متن درس
روانشناسی منطقی: کاوشی در ابعاد وجودی نفس انسانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۵۴)
مقدمه
انسان، به سان مسافری در مسیر بیکران کمال، با جریانی پویا از گرایشها و چالشهای وجودی روبهروست. این کتاب، با تکیه بر معارف الهی و نگاهی عمیق به روانشناسی بالینی، به کاوش در ابعاد وجودی نفس انسانی میپردازد. روانشناسی منطقی، پیوندی استوار میان معرفت الهی و دانش بالینی برقرار میسازد و انسان را به مثابه جویباری مینگرد که به سوی دریای کمال جاری است. این اثر، با بهرهگیری از آموزههای قرآنی و عرفانی، گرایشهای نفس، وابستگیهای وجودی، و مسیرهای دستیابی به کمال مالوف و غیرمالوف را تبیین میکند. هدف، هدایت خواننده به سوی خودشناسی عمیقتر و درک معرفتی است که او را از امواج خروشان چالشها به آرامش معرفت رهنمون میسازد.
بخش یکم: گرایشهای نفس و وابستگیهای وجودی
ماهیت گرایشهای نفس
نفس انسانی، به سان جویباری که به سوی دریای بیکران کمال روان است، از گرایشی ذاتی به سوی یک جهت برخوردار است. این گرایش، به گونهای است که دوری از جهت مخالف را در پی دارد. همانگونه که انسان در شب به خواب گرایش مییابد و در روز کمتر به آن تمایل دارد، یا با عادت به خواب روز، آرامش شب را از دست میدهد، نفس نیز به حالتهای ثانوی وابسته میشود و از حالتهای پیشین خود فاصله میگیرد. این وابستگی، در خوردن، حرکت، کردار، و اعمال نیز آشکار است. نفس، با خو گرفتن به حالتهای جدید، از حالتهای پیشین خود بیگانه میشود.
در روانشناسی بالینی، این گرایشها به مثابه رودخانهای هستند که مسیر خود را با توجه به شرایط محیطی و عادات تغییر میدهند. برای نمونه، فردی که به حفظ متون علمی یا آیات قرآنی روی میآورد، ممکن است با تمرکز بر حافظه، از عمق تفکر خود بکاهد، و برعکس، تمرکز بر تفکر عمیق، حافظه او را تضعیف کند. اما در افراد نابغه، این تعادل حفظ میشود، مانند درختی که شاخههایش به سوی آسمان و ریشههایش به سوی زمین در توازن است. نشانه نبوغ، توانایی بازگشت به حالتهای پیشین یا حفظ تعادل میان گرایشهاست، که در روانشناسی بهعنوان انعطافپذیری شناختی شناخته میشود.
کمال مالوف و غیرمالوف
نفس انسانی، در مسیر کمال، به دو نوع کمال مالوف و غیرمالوف گرایش مییابد. کمال مالوف، که بر پایه آموزش و عادت استوار است، انسان را به سوی یادگیری سریع و مداوم سوق میدهد. برای مثال، یک عالم دینی ممکن است ساعتها به مطالعه و تحقیق بپردازد، بدون آنکه خستگی او را از پای درآورد، زیرا نفس او به این کمال خو گرفته است. اما این کمال، اگرچه ارزشمند، محدود به حوزههای مادی و عقلانی است. در مقابل، کمال غیرمالوف، به مثابه کلیدی است که درهای عوالم پنهان را میگشاید. این کمال، با تخریب بندهای درونی نفس، مانند سرشاخههای گناه، به انسان قدرت و بصیرت الهی عطا میکند.
کمال غیرمالوف، در دو ساختار علم و قدرت تجلی مییابد. انبیا و اولیای الهی، با دستیابی به این کمال، به رویت عوالم غیبی و قدرتهای متعالی نائل میشدند. اما این مسیر، مخاطراتی نیز دارد. کمال غیرمالوف ناسوتی، که در سطح مادی و دنیوی باقی میماند، ممکن است به فضولی و تجاوز به حریم دیگران منجر شود. برای نمونه، فردی که به این کمال دست یابد، ممکن است به جای بصیرت الهی، به دیدن اسرار دیگران مشغول شود، که این خود نوعی انحراف است. در مقابل، کمال غیرمالوف متعالی، انسان را به سوی ملکوت و عوالم بالاتر هدایت میکند.
درنگ: کمال غیرمالوف، همچون کلیدی است که درهای عوالم پنهان را میگشاید، اما نیازمند دوری از آشوبهای ناسوتی است تا به بصیرت واقعی دست یابد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، گرایشهای نفس و وابستگیهای وجودی آن را به مثابه جریانی پویا تبیین کرد که انسان را به سوی کمال هدایت میکند. کمال مالوف، بر پایه عادت و آموزش، و کمال غیرمالوف، بر پایه تخریب بندهای درونی و دستیابی به علم و قدرت الهی استوار است. مخاطرات کمال غیرمالوف ناسوتی، انسان را به سوی خودشناسی عمیقتر فرا میخواند تا از وابستگیهای مالوف فراتر رود و به بصیرت متعالی دست یابد.
بخش دوم: شرك و شک، آفتهای روان انسانی
ماهیت شرك و شک
بزرگترین آفتهایی که روان انسانی را از مسیر کمال بازمیدارند، شرك و شک هستند. این دو، به سان غباری بر آینه نفس، انسان را از عصمت و قدرت بیکران محروم میسازند. قرآن کریم، در داستان حضرت ابراهیم (ع)، این حقیقت را چنین بیان میکند:
فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ
چون [آن ستاره] افول کرد، گفت: ای قوم من، من از آنچه شرک میورزید بیزارم. من روی خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفریده است، به یکتاپرستی نهادهام و از مشرکان نیستم.
حضرت ابراهیم (ع)، با دفع شرك و شک، به عصمت و یقین دست یافت. این دفع، به سان پاک کردن آینهای غبارگرفته، نفس را برای دریافت نور الهی آماده میسازد. در روانشناسی بالینی، شک به مثابه پذیرش پیشاپیش شکست است که اراده را سست میکند، و شرك، به سان وابستگی به غیر خدا، انسان را از قدرت بیکران محروم میسازد. اراده قوی، بهعنوان نیرویی محرک، انسان را قادر میسازد تا بر محدودیتهای روانی و مادی غلبه کند.
فرآیند دستیابی به یقین
فرآیند دستیابی به یقین، که در قرآن کریم با واژه «کذلک» توصیف شده، کیفیتی است که از طریق ذکر خفی و خودآگاهی به دست میآید. این فرآیند، به سان تبدیل مصداق به مفهوم، انسان را از محدودیتهای مادی به سوی معرفت متعالی هدایت میکند. در روانشناسی شناختی، این فرآیند بهعنوان انتزاع شناختی شناخته میشود، که انسان را قادر میسازد از واقعیات مادی به مفاهیم عمیقتر دست یابد.
كَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ
اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقینکنندگان باشد.
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا
پروردگارم به علم بر هر چیزی احاطه دارد.
وسعت علم الهی، به سان دریایی بیکران، انسان را به درک عمیقتر از هستی هدایت میکند. این وسعت، در روانشناسی راستین، بهعنوان اصلی معرفتی معرفی میشود که از طریق قرب به خدا حاصل میشود.
درنگ: دفع شرك و شک، همچون پاک کردن غبار از آینه نفس، انسان را به عصمت و قدرت بیکران میرساند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، شرك و شک را بهعنوان آفتهای اصلی روان انسانی معرفی کرد و با الهام از داستان حضرت ابراهیم (ع)، فرآیند تحول وجودی از طریق ذکر و خودشناسی را تبیین نمود. وسعت علم الهی و نقش اراده در غلبه بر موانع، انسان را به سوی معرفت متعالی هدایت میکند. این کاوش، ضرورت تمرین برای دوری از شک و شرك را برجسته میسازد تا انسان به کمال واقعی دست یابد.
بخش سوم: ساحات وجودی انسان: ناسوت، ملکوت، و عالم اله
ساحات وجودی انسان
انسان، به سان مسافری در عوالم وجود، در سه ساحت ناسوت، ملکوت، و عالم اله سیر میکند. این ساحات، به مثابه سه دریچه به سوی شناخت نفس، عقل، و روح هستند. عدد نه، بهعنوان نماد تمامیت عالم، در معارف الهی جایگاه ویژهای دارد، چنانکه در مثلثات، جفر، و رمل، این عدد عالم را در بر میگیرد.
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
بگو روح از امر پروردگار من است.
خودشناسی در این ساحات، به سان سفری است که انسان را از ناسوت مادی به ملکوت میانی و عالم اله متعالی هدایت میکند. در روانشناسی بالینی، این مفهوم بهعنوان خودشناسی چندلایه شناخته میشود، که ابعاد جسمانی، روانی، و معنوی را در بر میگیرد. اما در روانشناسی راستین، این ساحات با آیات قرآن کریم تحلیل میشوند و انسان را به سوی تجربه عملی معرفت فرا میخوانند.
درنگ: عالم هستی در نه قبضه شده، همچون نه دری که به سوی شناخت نفس گشوده میشود، و انسان در ساحات ناسوت، ملکوت، و اله سیر میکند تا به کمال رسد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، ساحات وجودی انسان را کاوش کرد و عدد نه را بهعنوان نماد تمامیت عالم معرفی نمود. شناخت نفس، عقل، و روح در ناسوت، ملکوت، و عالم اله، انسان را به کمال هدایت میکند. ضرورت وجود مربی برای سیر در این عوالم و دوری از کتابخوانی صرف، انسان را از سرگردانی رهایی میبخشد و به سوی تجربه عملی معرفت سوق میدهد.
بخش چهارم: نرمش روانی و ویژگیهای کمال انسانی
نرمش روانی و تواضع
نرمش روانی، به سان خاکی که زیر پای طوفان خم میشود اما نمیشکند، نشانه قدرت واقعی و کمال انسانی است. در روانشناسی بالینی، انعطافپذیری عاطفی و تواضع بهعنوان ویژگیهای مثبت شخصیت شناخته میشوند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
فَتَمَشَّىٰ فِي الْأَرْضِ ذَلُولًا
پس در زمین نرم گام بردار.
مؤمن، به سان خاک ذلول، با نرمی و تواضع حرکت میکند. سفتی و خودبرتربینی، نشانه ضعف روانی است، در حالی که نرمش، قدرت درونی را نمایان میسازد.
درنگ: نرمش روانی، همچون خاکی که زیر پای طوفان خم میشود اما نمیشکند، نشانه قدرت واقعی و کمال انسانی است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، نرمش روانی را بهعنوان ویژگی کلیدی کمال انسانی معرفی کرد و تأکید نمود که سفتی نشانه کمبود شخصیت است. قدرت مؤمن، به سان خاک ذلول، در انعطافپذیری و تواضع تجلی مییابد. این کاوش، انسان را به سوی نرمی و تواضع فرا میخواند تا از ضعفهای درونی رهایی یابد.
بخش پنجم: نقد مباحث انحرافی در خلقت انسان
مباحث انحرافی و خلقت انسان
مباحث انحرافی در خلقت انسان، به سان علفهای هرزی هستند که باغ معرفت را از شکوفایی بازمیدارند. تمرکز بر موضوعات حاشیهای، مانند مناقشات غیرعلمی درباره ازدواج فرزندان آدم یا مسائل غیرضروری شرعی، انسان را از خودشناسی و کمال بازمیدارد. قرآن کریم، خلقت انسان را بهصورت تدریجی و در بستری از موجودات دیگر توصیف میکند:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ
و به راستی شما را آفریدیم، آنگاه شما را صورتگری کردیم.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا
ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، پروا دارید.
خلقت انسان، به سان رودخانهای است که از سرچشمههای متعدد جاری میشود. این خلقت، در بستری از موجودات پیشین رخ داده و نه در خلأ. ازدواج فرزندان آدم، نه با جنها و نه با محارم، بلکه با انسانهای دیگر موجود در آن زمان بوده است. این دیدگاه، هویت انسانی را حفظ میکند و از انحرافات معرفتی جلوگیری مینماید.
درنگ: خلقت انسان، همچون رودخانهای تدریجی که از سرچشمههای متعدد جاری میشود، در بستری از موجودات پیشین رخ داده و بحثهای انحرافی مانع شناخت واقعی آن است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد مباحث انحرافی در خلقت انسان، بر ضرورت تمرکز بر مسائل اصلی تأکید کرد. خلقت تدریجی و حضور انسانهای دیگر در زمان آدم تبیین شد و ازدواج محارم یا با جنها رد گردید. این کاوش، انسان را به سوی هویت واقعی و دوری از انحرافات معرفتی هدایت میکند.
بخش ششم: تأثیر لقمه حرام بر ظاهر و روان انسانی
تأثیرات لقمه حرام
لقمه حرام، به سان سمی است که زیبایی ظاهری و روانی انسان را زایل میکند. مصرف حرام و معصیت، انسان را به سوی زشتی، پیری زودرس، و مرگ زودهنگام سوق میدهد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ
و چیزهای پاکیزه را برای آنان حلال گرداند و ناپاکیزهها را بر ایشان حرام کند.
در روانشناسی بالینی، استرس ناشی از گناه و رفتارهای غیراخلاقی به مشکلات جسمی و روانی منجر میشود. لقمه حرام، به سان آتشی که در درون انسان زبانه میکشد، زیبایی و سلامت را از او میستاند.
درنگ: لقمه حرام، همچون سمی که زیبایی را از چهره میزداید، انسان را به سوی زشتی و پیری زودرس سوق میدهد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، تأثیر لقمه حرام بر ظاهر و روان انسان را کاوش کرد و تأکید نمود که معصیت و حرامخواری، زیبایی و سلامت را زایل میکند. آیات قرآن کریم، ضرورت پاکی و طهارت را یادآور شدند. این کاوش، انسان را به سوی پاکی و دوری از زوال روانی و جسمانی هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
روانشناسی منطقی، با کاوشی عمیق در ابعاد وجودی نفس انسانی، انسان را به مثابه موجودی گرایشمند معرفی میکند که در مسیر کمال، با چالشهای شرك، شک، و انحرافات معرفتی مواجه است. این اثر، با تبیین گرایشهای نفس، ساحات وجودی، نرمش روانی، و تأثیر لقمه حرام، انسان را به سوی خودشناسی، معرفت الهی، و کمال متعالی هدایت میکند. تأکید بر دوری از مباحث انحرافی و تمرکز بر پاکی و طهارت، مسیر روشنی برای دستیابی به بصیرت و قدرت بیکران ترسیم مینماید.
با نظارت صادق خادمی