در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 227

متن درس

روان‌شناسی تربیت فرزند با رویکرد وجودی و قرآنی

روان‌شناسی تربیت فرزند با رویکرد وجودی و قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 227)

مقدمه

در قلمرو دانش روان‌شناسی تربیت، که همچون نهالی تناور در خاک معارف الهی ریشه دوانده، بررسی مشاعر وجودی کودک و گشایش منافذ باطنی او، جایگاهی والا دارد. این دانش، با تکیه بر اصول توحیدی و شناخت ضعفا الوجود، به دور از هرگونه انسداد فکری، کودک را به سوی افق‌های کمال هدایت می‌نماید. همچون دریایی که امواجش به ساحل وجود می‌رسد، تربیت حقیقی بر پایه باز کردن حواس باطنی استوار است تا انسان، این عالم اکبر، توانمندی‌های خویش را در پرتو نور الهی شکوفا سازد.

بخش نخست: گشایش مشاعر وجودی در تربیت کودک

شناخت موجودات لطیف و حواس باطنی

در عالم هستی، موجوداتی وجود دارند که از مقوله دیدار نیستند، بلکه شنیدارند؛ همچون نسیمی که گوش را نوازش می‌دهد، نه چشم را. فرق میان چشم و گوش، همانند تفاوت درشت‌بینی و ریزشنوی است. در توحید مفضل، این شگفتی خلقت بازتاب یافته، هرچند اگر در آن نیابید، دل هراس مدارید. چشم، درشت‌بین است و گوش، ریزها را می‌شنود. برخی چیزها تنها شنیدنی‌اند، برخی بوییدنی، برخی لمس‌شدنی، و برخی بی‌حواس باید پیگیری شوند. حواس پنجگانه هنوز به درستی شناخته نشده‌اند؛ تقسیمات در کتاب الحیوان یا فلسفه، حس را به درشت‌تر و لطیف‌تر تقسیم می‌کنند. برخی چیزها دیده می‌شوند اما دست‌یافتنی نیستند، برخی لمس می‌شوند اما دیده نمی‌شوند، برخی شنیداری‌اند و دیدارشان مهم نیست، برخی از طریق بویایی، و برخی بی‌حواس. بحث ظرائف الوجود یا ضعفا الوجود چنین است: گاه باید چشم تیز کرد، گاه گوش، گاه لمس، گاه بو. موجودات عالم بسیارند، اما حواس ما ضعیف شده؛ بینایی، شنوایی، بویایی ما صیقل نخورده. انسان چقدر می‌تواند ببیند یا بشنود؟ حیواناتی همچون مورچه، با استشمام قوی، راه را از کیلومترها می‌یابند، هرچند چشمشان ضعیف است. انسان، عالم اکبر خوانده شده، اما بینایی و شنوایی‌اش از حیوانات کمتر است، زیرا تربیت نشده، قارچی بزرگ شده. مدرسه آموزش می‌دهد، اما رشد نمی‌دهد؛ مشاعر باز نمی‌شود.

نقش مدارس و مربيان در تربیت

در مدارس، کلاس‌ها و درس‌ها برای ارتقای مشاعر نیستند؛ درس می‌دهند، اما سوراخ‌ها را باز نمی‌کنند. آموزش هست، تربیت نیست؛ حتی اگر تربیت بگذارند، باز آموزش است. تربیت را به معنای اخلاق خوب، ادب، نمازخوانی، تمیزی، ایمان می‌دانند، اما تربیت حقیقی، باز کردن مشاعر از شش‌ماهگی، یک‌سالگی، از نطفه است. اگر مشاعر باز نشود، بزرگ می‌شود و به درد عرفان یا فلسفه یا قرآن نمی‌خورد؛ باید چاه باز کرد، دیده باز کرد. مشاعر باز نشده، حالا بیست ساله شده، درس خوانده، اما همچون تپه‌ای روی چاه است؛ به جایی نمی‌رسد. تربیت به معنای تمیزی، ادب، درس‌خوانی، فحش ندادن، نمازخوانی نیست؛ اینها تربیت‌های چارواداری‌اند، یعنی بدون آنها آدم نیست. تربیت، باز کردن زوایای وجود، سوراخ‌سمبه‌های باطن، مشاعر متعدد است؛ شکوفا کردن، باز کردن، صیقل زدن، سوهان زدن، کلنگ زدن.

ضد تربیت در جامعه

در جامعه، ضد تربیت وجود دارد: شروع به یاد دادن حدیث، قرآن، حفظ قرآن می‌کنند؛ این ضد تربیت است. سیستم جامعه، حفظ کردن قرآن، حدیث، نهج‌البلاغه است؛ سنگ و کلوخ و خشت و تپه روی سوراخ‌سمبه‌ها می‌ریزد، مشاعر را می‌بندد. همچون چشمه‌ای که خاک رویش بریزید. به بچه‌ها هیچ یاد ندهید؛ سوراخ‌سمبه‌ها را باز کنید. تربیت در جامعه اسلامی نیست؛ ضد تربیت است: قرآن یاد دادن، حفظ کردن، حدیث حفظ کردن، نهج‌البلاغه حفظ کردن. بچه سه‌ساله که حفظ می‌کند، تربیت پیدا نمی‌کند. مربي حرفه‌ای، بچه پنج‌ساله را می‌نشاند، می‌گوید بابا من را نصیحت کن، درس بده، توصیه کن، اشکالاتم را بگو؛ بچه زور می‌زند، فکر می‌کند، سوراخ‌ها باز می‌شود. انشاییات راه بیفتد، نه اخباریات اضافه شود. حفظ حدیث و قرآن، معلومات زیاد می‌کند، خاک روی سوراخ‌سمبه‌ها می‌ریزد. انشاییات، بافندگی عادت کند. اختراعات، ابتکارات، اکتشافات ضعیف است چون معلومات و محفوظات زیاد است. حوزه‌ها به محفوظات تمسک کردند؛ معلومات، دم سوراخ‌سمبه‌های انشاییات را می‌گیرد.

وقتی درس می‌گوید، چهار پنج ساعت مطالعه می‌کند، جن و انس و مرده‌ها را زيارت می‌کند، ترکیب می‌کند؛ ذهن بسته است. تفاوت باز و بسته: پنجاه بار درس بگوید، عین عبارات. همچون روضه‌خوان‌ها که حفظ کرده، دیسکت است، فایل باز می‌کند؛ هیچ از جانش نیست. از عالم دنیا برود، به برزخ پا بگذارد، حیاضت اعرابی است، ناآگاه؛ گم می‌کند. معلومات به برزخ نمی‌رسد؛ همچون پول خارجی که در مرز بی‌ارزش است. در برزخ، تازه‌واردان گم می‌کنند؛ هیچ یادشان نمی‌آید چون معلومات مال این‌ور است، مشاعر بسته.

روش‌های تربیتی عملی

در تربیت، حافظه ندهید؛ حفظ نکنند. اگرچه حدیث می‌گوید حفظ کنید، اما شغل حافظه نشود. تربیت، مودب بودن نیست؛ خوش‌اخلاقی با خنده نیست. علما، حوزه‌ها، مدارس، تربیت را غلط می‌فهمند. تربیت، بی‌ادبی نکردن، فحش ندادن، نمازخوانی، طهارت، دزدی نکردن نیست؛ اینها سطحی‌اند. تربیت، قبل از چهار پنج سالگی، مشاعر باز کردن، سوهان زدن، شناختن، به تلاش انداختن، تمرین دادن؛ همچون باشگاه که چک و چانه بزنی تا راه بیفتد. اگر تا ده سالگی فارغ‌التحصیل نشود، دویست سال درس بخواند، معلومات پیدا می‌کند، عالم می‌شود، مجتهد می‌شود، اما صاحب اختراع، کشف، معرفت، عرفان، بدایه، رویه نمی‌شود. نمی‌تواند به اندازه سگ بویایی، چی شنوایی، حیوان رویت داشته باشد. انسان، جمع حیوانات است؛ اما این انسان کمتر از سگ، مورچه، سوسک است.

مرحوم ملاصدرا در حركت جوهريه مشکل داشت چون مشاعر باز نبود. اگر استاد پیدا می‌کرد، بهتر بود. ابن سینا هم. محبوبین، مشاعرشان از دم باز است؛ محبین باید باز کنند. محبوبین و محبین، الله تعلیم داد؛ از نطفه باز کرده، در لقمه، چینش کرده. خوانده و نخوانده مثل هم. تربیت، مشاعر باز کردن. تربیت آموزش نیست، اخلاق نیست، برخورد نیست؛ گشایش منافذ وجودی تا توانمندی‌های حیوانات را پیدا کند. از بیرون ببیند، دور ببیند، گوش ببیند، چشم بشنود.

مشکل حضرات در حركت ضعیف الوجود: یکی این می‌گوید، آن آن. اگر مشاعر تیز شود، حركت جوهریه ترکیب حركت است؛ حركت قطعیه معنای عام خارج حركت، قطع جزء حركت.

حالا مدارس می‌گویند بچه خنگ است، اما چشم نمی‌بیند، گوش نمی‌شنود. بچه خنگ نداریم؛ سوراخ‌سمبه‌ها مشکل دارد. عقیم یعنی سوراخ‌سمبه‌های رحم مشکل؛ هیچ عقیمی نداریم، گره باز کن. حالا شنوایی ضعیف، بینایی، لامسه. از بهداشت عمومی، مشاعر ظاهری باز باشد. اما تربیت، مشاعر انسان را باز کردن تا صاحب اختراع شود، نه صاحب محفوظات. دانشگاه‌ها تست شیر یا خطی، محفوظات؛ صاحب اختراع نمی‌شوند. تربیت، چیز نده حفظ کند؛ خاک روی سوراخ‌ها. بچه چفت می‌شود. بچه را به کار بگیر، تحول وابدار، از نقاشی، پازل، مجهول‌یابی. چیزی گم کن، پیدا کن؛ جایزه بده. مشاعر باز شود. تربیت خوش‌اخلاقی، نماز، تمیزی نیست؛ سطحی است.

تربیت حقیقی، گشایش منافذ وجودی است تا انسان توانمندی‌های حیوانات را در خود بیابد و به کمال برسد.

جمع‌بندی بخش نخست

در این بخش، به بررسی گشایش مشاعر پرداختیم که پایه تربیت است. تربیت، نه آموزش صرف، بلکه باز کردن حواس باطنی از کودکی است تا خلاقیت و معرفت شکوفا شود. ضد تربیت، انباشت محفوظات است که مشاعر را می‌بندد. با این رویکرد، کودک به سوی کمال وجودی هدایت می‌شود.

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲)

بخش دوم: حرکت و آزادی در روان‌شناسی تربیت

فلسفه حرکت در خانواده و جامعه

در خانه، با بچه‌ها فلسفه می‌کنند: بنشین بتمرگ، تکان نخور. از روان‌شناسی، بگو نشین، بلند شو، بشکن، شیطانی کن، برو؛ آرام می‌گیرد. اگر بگویی بنشین، وول می‌خورد، خارش پیدا می‌کند. عامل ناآرامی جامعه، استبداد است: سکون بی‌مورد، نابجا، نادرست. جامعه را نگو بنشین، تکان نخور؛ بگو حرکت کن، بجنب؛ آرام می‌شود. بچه‌ها مشکل اخلاقی روانی دارند؛ بزرگ می‌شوند جانی، قاتل، چون در بچگی سرکوب شدند، زور نرسید، حالا تلافی درمی‌آورد. اگر بند و بست نکنی، شیشه می‌شکند، گلدان می‌اندازد، عیبی ندارد؛ اگر بگیری، بعدا آدم می‌کشد. جامعه را نمی‌شود نگه داشت؛ موجودات را نمی‌شود. خدا همه کار می‌تواند: یضل من یشا یهدی من یشا یحیی و یمیت، اما بی‌حرکت نمی‌تواند کند. حرکت ذاتی موجودات است؛ از خودش گرفتیم چون کل یوم هو فی شان.

كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

ترجمه: هر روز او در شأنی است.

نقد فلسفه سکون

فلسفه که موجودات ساکن‌اند، محرک حرکت می‌دهد، حرکت‌ها بالعرض، جایی ساکن می‌شود؛ با فرهنگ قرآن سازگار نیست. ذاتا متحرک‌اند، نمی‌شود ساکن کرد. فیهاخالدون، فیهاخالدون: برو که برو. در بهشت هم ساکن نیستی.

حرکت ذاتی وجود است و سکون نابجا، به ناآرامی منجر می‌شود؛ تربیت باید بر آزادی و جنبش استوار باشد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش بر ذات متحرک کودک تأکید کرد و سرکوب را نقد نمود. آزادی حرکت، به شناخت نفس و آرامش روانی می‌انجامد، در پرتو اصول قرآنی همچون کل یوم هو فی شان.

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳)

بخش سوم: آزادی نفس و شناخت خود در تربیت

شناخت امراض کودک از طریق آزادی

طفل هم همین‌طور؛ امراض را بشناس، آزادش کن. سابق قنداق می‌کردند تا نرود در آب و آتش؛ حالا قنداق نمی‌کنند، پا کج نمی‌شود. مشکلات در بچگی بفهم، بزرگ نمی‌شود. بدن هم همین؛ ده دقیقه نفس را رها کن، ببین کجا می‌رود. ثبت کن، ضربدر زمان کن. خودش را پیدا کند. ده دقیقه رها کن، ببین تا ناف این و آن، صندوق، خرخره ابلیس می‌رود. ولش کن، بفهم چی به چی است. خودت را حفظ کن، کنترل کن، خوب نیست؛ بند و بست، از خود دور می‌شود. ده دقیقه رها، ثبت، اما جگر داشته باش. اول ولش کن، بعدا تقواالله کن. بدن را رها کن، ببین چی است، بعدا تقواالله. ده دقیقه، گاه خطرناک، وحشتناک، شهوت، کذبوا بایات الله، یقه خدا می‌گیرد. نمازش چی است؟ خودش را گول می‌زند. جگر داریم رها کنیم؟ مهمان می‌آید، بچه شیطانی می‌کند، ولش کن، آزاد باشد. بعد غر می‌زند، شیطانی است. حقه‌بازی؛ بگو جلو بگیر. مهمان حبیب است، آزارش هم حبیب.

وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا

ترجمه: و آیات ما را دروغ شمردند.

خودشناسی از طریق آزادی

خودشناسی اول آزادی است. در حکمت نظری، عملی، بهداشت، ببین کجا می‌رود. خودمان را آزاد نمی‌گذاریم، همیشه بسته؛ در قبر، برزخ، قیامت، خودگم‌کنی. اگر اینجا پیدا نکنی، آنجا نمی‌شود. بدن رسوبات بریز، با دکتر، مشورت؛ رخش شود، آزاد، رام، طبیعی، نرمال. هر چی بشناسد تا کجا می‌رود. هر جا بگذار برو، ببین. نفس کجا می‌رود؛ همچون دوزاری که می‌اندازی، کجا می‌رود. آزادی نظام، استفاده نکردیم، حتی در خود. اگر می‌کردیم، مشکلات رفع می‌شد.

آزادی نفس، کلید خودشناسی است؛ بدون آن، در برزخ و قیامت، انسان خود را گم می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

آزادی در تربیت، به شناخت امراض و نفس می‌انجامد. رها کردن موقت، سپس کنترل، راهی به سوی خودآگاهی است.

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴)

بخش چهارم: پرهیز از اخلاق کلکی در تربیت

روش‌های سنتی و نقد آنها

بچه شیطانی می‌کرد، قابلمه سیاه ته‌دیگ می‌گذاشتند، غول می‌گفتند؛ بزدل بار آمدیم. از شیر گرفتن: شیرها پرملات، پنج سال می‌خورد. زغال، مو، آشغال روی سینه می‌ریختند، حال به هم بخورد. اخلاق کلکی است. روی سینه‌ها هم اخلاق کلکی. ضد ارزش است. از یک‌سالگی غذای کمکی خوب بده، لازم نیست آشغال بمالی. بچه می‌فهمد پدر مادر کلک می‌زنند.

اخلاق کلکی، همچون آشغال روی سینه، ضد تربیت است و اعتماد کودک را سلب می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

پرهیز از کلک در تربیت، اعتماد و صداقت می‌آفریند؛ روش‌های سنتی، بزدلی و ضد ارزش به بار می‌آورند.

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵)

بخش پنجم: شروع تربیت از توحید و معرفت الهی

ارتباط مستقیم با خدا از کودکی

از بچگی، مردم را مستقیم با خدا طرف کنیم؛ خدا خدا کرده باشد، عادت کند. جمال، جلال، اسماء، صفات، افعال خدا. معرفت اله، مراتب دارد؛ از مراتب شروع کن. خدا این‌طور نیست: داخل فی الاشیاء لا بالممزاجه، خارج عن الاشیاء لا بالمفارقه. روز اول دانشگاه خدا، فعل، صفات، ظاهر، باطن. محبوبین مدرسه نرفتند. دعاها: قاضی الحاجات، مسبب الاسباب. اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک. نبی بدون خدا مهمل است. نبی، منبیء عن الله؛ رسول، مرسل عن الله. خدا بدون نبی معنا دارد. محبوبین از آن ور می‌آیند، خدا می‌بینند. نبی، امام چنین‌اند. آدم‌های عادی از این ور، با مصیبت می‌آیند. عارف همه را خدا می‌بیند؛ چشم پر شده.

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ

ترجمه: خدا گواهی می‌دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان [نیز گواهی می‌دهند] و دارندگان دانش [نیز گواهی می‌دهند] در حالی که به عدالت قیام دارد.

تربیت‌ها عوض شود. سابق آب بابا؛ حالا فیزیک شیمی از اول. طلبه‌ها فلسفه منطق از پایه اول. فلسفه، عرفان از بچگی؛ فقه بزرگسالی. بچه را فلسفه، عرفان بده؛ خدا خ، خرما خ فرق بگذارد. از اول دانشگاه خدا بفرست. علی علی می‌کنی، بزرگ خدا مهم نیست. قسم خدا جرات دارد، به علی نه؛ چون ذوالفقار می‌آید، خدا مفهوم خشک.

لهجه بدون لغت در معرفت

سی‌دی تارزان: نوه لهجه انگلیسی دارد، اما لغت نه. یک ساعت صحبت، همه حیران؛ معنا می‌کند. لهجه بدون لغت. خداگفتن‌ها لهجه است، خدا نیست. مشکل جامعه اسلامی، حوزه‌ها، علما، عرفا، فقها: از خدا شروع کن. قولوا لا اله الا الله تفلحوا.

قُولُوا لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا

ترجمه: بگویید هیچ معبودی جز الله نیست تا رستگار شوید.

اول توحید بگو. کلاس بگذار، لهجه‌بازی نکن. فقط خدا. موفق نشویم، شکست بخوریم، حوصله، برویم. شهید خدا شویم، نفله پروردگار. وقت بگذار، دنبال کن؛ زمینه دارد.

تربیت از توحید شروع شود؛ لهجه بدون لغت، معرفت نیست.

جمع‌بندی بخش پنجم

شروع از معرفت الهی، کودک را با توحید آشنا می‌کند؛ پرهیز از لهجه، به سوی معرفت حقیقی هدایت می‌نماید.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با کاوش در روان‌شناسی تربیت، بر گشایش مشاعر، آزادی حرکت، پرهیز از کلک، و شروع از توحید تأکید ورزید. همچون رودخانه‌ای که به دریا می‌ریزد، تربیت وجودی کودک را به کمال الهی می‌رساند و جامعه را به سوی تعالی سوق می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی