح نفخی، مختص مخلوقات است و خداوند، به عنوان حقیقت ربوبی، از داشتن روح نفخی مبراست. روح انسان، که از ملائکه و افضل از نور آنهاست، چونان گوهری در صدف وجود انسانی جای گرفته است. این روح، نه از جنس آتش، بلکه از مرتبه‌ای والا و نورانی است که انسان را به مقام جمعی ارتقا می‌دهد. تفسیر نادرست روح الهی به عنوان روح نفخی، به نقض تنزیه خداوند منجر می‌شود و با روایات معصومین (علیهم‌السلام) که روح انسان را از نور ملائکه و برتر از آن می‌دانند، ناسازگار است.

درنگ: روح انسان، از نور ملائکه و افضل از آن است و خداوند، به عنوان حقیقت ربوبی، از روح نفخی مبراست.

نقد خلقت آتشین انسان

یکی از ادعاهای مورد نقد در این فص، نسبت دادن طبیعت آتشین به انسان است. درس‌گفتار با قاطعیت این دیدگاه را رد می‌کند و انسان را دارای طبیعت طینی و نورانی می‌داند. انسان، چونان درختی تنومند در باغ هستی، دارای دو فصل طینی و نورانی است. فصل طینی، که در همه انسان‌ها، حتی گمراهان، وجود دارد، و فصل نورانی، که افضل از نور ملائکه است، انسان را به مقامی والا می‌رساند. آتش، که مختص جن است، نمی‌تواند طبیعت انسان را تعریف کند. این نقد، با استناد به آیات قرآن کریم، مانند:

﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ طِينٍ﴾

ترجمه: «انسان را از گل آفرید.» (سوره رحمن، آیه ۱۴)

و آیه:

﴿خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ نَارٍ﴾

ترجمه: «جن را از آتش آفرید.» (سوره رحمن، آیه ۱۵)

بر تمایز میان خلقت انسان و جن تأکید دارد. انسان، با مقام جمعی، همه عوالم وجودی را در بر می‌گیرد و از طبیعت تک‌بعدی آتشین مبراست.

درنگ: انسان، دارای طبیعت طینی و نورانی است و خلقت آتشین، مختص جن است، نه انسان.

نقد مثال روغن و چراغ

درس‌گفتار، مثال روغن و چراغ برای تبیین روح انسان را نادرست می‌داند. در این مثال، روح انسان به روغن و بدن به فتیله تشبیه شده که با آتش اشتعال می‌یابد. اما بدن انسان، چونان کوره‌ای خودکفا، نیازی به فتیله خارجی ندارد. تمام ذرات بدن، از شست پا تا مغز استخوان، به‌صورت یکپارچه عمل می‌کنند و انرژی و حرارت را در خود تولید می‌کنند. این نقد، با دیدگاه علمی مدرن و عرفانی همخوان است که بدن انسان را مجموعه‌ای هماهنگ و خودکفا می‌داند.

درنگ: بدن انسان، خود عامل اشتعال و تولید انرژی است و نیازی به فتیله خارجی ندارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین خلقت انسان و روح الهی، بر تمایز میان روح نفخی و حقیقت ربوبی تأکید دارد. نقد خلقت آتشین انسان و مثال روغن و چراغ، نشان‌دهنده ناسازگاری این دیدگاه‌ها با آیات قرآن کریم و روایات معصومین است. انسان، با طبیعت طینی و نورانی، به مقام جمعی دست یافته که او را از جن و ملائکه متمایز می‌کند. این تحلیل، چونان مشعلی فروزان، حقیقت وجودی انسان را در پرتو معارف اسلامی روشن می‌سازد.

بخش سوم: تمایز مفاهیم عرفانی و نقد اخلاط اربعه

تمایز حب، عشق، و اشتیاق

درس‌گفتار، با دقتی عرفانی، میان مفاهیم حب، عشق، و اشتیاق تمایز قائل می‌شود. حب، چونان جویباری زلال، صفتی وجودی است که در دل مؤمن جریان دارد. عشق، مرتبه‌ای ذاتی و کامل‌تر از حب است که چونان خورشیدی فروزان، قلب را به نور حق روشن می‌کند. اما اشتیاق، چونان نسیمی که به سوی گمشده‌ای می‌وزد، به فقدان و نیاز اشاره دارد. این تمایز، در تحلیل دقیق واژگان عرفانی ضروری است و از مخلوط کردن این مفاهیم جلوگیری می‌کند.

درنگ: حب و عشق، از مقوله وجود و وجدان‌اند، اما اشتیاق، به فقدان و نیاز دلالت دارد.

نقد نظریه اخلاط اربعه

درس‌گفتار، نظریه اخلاط اربعه (صفرا، سودا، بلغم، دم) را که در طب قدیم ریشه دارد، رد می‌کند. این نظریه، چونان سایه‌ای از دانش ناقص گذشته، با یافته‌های علمی مدرن ناسازگار است. بدن انسان، انرژی و حرارت تولید می‌کند، اما این حرارت، از جنس آتش نیست. مفاهیمی مانند «ماء الکشف» یا تأثیرات سردی و گرمی، که در طب سنتی مطرح شده‌اند، فاقد پشتوانه علمی‌اند. درس‌گفتار، با تشبیه این نظریه به شبحی مبهم در دوردست، بر ضرورت بازنگری مفاهیم سنتی در پرتو علم مدرن تأکید دارد.

درنگ: نظریه اخلاط اربعه، فاقد پشتوانه علمی است و بدن انسان، انرژی و حرارت تولید می‌کند، نه آتش.

تمایز حرارت و آتش

درس‌گفتار، با دقتی فلسفی، میان حرارت و آتش تمایز قائل می‌شود. هر آتشی حرارت دارد، اما هر حرارتی آتش نیست. حرارت، چونان جریانی حیاتی در بدن انسان، به حب و عشق منجر می‌شود، اما آتش، مختص جن است. حتی یخ، که به ظاهر سرد است، در تعامل با محیط، حرارت تولید می‌کند. این تمایز، با فلسفه طبیعی و عرفان اسلامی همخوان است و بر تفاوت میان صفات وجودی و عناصر مادی تأکید دارد.

درنگ: حرارت، صفتی وجودی در انسان است که به حب و عشق منجر می‌شود، اما آتش، مختص جن است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین تمایز میان حب، عشق، و اشتیاق، به غنای تحلیل عرفانی می‌افزاید. نقد نظریه اخلاط اربعه و تمایز میان حرارت و آتش، بر ضرورت بازنگری مفاهیم سنتی در پرتو علم مدرن تأکید دارد. این تحلیل‌ها، چونان پلی میان عرفان و علم، راه را برای فهم دقیق‌تر حقیقت انسانی هموار می‌کنند.

بخش چهارم: نقد استنادات نادرست و ضرورت پالایش معارف دینی

نقد ارجاع به آتش در داستان موسی (ع)

درس‌گفتار، ارجاع به آتش در داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) را نادرست می‌داند. آتش در این داستان، تنها وسیله‌ای برای هدایت در تاریکی بود، نه نشانه‌ای از طبیعت آتشین انسان. انسان، با طبیعت طینی و نورانی، از آتش مبراست. این نقد، با آیات قرآن کریم، مانند:

﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ طِينٍ﴾

ترجمه: «انسان را از گل آفرید.» (سوره رحمن، آیه ۱۴)

و آیه:

﴿خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ نَارٍ﴾

ترجمه: «جن را از آتش آفرید.» (سوره رحمن، آیه ۱۵)

همخوان است و بر تمایز میان خلقت انسان و جن تأکید دارد. آتش، چونان مشعلی در شب، تنها نقش هدایتی داشت و نمی‌توان آن را به طبیعت انسان نسبت داد.

درنگ: آتش در داستان موسی (علیه‌السلام)، تنها وسیله‌ای هدایتی بود و نشانه‌ای از طبیعت آتشین انسان نیست.

نقد خرافات در معارف دینی

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، به خرافات و زواید در معارف دینی اشاره می‌کند. ادعاهای جعلی درباره معجزات و کرامات، چونان غباری بر آینه حقیقت، معارف اسلامی را تحریف کرده‌اند. این خرافات، که گاه از سوی برخی عالمان دینی دامن زده شده، به گمراهی جامعه منجر شده است. درس‌گفتار، بر ضرورت پالایش علم دینی از این زواید تأکید دارد تا معارف اسلامی در مسیری علمی و عقلانی ارائه شوند.

درنگ: خرافات و زواید در علم دینی، مانعی در مسیر ارائه معارف اسلامی در قالبی علمی و عقلانی‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد ارجاع نادرست به آتش در داستان موسی (علیه‌السلام) و خرافات در علم دینی، بر ضرورت استناد به منابع معتبر و پالایش معارف اسلامی تأکید دارد. این نقدها، چونان جویبارهایی زلال، راه را برای ارائه معارفی پاک و عقلانی هموار می‌کنند.

بخش پنجم: جامعیت وجودی انسان و نقش معصومین

طبیعت طینی و نورانی انسان

درس‌گفتار، انسان را دارای طبیعت طینی و نورانی می‌داند که او را به مقام جمعی ارتقا می‌دهد. طبیعت طینی، که در همه انسان‌ها وجود دارد، و طبیعت نورانی، که افضل از نور ملائکه است، انسان را به موجودی بی‌مانند در نظام هستی تبدیل کرده است. این جامعیت، چونان دریایی بی‌کران، همه عوالم وجودی را در بر می‌گیرد و انسان را از جن و ملائکه متمایز می‌کند.

درنگ: انسان، با طبیعت طینی و نورانی، به مقام جمعی دست یافته که او را از جن و ملائکه متمایز می‌کند.

نقد طبیعت آتشین جن

درس‌گفتار، با استناد به آیه قرآن کریم:

﴿خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ نَارٍ﴾

ترجمه: «جن را از آتش آفرید.» (سوره رحمن، آیه ۱۵)

جن را دارای طبیعت آتشین می‌داند که فاقد مقام جمعی است. انسان، با خلقت طینی و نورانی، از جن برتر است و این برتری، در توانایی ظهور معصومین (علیهم‌السلام) از انسان نمایان می‌شود.

درنگ: جن، دارای طبیعت آتشین و فاقد مقام جمعی است، در حالی که انسان، با خلقت طینی و نورانی، از او برتر است.

نقش معصومین در خلقت نورانی

درس‌گفتار، با استناد به روایات معصومین (علیهم‌السلام)، مانند «من نور الحسن، من نور الحسین، من نور النبی»، خلقت نورانی انسان را از نور معصومین می‌داند. این نور، چونان مشعلی فروزان، انسان را به مرتبه‌ای والا ارتقا می‌دهد که افضل از نور ملائکه است. این دیدگاه، با روایات شیعی که خلقت مؤمنین را از نور معصومین می‌دانند، همخوان است.

ترجمه روایت: «ما از نور حسن، از نور حسین، و از نور پیامبر آفریده شده‌ایم.»

درنگ: خلقت نورانی انسان، از نور معصومین است که او را افضل از ملائکه قرار می‌دهد.

نقد نسبت‌های نادرست به انسان

درس‌گفتار، نسبت دادن طبیعت آتشین به انسان را بی‌اساس می‌داند. این نسبت، با آیات قرآن کریم و روایات معصومین که انسان را از طین و نور می‌دانند، ناسازگار است. انسان، چونان پر طاووسی در باغ هستی، با ترکیبی از طین و نور آفریده شده که او را به موجودی بی‌مانند تبدیل کرده است.

درنگ: نسبت دادن طبیعت آتشین به انسان، با آیات قرآن کریم و روایات معصومین ناسازگار است.

جامعیت وجودی انسان

انسان، به دلیل مقام جمعی، شامل همه عوالم وجودی است. این جامعیت، چونان آینه‌ای که همه تجلیات الهی را بازتاب می‌دهد، انسان را مظهر اسما و صفات الهی قرار داده است. از انسان، موجوداتی چون معصومین (علیهم‌السلام) ظهور می‌یابند که از جن و سایر مخلوقات امکان‌پذیر نیست.

درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعی، مظهر همه اسما و صفات الهی است و از او معصومین (علیهم‌السلام) ظهور می‌یابند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین طبیعت طینی و نورانی انسان و نقش معصومین در خلقت نورانی او، بر جامعیت وجودی انسان تأکید دارد. نقد طبیعت آتشین جن و نسبت‌های نادرست به انسان، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین، حقیقت والای انسانی را روشن می‌سازد. این تحلیل‌ها، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، جایگاه بی‌مانند انسان را در نظام هستی نشان می‌دهند.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار شماره ۱۱۲۱ فصوص الحکم، چونان گوهری در صدف حکمت ابن‌عربی، به نقد و تبیین مفاهیم عرفانی و فلسفی در فص محمدیه پرداخته است. نقد انحراف از موضوع ختم نبوت، دیدگاه‌های نادرست درباره اشتیاق الهی، و خلقت آتشین انسان، بر ضرورت استناد به منابع معتبر دینی تأکید دارد. تبیین خلقت انسان از طین و نور، تمایز میان حب، عشق، و اشتیاق، و نقد نظریه اخلاط اربعه، به غنای تحلیلی متن می‌افزاید. تأکید بر پالایش علم دینی از خرافات و زواید، راه را برای ارائه معارفی عقلانی و علمی هموار می‌کند. انسان، با مقام جمعی و خلقت نورانی از نور معصومین، به جایگاهی والا دست یافته که او را مظهر اسما و صفات الهی قرار می‌دهد. این نوشتار، با پروراندن مفاهیم در قالبی متین و استعاراتی دل‌انگیز، تلاشی است برای بازتاب نور حکمت عرفانی در آیینه معرفت.

با نظارت صادق خادمی