در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 167

متن درس

html

روان‌شناسی راستین: تحلیل عرفانی و قرآنی معرفت نفس و تربیت نفس

روان‌شناسی راستین: تحلیل عرفانی و قرآنی معرفت نفس و تربیت نفس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 167)

مقدمه: کاوش در عمق نفس انسانی و الهام الهی

در این نوشتار، با نگاهی عمیق به روان‌شناسی معرفت نفس و تربیت آن، بر پایه آیات قرآن کریم و تعالیم عرفانی، به بررسی ابعاد وجودی انسان پرداخته می‌شود. نفس انسانی، همچون اقیانوسی ژرف که امواج خیر و شر در آن تلاطم دارند، نیازمند شناخت و تربیت است تا به ساحل رستگاری رسد. این کاوش، انسان را به عنوان موجودی دوگانه، با صبغه‌ای ناسوتی و ملکوتی، معرفی می‌کند و نقش الهام الهی را در هدایت او برجسته می‌سازد.

بخش نخست: الهام الهی و دوگانگی نفس

شناخت نفس و الهام فجور و تقوا

قرآن کریم در سوره شمس، با بیان وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ۝ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد، سپس به آن فجور و تقوایش را الهام کرد، نفس انسانی را به عنوان معرکه‌ای عظیم معرفی می‌کند. این نفس، که با تفخیم بیان شده، نه نکره است، بلکه گستره‌ای وسیع دارد. فجور، به معنای دریدگی‌ها و پرده‌دری‌ها، و تقوا، به معنای پرهیزگاری و نیکی‌ها، هر دو توسط خداوند به انسان الهام شده‌اند. این الهام، چنان عمیق است که انسان بدون نیاز به انبیا و قرآن، خیر و شر را می‌فهمد، همچون کودکی که بدون آموزش، گرسنگی و سیری، سردی و گرمی را تشخیص می‌دهد.

انبیا و قرآن، نقش تذکر و ارشاد دارند، نه تأسیس چیزی نو؛ دین، همان فطرت انسانی را یادآوری می‌کند، تو گویی آینه‌ای است که گرد و غبار فراموشی را از چهره معرفت می‌زداید. هر آنچه علما می‌دانند، در ذهن همگان نهفته است، تنها عبارت‌ها و زبان‌ها متفاوت‌اند. این الهام، حتی به نوزادان رسیده، آنان بدون مدرسه و قانون، بسیاری چیزها را می‌فهمند. انسان در جنگلی تنها، با مراجعه به خود، زشتی و زیبایی، خیر و شر را تشخیص می‌دهد، همچون طعمی که بدون نام‌گذاری، شیرینی و ترشی را حس می‌کند.

این بار سنگین، در روز قیامت آشکار می‌شود؛ انسان نمی‌تواند ادعای نادانی کند، زیرا خداوند همه چیز را در دل او نهاده. وحی به انبیا، ظهور همین الهام است که به انسان‌ها رسیده. اما چرا فجور مقدم بر تقوا ذکر شده؟ این تقدم، انسان را به احساس خطر وا می‌دارد، گویی خداوند واقعیات را بدون شیرینی‌کاری بیان می‌کند. فجور، کلاس اول وجودی انسان است، و بسیاری در آن می‌مانند، استاد بدکاری می‌شوند، در حالی که تقوا نیازمند تلاش است.

یازده قسم در سوره شمس، همه به مخلوقات، نه به خداوند، برای تأکید بر این واقعیات است. ترجمه‌های قرآن گاهی ناقص‌اند، اما عمق آن، سیاست‌بازی نیست، بلکه بیان حقایق است. این سوره، انسان را به تفکر در نفس و قوایش وا می‌دارد.

درنگ: الهام الهی، خیر و شر را در فطرت انسان نهاده، و دین تنها تذکر است؛ این بار مسئولیت را سنگین می‌کند، زیرا نادانی عذری نیست.

دو چهره انسان: ناسوتی و ملکوتی

انسان، موجودی واحد نیست، بلکه دو صیغه دارد: چهره ناسوتی و مادی، و صبغه ملکوتی و الهی. این دوگانگی، پیچیدگی خاصی دارد که انسان اغلب از آن غافل است. همه انسان‌ها، از گناهکاران تا اولیا، این دو صبغه را دارند. لحظه‌ای با خود، لحظه‌ای با حق؛ این دو، انسان را تنها نمی‌گذارند.

در سوره شمس، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ۝ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا، به راستی رستگار شد کسی که آن را پاکیزه کرد، و زیانکار شد کسی که آن را به خاک آلود، دو حرکت در انسان را بیان می‌کند. قرآن کریم، با إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا، ما راه را به او نمایاندیم خواه سپاسگزار باشد خواه ناسپاس، این دو راه را تأیید می‌کند.

فطرت الهی، فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا، فطرت خدایی که مردم را بر آن سرشته است، با خسران انسان، إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ، به راستی انسان دستخوش زیان است، جمع می‌شود. از انعقاد نطفه، دو نهال در انسان می‌روید: نهال الهی و نهال مادی. تقویت یکی، دیگری را ضعیف می‌کند. اولیا، نهال ناسوتی را ضعیف کرده، به الهام و وحی می‌رسند.

انسان‌های عادی، با ریاضت، گناه را ترک می‌کنند، اما اولیا نمی‌توانند گناه کنند؛ برای آنان، گناه همچون کاری طاقت‌فرسا است. امام سجاد علیه‌السلام در پایان رمضان، غمگین می‌شود، گویی عزیزی را از دست می‌دهد. مؤمنان با ریاضت دروغ نمی‌گویند، اما اولیا نمی‌توانند دروغ بگویند. حضرت یوسف علیه‌السلام، زندان را بر گناه ترجیح می‌دهد: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ، پروردگارا زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه مرا بدان می‌خوانند.

اولیا ریاضت نمی‌کشند تا گناه نکنند؛ نفس مادی در آنان مطیع است. در اهل دنیا، ناسوت حاکم است، و ملکوت ضعیف. عارفی با قل و زنجیر، زور خود را به نفس می‌رساند.

درنگ: دوگانگی ناسوتی و ملکوتی در انسان، کلیدی برای درک رفتارهای اوست؛ تقویت ملکوت، ناسوت را مهار می‌کند و به رستگاری منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تأکید بر الهام الهی و دوگانگی نفس، نشان داد که تربیت نفس، فرآیندی برای غلبه بر فجور و تقویت تقواست. قرآن کریم، همچون چراغی هدایت‌گر، انسان را به سوی معرفت فطری می‌برد.

بخش دوم: روان‌شناسی جامعه و معرفت نفس

اکثریت و عدم تعقل

قرآن کریم با دموکراسی امروز سازگار نیست؛ بیش از صد آیه، اکثریت را مزمت می‌کند: أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ، بیشترشان تعقل نمی‌کنند؛ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ، بیشترشان ایمان نمی‌آورند. اکثریت دیوانه نیستند، اما عقلشان کار نمی‌کند؛ نفس فرمان می‌دهد، دل کار می‌کند، و دل دنیاست.

فطرت الهی با عمل متفاوت است؛ عمل، رستگار کسی است که نفس را تزکیه کند. بسیاری اعمال به فتوای دل است، نه حکم الهی. در محشر، اقْرَأْ كِتَابَكَ، کتابت را بخوان، اعمال برای دل بوده، نه خدا. در رمضان، هوس‌های افطار، روزه را باطل می‌کند.

انسان‌ها از سنگینی اعمال غافل‌اند. خداوند با یازده قسم، تأکید می‌کند: تزکیه کن، خودت را پاک کن. توطئه با جواب متفاوت است؛ الهام ریخته، حالا عمل کن.

محبوبین مشکل دل ندارند، اما محبین دارند. بزرگان همچون آدم، یونس، هود، ابراهیم علیهم‌السلام دل داشتند، اما کار سنگین است. مسجد همچون باشگاهی الهی است، اما پس از پنجاه سال، پیشرفت کم است؛ عصبانیت زود، گناه آسان.

پس از پنجاه سال نماز، خدا، پیغمبر، امام، ملائکه ندیده، فقط دل دیده: کجا بنشینم، ثواب بیشتر کجاست.

درنگ: اکثریت، پیروی از دل می‌کنند نه عقل؛ تربیت نفس، انسان را از این دام رها می‌سازد.

زبان قرآن و تقدم فجور

خداوند با یازده قسم، تأکید می‌کند: رستگار کسی که نفس را رام کند. فطرت الهی را بیاب؛ فجور مقدم به اعتبار ناسوت است، زیرا از ماده شروع می‌کنیم. در إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا، شاکر مقدم است، زیرا در راه، خطر کمتر.

آرزوها، خیالات، هواها اگر در سلوک بررسی شوند، بسیاری خوب‌ها بدند. عارفی آرزو داشت عور وارد محشر شود، تا خجالت نکشد. امیرمؤمنان پا در دنیا نگذاشت.

این سوره، الهام فجور، تزکیه، تقوا، خسران را زمینه عمل می‌داند. اگر انسان خود را رها کند، زورش نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش دوم

روان‌شناسی جامعه نشان می‌دهد که اکثریت از تعقل بازمانده؛ زبان قرآن، پیچیده و مدرن، انسان را به رشد فطرت وا می‌دارد.

بخش سوم: اعمال و خسران نفس

اعمال و دسیسه‌های نفسانی

اعمال همچون امروز اگر زور نرسد، فردا دیر است. خسران، حرمان است؛ دسیسه‌ها، انسان برای خود می‌سازد. دنیا دسیسه شده؛ چک، سفته، شغل، نماز برای رفع خستگی.

امام سجاد علیه‌السلام پیش از اذان، رنگ می‌پرید. مردم در نماز می‌خارانند، چشم می‌چرخانند؛ اولیا ничего نمی‌بینند.

درنگ: اعمال بدون توجه، خسران می‌آورد؛ تربیت نفس، اعمال را معنادار می‌کند.

معماری نفس و شناسایی رب

یازده قسم برای بیان مشکل؛ سوگند به نفس و معمارش. نفس، معمار دارد؛ الهام فجور و تقوا. رستگار کسی که تزکیه کند.

رب هر انسان متفاوت؛ باید رب خود را بشناسد. در قبر، مردن چندباره؛ برخی زنده به گور می‌شوند، دست و پا می‌زنند.

تابوت سه بار بلند کردن، برای مرگ آرام. خاک با پشت بیل، آرام بریزید.

تلقین، مرده‌شور می‌گوید: علما نتوانستند، من چگونه؟ خداوند با یازده قسم و پنج ضرب نتوانست.

نفس را بشناس: رب، اسم واقعی.

جمع‌بندی بخش سوم

اعمال دسیسه‌وار، خسران می‌آورد؛ شناسایی رب و معماری نفس، کلیدی برای رستگاری است.

بخش چهارم: مکر الهی و عذاب قوم ثمود

ترس از نعمت‌ها و مکر خدا

از ضعیف و نعمت‌ها بترس؛ خداوند مکر می‌کند، نعمت می‌دهد تا پروار کند. خیروالماکرین است.

گوسفندان پروار، مکر می‌شوند؛ علف جلوی گوسفند، به سلاخ‌خانه می‌برد.

درنگ: نعمت‌ها گاهی مکرند؛ ترس از آنها، بخشی از تربیت نفس است.

قوم ثمود و تکذیب

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا، ثمود به سبب سرکشی‌اش دروغ پنداشت. اشقی آمد، ناقه را کشتند. خداوند عذاب آورد، یکی زنده نماند.

ثمود در ۲۶ آیه و ۱۱ سوره آمده؛ مردم متمدن، قصرها، سبزه‌زارها، اما از غنا بيچاره شدند. فقر کفر می‌آورد، غنا استکبار.

اروپا و غرب، با غنا، ۸۰ درصد اختلالات روانی دارند.

ناقه معجزه، آب یک ملت می‌خورد.

جمع‌بندی بخش چهارم

مکر الهی در نعمت‌ها، و عذاب ثمود، هشداری برای تربیت نفس است.

بخش پنجم: شب قدر و آثار آن

فرق امور حکیم در شب قدر

در سوره دخان، فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ، در آن شب هر امری حکیمانه جدا می‌شود. معدل‌گیری اعمال سال است، نه حل مشکل با یک شب.

إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ، ما هشداردهنده بودیم.

درنگ: شب قدر، معدل‌گیری حکیمانه اعمال است؛ تربیت نفس در طول سال ضروری است.

جمع‌بندی بخش پنجم

شب قدر، نقطه‌ای برای تعیین سرنوشت بر پایه اعمال است.

بخش ششم: قرب به خود و شناخت

شناخت خود

نسبت به شب قدر، خود را بشناس: تو کیستی؟ نه پسر فلانی، خودت کجایی؟ بدون قرب به خود، از امام هم استفاده نمی‌کنی.

جمع‌بندی بخش ششم

قرب به خود، پایه معرفت است.

بخش هفتم: نفله کردن و برزخ

نفله نکردن فیض

خداوند دائم‌الفیض است؛ فیض‌ها نفله نمی‌شوند. در برزخ، آنچه نفله کردی، جمع می‌شود. شهدا رزق می‌خورند، برخی خون دل.

صدقات جاریه در برزخ به کار می‌آید.

درنگ: نفله اعمال در برزخ جبران می‌شود؛ تربیت نفس، فیض را حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

برزخ، جای کار است؛ نفله نکن.

بخش هشتم: انطباق و استجماع

انطباق اراده با فعل

در سلوک، انطباق توجه با فعل لازم است؛ نفس لغزنده، همچون اسب چموش. کثرت کار، عدم تمایل، انطباق را کم می‌کند.

نماز سنگین نکن؛ قربت در عبادت، کلیدی است.

استجماع، بالاتر از انطباق.

درنگ: انطباق اراده با فعل، آثار اعمال را ظاهر می‌کند؛ بدون آن، وصول نیست.

جمع‌بندی بخش هشتم

انطباق، پایه سلوک محبین است.

جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با کاوش در روان‌شناسی معرفت نفس و تربیت آن، بر پایه قرآن کریم، انسان را به سوی رستگاری هدایت می‌کند. نفس، با الهام الهی، نیازمند تزکیه است تا از خسران رها شود.

با نظارت صادق خادمی