در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1148

متن درس





کتاب فصوص الحکم: نقد و تبیین صلاة، تسبیح و تفسیر باطنی در پرتو قرآن کریم

کتاب فصوص الحکم: نقد و تبیین صلاة، تسبیح و تفسیر باطنی در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۴۸)

دیباچه: درآمدی بر نقد تفاسیر عرفانی و لزوم التزام به ظاهر قرآن کریم

این نوشتار، با محوریت نقد و تحلیل فرازی از فصوص الحکم ابن‌عربی، به بررسی مفاهیم بنیادین صلاة و تسبیح در قرآن کریم و نقد تفاسیر باطنی غیرمنطبق با ظاهر آیات می‌پردازد. هدف، تبیین علمی و دقیق این مفاهیم در چارچوبی توحیدی است که با استناد به آیات قرآن کریم، روایات و اصول عرفان نظری، از تحریف‌های معنوی و کثرت‌گرایی در تفسیر جلوگیری کند. متن حاضر، مانند آیینه‌ای صیقلی که نور حقیقت را بازمی‌تاباند، می‌کوشد با پرهیز از ساده‌انگاری و تعصبات کلامی، معرفتی زلال و منسجم ارائه دهد. این بررسی، با تأکید بر ضرورت هماهنگی تفسیر باطنی با ظاهر قرآن کریم، به نقد دیدگاه‌های شارح فصوص الحکم و محیی‌الدین ابن‌عربی پرداخته و بر لزوم بازسازی عرفان به‌عنوان علمی دقیق و منطقی تأکید دارد. همچنین، با تحلیل چالش‌های تفسیری و سیاسی، راه‌حل‌هایی مانند وحدت اسلامی و التزام به معیارهای علمی را پیشنهاد می‌دهد.

بخش نخست: تبیین صلاة و تسبیح در قرآن کریم

مفهوم صلاة در قرآن کریم

صلاة در قرآن کریم، به معنای توجه و عطف، بسته به جهت‌گیری آن معانی متفاوتی می‌یابد. صلاة پروردگار بر بندگان، که به معنای توجه خاص و رحمت الهی است، در موارد محدودی ذکر شده است. برای نمونه، در آیه ۴۳ سوره احزاب آمده است: «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا»، که به معنای «اوست كسى كه بر شما درود می‌فرستد و فرشتگانش نيز، تا شما را از تاريكی‌ها به‌سوى نور بيرون برد و او به مؤمنان مهربان است» می‌باشد. همچنین، در آیه ۵۶ همین سوره آمده است: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»، به معنای «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود می‌فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و به‌خوبی تسليم باشيد». در مقابل، صلاة انسان بر خدا، که شامل اقامه نماز و توجه عبادی است، در بیش از ۱۱۳ مورد در قرآن کریم ذکر شده است. این تفاوت، مانند دو سوی یک جویبار زلال، نشان‌دهنده جهت‌گیری‌های متمایز صلاة است: یکی از خالق به مخلوق و دیگری از مخلوق به خالق.

درنگ: صلاة پروردگار بر بندگان، به معنای توجه خاص و رحمت الهی، تنها در موارد محدودی در قرآن کریم آمده است، درحالی‌که صلاة انسان بر خدا، به معنای اقامه نماز و توجه عبادی، در بیش از ۱۱۳ مورد ذکر شده است.

مفهوم تسبیح در قرآن کریم

تسبیح، به معنای تقدیس و تنزیه پروردگار از هرگونه نقص، عملی است که از مخلوق به خالق نسبت داده می‌شود. قرآن کریم در حدود ۹۲ مورد به تسبیح مخلوقات اشاره دارد، مانند آیه ۴۱ سوره نور: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ»، به معنای «آيا نديده‌اى كه هر كس در آسمان‌ها و زمين است و پرندگان با بال‌هاى گشوده، خدا را تسبيح می‌كنند؟ هر يك، نماز و تسبيح خود را می‌داند و خدا به آنچه انجام می‌دهند داناست». این آیه، مانند نوری که از آیینه وجود مخلوقات بازمی‌تابد، بر آگاهی موجودات از صلاة و تسبیح خود تأکید دارد. برخلاف صلاة، هیچ موردی از تسبیح پروردگار بر بندگان در قرآن کریم یافت نمی‌شود، که این امر نشان‌دهنده جهت‌گیری یک‌طرفه تسبیح از مخلوق به خالق است.

درنگ: تسبیح در قرآن کریم، به معنای تقدیس و تنزیه، تنها از مخلوق به خالق نسبت داده شده و هیچ موردی از تسبیح پروردگار بر بندگان وجود ندارد.

نقد خلط صلاة و تسبیح توسط شارح فصوص الحکم

شارح فصوص الحکم، به‌اشتباه، صلاة و تسبیح را هم‌معنا فرض کرده و ادعا کرده است که پروردگار نیز بندگان را تسبیح می‌کند. این خلط مفاهیم، مانند آمیختن دو جویبار زلال و تیره، به تحریف معنوی آیات منجر شده است. صلاة، به معنای توجه و عطف، با تسبیح، که به معنای تقدیس است، از نظر مفهومی متفاوت است. قرآن کریم، تسبیح را تنها در جهت مخلوق به خالق به کار برده و ادعای تسبیح پروردگار بر بندگان، فاقد پشتوانه قرآنی است. این خطا، مانند سایه‌ای کاذب بر آیینه حقیقت، از ضعف روش‌شناختی شارح در تحلیل آیات ناشی می‌شود.

درنگ: خلط صلاة و تسبیح توسط شارح فصوص الحکم، به دلیل نادیده گرفتن تفاوت مفهومی این دو واژه، به تحریف معنوی آیات قرآن کریم منجر شده است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین مفاهیم صلاة و تسبیح در قرآن کریم، تفاوت‌های کمی و کیفی این دو مفهوم را روشن ساخت. صلاة پروردگار بر بندگان، به معنای توجه خاص، در موارد محدودی ذکر شده، درحالی‌که صلاة انسان بر خدا، به معنای اقامه نماز، در بیش از ۱۱۳ مورد آمده است. تسبیح، به‌عنوان تقدیس، تنها از مخلوق به خالق نسبت داده شده و هیچ موردی از تسبیح پروردگار بر بندگان وجود ندارد. نقد خلط این مفاهیم توسط شارح فصوص الحکم، بر ضرورت التزام به معانی قرآنی و پرهیز از تفاسیر غیرمستند تأکید دارد.

بخش دوم: نقد تفسیر باطنی و تحریف معنوی

تحریف معنوی در تفاسیر عرفانی

برخی عارفان، از جمله محیی‌الدین ابن‌عربی و شارحان فصوص الحکم، در تفسیر باطنی آیات قرآن کریم، به اظهاراتی غیرمنطقی و بدون پشتوانه روی آورده‌اند که به تحریف معنوی منجر شده است. برای نمونه، شارح در تفسیر آیه ۴۱ سوره نور («أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ») ادعا کرده که خدا نیز صلاة و تسبیح خود را نمی‌داند، مگر در لسان باطن. این تفسیر، مانند افزودن گوهری غیراصیل به گردن‌بند حقیقت، از چارچوب آیه خارج شده و به تحریف معنوی منجر می‌شود. آیه مذکور، به‌وضوح بر آگاهی مخلوقات از صلاة و تسبیح خود تأکید دارد و افزودن پروردگار به این معنا، مانند تجاوز به حدود یک زمین مشخص، نادرست است.

درنگ: تفسیر باطنی آیه ۴۱ سوره نور توسط شارح فصوص الحکم، با افزودن پروردگار به معنای آیه، به تحریف معنوی منجر شده و با ظاهر قرآن کریم ناسازگار است.

ضرورت هماهنگی تفسیر باطنی با ظاهر

هر تفسیر باطنی یا تأویلی باید با ظاهر قرآن کریم هماهنگ باشد، مانند گنجی که در زمینی با قباله مشخص استخراج می‌شود. اگر تأویلی با ظاهر در تضاد باشد، مانند ساختن بنایی در زمین همسایه، به تحریف منجر می‌شود. برای نمونه، تفسیر «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» به معنای راه راست یا اشاره به امیرالمؤمنین (ع)، در صورتی معتبر است که با ظاهر آیه سازگار باشد. اما افزودن معانی بی‌ربط، مانند ادعای شارح درباره آگاهی پروردگار از صلاة و تسبیح، مانند کاشتن بذری در خاک بیگانه، از اعتبار علمی دور است.

درنگ: تفسیر باطنی باید با ظاهر قرآن کریم هماهنگ باشد؛ در غیر این صورت، به تحریف معنوی منجر می‌شود.

نقد روش‌شناسی محیی‌الدین ابن‌عربی و شارحان

محیی‌الدین ابن‌عربی، هرچند شخصیتی برجسته در عرفان اسلامی است، اما به دلیل ضعف در منطق و فلسفه، گاه به اظهاراتی غیرعلمی روی آورده که اعتبار علمی عرفان را کاهش داده است. شارحان فصوص الحکم نیز، با اعتماد بی‌جا به یکدیگر و فقدان معیارهای دقیق، به تفاسیر غیرمستند دامن زده‌اند. این ضعف، مانند جویباری که از سرچشمه زلال خود منحرف شود، عرفان را از جایگاه علمی‌اش دور کرده است. برای نمونه، ادعای شارح مبنی بر اینکه تسبیح پروردگار بر بندگان به معنای تکمیل آن‌هاست، با معنای قرآنی تسبیح ناسازگار است و از ضعف منطقی ناشی می‌شود.

درنگ: ضعف روش‌شناختی محیی‌الدین و شارحان فصوص الحکم، به دلیل فقدان معیارهای منطقی و فلسفی، به اظهارات غیرعلمی و تحریف معنوی منجر شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد تفاسیر باطنی غیرمنطبق با ظاهر قرآن کریم، بر خطر تحریف معنوی تأکید کرد. تفسیر آیه ۴۱ سوره نور توسط شارح فصوص الحکم، که پروردگار را به معنای آیه اضافه کرده، نمونه‌ای از تحریف معنوی است. هماهنگی تفسیر باطنی با ظاهر، مانند استخراج گنج از زمینی با قباله مشخص، ضروری است. ضعف روش‌شناختی محیی‌الدین و شارحانش، به دلیل فقدان منطق و فلسفه، عرفان را از جایگاه علمی‌اش دور کرده و نیاز به بازسازی علمی این حوزه را برجسته می‌سازد.

بخش سوم: ضرورت بازسازی عرفان به‌عنوان علمی دقیق

عرفان به‌عنوان عروس علوم

عرفان، به‌عنوان عروس علوم، باید از دقت و نظمی فراتر از دیگر علوم برخوردار باشد. این حوزه، مانند گوهری درخشان در تاج معرفت، نیازمند ساختار علمی و معیارهای منطقی است تا از اظهارات بی‌ربط و غیرمستند جلوگیری شود. فقدان این معیارها در تفاسیر عرفانی، مانند جویباری که به مرداب تبدیل شود، عرفان را از اعتبار علمی‌اش محروم کرده است. بازسازی عرفان به‌عنوان علمی دقیق، نیازمند تدوین معیارهای منطقی و فلسفی است که تفاسیر را در چارچوب قرآن کریم نگه دارد.

درنگ: عرفان، به‌عنوان عروس علوم، باید با معیارهای منطقی و فلسفی بازسازی شود تا از اظهارات غیرعلمی و تحریف معنوی جلوگیری گردد.

نقد روش تدریس عرفان در علوم دینی

در علوم دینی، تدریس عرفان گاه به مطالعه ادبی و ظاهری متون محدود شده و از محتوای عمیق عرفانی غفلت شده است. این رویکرد، مانند خواندن شعری بدون درک روح آن، به تولید علم منجر نمی‌شود. برخی عالمان دینی، به دلیل تسلط بر ادبیات و صرف و نحو، متون عرفانی را بدون تحلیل عمیق مطالعه می‌کنند، که این امر مانند نقاشی بدون روح است. تدریس عرفان باید با تمرکز بر محتوای علمی و منطقی باشد تا به معرفتی اصیل منجر شود.

درنگ: تدریس عرفان در علوم دینی باید فراتر از مطالعه ادبی و با تمرکز بر محتوای علمی و منطقی باشد تا به تولید معرفت اصیل منجر شود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، بر ضرورت بازسازی عرفان به‌عنوان علمی دقیق و منطقی تأکید کرد. عرفان، به‌عنوان عروس علوم، نیازمند معیارهای علمی است تا از تحریف و اظهارات غیرمستند جلوگیری شود. نقد روش تدریس عرفان در علوم دینی، نشان‌دهنده نیاز به تمرکز بر محتوای عمیق و منطقی است تا عرفان از جایگاه ادبی به جایگاه علمی ارتقا یابد.

بخش چهارم: تفاوت‌های کمی و کیفی صلاة و تسبیح

تفاوت کمی صلاة خدا و خلق

صلاة پروردگار بر بندگان، که به معنای توجه خاص و رحمت الهی است، تنها در چهار مورد در قرآن کریم ذکر شده است، مانند آیه ۴۳ سوره احزاب («هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ») و آیه ۵۶ همین سوره («إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»). در مقابل، صلاة خلق بر خدا، که شامل اقامه نماز و توجه عبادی است، در بیش از ۱۱۳ مورد آمده است. این تفاوت کمی، مانند تفاوت قطره‌ای در برابر جویباری خروشان، نشان‌دهنده جهت‌گیری متمایز این دو نوع صلاة است.

درنگ: صلاة پروردگار بر بندگان در چهار مورد و صلاة خلق بر خدا در بیش از ۱۱۳ مورد در قرآن کریم ذکر شده است، که نشان‌دهنده تفاوت کمی این دو مفهوم است.

تفاوت کیفی صلاة خدا و خلق

از نظر کیفی، صلاة پروردگار بر بندگان، به معنای توجه خاص و رحمت الهی، تنها در ظرف ایمان تعریف می‌شود و شامل غیرمؤمنان نمی‌شود. برای نمونه، در آیه ۱۰۳ سوره توبه آمده است: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»، به معنای «از اموالشان صدقه‌ای بگیر تا به‌وسیله آن پاکشان کنی و رشدشان دهی و بر آنان درود فرست که درود تو آرامشی برای آنان است». در مقابل، صلاة خلق بر خدا، حتی از سوی فاسقان نیز ممکن است، زیرا شرط ایمان ندارد. این تفاوت کیفی، مانند تفاوت نوری که از خورشید به زمین می‌تابد با نوری که از آیینه بازمی‌گردد، نشان‌دهنده ماهیت متمایز این دو نوع صلاة است.

درنگ: صلاة پروردگار تنها بر مؤمنان و به معنای توجه خاص است، درحالی‌که صلاة خلق بر خدا، حتی از سوی غیرمؤمنان نیز ممکن است و شرط ایمان ندارد.

نقد تفسیر صلاة به‌عنوان صوت

برخی تفاسیر عرفانی، صلاة را به صوت، مانند سوت زدن، نسبت داده‌اند، که این تفسیر با معنای قرآنی صلاة ناسازگار است. در آیه ۳۵ سوره انفال آمده است: «وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً»، به معنای «و نمازشان نزد خانه [کعبه] جز سوت کشیدن و کف زدن نبود». این کاربرد، که به تمسخر اشاره دارد، نمی‌تواند به معنای عام صلاة تعمیم یابد. چنین تفسیری، مانند نقاشی سایه‌ای بر دیوار حقیقت، از معنای اصلی صلاة دور است.

درنگ: تفسیر صلاة به‌عنوان صوت، مانند سوت زدن، با معنای قرآنی صلاة ناسازگار است و نمی‌تواند به معنای عام آن تعمیم یابد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، تفاوت‌های کمی و کیفی صلاة پروردگار و خلق را بررسی کرد. صلاة پروردگار، که تنها در چهار مورد و در ظرف ایمان آمده، با صلاة خلق، که در بیش از ۱۱۳ مورد و بدون شرط ایمان ذکر شده، از نظر کمی و کیفی متمایز است. نقد تفسیر صلاة به‌عنوان صوت، بر ضرورت التزام به معنای قرآنی این مفهوم تأکید دارد.

بخش پنجم: نقد تحریف معنوی در تفاسیر سیاسی و عرفانی

تحریف معنوی توسط گروه‌های سیاسی

برخی گروه‌های سیاسی، با تفسیرهای غیرقرآنی، به تحریف معنوی آیات پرداخته‌اند. برای نمونه، تفسیر آیه «وَالْعَصْرِ» (عصر: ۱) به معنای قاعده فشار یا آیه «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (بقره: ۳) به معنای کارهای زیرزمینی، مانند جویباری که از مسیر اصلی خود منحرف شود، از معنای قرآنی فاصله گرفته و به اهداف سیاسی خدمت می‌کند. این تحریف‌ها، مانند سایه‌ای که نور حقیقت را می‌پوشاند، اعتبار قرآن کریم را تضعیف می‌کند.

درنگ: تفسیرهای غیرقرآنی گروه‌های سیاسی، مانند نسبت دادن معنای فشار به «والعصر» یا کارهای زیرزمینی به «یؤمنون بالغیب»، به تحریف معنوی قرآن کریم منجر شده است.

تفاوت انقلاب ۵۷ و اسلام انقلابی

انقلاب ۵۷، به معنای انقلابی مبتنی بر اسلام است، نه اسلامی که صفت انقلاب دارد. این تمایز، مانند تفاوت وجود انسان با انسان موجود، از تحریف معنوی جلوگیری می‌کند. انقلاب ۵۷، مانند درختی که ریشه در خاک اسلام دارد، باید در چارچوب معیارهای قرآنی تعریف شود تا از انحراف به سوی ایدئولوژی‌های غیراسلامی جلوگیری گردد.

درنگ: انقلاب ۵۷، به معنای انقلابی مبتنی بر اسلام است و باید در چارچوب معیارهای قرآنی تعریف شود تا از تحریف معنوی جلوگیری گردد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد تحریف‌های معنوی در تفاسیر سیاسی و عرفانی، بر خطر این انحرافات تأکید کرد. تفسیرهای غیرقرآنی گروه‌های سیاسی، مانند نسبت دادن معانی غیرمرتبط به آیات، و تفسیرهای عرفانی غیرمنطبق با ظاهر، به تضعیف اعتبار قرآن کریم منجر شده است. تمایز انقلاب ۵۷ از اسلام انقلابی، بر ضرورت التزام به معیارهای قرآنی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تحلیل دقیق فرازی از فصوص الحکم، به بررسی مفاهیم صلاة و تسبیح در قرآن کریم و نقد تفاسیر باطنی غیرمنطبق با ظاهر پرداخت. صلاة پروردگار، به معنای توجه خاص، در موارد محدودی ذکر شده، درحالی‌که صلاة خلق بر خدا در بیش از ۱۱۳ مورد آمده است. تسبیح، به‌عنوان تقدیس، تنها از مخلوق به خالق نسبت داده شده و هیچ موردی از تسبیح پروردگار بر بندگان وجود ندارد. نقد خلط این مفاهیم توسط شارح فصوص الحکم، بر ضعف روش‌شناختی در تفاسیر عرفانی تأکید دارد. تحریف معنوی، چه در تفاسیر عرفانی و چه در تفاسیر سیاسی، به تضعیف اعتبار قرآن کریم منجر شده و نیاز به بازسازی عرفان به‌عنوان علمی دقیق را برجسته می‌سازد. تأکید بر هماهنگی تفسیر باطنی با ظاهر، مانند استخراج گنج از زمینی با قباله مشخص، و التزام به معیارهای قرآنی، مانند مشعلی فروزان، راه را برای معرفتی اصیل روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی