در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 129

متن درس

html

روان‌شناسی عبادت: کاوشی در ابعاد معنوی و روانی طاعت و معصیت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 129)

مقدمه

در این نوشتار، به بررسی ابعاد روان‌شناختی عبادت پرداخته می‌شود که بر پایه تعالیم دینی و تحلیل‌های مفهومی استوار است. عبادت به عنوان پلی میان نفس انسانی و مبدأ الهی، نه تنها به تقویت پیوندهای معنوی کمک می‌کند، بلکه در ساختار روانی فرد نیز نقش سازنده‌ای ایفا می‌نماید. این کاوش، با تکیه بر مفاهیم کلیدی همچون تحرج، صفا و معنویت، به تبیین چگونگی تأثیر طاعت بر آرامش درونی و پرهیز از معصیت می‌پردازد. همانند نهری که از کوهسارهای پاکی سرچشمه می‌گیرد، عبادت جریان‌بخش حیات معنوی است و روان انسان را از آلودگی‌های دنیوی می‌شوید. در ادامه، به تفصیل به جنبه‌های گوناگون این موضوع خواهیم پرداخت، با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی، تا تصویری جامع و علمی ارائه شود.

بخش اول: مفهوم تحرج در روان‌شناسی طاعت و معصیت

تحرج، به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در روان‌شناسی دینی، به حالتی اشاره دارد که فرد در مواجهه با مخالفت‌های اخلاقی و دینی دچار تردید و فشار درونی می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی، تحرج را «التحرج عن المخالفات و المجاسرات» توصیف می‌کنند، که به معنای پرهیز از معاصی و جسارت‌های مخالف با احکام الهی است. این حالت، در معصیت به اوج خود می‌رسد، جایی که فرد میان انگیزه‌های درونی و ارزش‌های دینی گرفتار می‌آید، همانند دریانوردی که در توفان تردیدها گرفتار شده و ساحل نجات را جستجو می‌کند. در طاعت، همچون اقامه نماز، چنین تحرجی وجود ندارد؛ زیرا طاعت عملی ایجابی است که با فطرت انسانی هم‌آوا بوده و فشار روانی کمتری ایجاد می‌نماید. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: أَقِمِ الصَّلَاةَ عِنْدَ دُلُوکِ الشَّمْسِ که به معنای برپاداشتن نماز به هنگام زوال خورشید است. این فرمان، فرد را به انجام عملی هدایت می‌کند که یا به آن عمل می‌نماید یا ترک می‌کند، بدون آنکه درگیر چرخه‌های تردید و تحرج شود.

از منظر روان‌شناختی، معصیت به دلیل تعارض با اصول اخلاقی، به ایجاد اضطراب و ناهماهنگی درونی منجر می‌شود، در حالی که طاعت، با تقویت حس انسجام، به آرامش روانی کمک می‌رساند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که بزرگان پیشین، به دلیل ضعف در دانش روان‌شناسی و فلسفه، این مفهوم را در طاعت به اشتباه تعمیم داده‌اند، اما واقعیت آن است که تحرج بیشتر در حوزه معصیت ظاهر می‌شود، جایی که فرد به حرج افتاده و در تصمیم‌گیری دچار سردرگمی می‌گردد. طاعت، عملی ایجابی است که اهمیت کمتری برای شیطان دارد، زیرا او می‌تواند حتی به تشویق ظاهری به طاعت بپردازد، اما در معصیت، حتی یک عمل می‌تواند فرد را به فسق و فجور بکشاند. همانند شمارش جوجه‌ها در پاییز، شیطان فرصت خود را در معاصی می‌جوید و طاعات فراوان را نادیده می‌گیرد.

در اصول فقهی، طاعت با کثرت، ارزش افزوده‌ای ایجاد می‌کند، اما ترک یک طاعت می‌تواند تأثیر ویرانگری داشته باشد. استاد فرزانه می‌فرمایند که فعل طاعت با هزاران تکرار ممکن است فرد را کامل نکند، اما ترک یک عمل، او را به نابودی می‌کشاند. این اصل، در روان‌شناسی به عنوان تفاوت میان تقویت مثبت و تنبیه سلبی تحلیل می‌شود، جایی که ترک، به سرعت به احساس شکست منجر می‌گردد. شیطان در طاعت می‌گوید بخوان، اما در معصیت، حتی یک دانه کافی است تا همه چیز را ضایع کند. طاعت، طبع ایجادی دارد و با پنجاه سال تکرار ممکن است به عادت تبدیل شود، اما ترک یک بار، آن را نابود می‌سازد. همانند آباد کردن که سخت است و خراب کردن آسان، تحرج در ترک معصیت ظاهر می‌شود، نه در فعل طاعت.

خواجه نصیرالدین طوسی با ادبیاتی غنی، این مفهوم را به زیبایی بیان کرده، در حالی که برخی مفسران، به دلیل عدم دقت، آن را نادرست تفسیر نموده‌اند. استاد فرزانه اشاره می‌کنند که اگر کتاب طلمسانی نبود، برخی آثار بعدی نوشته نمی‌شدند، اما خواجه از روی خود نوشته و مراتب باید حفظ شود. تحرج در مخالفت‌ها و جسارت‌ها ظاهر می‌شود، اما در موافقات، چنین نیست. سلام کردن تحرج ندارد، اما جسارت در گفتار، تردید ایجاد می‌کند.

درنگ: تحرج در معصیت، به عنوان مکانیسمی روانی، فرد را از جسارت بازمی‌دارد و به تقویت اراده اخلاقی کمک می‌کند، همانند سدی که سیلاب‌های نفس را مهار می‌نماید.

جمع‌بندی بخش اول

در این بخش، مفهوم تحرج به عنوان عنصری کلیدی در روان‌شناسی دینی بررسی شد. تمایز میان طاعت و معصیت، نقش شیطان، و تأثیر کمیت و کیفیت اعمال، نشان‌دهنده عمق تأثیرات روانی عبادت است. این تحلیل‌ها، با حفظ تمامی جزئیات، بر اهمیت پرهیز از معصیت برای حفظ آرامش درونی تأکید دارند.

بخش دوم: صفا و معنویت در روان‌شناسی عبادت

صفا و معنویت، به عنوان میوه‌های عبادت، به پاکی نفس و تقویت پیوند با الهی اشاره دارند. استاد فرزانه قدس‌سره، با یادآوری تجربیات پیشین، به نقش طب و روان‌شناسی در درک این مفاهیم می‌پردازند. یکی از اساتید پیشین، که طب و روان‌شناسی را با هم می‌آموخت، تأکید داشت که داروهای حرام، صفا حاصل از نماز را از بین می‌برند. انگلیسی‌ها، پس از شکست از مسلمانان، دریافتند که صفا باطنی مسلمانان، ناشی از معنویت است و با وارد کردن حرام، این صفا را کاهش دادند. این امر، همان ملکه قدسیه است که به پیروزی کمک می‌کند، اما با حرام، الله اکبرها بی‌اثر می‌شود.

صیانت نفس، دیانت است و به انبیا و اولیا مربوط می‌شود. علما ورثه انبیا هستند و افضل از انبیای سلف، زیرا یکی از آنان می‌تواند دنیا را تکان دهد. نقل‌هایی از عالمان دینی، همچون خواب دیدن موسی توسط مقدس اردبیلی، نشان‌دهنده عمق این ارتباط است. موسی پرسید تو کیستی، و مقدس با اشاره به اضافات کلام موسی در قرآن، مچ او را گرفت. این تمثیل، به اهمیت اختصار و دقت در بیان اشاره دارد.

درنگ: صفا باطنی، همچون نگینی در تاج معنویت، حاصل عبادت خالص است و با حرام، همچون ابرهای تیره، پوشیده می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

صفا و معنویت، به عنوان نتایج عبادت، به تقویت روان و پیوند با الهی کمک می‌کنند. تأثیر حرام بر کاهش این صفا، و نقش صیانت در حفظ دیانت، جزئیات کلیدی این بخش هستند که به طور کامل بررسی شدند.

بخش سوم: نماز و استرس در روان‌شناسی عبادت

نماز، به عنوان عبادت محوری، نیاز به موسیقی ندارد. یکی از بانوان مذهبی می‌گفت با موسیقی، نماز بهتر فهمیده می‌شود، اما استاد فرزانه تأکید می‌کنند که نماز با نماز باید ادغام شود، نه با عناصر خارجی. موسیقی استرس را برطرف می‌کند، اما مسکن است و بیماری را درمان نمی‌کند. استرس باید ریشه‌یابی شود، نه پوشانده.

جمع‌بندی بخش سوم

نماز، به عنوان عملی مستقل، به کاهش استرس کمک می‌کند و نیاز به عوامل خارجی ندارد. این تحلیل، بر اهمیت خلوص در عبادت تأکید دارد.

بخش چهارم: وهم و مرگ در روان‌شناسی معنوی

وهم، عامل تلخی مرگ است. مرگ برای مؤمنان، شیرین است، همانند فوز به رب الکعبه امیرالمؤمنین. اولیا با صفا می‌میرند و عزرائیل بدون اجازه پا به حیات مؤمن نمی‌گذارد. انبیا اجازه می‌دادند و مرگ، آغوش دوم وجود است. برای مؤمن، مرگ شیرین‌تر از عسل است، با کف زدن ملائک. تلخی جان کندن برای موهومین است، همانند کشیدن بدن از ماشین‌های تصادفی. مؤمن با ناز می‌رود، اما وهم در دل است و باید بیرون کشیده شود. وهم را باید به یقین تبدیل کرد، همانند باغبانی که بذرهای شک را به نهال‌های یقین بدل می‌سازد.

درنگ: مرگ برای مؤمن، همچون باز کردن دکمه آخر پیراهن ناسوت، ورود به عالم ملکوت است و وهم، زنجیری که باید گسسته شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

وهم، عامل تلخی است و مرگ برای مؤمنان شیرین. این بخش، با جزئیات کامل، به اهمیت یقین در روان‌شناسی مرگ می‌پردازد.

بخش پنجم: شعر و ماندگاری در روان‌شناسی فرهنگی

شعر، ماندگارترین متاع دنیاست، محتواآور و مونس تنهایی. دل‌انگیز و صفاآور، عشق و حیات تازه می‌بخشد و نفس را چابک می‌کند. نهاد ناآرام را آرام می‌نماید، اما قدرش دانسته نمی‌شود، همانند گوهری پنهان در صدف زمان.

جمع‌بندی بخش پنجم

شعر، به عنوان عنصری فرهنگی، به آرامش روانی کمک می‌کند و ماندگاری‌اش بر ثروت برتری دارد.

بخش ششم: اقتصاد و روان‌شناسی اجتماعی

جامعه ما بیماری ثروت پیدا کرده، حتی مؤمنان. قدر مرد به علم است و قدر علم به مال، اما این انحطاط است. ثروت بدون اقتصاد و سیاست بی‌فایده است. کشور ما ثروتمند است، اما بدون مدیریت، به قهقرا می‌رود. علت بارز شدن سرمایه و مطوی شدن اقتصاد، شناخت شیرینی ثروت است که به حرام‌ها منجر می‌شود. غرب با مدیریت آب‌یاری‌وار، اقتصاد را کنترل می‌کند، اما کارتل‌ها آن را خراب کرده‌اند. اقتصاد باید وابسته به فرهنگ خود باشد، نه وابسته به دیگران.

قرآن کریم می‌فرماید: أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ که به معنای سرگرمتان کرد افزون‌جویی تا بدانجا که گورها را دیدار کردید. این آیه، بر بیماری ثروت تأکید دارد.

درنگ: اقتصاد بدون سیاست، همچون رودخانه‌ای بدون سد، به هدررفت ثروت منجر می‌شود و جامعه را به بیماری عفونی ثروت‌مداری می‌کشاند.

جمع‌بندی بخش ششم

اقتصاد، نیاز به مدیریت فرهنگی دارد و بیماری ثروت، جامعه را نابود می‌کند. جزئیات کامل این بخش، بر اهمیت سیاست اقتصادی تأکید دارند.

بخش هفتم: پیرایه‌زدایی در روان‌شناسی دینی و اجتماعی

عالمان دینی با ریاضت، پیرایه‌ها را زدودند. علم دینی نیاز به پیرایه‌زدایی دارد تا آنچه جزو دین نیست، استخراج شود. برخورد با رسانه‌ها و موسیقی، باید منطقی باشد. مسلمان بودن، تمدن و تدینی متمدنانه است، نه دریدگی یا ارتجاع.

جمع‌بندی بخش هفتم

پیرایه‌زدایی، به تقویت علم دینی کمک می‌کند و مسلمان را متمدن و متدین می‌سازد.

بخش هشتم: روان‌شناسی محیطی و تطبیقی

قم، شهری با صفا و برکت است. در روان‌شناسی تطبیقی، مسلمانان نیاز به تمدن دارند. محیط کوهستانی با سنت‌ها هم‌آوا است. حج، نشان‌دهنده عدم تمدن برخی مسلمانان است.

جمع‌بندی بخش هشتم

محیط، بر روان و شخصیت تأثیر دارد و مسلمانان نیاز به تمدن دارند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با بررسی ابعاد روان‌شناختی عبادت، بر اهمیت طاعت، پرهیز از معصیت، و پیرایه‌زدایی تأکید کرد. تمامی جزئیات حفظ شده و به تصویری جامع از روان‌شناسی دینی منجر گردید. عبادت، همچون چراغی در شب تاریک نفس، راه را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی