متن درس
html
روانشناسی راستین: تحلیل عرفانی و قرآنی معرفت نفس و تربیت نفس
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 170)
مقدمه
روانشناسی راستین، رویکردی عمیق و چندوجهی به شناخت و تربیت نفس انسانی ارائه میدهد که ریشه در تعالیم قرآنی و معارف عرفانی دارد. این اثر، با تکیه بر سخنان استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مفاهیم بنیادین معرفت نفس و تربیت آن میپردازد.
بخش یکم: انانیت و گذار از خودمحوری به خدامحوری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰)
مفهوم انانیت در سلوک عرفانی
انانیت، به معنای خودبینی و خودمحوری، یکی از مفاهیم کلیدی در سلوک عرفانی است که در دو مقام متعالی فنا و بقا مورد بررسی قرار میگیرد. در مقام فنا، انسان خود را در مرتبهای از تواضع میبیند که با عبارت أنا أقل الأقلین (من کمتر از کمترها هستم) توصیف میشود. این مقام، نشاندهنده آگاهی انسان از ضعف و نقص ذاتی خویش است. اما در مقام بقا، انانیت بهکلی محو شده و انسان به اقتدار الهی متصل میگردد، چنانکه در عبارت فلك الحمد (حمد از آن توست) متجلی میشود. این گذار، از خودمحوری به خدامحوری، سفری است که سالک را از دام خودبینی به سوی وحدت با حقیقت الهی رهنمون میسازد.
در ظرف فنا، انانیت به معنای ضعف و نقص انسانی است که انسان را به خود مشغول میکند. این خودمحوری، مانند سایهای است که بر آگاهی انسان میافتد و او را از حقیقت دور میسازد. اما در ظرف بقا، با رفع این سایه، انسان به نور اقتدار الهی میرسد و خود را در برابر عظمت حق ناچیز مییابد. این تحول، مانند گلی است که در خاک تذلل میروید و در آفتاب بقا به شکوفایی میرسد.
| درنگ: انانیت در مقام فنا، خودآگاهی ناقص است که انسان را در دام خودبینی نگه میدارد، اما در مقام بقا، این خودآگاهی به وحدت با حقیقت الهی منجر میشود. |
تفاوت انانیت در معصوم و غیرمعصوم
انانیت در معصوم و غیرمعصوم تفاوتهای بنیادینی دارد. در معصوم، انانیت در ظرف فنا به تذلل و سجده تبدیل میشود، چنانکه او خود را در برابر حق به تمامی فروتن میبیند. اما در غیرمعصوم، انانیت به دلیل وجود جعل مماثل (خودبینی مشابه خدا) به شرك میانجامد. این شرك، در ادعای مالکیتهای مادی نظیر کوزتی (کوزهام)، بیتی (خانهام) یا زندگیام تجلی مییابد. این ادعاها، مانند زنجیرهایی هستند که انسان را به دنیای مادی میبندند و او را از حقیقت الهی دور میکنند.
از منظر روانشناسی شناختی، انانیت در غیرمعصوم به مثابه تحریفی شناختی است که انسان را به سوی خودمحوری و دوری از حقیقت سوق میدهد. در مقابل، معصوم با عصمت خویش، این خودمحوری را به عبودیت تبدیل میکند، مانند رودی که از سرچشمه پاکی سرچشمه میگیرد و به دریای حقیقت میپیوندد.
نقش ذکر در رفع انانیت
ذکر، به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تربیت نفس، نقش مهمی در رفع انانیت ایفا میکند. ذکر سُبْحَانَ اللَّهِ، به معنای «منزه است خداوند»، به دلیل فقدان انانیت، از اذکاری مانند أنا المسکین (من مسکینم) یا أنا الفقیر (من فقیرم) برتر است. این اذکار، هرچند به ظاهر تواضع را نشان میدهند، اما همچنان رگهای از خودمحوری را در خود دارند، زیرا ضمیر «أنا» در آنها حضور دارد.
ذکر سُبْحَانَ اللَّهِ، مانند نسیمی است که غبار خودبینی را از آیینه دل میزداید و انسان را به سوی توحید و خلوص هدایت میکند. از منظر روانشناسی ذهنآگاهی، این ذکر تمرینی است برای تمرکز بر حقیقت الهی، که ذهن را از خودمحوری آزاد کرده و به سوی خودآگاهی متعالی رهنمون میسازد.
خطر رجزخوانی معنوی
ذکرهایی مانند سُبْحَانَكَ (تو منزهی) و لك الحمد (حمد از آن توست)، اگر با نیت خالص ادا نشوند، میتوانند به رجزخوانی معنوی و تکبر منجر شوند. این نوع ذکر، اگر با نیت خودنمایی یا اقتدار کاذب باشد، به جای تواضع، به خودمحوری معنوی میانجامد. مانند جنگجویی است که به جای فروتنی در برابر حق، شمشیر خودستایی را برمیکشد.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این پدیده به مثابه خودنمایی معنوی است که به جای تقویت ارتباط با خدا، به نمایش اقتدار منجر میشود. سالک باید هوشیار باشد که ذکر او از سر اخلاص باشد، نه از سر خودنمایی، تا به جای شکستن کمرش در برابر حقیقت، به مقام قرب الهی نائل آید.
جمعبندی
انانیت، به عنوان مانعی در مسیر سلوک عرفانی، در دو مقام فنا و بقا بررسی شد. در مقام فنا، انانیت به ضعف و نقص انسانی اشاره دارد، اما در مقام بقا، با محو انانیت، انسان به اقتدار الهی متصل میشود. ذکر سُبْحَانَ اللَّهِ، با حذف خودمحوری، راه را برای توحید هموار میکند، در حالی که اذکاری مانند أنا المسکین همچنان رگههایی از خودبینی را حفظ میکنند. سالک باید از رجزخوانی معنوی پرهیز کند و با اخلاص، به سوی حقیقت گام بردارد.
بخش دوم: تجدد امری و غفلت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱)
تجدد امری و ماهیت هستی
هستی انسان و عالم، به تجدد امری وابسته است؛ یعنی هر لحظه در حال نو شدن و تحول است. این تجدد، مانند جریانی است که هیچگاه ساکن نمیماند و هر لحظه، فرصتی تازه برای رشد و کمال فراهم میکند. اما غفلت، مانند سدی است که این جریان را متوقف میسازد و انسان را از درک حقیقت بازمیدارد. قرآن کریم در این باره میفرماید: تَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (اگر راست میگویید، مرگ را آرزو کنید) (سوره بقره، آیه ۹۴). این آیه، انسان را به تأمل در لحظهلحظه زندگی و پرهیز از غفلت دعوت میکند.
غفلت، مانند زرگری است که طلای زیر پای خود را نمیبیند و آن را به باد میدهد. انسان غافل، ارزش لحظات و اعمال خود را از دست میدهد، مانند کسی که گنجی گرانبها را در خاک پنهان میکند و از آن بیخبر است.
| درنگ: غفلت، انسان را از تجدد امری و درک حقیقت هستی بازمیدارد، مانند زرگری که طلای زیر پای خود را نادیده میگیرد و به باد میدهد. |
ریزشهای وجودی و غفلت
هستی انسان، مانند کارگاهی است که هر لحظه در آن چیزی ساخته یا از دست میرود. انسان غافل، مانند زرگری است که طلاها و نقرههای خود را در زیر پای خود پراکنده میبیند، اما به دلیل غفلت، آنها را جمع نمیکند. این ریزشهای وجودی، مانند ذرات طلا و نقرهای هستند که در اثر بیتوجهی به باد میروند. قرآن کریم در این باره میفرماید: اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (کتابت را بخوان، امروز خودت برای حسابرسی خویش کافی هستی) (سوره اسراء، آیه ۱۴). این آیه، انسان را به تأمل در اعمال و لحظات خود دعوت میکند.
از منظر روانشناسی اگزیستانسیال، غفلت به معنای نادیده گرفتن معنای وجودی و مسئولیتپذیری در برابر لحظات زندگی است. انسان غافل، مانند مسافری است که در مسیر زندگی، گنجهای خود را از دست میدهد و در پایان، با حسرتی عمیق روبهرو میشود.
جمعبندی
تجدد امری، به معنای تحول مداوم هستی، انسان را به سوی کمال دعوت میکند، اما غفلت، این فرصت را از او سلب میکند. انسان باید مانند زرگری هوشیار، طلاها و نقرههای وجودی خود را جمعآوری کند و از هدررفتن آنها جلوگیری نماید. آیات قرآنی، مانند تَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ و اقْرَأْ كِتَابَكَ، انسان را به هوشیاری و تأمل در لحظات زندگی فرامیخوانند.
بخش سوم: استغفار و دفع بلایا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲)
نقش استغفار در تربیت نفس
استغفار، یکی از مهمترین ابزارهای تربیت نفس است که انسان را از بلایا و آفات محافظت میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید: وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ (از پروردگارتان آمرزش بخواهید و سپس به سوی او بازگردید) (سوره هود، آیه ۳). استغفار، مانند آبی زلال است که زنگار گناه و غفلت را از دل میزداید و انسان را به سوی خلوص و پاکی هدایت میکند. انسان با استغفار، نه تنها از گناهان خود توبه میکند، بلکه حتی از خوبیهای خود نیز استغفار میجوید، زیرا ممکن است خوبیهایش نیز با نیت خالص همراه نباشد.
عدم استغفار، مانند بیماریای است که انسان را به سوی آفات و بلایا سوق میدهد. مانند بیماریای که با پیشگیری قابل درمان بود، اما به دلیل غفلت، به جراحی و رنج منجر میشود. انسان باید با استغفار، مانند پزشکی حاذق، روح خود را درمان کند و از بلایا در امان ماند.
| درنگ: استغفار، مانند پزشکی حاذق، روح انسان را از زنگار گناه و غفلت پاک میکند و او را از بلایا و آفات محافظت مینماید. |
استغفار در روابط خانوادگی
استغفار، تنها به رابطه انسان با خدا محدود نمیشود، بلکه در روابط خانوادگی و اجتماعی نیز نقش مهمی ایفا میکند. انسان باید در برابر خطاهای خود در برابر دیگران، بهویژه خانواده، استغفار کند و از آنها طلب بخشش نماید. این استغفار، مانند پلی است که دلها را به هم نزدیک میکند و از کدورتها میکاهد.
عدم استغفار در خانواده، مانند زخمی است که درمان نشود و به عفونت منجر شود. انسان باید با فروتنی، از همسر، فرزندان و دیگران عذرخواهی کند تا روابطش به سوی صلح و آرامش هدایت شود.
جمعبندی
استغفار، به عنوان ابزاری برای تربیت نفس و دفع بلایا، انسان را از غفلت و خودمحوری نجات میدهد. این عمل، نه تنها در رابطه با خدا، بلکه در روابط خانوادگی و اجتماعی نیز ضروری است. انسان با استغفار، مانند باغبانی است که شاخههای خشکیده را هرس میکند تا درخت وجودش به شکوفایی برسد.
بخش چهارم: فخر فروشی و خطر خودنمایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۳)
خطر فخر فروشی در سلوک
فخر فروشی، یکی از موانع اصلی در مسیر تربیت نفس است که قرآن کریم درباره آن میفرماید: وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (وای بر هر عیبجوی طعنهزن) (سوره همزه، آیه ۱). این آیه، انسان را از تمسخر و فخر فروشی نسبت به دیگران برحذر میدارد. فخر فروشی، مانند آتشی است که دل دیگران را میسوزاند و روح خود انسان را نیز تباه میکند.
انسان باید از فخر فروشی به خوبیها، علم، مال یا جایگاه خود پرهیز کند، زیرا این خودنمایی، مانند بادی است که خاکستر ایمان را پراکنده میسازد. سالک واقعی، مانند دریادلی است که حتی در برابر تیغهای بلا، با تواضع و فروتنی میایستد و میگوید: «هنیئاً لی» (گوارایم باد).
| درنگ: فخر فروشی، مانند آتشی است که دل دیگران را میسوزاند و روح انسان را تباه میکند؛ سالک باید با تواضع، از این دام پرهیز کند. |
تواضع در برابر دیگران
تواضع، مانند آبی است که آتش فخر فروشی را خاموش میکند. انسان باید در برابر ضعف و عیب دیگران، با جوانمردی و کرامت رفتار کند و از تمسخر یا تحقیر پرهیز نماید. این تواضع، مانند گلی است که در باغ دل میروید و عطر ایمان را پراکنده میسازد.
جمعبندی
فخر فروشی، مانعی بزرگ در مسیر تربیت نفس است که انسان را از تواضع و خلوص دور میکند. قرآن کریم با آیه وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، انسان را به پرهیز از این خطر دعوت میکند. سالک باید با تواضع و جوانمردی، دل دیگران را حفظ کند و روح خود را به سوی کمال هدایت نماید.
بخش پنجم: واقعیتمحوری در تربیت خانوادگی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۴)
واقعیتمحوری در برابر حقیقتمداری
تربیت خانوادگی باید بر پایه واقعیتهای موجود بنا شود، نه حقیقتهای آرمانی. انسان نپخته، مانند گلی است که هنوز به بار ننشسته و نیاز به مراقبت و صبر دارد. سختگیری و انتظارات غیرواقعی، مانند بادی است که این گل را از ریشه میکند و به پراکندگی میانجامد.
استاد فرزانه میفرمایند که حقیقتمداری بدون توجه به واقعیتها، به شکست و گمراهی منجر میشود. مانند آشپزی است که با حرارت زیاد، غذا را تلخ میکند. تربیت باید با نرمی و انعطاف همراه باشد تا به شکوفایی منجر شود.
| درنگ: تربیت خانوادگی باید بر پایه واقعیتهای موجود بنا شود، نه انتظارات آرمانی، تا از شکست و پراکندگی جلوگیری کند. |
نرمی و انعطاف در تربیت
نرمی و انعطاف، مانند آبی است که خاک خشک را به باغی سرسبز تبدیل میکند. انسان باید در تربیت فرزندان و روابط خانوادگی، با واقعیتهای موجود رفتار کند و از سختگیری پرهیز نماید. این نرمی، مانند نسیمی است که دلها را به هم نزدیک میکند و از تفرقه جلوگیری مینماید.
جمعبندی
تربیت خانوادگی باید بر پایه واقعیتمحوری و نرمی بنا شود. حقیقتمداری بدون توجه به واقعیتها، مانند حرارتی است که غذا را تلخ میکند. انسان باید با انعطاف و محبت، به تربیت فرزندان و حفظ روابط خانوادگی بپردازد.
بخش ششم: شناخت صفات و بالانس معنوی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۵)
شناخت صفات جمالی و جلالی
شناخت صفات درونی انسان، مانند نقشهای است که راهنمای سلوک اوست. انسان باید صفات جمالی (مانند محبت و لطافت) و جلالی (مانند خشم و قاطعیت) خود را شناسایی کند و آنها را با عبادت و ذکر متعادل سازد. این بالانس، مانند آشپزی است که با ترکیب دقیق مواد، طعمی دلانگیز خلق میکند.
انسان باید مانند پزشکی حاذق، صفات خود را بررسی کند و برای هر صفت، ذکری مناسب برگزیند. ذکر یسبحن بالعشی والاشراق (آنها در شامگاه و بامداد تسبیح میگویند)، مانند دارویی است که رذایل را خنثی میکند و فضایل را تقویت مینماید.
| درنگ: شناخت و متعادلسازی صفات جمالی و جلالی، مانند آشپزی حاذقی است که با ترکیب دقیق، طعمی دلانگیز در روح انسان خلق میکند. |
استفاده بهینه از دعا و عبادت
دعاها و عبادات، مانند داروخانهای هستند که برای هر بیماری روحی، دارویی خاص دارند. انسان باید با شناخت صفات خود، دعاها و اذکاری را برگزیند که با وضعیت روحی او همخوانی داشته باشد. خواندن دعاها بهصورت لقلقه زبان، مانند خوردن دارو بدون تشخیص بیماری است که نتیجهای در پی ندارد.
جمعبندی
شناخت صفات جمالی و جلالی و متعادلسازی آنها با دعا و عبادت، انسان را به سوی کمال هدایت میکند. این فرآیند، مانند تراشیدن سنگی است که رگههای طلا و نقره را در خود نهان دارد و با صبر و دقت، به شکوفایی میرسد.
بخش هفتم: خودرضایی و موانع کمال
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۶)
خودرضایی و خوشبینی کاذب
خودرضایی و خوشبینی کاذب، مانند غباری هستند که بر آیینه دل مینشیند و انسان را از دیدن حقیقت بازمیدارد. این خودرضایی، مانند بیماریای است که انسان را از تلاش برای کمال بازمیدارد و او را در توهم پیشرفت نگه میدارد.
انسان باید مانند پزشکی حاذق، روح خود را بررسی کند و از خودنمایی و خودستایی پرهیز نماید. این خودآگاهی، مانند نوری است که تاریکیهای درون را روشن میکند و انسان را به سوی کمال هدایت مینماید.
| درنگ: خودرضایی و خوشبینی کاذب، مانند غباری هستند که آیینه دل را تیره میکنند و انسان را از کمال بازمیدارند. |
تأمل در باطن
انسان باید زمانی را به تأمل در باطن خود اختصاص دهد، مانند کشاورزی که زمین خود را شخم میزند تا آماده کشت شود. این تأمل، انسان را از خودرضایی دور میکند و به سوی خودآگاهی و کمال هدایت مینماید.
جمعبندی
خودرضایی و خوشبینی کاذب، موانع بزرگی در مسیر کمال هستند که انسان را در توهم پیشرفت نگه میدارند. تأمل در باطن، مانند نوری است که این تاریکیها را برطرف میکند و انسان را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
بخش هشتم: نظم و عقل در تربیت نفس
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۷)
نظم و عقل در زندگی
نظم و عقل، مانند ستونهایی هستند که بنای زندگی انسان را استوار میکنند. انسان عاقل، مانند ناخدایی است که کشتی زندگی خود را با نظم و برنامهریزی هدایت میکند. بینظمی، مانند طوفانی است که این کشتی را به سوی پرتگاه میبرد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: أَفَلَا يَعْقِلُونَ (آیا تعقل نمیکنند؟) (سوره یس، آیه ۶۸). انسان باید با عقل و نظم، تمام جنبههای زندگی خود، از عبادت تا روابط خانوادگی، را مدیریت کند. این نظم، مانند نقشهای است که راه را برای رسیدن به مقصد هموار میکند.
| درنگ: نظم و عقل، مانند ستونهایی هستند که بنای زندگی انسان را استوار میکنند و او را از پرتگاه بینظمی نجات میدهند. |
مدیریت عبادت و ذکر
عبادت و ذکر، مانند ابزارهایی هستند که باید با نظم و عقل به کار گرفته شوند. انسان باید با توجه به اقبال و ادبار خود، اذکار و عبادات مناسب را برگزیند، مانند پزشکی که برای هر بیمار، دارویی خاص تجویز میکند.
جمعبندی
نظم و عقل، ابزارهای اصلی تربیت نفس هستند که انسان را از بینظمی و پراکندگی نجات میدهند. مدیریت عبادت و ذکر با توجه به وضعیت روحی، مانند نقشهای است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
بخش نهم: مکر الهی و آزمایش نعمتها
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲)
نعمتها و خطر غفلت
نعمتها، مانند مال و علم، گاه به عنوان مکر الهی عمل میکنند و انسان را به سوی غفلت و تکبر سوق میدهند. قرآن کریم در این باره میفرماید: وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (و از نعمت پروردگارت سخن بگو) (سوره ضحی، آیه ۱۱). این آیه، انسان را به شکرگزاری و آگاهی از نعمتها دعوت میکند تا از دام غفلت و خودبینی در امان ماند.
نعمتها، مانند گنجی هستند که اگر با شکر و مراقبت همراه نباشند، به جای نور، تاریکی به ارمغان میآورند. انسان باید مانند باغبانی هوشیار، از این گنجها محافظت کند تا به جای تکبر، به فروتنی و قرب الهی نائل آید.
| درنگ: نعمتها، اگر با شکر و آگاهی همراه نباشند، مانند گنجی هستند که به جای نور، تاریکی غفلت و تکبر را به ارمغان میآورند. |
شکرگزاری و مدیریت نعمتها
شکرگزاری، مانند کلیدی است که قفل نعمتها را میگشاید و انسان را از خطر مکر الهی حفظ میکند. از منظر روانشناسی شناختی، شکرگزاری به عنوان یک ابزار شناختی، از تحریفهای شناختی مانند خودبزرگبینی جلوگیری میکند و انسان را به سوی خودآگاهی متعالی هدایت مینماید.
جمعبندی
نعمتها، به عنوان آزمایشی الهی، میتوانند انسان را به سوی غفلت و تکبر سوق دهند، مگر آنکه با شکر و آگاهی همراه شوند. انسان باید با شکرگزاری، مانند باغبانی هوشیار، از نعمتهای خود محافظت کند تا به جای بعد، به قرب الهی نائل آید.
نتیجهگیری کلی
روانشناسی راستین، با تکیه بر معارف قرآنی و عرفانی، راهی به سوی شناخت و تربیت نفس انسانی میگشاید. این اثر، با بررسی مفاهیمی چون انانیت، تجدد امری، استغفار، فخر فروشی، واقعیتمحوری، شناخت صفات، نظم و مکر الهی، انسان را به سوی خودآگاهی و کمال هدایت میکند. هر بخش، مانند گلی در باغ معرفت است که با تأمل و مراقبت، به شکوفایی میرسد. انسان باید با هوشیاری، از غفلت و خودمحوری پرهیز کند و با نظم و عقل، مسیر سلوک خود را هموار سازد.
| با نظارت صادق خادمی |