در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1147

متن درس




تبیین عرفانی معرفت و صلاة در فصوص الحکم: مراتب وجود و تجلیات الهی

تبیین عرفانی معرفت و صلاة در فصوص الحکم: مراتب وجود و تجلیات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۴۷)

مقدمه

در منظومه عرفان نظری، فصوص الحکم ابن‌عربی به سان گوهری است که نور حقیقت الهی را در مراتب گوناگون وجود منعکس می‌سازد. این اثر، با تبیین رابطه میان عارف، معرفت، و معروف (حق)، دریچه‌ای به سوی فهم وحدت الهی در کثرت خلقت می‌گشاید. درس‌گفتار جلسه ۱۱۴۷، که محور این نوشتار است، به تحلیل عمیق مفاهیم معرفت و صلاة پرداخته و با رویکردی نقادانه، تعابیر غیرعلمی و غیرمستند را بررسی می‌کند. هدف این نوشتار، بازسازی علمی و آکادمیک این مفاهیم با تکیه بر آیات قرآنی، روایات معتبر، و استدلال عقلانی است تا حقیقت الهی، به سان خورشیدی که بر تمامی موجودات پرتو می‌افکند، آشکار گردد. متن حاضر، با ساختاری منظم، زبانی متین، و بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، تمامی جزئیات درس‌گفتار را با شرح و تفصیل ارائه می‌دهد، در حالی که نکات کلیدی را در کادرهایی با رنگ فیروزه‌ای برجسته می‌سازد تا خواننده را در مسیر فهم عمیق‌تر هدایت کند.

مفهوم معرفت و رابطه عارف و معروف

تمایز ظرف عارف و معروف

معرفت، به سان جویباری است که از سرچشمه حقیقت الهی جاری می‌شود و در ظرف وجودی عارف تجلی می‌یابد. این ظرف، که متشکل از استعدادها و ظرفیت‌های ادراکی عارف است، از ظرف معروف، یعنی ذات و صفات الهی، متمایز است. معروف، به مثابه دریای بی‌کران حقیقت، دارای مراتب و تعیناتی است که فراتر از محدودیت‌های ظرف انسانی قرار دارد. عارف، تنها در صورتی به مقام معرفت نائل می‌شود که اندیشه و قلبش با این حقیقت هماهنگ گردد. اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد، معرفت به خیال فرو می‌کاهد، مانند کسی که در روز روشن، شب را ادعا کند.

درنگ: ظرف عارف، که استعدادها و ظرفیت‌های ادراکی او را در بر می‌گیرد، از ظرف معروف، که ذات و صفات الهی است، متمایز است.

شرط تحقق معرفت

معرفت حقیقی، در وحدت سالم میان عارف و معروف شکل می‌گیرد. این وحدت، به سان پیوند نور و آیینه است که در آن، نور حقیقت در آیینه وجود عارف بازتاب می‌یابد. عارفی که با حق هماهنگی وجودی و ادراکی نداشته باشد، نه عارف است و نه معرفتش معتبر. چنین فردی، به جای یافتن حقیقت، در دام خیالات ذهنی گرفتار می‌شود، مانند کسی که در تاریکی ذهن خود، گمان روشنی می‌برد.

درنگ: معرفت حقیقی، در گرو وحدت سالم میان عارف و معروف است؛ بدون این هماهنگی، معرفت به خیال تبدیل می‌شود.

انطباق با واقع

معرفت، هنگامی در ظرف انسانی متجلی می‌شود که اندیشه عارف با واقع، یعنی حقیقت الهی، هم‌راستا باشد. این انطباق، به سان ترازویی است که حقیقت را با دقت می‌سنجد. اگر اندیشه عارف از واقع فاصله گیرد، معرفت به خیال مبدل می‌شود، مانند کسی که در روز، شب را ادعا کند و از حقیقت دور افتد. معرفت، تنها زمانی معتبر است که معروف را در مرتبه‌ای صحیح یافته باشد.

درنگ: معرفت در ظرف انسانی، تنها با انطباق اندیشه با واقع محقق می‌شود؛ در غیر این صورت، خیال است.

مراتب عرفان و معرفت

مراتب عرفان، عارف، و معرفت، به سان نردبانی است که هر پله آن، ظرفیتی متفاوت از ادراک حقیقت را نشان می‌دهد. عارف، بر اساس استعدادهای خویش و تجلیات الهی، مراتبی از معرفت را طی می‌کند. معروف، اما دارای تعینات و مراتب خاص خود است، مانند ساختمانی با طبقات بی‌شمار که هر طبقه، جلوه‌ای از حقیقت الهی را نمایان می‌سازد. این تمایز، عارف را از خلط میان مراتب خود و مراتب حق باز می‌دارد.

درنگ: مراتب عرفان و معرفت، از مراتب معروف متمایز است و به استعداد عارف و تجلیات الهی وابسته است.

وابستگی عارف به معروف

عارف، به سان شاخساری است که حیاتش به ریشه حقیقت الهی وابسته است. عارف بودن او، نه در ذات او، بلکه در یافتن معروف نهفته است. بدون این ارتباط، عارف به خیال‌بافی فرو می‌افتد، مانند گوهری که بدون نور، درخشش خود را از دست می‌دهد. معرفت، تنها در سایه تجلیات الهی و هماهنگی با حق معنا می‌یابد.

درنگ: عارف بودن عارف، به یافتن معروف وابسته است و بدون این ارتباط، معرفت به خیال تبدیل می‌شود.

جمع‌بندی مفهوم معرفت

معرفت، به سان آیینه‌ای است که نور حقیقت الهی را در ظرف وجودی عارف بازتاب می‌دهد. این معرفت، تنها در صورتی محقق می‌شود که عارف با حق هماهنگی وجودی و ادراکی داشته باشد. مراتب عرفان و معرفت، از مراتب معروف متمایزند و به استعداد عارف و تجلیات الهی وابسته‌اند. بدون انطباق با واقع، معرفت به خیال فرو می‌کاهد. این تحلیل، معرفت را به سان جویباری می‌بیند که از سرچشمه حقیقت الهی جاری شده و در قلب عارف به کمال می‌رسد.

تنوع صلاة و نقش استعداد

تنوع صلاة در مراتب وجود

صلاة، به سان پلی است که عارف را به حقیقت الهی متصل می‌سازد. این عمل عبادی، بر اساس استعداد عارف و محل ظهور حق، تنوع می‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید: كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ (هر یک [از موجودات] نماز و تسبیح خود را می‌داند). این آیه، بر آگاهی هر موجود به صلاة و تسبیح خود دلالت دارد، که به مرتبه وجودی و استعداد آن وابسته است.

درنگ: صلاة، بر اساس استعداد عارف و محل ظهور حق، تنوع می‌یابد و هر موجودی صلاة خود را می‌داند.

نقش استعداد در صلاة

استعداد عارف، به سان ظرفی است که کیفیت و مرتبه صلاة او را تعیین می‌کند. حق، بر اساس این استعداد، در وجود عارف تجلی می‌یابد، مانند آبی که رنگ ظرف خود را می‌پذیرد. جنید بغدادی، در پاسخ به پرسشی درباره معرفت، می‌گوید: «رنگ آب، رنگ ظرف آن است.» این تشبیه، نشان‌دهنده تأثیر استعداد عارف بر کیفیت معرفت و صلاة اوست.

درنگ: استعداد عارف، کیفیت و مرتبه صلاة و معرفت او را تعیین می‌کند، مانند آبی که رنگ ظرف خود را می‌پذیرد.

نقد و تحلیل قول جنید

قول جنید، گرچه صادق و حکیمانه است، نیازمند تبیین دقیق‌تر است تا از سوءتفاهم مصون ماند. معرفت و صلاة، تنها به ظرف عارف محدود نمی‌شوند، بلکه به حقیقت الهی وابسته‌اند. این قول، به سان آیینه‌ای است که نور حقیقت را بازتاب می‌دهد، اما بدون توجه به منبع نور، ممکن است به تفسیر ناقص منجر شود. استاد فرزانه قدس‌سره، این قول را تأیید می‌کنند، اما بر ضرورت تبیین آن در پرتو واقع تأکید دارند.

درنگ: قول جنید، گرچه صادق است، نیازمند تبیین دقیق‌تر است تا معرفت و صلاة به ظرف عارف محدود نشود.

صلاة حق بر انسان

صلاة حق بر انسان، به سان بارانی است که از آسمان رحمت الهی بر زمین وجود عارف فرو می‌ریزد. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ (خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند). این صلاة، تجلی رحمت و هدایت الهی است که بر اساس استعداد عارف نازل می‌شود. در این مقام، حق مصلی است و عارف مجلی، مانند آیینه‌ای که نور الهی را بازتاب می‌دهد.

درنگ: صلاة حق بر انسان، تجلی رحمت و هدایت الهی است که بر اساس استعداد عارف نازل می‌شود.

صلاة انسان و مقام آخر

هنگامی که انسان صلاة می‌کند، گویی به مقام آخر (متأخر) دست می‌یابد، جایی که حق مجلی و انسان مصلی است. این رابطه دوسویه، به سان رقصی است میان عارف و حق، که هر یک در مرتبه‌ای خاص قرار می‌گیرند. اگر انسان مصلی باشد، حق مجلی است، و اگر حق مصلی باشد، انسان مجلی می‌شود. این تعامل، به استعداد و مرتبه عارف وابسته است.

درنگ: صلاة انسان، او را به مقام مصلی می‌رساند، در حالی که حق مجلی است، و این رابطه به استعداد عارف وابسته است.

جمع‌بندی تنوع صلاة

صلاة، به سان نردبانی است که عارف را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند. تنوع آن، به استعداد عارف و محل ظهور حق بستگی دارد. قول جنید، گرچه حکیمانه است، نیازمند تبیین دقیق‌تر است تا از خلط با خیالات ذهنی مصون ماند. صلاة حق بر انسان، تجلی رحمت الهی است، و صلاة انسان، او را به مقام مصلی می‌رساند. این تحلیل، صلاة را به سان پلی می‌بیند که عارف و حق را در مراتب وجود به هم پیوند می‌دهد.

مراتب حق و تعینات الهی

حق مطلق و عدم تعین

حق مطلق، به سان اقیانوسی بی‌کران است که فاقد تعین و تقید است. این مرتبه، که مرتبه ذات است، فراتر از هرگونه اسم، صفت، یا نعت قرار دارد. عارف، به دلیل محدودیت‌های وجودی، به این مرتبه دسترسی ندارد و معرفت او به مراتب اسمائی و نعمائی محدود می‌شود. این تمایز، به سان جداسازی نور از سایه است که حقیقت ذات را از تعینات آن متمایز می‌سازد.

درنگ: حق مطلق، فاقد تعین و تقید است و در مرتبه ذات، فراتر از اسم و صفت قرار دارد.

مراتب نعمائی و اسمائی

حق، در مراتب نعمائی و اسمائی، به سان خورشیدی است که نورش در قالب نعمت‌ها و اسماء الهی بر عالم می‌تابد. حق نعمائی، به نعمت‌های الهی اشاره دارد که عارف از طریق آنها حق را می‌شناسد. حق اسمائی، به صفات و اسماء الهی مربوط است که تعینات عینی ذات‌اند. قرآن کریم می‌فرماید: مَن ذَا ٱلَّذِي يُقْرِضُ ٱللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (کیست که به خدا وامی نیکو دهد؟). این قرض، بازگرداندن نعمت‌های الهی به اوست که در مرتبه نعمائی متجلی می‌شود.

درنگ: حق نعمائی و اسمائی، مراتبی‌اند که عارف از طریق آنها حق را می‌شناسد، برخلاف مرتبه ذات که غیرقابل دسترسی است.

نقد نسبت‌های نادرست به حق

نسبت‌هایی که انسان به حق می‌دهد، مانند دیوار یا نبات، عین حق نیستند، زیرا فعل انسان‌اند، نه تعینات الهی. تنها تعیناتی که از جانب حق می‌آیند، مانند رحمان و رحیم، عین ذات‌اند. این تمایز، به سان جداسازی گوهر از خاک است که حقیقت الهی را از نسبت‌های انسانی متمایز می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که فعل انسان، ظهور حق است، نه عین او.

درنگ: نسبت‌های انسانی به حق، عین او نیستند؛ تنها تعینات الهی، مانند اسماء و صفات، عین ذات‌اند.

نقد خلط فعل و فاعل

عالم، به سان سایه‌ای است که از نور حق پدید آمده، اما عین او نیست. فعل حق، ظهور اوست، نه ذات او. خلط میان فعل و فاعل، به سوءتفاهم در معرفت منجر می‌شود، مانند کسی که سایه را با نور اشتباه گیرد. این نقد، بر ضرورت تبیین دقیق رابطه میان ذات و مظاهر آن تأکید دارد.

درنگ: فعل حق، ظهور اوست، نه عین او؛ عالم، مظهر حق است، نه ذات او.

جمع‌بندی مراتب حق

حق، در مراتب ذات، نعمائی، و اسمائی، به سان اقیانوسی است که امواج آن در قالب نعمت‌ها و اسماء بر عالم می‌ریزد. حق مطلق، فاقد تعین است و برای عارف غیرقابل دسترسی. عرفان محبانه، بر مراتب نعمائی و اسمائی تمرکز دارد. نقد نسبت‌های نادرست و خلط فعل و فاعل، بر ضرورت تبیین دقیق این مراتب تأکید دارد. این تحلیل، حق را به سان خورشیدی می‌بیند که نورش در مراتب گوناگون خلقت تجلی می‌یابد.

اخلاص و نفی صفات

کمال اخلاص در نفی صفات

کمال اخلاص، به سان گوهری است که در نفی صفات زائد از حق درخشش می‌یابد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «کمال اخلاص، نفی صفات است.» این نفی، به معنای انکار صفات غیری و زائد است که به ذات حق نسبت داده می‌شود، مانند صفاتی که از ذهنیت انسانی نشأت می‌گیرند. صفات عینی حق، مانند رحمان و رحیم، با ذات او یکی‌اند و قابل نفی نیستند.

درنگ: کمال اخلاص، در نفی صفات زائد از حق است، نه صفات عینی که با ذات او یکی‌اند.

تمایز صفات عینی و زائد

صفات عینی حق، به سان نورهایی‌اند که از ذات او ساطع می‌شوند و با او یکی‌اند. صفات زائد، اما از ذهنیت انسانی ناشی می‌شوند و حقیقت الهی را تحریف می‌کنند. این تمایز، به سان جداسازی آب زلال از گل‌آلود است که حقیقت ذات را از نسبت‌های نادرست حفظ می‌کند.

درنگ: صفات عینی حق، با ذات او یکی‌اند، در حالی که صفات زائد، از ذهنیت انسانی ناشی می‌شوند.

جمع‌بندی اخلاص

اخلاص، به سان آیینه‌ای است که حقیقت الهی را بدون تحریف بازتاب می‌دهد. کمال آن، در نفی صفات زائد نهفته است که از ذهنیت انسانی ناشی می‌شوند. صفات عینی، که با ذات حق یکی‌اند، قابل نفی نیستند و حقیقت الهی را متجلی می‌سازند. این تحلیل، اخلاص را به سان گوهری می‌بیند که در پرتو حقیقت الهی می‌درخشد.

نقد و بازسازی علم دینی

نقد تعابیر غیرمستند

برخی تعابیر در علم دینی، مانند خلط میان تسبيح حق و مخلوق، فاقد مستندات معتبرند. ادعای تسبيح حق نسبت به انسان، به سان خلط نور و سایه است که حقیقت را تحریف می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ (آنچه در آسمان‌ها و زمین است، خدا را تسبیح می‌گویند). این آیه، تسبيح را از مخلوقات به خدا نسبت می‌دهد، نه بالعکس.

درنگ: تسبيح، از مخلوقات به خدا نسبت داده می‌شود، و ادعای تسبيح حق نسبت به انسان، فاقد مستند قرآنی است.

اصالت قرآن کریم

قرآن کریم، به سان گوهری بی‌نظیر در عالم علم است که جامعیت و اصالت آن، هر پژوهشگری را به سوی خود فرا می‌خواند. این کتاب الهی، به عنوان بحر عمیقی از معرفت، مرجع اصلی برای تبیین حقایق دینی است. حتی پژوهشگران غیرمسلمان نیز، به دلیل علمی بودن آن، ناگزیر از رجوع به آن‌اند.

درنگ: قرآن کریم، به دلیل جامعیت و اصالت علمی، مرجع اصلی برای تبیین حقایق دینی است.

تمایز علم و عدالت

علم، به سان گوهری است که ارزشش از عدالت متمایز است. به فرموده امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «مال را تو باید نگه داری، اما علم تو را نگه می‌دارد.» علم، حتی در صورت فسق، ارزش خود را حفظ می‌کند، در حالی که عدالت به رفتار و شرایط فرد وابسته است.

درنگ: علم، ارزش ذاتی دارد و از عدالت متمایز است، زیرا علم انسان را نگه می‌دارد.

جمع‌بندی نقد و بازسازی

نقد تعابیر غیرمستند، مانند تسبيح حق نسبت به انسان، بر ضرورت بازسازی علم دینی با تکیه بر قرآن کریم و روایات معتبر تأکید دارد. قرآن، به سان بحری عمیق، مرجع اصلی معرفت است. تمایز علم و عدالت، ارزش ذاتی علم را آشکار می‌سازد. این تحلیل، علم دینی را به سان بنایی می‌بیند که با مصالح قرآنی و عقلانی استحکام می‌یابد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، به سان سفری عرفانی در فصوص الحکم، معرفت و صلاة را در پرتو مراتب وجود و تجلیات الهی تبیین کرد. معرفت، تنها در وحدت سالم میان عارف و معروف محقق می‌شود و صلاة، پلی است که این دو را به هم متصل می‌کند. مراتب حق، از ذات غیرمتعین تا نعمائی و اسمائی، حقیقت الهی را در کثرت خلقت متجلی می‌سازد. نقد تعابیر غیرمستند و تأکید بر اصالت قرآن کریم، راه را برای بازسازی علم دینی هموار می‌کند. این تحلیل، حقیقت را به سان خورشیدی می‌بیند که نورش بر تمامی مراتب خلقت می‌تابد و عارف را به سوی وحدت الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی