متن درس
روانشناسی اجتماعی و تحولات فرهنگی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 204)
مقدمه
روانشناسی اجتماعی، بهعنوان دانشی که رفتار انسان را در بستر تعاملات جمعی و تأثیرات فرهنگی بررسی میکند، در اندیشه توحیدی استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جایگاهی ویژه دارد. این دانش، با نگاهی عمیق به مفاهیم قدرت، فاعلیت، و تحول اجتماعی، انسان را به سوی کمال وجودی و جامعه را به سوی پویایی و انسجام رهنمون میسازد.
بخش یکم: مبانی قدرت در روانشناسی توحیدی
قدرت، بهمثابه جریانی پویا و چندوجهی، در اندیشه توحیدی استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نهتنها صفتی مادی، بلکه نیرویی معنوی و معرفتی است که در خدمت کمال انسانی و تقرب به پروردگار قرار میگیرد. دستیابی به قدرت، نیازمند فراهمسازی زمینههای علمی، ادراکی، و معنوی است که هر یک، چون حلقههای زنجیری بههمپیوسته، انسان را به سوی تعالی هدایت میکنند. استاد فرزانه تأکید دارند که قدرت، بدون فراهمسازی این زمینهها، چون بذری است که در خاکی نامناسب کاشته شود و میوهای به بار نیاورد.
زمینهسازی برای قدرت
برای دستیابی به قدرت، انسان باید مبادی و زمینههای آن را مهیا سازد. این زمینهها شامل دانش، آگاهی، ابزارهای مادی و معنوی، و حتی بهرهگیری از اذکار و اوراد است. همانگونه که برای کسب ثروت، تلاش و کوشش لازم است، قدرت نیز نیازمند فراهمسازی ابزار و بسترهای مناسب است. استاد فرزانه با تمثیلی زیبا، این فرایند را به کشاورزی تشبیه میکنند که زمین را برای کشت آماده میسازد. بدون آمادهسازی زمین، بذر قدرت به بار نمینشیند. این زمینهها میتوانند مادی باشند، مانند ابزارهای علمی و فناوری، یا معنوی، مانند تفال به قرآن کریم و بهرهگیری از معارف الهی.
درنگ: قدرت توحیدی، در گرو فراهمسازی زمینههای علمی و معنوی است که انسان را از وابستگی به ابزارهای شیطانی بینیاز میسازد.
تمایز قدرت توحیدی و شیطانی
استاد فرزانه، با ظرافتی عالمانه، میان قدرت توحیدی و قدرت شیطانی تمایز قائل میشوند. قدرت توحیدی، در خدمت عدالت، معرفت، و خیر عمومی است، درحالیکه قدرت شیطانی، با سوءاستفاده از اطلاعات و فرصتها، به ظلم و ستم منجر میشود. بهعنوان مثال، فردی که با آگاهی از کمبود آینده یک کالا، آن را احتکار میکند، قدرتی شیطانی به دست میآورد که در تضاد با کمال انسانی است. این تمثیل، چون آینهای روشن، نشاندهنده تفاوت میان قدرت مبتنی بر معرفت و قدرت مبتنی بر خودخواهی است.
جمعبندی بخش یکم
قدرت، در روانشناسی توحیدی، جریانی است که از معرفت، آگاهی، و زمینهسازیهای مادی و معنوی سرچشمه میگیرد. استاد فرزانه تأکید دارند که بدون شناخت مبادی قدرت و فراهمسازی ابزارهای آن، دستیابی به قدرت ممکن نیست. این بخش، با تبیین اهمیت زمینهسازی و تمایز میان قدرت توحیدی و شیطانی، چارچوبی برای فهم عمیقتر این مفهوم ارائه میدهد.
بخش دوم: فرصتشناسی و غافلگیری در دستیابی به قدرت
یکی از اصول کلیدی در روانشناسی قدرت، فرصتشناسی و بهرهگیری از اصل غافلگیری است. استاد فرزانه، با اشاره به سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، نشان میدهند که چگونه فرصتشناسی، پیروزیهای عظیم را در کوتاهترین زمان ممکن به ارمغان میآورد. این اصل، چون ستارهای درخشان در آسمان سیاستگذاری اسلامی، راهنمای قدرتمندان در مسیر موفقیت است.
فرصتشناسی در سیره نبوی
استاد فرزانه، با استناد به سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، فرصتشناسی را بهعنوان یکی از ارکان موفقیت معرفی میکنند. بهعنوان مثال، پیامبر اکرم با پذیرش معاهده با کفار و پناه دادن به ابوسفیان، فرصتی برای جذب مخالفان و تقویت اسلام فراهم آوردند. این اقدام، چون پلی است که از شکافهای اجتماعی عبور کرده و وحدت را به ارمغان میآورد. چنین فرصتشناسیای، نیازمند بصیرتی است که از معرفت توحیدی سرچشمه میگیرد.
درنگ: فرصتشناسی و غافلگیری، چون دو بال پرندهای هستند که قدرت را به سوی قلههای موفقیت پرواز میدهند.
شناخت موانع و رقبا
دستیابی به قدرت، بدون شناخت موانع و رقبا ممکن نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که شناخت دقیق رقبا، موانع، و زمینههای قدرت، از پیشنیازهای موفقیت است. این شناخت، چون چراغی در تاریکی، مسیر را روشن میسازد و از گمراهی جلوگیری میکند. بدون این آگاهی، تلاشها به فرسایش میانجامد و نتیجهای جز ناکامی به بار نمیآورد.
جمعبندی بخش دوم
فرصتشناسی و غافلگیری، بهعنوان دو اصل بنیادین در روانشناسی قدرت، از سیره نبوی الهام گرفتهاند. این اصول، با شناخت دقیق موانع و رقبا، انسان را به سوی موفقیت هدایت میکنند. استاد فرزانه با تبیین این مفاهیم، راهکارهایی عملی برای قدرتمند شدن در بستر معرفت توحیدی ارائه میدهند.
بخش سوم: نقد فرهنگ کار فرسایشی و اهمیت علم به زندگی
در روانشناسی اجتماعی، فرهنگ کار فرسایشی یکی از موانع اصلی پیشرفت شناخته میشود. استاد فرزانه، با نقدی عمیق بر این فرهنگ، تأکید دارند که کار بدون آگاهی و کیفیت، چون چرخیدن بیهدف در گردابی است که انسان را به سوی خستگی و ناکامی میکشاند.
فرسایش در کار و فقدان کیفیت
استاد فرزانه، با تمثیلی از کشتیگیرانی که بدون فن و تکنیک، تنها با زور بازو به میدان میروند، فرهنگ کار فرسایشی را نقد میکنند. چنین کاری، نهتنها نتیجهای به بار نمیآورد، بلکه انسان را به سوی فرسودگی و ناکامی سوق میدهد. بهجای کار زیاد، باید علم به کار و کیفیت آن را در اولویت قرار داد. این اصل، چون نوری است که مسیر درست را از بیراهه جدا میسازد.
درنگ: کار بدون علم و کیفیت، چون تراشیدن چوبی خشک است که جز خاک اره، ثمری ندارد.
علم به زندگی، کلید موفقیت
استاد فرزانه تأکید دارند که علم به زندگی، از علم به علوم دیگر مقدم است. انسان ممکن است دانشهای بسیاری بیاموزد، اما بدون علم به زندگی، در زیست روزمره خود ناکام میماند. این علم، چون نقشهای است که مسیر سعادت را ترسیم میکند و انسان را از سردرگمی نجات میدهد. برای مثال، فردی که تغذیه را میشناسد، اما علم به تغذیه ندارد، به بیماریهای جسمانی گرفتار میشود.
جمعبندی بخش سوم
نقد فرهنگ کار فرسایشی و تأکید بر علم به زندگی، از مهمترین آموزههای استاد فرزانه در روانشناسی اجتماعی است. این بخش، با تبیین اهمیت کیفیت در کار و آگاهی در زندگی، راهکارهایی برای ارتقای سطح زندگی فردی و اجتماعی ارائه میدهد.
بخش چهارم: اصلاح عناصر فرهنگی و فقه نظاممند
اصلاح عناصر فرهنگی نظیر ادبیات، شعر، نثر، و موسیقی، بهعنوان ضرورتی برای تحول اجتماعی، در اندیشه استاد فرزانه جایگاهی ویژه دارد. همچنین، فقه نظاممند، برخلاف فقه فردی، میتواند نیازهای جامعه مدرن را برآورده سازد.
اصلاح ادبیات و هنر
استاد فرزانه، با تأکید بر اصلاح ادبیات، شعر، نثر، و موسیقی، این عناصر را چون ستونهای بنای فرهنگ یک جامعه میدانند. اصلاح این عناصر، به تقویت هویت جمعی و انسجام اجتماعی منجر میشود. برای مثال، ادبیاتی که با معنا و فصاحت همراه باشد، چون جویباری زلال، ذهن و روح جامعه را سیراب میکند.
درنگ: ادبیات و هنر، چون آینههایی هستند که هویت و روح یک جامعه را بازتاب میدهند.
فقه نظاممند در برابر فقه فردی
فقه فردی، که بر احکام شخصی متمرکز است، نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه مدرن باشد. استاد فرزانه، با نقد این رویکرد، فقه نظاممند را پیشنهاد میکنند که به توصیف و تحلیل اجتماعی میپردازد. این فقه، چون نقشهای جامع، روابط اجتماعی را تنظیم کرده و از فردگرایی میکاهد.
جمعبندی بخش چهارم
اصلاح عناصر فرهنگی و حرکت به سوی فقه نظاممند، دو رکن اساسی برای تحول جامعه اسلامی هستند. این بخش، با تبیین نقش ادبیات و فقه در ارتقای فرهنگ، راهکارهایی برای ایجاد جامعهای پویا و مدرن ارائه میدهد.
بخش پنجم: تحول اجتماعی و پویایی ذاتی
تحول اجتماعی، در گرو پویایی ذاتی موجودات و همسویی آنها با جریان عالم هستی است. استاد فرزانه، با تأکید بر حرکت ذاتی موجودات، جامعه را به سوی پویایی و پیشرفت دعوت میکنند.
حرکت ذاتی و تحول اجتماعی
استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (القصص: ۸۸)، تأکید دارند که در عالم هستی، سکون وجود ندارد و همهچیز در حال حرکت است. این حرکت، چون جریانی خروشان، انسان و جامعه را به سوی کمال هدایت میکند. تحول اجتماعی، هنگامی رخ میدهد که جامعه با این جریان همسو شود.
درنگ: تحول اجتماعی، چون موجی است که با همسویی با جریان هستی، به ساحل کمال میرسد.
تناهی و لایتناهی در موجودات
هر موجودی در عالم، به وصف تناهی، لایتناهی است. استاد فرزانه، با تمثیلی از ذرهای کوچک که احکام و عقبهای نامحدود دارد، این مفهوم را تبیین میکنند. انسان، چون ذرهای در عالم، با شناخت ظرفیتهای لایتناهی خود، میتواند به مراتب بالای وجودی دست یابد.
جمعبندی بخش پنجم
تحول اجتماعی، با پویایی ذاتی و شناخت ظرفیتهای لایتناهی موجودات، ممکن میشود. این بخش، با تبیین حرکت ذاتی و تناهی و لایتناهی بودن موجودات، راهکارهایی برای ایجاد جامعهای پویا و پیشرو ارائه میدهد.
بخش ششم: نقش فلسفه و حکمت در سیاستگذاری
فلسفه و حکمت، بهعنوان ابزارهایی برای سیاستگذاری عادلانه و پایدار، در اندیشه استاد فرزانه جایگاهی ویژه دارند. سیاستمدار، بدون حکمت نظری و عملی، نمیتواند جامعه را به سوی کمال هدایت کند.
فلسفه و سیاستگذاری
استاد فرزانه تأکید دارند که سیاستمدار باید فیلسوف باشد تا با دیدگاهی کلنگر، تصمیماتی عادلانه اتخاذ کند. فقدان فلسفه، به بیاعتباری سیاستمداران منجر میشود، چنانکه در جوامع امروزی، سیاستمداران به دلیل نبود حکمت، از اعتبار اجتماعی برخوردار نیستند.
درنگ: سیاستمداری بدون فلسفه، چون کشتی بدون سکان است که در امواج گمراهی سرگردان میشود.
فقدان فردیت در فلسفه هستی
در فلسفه هستی، چیزی به نام فرد وجود ندارد. استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه ﴿نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ (الحجر: ۹)، تأکید دارند که انسانها بهعنوان بخشی از یک کل واحد، با عالم همنفس و همحرکتاند. این دیدگاه، حس تعلق به جامعه را تقویت کرده و انسان را به سوی رشد وجودی هدایت میکند.
جمعبندی بخش ششم
فلسفه و حکمت، بهعنوان ارکان سیاستگذاری، جامعه را به سوی عدالت و کمال هدایت میکنند. این بخش، با تبیین نقش فلسفه و فقدان فردیت در هستی، چارچوبی برای سیاستگذاری مبتنی بر حکمت ارائه میدهد.
بخش هفتم: نقاط ضعف امت اسلامی و راهکارهای اصلاح
امت اسلامی، با چالشهایی نظیر ضعف در بهداشت، کمبود ترویج علم، و ترس از شناخت خداوند و قرآن کریم مواجه است. استاد فرزانه، با نقدی عمیق بر این نقاط ضعف، راهکارهایی برای اصلاح ارائه میدهند.
ضعف در بهداشت
استاد فرزانه، با اشاره به ضعف در بهداشت عمومی در جوامع اسلامی، تأکید دارند که این مشکل، ریشه در کمتوجهی علم دینی به این موضوع دارد. بهداشت، چون جریانی زلال، سلامت جسمانی و روانی جامعه را تضمین میکند و فقدان آن، به بیماریها و ناکامیها منجر میشود.
درنگ: بهداشت، چون آبی زلال است که سلامت جامعه را سیراب میکند و فقدان آن، به خشکی و ناکامی میانجامد.
کمبود ترویج علم
استاد فرزانه، با نقد کمبود ترویج علم در جوامع اسلامی، تأکید دارند که علم، چون نوری است که تاریکی جهل را میزداید. بدون ترویج علم، جامعه در گرداب عقبماندگی گرفتار میشود.
ترس از شناخت خداوند و قرآن کریم
ترس از شناخت خداوند و قرآن کریم، یکی از موانع اصلی رشد معنوی امت اسلامی است. استاد فرزانه تأکید دارند که شناخت خداوند و قرآن، چون کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش هفتم
نقاط ضعف امت اسلامی، از جمله ضعف در بهداشت، کمبود ترویج علم، و ترس از شناخت خداوند و قرآن کریم، موانعی هستند که با اصلاح و آگاهی میتوان آنها را برطرف کرد. این بخش، با ارائه راهکارهایی برای رفع این کاستیها، به سوی جامعهای پویا و پیشرفته رهنمون میشود.
نتیجهگیری کلی
روانشناسی اجتماعی در اندیشه استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، رویکردی جامع و توحیدی به رفتار انسانی و تحولات اجتماعی ارائه میدهد. این اثر، با تبیین مفاهیم قدرت، فاعلیت، و تحول اجتماعی، نشان میدهد که دستیابی به جامعهای پویا و مدرن، نیازمند فراهمسازی زمینههای علمی و معنوی، فرصتشناسی، و اصلاح عناصر فرهنگی است. نقد فرهنگ کار فرسایشی، تأکید بر علم به زندگی، و اصلاح فقه نظاممند، از جمله راهکارهایی هستند که به ارتقای کیفیت زندگی و انسجام اجتماعی کمک میکنند. همچنین، نقش فلسفه در سیاستگذاری و فقدان فردیت در فلسفه هستی، انسان را به سوی خود-شکوفایی و جامعه را به سوی کمال هدایت میکند. این نوشتار، با حفظ تمامی محتوای درسگفتارها و افزودن تحلیلهای عمیق، چارچوبی علمی و فاخر برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی