در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 165

متن درس

html

روان‌شناسی راستین: تبیین علمی و آکادمیک با رویکردی عرفانی و دینی

روان‌شناسی راستین: تبیین علمی و آکادمیک با رویکردی عرفانی و دینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 165)

مقدمه

در این نوشتار، به کاوشی عمیق در روان‌شناسی راستین پرداخته می‌شود که بر پایه معارف عرفانی و دینی، به ویژه تعالیم اسلامی، استوار است. این رویکرد، نفس انسانی را به عنوان کانون مرکزی بررسی قرار می‌دهد و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات، به تبیین روابط میان انسان، خداوند و جامعه می‌پردازد. هدف، ارائه دیدگاهی جامع است که روان‌شناسی شخصیت، تربیت نفس و معرفت الهی را در هم می‌آمیزد، تا مخاطبان متخصص بتوانند به درک ژرف‌تری از این مفاهیم دست یابند.

بخش نخست: دل الهی و حساسیت آن در عرفان اسلامی

در عرفان اسلامی، مفهوم دل الهی به عنوان نمادی از لطافت و عظمت ذات باری‌تعالی توصیف می‌شود. این دل، نه از جنس ضعف‌های بشری، بلکه نشانه‌ای از محبت بی‌پایان الهی به بندگان است. عارفان بزرگی چون محیی‌الدین ابن‌عربی، که در محیطی فاقد استادان برجسته و فرهنگ غنی عرفانی زیسته، با این حال به بلندای معرفت رسیده، خداوند را به عنوان وجودی یکدست و بدون اجمال یا کثرت تصویر می‌کنند. احکام و گناهان بشری نمی‌توانند ذات الهی را زخمی سازند، اما دل خداوند از نافرمانی بندگان می‌شکند، همچون شیشه‌ای نازک که با نسیمی ملایم ترک برمی‌دارد. این شکستگی، نه از سر آسیب، بلکه از عمق محبت است؛ دلی که نازک است و با کوچک‌ترین نافرمانی، همچون گلبرگی زیر پای باد، متأثر می‌گردد.

ابن‌عربی، با وجود ریشه در کلام و فلسفه، به عرفان رسیده و تأکید می‌کند که خداوند تفصیل و کثرت ندارد، و احکام بر او زخمی وارد نمی‌کنند. اما دل الهی می‌شکند، در حالی که زخمی نمی‌شود. آنان که زخمی می‌شوند، نمی‌شکنند، و خداوند دلش می‌شکند اما زخمی نمی‌گردد. این دل بسیار نازک است و با نگاهی ساده می‌شکند. همان‌گونه که در قرآن کریم آمده: إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا (هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد، و ببینی مردم دسته‌دسته در دین خدا داخل می‌شوند، پس پروردگارت را همراه با سپاس تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او توبه‌پذیر است). اینجا، ذکر “ناس” دل الهی را می‌شکند، و توبه لازم می‌آید تا این شکستگی ترمیم شود.

اولیای الهی از این شکستگی هراس دارند، نه از آتش جهنم یا طمع به بهشت. روایتی می‌گوید: “لا خوفا من نارك و لا طمعا من جنتك” (نه از ترس آتش تو و نه از طمع بهشت تو). آنان نگرانند که این بند ارتباط پاره نشود، زیرا اگر پاره شود، هیچ کس زورش به انسان نمی‌رسد. حتی خداوند پدر انسان را درمی‌آورد، اما این امر در قیامت یا جهنم خلاصه می‌شود. جهنم ممکن است، اما برای اولیا، شکستن دل الهی غیرقابل تحمل است. عذاب جهنم، هرچند شدید، همچون آبی گوارا در تکرار، تحمل‌پذیر می‌شود، اما شرم از شکستن دل الهی، همچون خنجری در قلب، ابدی است.

اگر دل شکست، مابقی امور قابل تحمل است، زیرا خداوند تکلیف ما لا یطاق نمی‌کند. در جهنم هم حیات و ممات وجود دارد، و درد تحمل می‌شود. كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا أُخْرَىٰ لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ (هر گاه پوست‌هایشان بریان گردد پوست‌های دیگری به جای آن نهیم تا عذاب را بچشند). اما این درد، در برابر شرم شکستن دل، ناچیز است. اولیا می‌گویند: اگر ببخشد، از خجالت چه کنیم؟ این شرم، همچون سایه‌ای ابدی، بر روح می‌ماند.

نصیحت الهی این است: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ (اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد). اگر پیروی نکنی، دلش می‌شکند، و اگر اطاعت کنی، دوستت دارد. عشق به حق، وصول به حق، و معرفت به حق، هیهات است بدون این مراقبه. اولیا غرق این حرف‌ها هستند، و جهنم برایشان ناچیز است، زیرا دیگران می‌توانند تحمل کنند، اما آنان از حر نار هراس ندارند، بلکه از فراق.

درنگ: دل الهی، همچون شیشه‌ای نازک، از نافرمانی بندگان می‌شکند، اما این شکستگی از عمق محبت الهی سرچشمه می‌گیرد و اولیا را به مراقبه دائم وامی‌دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

در این بخش، به بررسی دل الهی و حساسیت آن پرداخته شد که پایه‌ای برای درک روان‌شناسی عرفانی است. این مفهوم، انسان را به سوی عشقی متعالی سوق می‌دهد که در آن، حفظ رابطه با خداوند بر هر چیز مقدم است. نتیجه آن، تربیت نفسی است که از شکستن دل الهی پرهیز کند و به معرفت رسد.

بخش دوم: فلسفه اخلاق در جامعه اسلامی و روان‌شناسی حقارت

مشکل جامعه اسلامی، فلسفه اخلاقی است که از عشق به سوی خدا آغاز نشده، بلکه از چوب و چماق شروع شده. از کودکی، با تهدید و کتک، تربیت می‌شویم، و این الگو تا بزرگسالی ادامه می‌یابد، حتی در میان علمای دینی. اگر عشق حاکم بود، تنها نگرانی شکستن دل الهی می‌بود، همچون نسیمی که گل را نوازش می‌کند بدون آسیب. خداوند دلش نازک است، نگاه به بزرگی‌اش نکنید؛ گاهی انسان می‌گوید نگاه به گندگی‌ام نکن، دلم نازک است و با فوتی می‌شکند. خداوند توفیق دهد که دلش نشکند.

در روان‌شناسی دین و معرفت، معرفت مبتلای عموم و خواص است. چرا شصت سال نماز هیچ کاری نمی‌کند؟ چون در کودکی با اشک و آه بود، همچون تازه یافتن گنج، اما حالا کهنه شده. حکمت عملی بدون حکمت نظری ده شیء نمی‌ارزد. حکمت نظری، فهم گنج بودن جهان است؛ اگر فهمیدی، هزار متر زمین را می‌کنی، اما اگر نه، بیهوده است. حکمت نظری سخت است، لذا کمتر تشویق می‌شویم، اما اگر آمد، عمل قهراً می‌آید. معرفت مقدمه عمل است، و حکمت نظری فکری است بدون آلت، در حالی که عملی فعل است.

مشکل عدم وصول، عدم معرفت است؛ خداشناسی راحت نیست. در روان‌شناسی بالینی و بزهکاری، گناهان در قرآن کریم بررسی شده. قوم ثمود در چه حد بدی بودند که نابود شدند؟ گناهان قابل بخشش وجود دارد، اما گمراه‌سازی مردمان، تکرار گناه، و گناهان مسری غیرقابل بخشش‌اند. گناه مسری، دیگران را آلوده می‌کند، همچون عفونتی که بدن را می‌گیرد و مرگ می‌آورد.

گناهان قوم نوح، عاد و ثمود مسری بودند؛ توصیه، تشویق و وادار کردن به گناه تا عمومیت یابد. این گناهان مکافات دنیوی و اخروی دارند. امروز دنیا مشکلات عاد و ثمود دارد؛ بلایا، مکافات ارضی و سماوی بر اثر گناهان ظاهر می‌شود. مؤمنان از وضع دنیا بی‌خبرند، وگرنه خواب راحت نمی‌کردند.

در زبان و ادبیات، ثمود در قرآن ۲۶ مورد آمده، برخی غیرمنصرف و برخی منصرف. حضرت صالح به قومش می‌گفت: عبادت خدا کنید، کفر نورزید. وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ (و به سوی ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید). این برای ما هم هست. أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ (آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود به ایشان نرسیده است؟). تکذیب خدا و پیامبر، یکی از خصوصیاتشان بود. امروز، تکذیب رسل و دین مشکل بشر است؛ بسیاری نسبت به معنویت دهن‌کجی می‌کنند.

قوم ثمود امکانات داشتند، قصرهای بزرگ می‌ساختند، اما نابود شدند. بشر بارها خودش را نابود کرده، همچون کتابی که صفحات اول و آخرش گم شده. امروز بشر در مظان نابودی است؛ جنون‌های ادواری، بلایا تکه‌تکه می‌آیند. انسان با نماز، روزه، ذکر و احکام، خود را حصن کند، وگرنه ناگهان بانگی برآید.

درنگ: گناهان مسری، همچون عفونتی فراگیر، جامعه را به تباهی می‌کشاند و مکافات الهی را به دنبال دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش به فلسفه اخلاق و روان‌شناسی گناه پرداخت که نشان‌دهنده اهمیت معرفت و پرهیز از گناهان مسری است. نتیجه، دعوت به تربیت نفسی است که جامعه را از تباهی نجات دهد.

بخش سوم: تربیت نفس و روان‌شناسی مشاوره

هر چه عشق دارید در شعر و عرفان بریزید، زیرا زن و زندگی لایه‌های نازکی‌اند که ناامیدی می‌آورند. انسان‌های غیرمعمولی در این‌ها خراب یا خسته می‌شوند. از منظر روان‌شناسی، کسی که درآمد میلیاردی دارد اما هزینه صد تومانی، اذیت می‌شود؛ محتوای الهی باید در اشک و آه نیمه‌شب ریخته شود تا شعر باز شود. خود را پیدا کن، وگرنه پول و زن مشکل حل نمی‌کند. انرژی زیاد همچون اسید است؛ باید با خودزنی شبانه، به نوشتن برسی. توکل شل است؟ راه را پیدا کن، ساختار را اتو بکش، تو آدم دیگری هستی.

عصبانیت: عوامل را بررسی کن؛ کار زیاد کم کن، تفریح زیاد کم کن، مشکل معده درمان کن. چکاپ کن، اگر ماند، تفریح، گردش، خلوت، ورزش، آب بهترین است. راه درست را تست کن؛ آثار را ببین، با پخته مشورت کن.

استرس: بخشی از رنج از کوتاهی‌هاست، بخشی طبیعی همچون استرس امتحان که تمرکز می‌دهد.

معنویت: نفس نسبت به مفاسد صافی داشته باشد؛ مسجد، نماز جماعت، قرآن، دعا، سجده صافی‌اند.

سلامت: نفس را خراطی کن، آلودگی‌ها بتراش. روزه برای زدودن مواد زائد مفید است، اما برای شرك‌ها کمتر. اضافه وزن همچون حمل آدمی است؛ ثقل می‌آورد. شرك‌ها قدرت می‌گیرند بدون دادن چیزی؛ حاملگی قدرت کم می‌کند اما بچه می‌آورد، شرك‌ها شیطان. دلبستگی به اولاد و مال کم کن تا سبک‌بال شوی. برای فهم مجردات، رژیم غذایی اصلاح کن، وزن متعادل، با شرك‌ها مبارزه. غیر ابد چیزی نمی‌ماند؛ زن و بچه اگر خوب، دشمنی نکنند ممنونیم.

موفقیت و معرفت: معرفت زور نمی‌خواهد، آگاهی می‌خواهد. توفیق، حلال‌خوری، مربی لازم است. زرنگ‌ها همیشه در چاله‌اند؛ طمع دارند. معرفت هدف شناختن، مسیر درست، مربی آگاه است. همه موفق نمی‌شوند، همچون فوتبال. ولایت فهمیدن: هدف بلند (خدا و پیامبر)، مسیر صراط مستقیم، مربی درست، صدق، بدون زرنگی و طمع. شرط نکن، شک نکن؛ اگر شرط کردی تاجر، شک کردی کافر. طمع گرفت؟ اصلاح کن، تدريجي است. غفلت فرقی ندارد؛ رشد همچون میوه، شرط و شک خراب می‌کند.

اراده: ورزش، نظافت، دوش آب خنک، نماز جعفر طیار گاه بخوان.

رفتار درمانی: جاهل مفرط یا مفریط است؛ دقت کن، مشکلات را ساده رها نکن.

رفتاری و تربیتی: در سوره شمس، خداوند با انصاف قسم می‌خورد بدون ذکر دین. قسم به مخلوقات: شمس، قمر، نهار، لیل، سماء، ارض، نفس. وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (سوگند به خورشید و پرتوش، و به ماه چون تابان شود، و به روز چون [جهان را] روشن گرداند، و به شب چون آن را فروپوشد، و به آسمان و آن کس که آن را برافراشت، و به زمین و آن کس که آن را بگسترد، و به نفس و آن کس که آن را درست کرد، پس پلیدی و پرهیزگاری‌اش را به آن الهام کرد، که هر کس آن را پاک گردانید رستگار شد، و هر که آلوده‌اش ساخت نومید گردید). رستگار کسی که نفس را تزکیه کند، گمراه کسی که آلوده سازد.

شخصیت حضرت ابوطالب: در داستان ابرهه، ابوطالب با جبروت آمد، شترها خواست، گفت: من رب شترهایم، خدا رب بیت است. این شستشوی مغزی بود.

مثبت‌گرا: قسم‌ها برای فهم قانون: مسلط بر نفس رستگار، نه مسلط گمراه. تزکیه لازم است؛ نفس بدون آن حیوان یا مردار است. انسان یا حیوان زنده، یا مردار، یا با تزکیه انسان.

تطبيقى: در والعصر، انسان در خسران مگر ایمان و عمل صالح. تزکیه از حیوانیت خارج می‌کند. ظاهر فریبنده است؛ زنگوله به گوسفند دلیل انسانیت نیست.

مثبت‌گرا: قانون کلی: نفس پاک رستگار، آلوده گمراه. اعمال برای مهار نفس است؛ نمازها برای رها نکردن نفس.

تربیتی و مثبت‌گرا: قسم‌ها برای تأکید: درست مثل روشنایی شمس. نفس آلوده، سنگین؛ اعمال برای تزکیه.

درنگ: تربیت نفس، همچون خراطی چوب، آلودگی‌ها را می‌تراشد و انسان را به سوی سبک‌بالی و معرفت سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش به تربیت نفس و ابعاد روان‌شناختی آن پرداخت که پایه موفقیت معنوی است. نتیجه، تأکید بر تزکیه مداوم برای رهایی از آلودگی‌هاست.

نتیجه‌گیری کلی

در این کتاب، روان‌شناسی راستین با رویکرد عرفانی و دینی بررسی شد. از دل الهی تا تربیت نفس، همه به سوی معرفت الهی هدایت می‌کنند. امید است این تبیین، به درک ژرف‌تری منجر شود.

با نظارت صادق خادمی