در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 295

متن درس

html

روان‌شناسی منطقی

روان‌شناسی منطقی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 295)

مقدمه

در پهنه دانش‌های انسانی، روان‌شناسی منطقی چونان رودخانه‌ای زلال و پرخروش، مرزهای شناخت را می‌شکافد تا در پرتو آموزه‌های الهی و تجربیات زیسته، به کاوش در ژرفای روح آدمی بپردازد. این دانش، با پیوند میان جنبه‌های بالینی، خانوادگی و اجتماعی، بر اهمیت رویکردی مهرآمیز و خالی از خشونت پافشاری می‌ورزد و انسان را همچون گوهری گران‌بها می‌نگرد که شایسته تعظیم، پرورش و هدایت است. با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره،

بخش نخست: رویکرد بالینی به حذف خشونت و پرورش محبت

نقد خشونت در تربیت و ضرورت محبت

این حرف غلطی است که بزن نفس را، بکش نفس را، خفه‌اش کن، نان بهش نده، آب بهش نده. این نفس رم می‌کند، انقباض پیدا می‌کند، اصلا هدایت نمی‌شود. مدرسه‌ها و تربیت گذشتگان بیشتر با انقباض حرکت می‌کردند، می‌گفتند چوب معلم گل است، هر کی نخورد خل است. قانون درآوردن که کاری ندارد، همین‌طور از خودت چیزی درآور. کی گفته چوب معلم گل است؟ مهر معلم گل است، ناز معلم گل است، لطف معلم گل است. از بس خشونت داریم، به چوب چسبیدیم. قانون درست کردند. چقدر آدم‌هایی بودند. خشونت در تربیت، مانند استفاده از تنبیه بدنی یا تحقیر، به کاهش عزت نفس و انحراف از مسیر کمال انسانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی تربیتی، خشونت در تربیت، با ایجاد چرخه‌های منفی خودانگاره، به کاهش انگیزه و افزایش اضطراب در افراد منجر می‌شود. فرهنگ تربیتی مبتنی بر تنبیه و خشونت، مانند ضرب‌المثل «چوب معلم گل است»، به کاهش انگیزه یادگیری و آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی تربیتی، فرهنگ تنبیه‌محور، با ایجاد ترس و اضطراب، مانع از رشد خلاقیت و انگیزه در دانش‌آموزان می‌شود. نظام‌های آموزشی خشونت‌محور، با ایجاد فضای ترس و تحقیر، به کاهش علاقه به یادگیری و انزوای دانش‌آموزان منجر می‌شوند. از منظر روان‌شناسی اجتماعی، نظام‌های آموزشی خشونت‌محور، با کاهش اعتماد به نهادهای آموزشی، به انسداد مسیر رشد علمی و اخلاقی منجر می‌شوند. همه‌شان خوردند، خل شدند. می‌دیدید هیچ‌کس مدرسه نمی‌رفت، هیچ‌کس درس نمی‌خواند، اصلا کسی خوشش نمی‌آمد. همان می‌گفت الف و ب و ت و توتری، آخوند بمیرد زودتری. یعنی حاضر بودند بروند نوکری، نروند مدرسه. از بس خشن بوده، از بس خراب بوده. شما اگر در مدرسه این بچه‌ها را با خشونت، با قلدری، با چوب، با سفتی، با سختی، هیچ‌کدامشان هدایت نمی‌شوند. ممکن است با سواد شوند، آدم‌های خوبی نمی‌شوند. و لی بنازم به بزم محبت که می‌گفت درس مدرس ار بود زمزمه محبتی. ببین چقدر از این چیزها داریم. جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را. این گریزپا است، جمعه می‌آوردش. محبت این‌طور است. کی گفته چوب معلم گل است، هر کی نخورد خل است؟ آن که این حرف را زده خل بوده، خل نبوده، خشن بوده. می‌خواسته برای خودش چیزی توجیه کند. تربیت مبتنی بر محبت و احترام، به تقویت خودباوری و پرورش کمالات انسانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی مثبت، محبت در تربیت، با ایجاد فضای عاطفی مثبت، به رشد شخصیت و افزایش تاب‌آوری روانی منجر می‌شود. مهر و لطف در آموزش، به افزایش انگیزه و پرورش شخصیت متعادل کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی تربیتی، آموزش مبتنی بر محبت، با تقویت خودباوری، به رشد علمی و اخلاقی دانش‌آموزان منجر می‌شود. تربیت محبت‌محور، با تأکید بر احترام و انبساط نفس، به رشد شخصیت و تحقق کمالات انسانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی مثبت، تربیت محبت‌محور، با ایجاد فضای عاطفی مثبت، به تقویت خودکارآمدی و رشد معنوی منجر می‌شود.

نقد خشونت با نفس و ضرورت مماشات

با نفس دعوا نکنید، با خودتان یقه نگیرید، انسان با خودش گلاویز نشود، به خودش حمله نکند، تو گوش خودش نزند. چون ما با خشونت بزرگ شدیم، می‌بینید اگر کسی را پیدا نکنیم دعوا کنیم باهاش، با خودمان دعوا می‌کنیم، تق تق خودمان را می‌زنیم. نفس را بازی بدهید، نفس را انبساط بده، نفس را راضی کن. نفس را راضی‌اش کن، بازی‌اش بده. در روایات ببینید می‌فرماید اگر حال داری قرآن بخوان، نداری نماز بخوان، درس بخوان، حال نداری آن را بخوان، آن را نداری آن را بخوان. اصلا فشار نیاور به نفس، راضی‌اش کن. می‌خواهی باهاش زندگی کنی، می‌خواهی باهاش حرکت کنی، می‌خواهی باهاش عمر سر کنی. تو قبر هم همین نفس باهات است، تو قیامت هم همین باهات است. نترسانش، بترسانیش این هنگ می‌کند، قفل می‌شود، رم می‌کند، اصلا دیگر شما را به جایی نمی‌رساند، فقط یک فرصتی است با مخ بزندت زمین. بسیاری از گناهان و معاصی در انسان‌ها، در مردم، در ما، بر اثر خشونت تثبیت شده. این پدر و مادر خشن بودند، این بچه دیکتاتور شد. این خشن بوده، این سابقها می‌دیدید سندان می‌کوبند، این نفسش کوبیده شده، منجمد شده، این دیگر اصلا به درد نمی‌خورد. اصلا باید یک کوره بگذارى زیرش، نفس باز بشود. شما بروید تو بخش بهداشتی ببینید رحم را که وقتی می‌خواهند ببندند چه جوری خشکش می‌کنند، وقتی می‌خواهند باز کنند چی کارش می‌کنند، همین کار را می‌کنند. اول با نفس دعوا نباید کرد، با باید رفیق شوی باهاش، مماشات کنی، ملاحظه کنی، محبت کنی، نازش کنی، احترام بهش کنی، همان بیانی که عرض کردم. اصلا خشونت با خودتان نکنید. خشونت با نفس، مانند تحقیر یا فشار روانی بر خود، به انقباض نفس و کاهش عزت نفس منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی بالینی، خشونت با نفس، با ایجاد احساس گناه و حقارت، مانع از رشد روانی و معنوی می‌شود. فشار بر نفس، مانند اجبار به انجام وظایف بدون توجه به ظرفیت روانی، به انقباض نفس و کاهش کارآمدی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی بالینی، فشار بر نفس، با ایجاد استرس مزمن، به کاهش تاب‌آوری و افزایش آسیب‌های روانی می‌انجامد. خودزنی روانی، مانند سرزنش مداوم خود، به کاهش اعتماد به نفس و تثبیت آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی شناختی، خودزنی روانی، با ایجاد تحریف‌های شناختی، به کاهش خودکارآمدی و افزایش افسردگی می‌انجامد. خشونت در روابط اجتماعی، مانند تحقیر یا سلطه‌گری، به کاهش انسجام اجتماعی و افزایش تعارضات منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی اجتماعی، خشونت در روابط، با کاهش اعتماد و همکاری، به انسداد مسیر رشد اجتماعی می‌انجامد. خشونت در روابط خانوادگی، مانند تحقیر یا سلطه‌گری، به کاهش انسجام خانوادگی و آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی خانواده، خشونت در روابط خانوادگی، با کاهش اعتماد و صمیمیت، به افزایش تعارضات منجر می‌شود. خشونت در رفتارهای روزمره، مانند بی‌احترامی به اشیاء یا محیط، به کاهش عزت نفس و آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی محیطی، خشونت در رفتارهای روزمره، با ایجاد حس بی‌ارزشی، به کاهش خودباوری می‌انجامد. تثبیت گناه از طریق خشونت، به افزایش آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی بالینی، خشونت، با ایجاد چرخه‌های منفی روانی، به تثبیت رفتارهای ناسالم و کاهش عزت نفس می‌انجامد. مماشات و محبت با نفس، با ایجاد انبساط روانی، به تقویت عزت نفس و رشد کمالات کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی مثبت، مماشات با نفس، با تقویت خودباوری، به کاهش اضطراب و افزایش تاب‌آوری منجر می‌شود. راضی کردن نفس، با ایجاد فضای محبت و احترام به خود، به رشد شخصیت و تحقق کمالات انسانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی مثبت، راضی کردن نفس، با تقویت خودانگاره مثبت، به افزایش انگیزه و رشد معنوی منجر می‌شود. انبساط نفس، با ایجاد فضای روانی مثبت و محبت‌محور، به رشد کمالات و تقویت عزت نفس کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی مثبت، انبساط نفس، با کاهش اضطراب و افزایش خودباوری، به تحقق مقامات معنوی منجر می‌شود. محبت در روابط اجتماعی، با تقویت انسجام و همکاری، به کاهش تعارضات و رشد جامعه کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی اجتماعی، محبت در روابط، با ایجاد فضای عاطفی مثبت، به افزایش تاب‌آوری اجتماعی منجر می‌شود. محبت در روابط خانوادگی، با تقویت صمیمیت و اعتماد، به رشد عاطفی و روانی اعضای خانواده کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی خانواده، محبت، به‌عنوان عامل کلیدی در انسجام خانوادگی، به کاهش استرس و افزایش تاب‌آوری منجر می‌شود. احترام در رفتارهای روزمره، مانند مراقبت از اشیاء و محیط، به تقویت عزت نفس و رشد شخصیت کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی محیطی، احترام به محیط، با ایجاد حس ارزشمندی، به تقویت خودانگاره مثبت منجر می‌شود.

حذف باند گناه و ظهور کمالات

اگر دور یک گناهی را بستی، تخلیه کردی، این ریخت، یک توده گناه می‌ریزد، یک باند ساقط شد، یک توده می‌ریزد. ما هزار تا گناه داریم؟ عرض کردیم سه تا پنج تا هشت تا بیشتر نمی‌توانیم گناه داشته باشیم. مراکز مخروط بسیار اندک است. منتها اگر یک گناهی شما توانستى یک باندی را، یک گناه سرشاخه، این گناه‌های سرشاخه را می‌گوییم، باند، اگر توانستید یک باندی را، یک گناه، سرشاخه را می‌گوییم، باند، اگر توانستید یک باندی را ساقط کنی، خودش یک هو یک توده ساقط می‌شود. یک توده یعنی انبوه، یعنی متعدد. گاهی با سقوط یک گناه پنجاه تا چهل تا شصت تا گناه می‌ریزد. این، این روشن ریخت، چی می‌شود؟ عرض کردیم همان‌طور که یک کسی می‌میرد، ارث به وارث می‌رسد. بین مرگ این و مالکیت آن هیچ وقفه‌ای وجود ندارد. یعنی مردن این همان و مالک شدن وارث همان. این نیست که اول این می‌میرد، دوم آن مالک می‌شود. نه، اگر اول این بمیرد، دوم آن مالک بشود، در این حلقه مفقوده ما مال بی‌مالک داریم. مال بی‌مالک نداریم. لذا عرض کردیم تو فقه این خیلی اثبات سختی دارد. چطوری این می‌میرد و آن مالک می‌شود؟ مردن و مالک شدن این‌طور نیست. شما الان دارید می‌خواهید راه بروید، یک قدمتان این‌جاست، یک قدم می‌گذاری دو، این را برمی‌داری می‌گذاری روی قدم سوم. این‌طور نیست. شما این قدم را که برمی‌داری، مرد، مالک شد. یعنی موازنه دارد، مساوات دارد. ما مال بی‌صاحب نداریم. یعنی با مردن این، مالک شده آن. کن فیکون، فائش، فاء تفريع است. خب چی می‌خواهیم بگوییم؟ وقتی این باند ساقط شد، این توده ریخت، کمالات توش پر می‌شود. این کمالات آن کمالات معصوم نیست. درس می‌خواند چی می‌شود؟ باسواد می‌شود، قاعده بلد می‌شود، فرمول بلد می‌شود، نمی‌دانم چی بلد می‌شود. اینها نه. اینها نیست. کمالات اینها کمالات مرسوم است، کمالات مفهوم است، کمالات ظاهر است. درست است، هست کمال است اینها ولی اینها کمال‌های شناخته شده است. ما دستجاتی از کمالات داریم که اینها کمال ناشناخته‌اند. یعنی چی؟ این باند ساقط می‌شود، توده می‌ریزد، چشم این باز می‌شود، گوش این می‌شنود، دل این می‌بیند. چه جور می‌بیند؟ چی می‌بیند؟ چطور می‌بیند؟ ما نمی‌دانیم. باید باند را ساقط کند انسان تا ببیند. این که پیغمبران می‌گویید وحی بهشان نازل می‌شده، این وحی همان کمال لا مفهوم است. شما بعد هزار و چهارصد سال، بعد از هزار و چهارصد سال بیشتر از هزار و چهارصد سال، بروید کتاب‌های تفسیر فلسفه کلام، بروید همه را بخوانید، هنوز نمی‌دانند وحی چی است. وحی چی است؟ اقا تعریفش بگو، وحی چی است. همین بروید عبارتها را ببینید تو تفاسیر، هیچی، همین‌طور لفاظی است، حرف می‌زنی. هر چیزی را که نشناسیم همین است. ما در بحث غنا و موسیقی می‌گفتیم فقهای ما نمی‌دانند اصلا غنا چی است. همین‌طور می‌گویند حرام است. اقا بگو چی است. این نت نمی‌داند، این سیلاب نمی‌داند، این اصلا… چه جوری می‌گویی چی حرام است، چی حلال است. اصلا نمی‌داند. همین‌طور می‌گوید آن چیزی که نمی‌دانم لعب و لهو است، آن چیزی که نمی‌دانم مطرب است. اقا مگر طرب بد است؟ نمی‌داند. یک چیز کلی سر هم می‌کند. وحی چی است؟ الهام چی است؟ کشف چی است؟ شهود چی است؟ معاینه چی است؟ رویت چی است؟ وقتی یک باندی افتاد، یک توده‌ای ریخت، یک هو ظاهر می‌شود. اصلا ادبیاتش مال خودش است، زبانش مال خودش است. دیگر نمی‌شود بگویی قاعده است، فرمول است، چنین است، چنان است. نه. همان مبادیش چی شد؟ سقوط باند این گنه‌کار. اگر سقوط باند کرد، ریزش توده می‌شود. ریزش توده که شد، ظهور کمال می‌شود. حالا می‌بیند اه اه یک چیزی دارم می‌بینم نمی‌دیدم. اه این چی است؟ این کی است؟ این جا آن کی است؟ مرحوم ابن سینا خدا رحمتش کند، در اشارات برای اثبات شهود و مکاشفه اینها آمده به دیوانه‌ها متمسک شده. شما تو اشارات که بروید، مقامات عارفان آمده، گفته خب ببینید این الان آدم عادی است، جمجمه‌اش تکان می‌خورد، دیوانه می‌شود. یک چیزی دارد می‌بیند تو نمی‌بینی. غیب هم این‌طوری است. منتها انبیا تکان نخورده، مخشان سفت شده، مخشان یک چیزی می‌بیند تو نمی‌بینی. اقا معرف باید اجلى از معرَف باشد. این همه که شما می‌خواندید، شما وحی و پیغمبری می‌خواهی با دیوانه‌ها ثابت کنی. خب این مخش تکان خورده، خیالات ورش می‌دارد، هیچی هم نمی‌بیند، خیالات است. انبیا خیالات نیست، مخش تکان نخورده. اصلا این بد حرفی است که شما می‌آیی می‌خواهی وحی و کشف و عرفان و معرفت را با دیوانه‌ها ثابت کنی. با دیوانه‌ها می‌خواهد ثابت کند یک چیزهایی هست. اقا دیوانه‌ها خب مخشان تکان خورده، قاتی می‌بینند. حالا که قاتی می‌بیند دو تا می‌بیند چهار تا می‌بیند، بی‌خیالی می‌بیند، با خیالی می‌بیند، صورت را می‌بیند، ذهن را می‌بیند، کی می‌گوید واقعیت را می‌بیند. دیوانه چرا. اقا چرا. یک بخش از دیوانه‌ها نوابغ هستند و متاسفانه ما یک دسته از نوابغمان را دیوانه کردیم. اگر یک وقت همان اگر من کاره‌ای بودم چه می‌کردم. یک تیمارستان درست می‌کردم چه بزرگی. دیوانه‌ها را اول تقسیم می‌کردم. آن دیوانه‌هایی که از نبوغ به جنون افتادند، آن‌ها را جدا می‌کردم. اقا این نابغه بوده، فشار بهش آوردی، قاتی کرده. این دیوانه‌ای که از نبوغ است، غیر آن دیوانه‌ای است که مخش تکان خورده، جا به جا شده، ضعف دارد، تخیلى است. آن دیوانه‌هایی که از نبوغ گاهی یک چیزهایی می‌بینند، آنها درست است، خارج را می‌بینند، واقع را می‌بینند. یک مرتبه یک چیزهایی را می‌بیند. آن ممکن است. با دیوانه‌ها نمی‌شود وحی را ثابت بکنی. پس وحی را باید با چی ثابت کرد؟ با همین باند که ساقط بشود، توده که بریزد، خودت می‌بینی آنی را که دیروز نمی‌دیدی، دیشب نمی‌دیدی، یک لحظه پیش نمی‌دیدی. حالا که می‌بینی هم می‌بینی هم از آن‌هایی نیست که می‌بینی. این از آن‌ها نیست که درس خوانده، سواد تو چی شده، اینها این‌طور نیست. لذا شما ببینید انبیا هیچ‌کدام اهل مدرسه نبودند، هیچ‌کدام اهل کلاس نبودند، هیچ‌کدام اهل درس نبودند. چون اینها کمال معروف می‌آورد. این کمال معروف اصلا وضو نمی‌خواهد، تیمم نمی‌خواهد، طهارت نمی‌خواهد. هر کی درس بخواند باسواد می‌شود، فیزیک بخواند، شیمی بخواند، ریاضیات، هر چی بخواند یاد می‌گیرد، هیچی نمی‌خواهد. آنی که کمال است، گفتیم نامفهوم، باطنی، غیر مانوس، غیر ظاهری، غیر معروف، غریب، غریب. آن فقط روی باندهای نفس قرار می‌گیرد. صافی است، صافی می‌بیند. اصفی است، اصفی می‌بیند. ساقط می‌شود، معرفت می‌بیند، کشف می‌بیند، معاینه می‌بیند، شهود می‌بیند. یک مرتبه چشمش باز می‌کند، دارد یک چیزی را می‌بیند، دارد یک کسی را می‌بیند، دارد یک جایی را می‌بیند، دارد یک طرفی را می‌بیند. یک فرمی اصلا گاهی می‌ترسد وقتی می‌بیند. گاهی وقتی می‌بیند خوفش می‌شود. گاهی وقتی می‌بیند مریض می‌شود. حتی در رویت‌ها گاهی بعضی افراد مخصوصا اگر مربی نداشته باشند تو رویت مریض می‌شوند، بیمار می‌شوند. تا می‌بیند نفس انقباض پیدا می‌کند، می‌ترسد. اگر خدای ناکرده باب کمال کسی دید و ترسید و مراجعه به طبیب نکرد، حتما این خبیث می‌شود، حتما بد می‌شود، حتما بد گرفتار می‌شود. یک چیزی دیده نتوانسته بکشد، حتما کم می‌آورد. لذا تو این جاها حتما مربی می‌خواهد بایستد پای انسان. ما الان یک مشکلمان همین است. شما وضع دنیا را ببینید، هیچ متهمی بدون وکیلش حرف نمی‌زند. هیچ ورزشکاری بدون مربی ورزش نمی‌کند، مسابقه نمی‌دهد. هیچ کشتی‌ای بدون مربی به پا نمی‌شود. اصلا هیچ قماری بدون فلکه‌گیر قمار نمی‌شود. ولی حالا عرفان و فلسفه و فقه و قرآن و تفسیر و اینها اصلا مربی نمی‌خواهد. به‌به این می‌شود شیر تو شیر، ولوشو، هیچی از توش در نمی‌آید. کشتی، کشتی بدون مربی اصلا تکان نمی‌خورد. اصلا کشتی را برای چی بهش می‌گویند کشتی؟ اشتقاق هان بگویید ببینیم هان کشتی یعنی چی؟ کِشته، کُشته، کشتی یعنی چی؟ هان آخ از خودش در می‌آورد می‌بینید اقا شکمی معنا می‌کند هان اقا ما ادبیاتمان را باید درست کنیم. حرف که می‌زنیم معانیش را بدانیم. هنوز ما حرف که می‌زنیم معانیش را همین طور روی هم رفته معنا می‌کنیم. آن کمال پنهانی بدون سیستم اصول، بینات، قواعد، بدون مربی نمی‌شود. منتها دنیا یک خورده حواسش جمع می‌شود می‌گوید کار را با قاعده انجام بده، موفق هم شدند. ولی ما تا با قاعده کار را انجام ندهیم اصلا موفق نمی‌شویم. بعد شصت سال هفتاد سال می‌بینیم هیچ بال و پری نداریم. کاشکی هیچ بال و پری نداشتیم، گاهی می‌بینی قلبی که با آن طراوت و تازگی بود به قساوت افتاده. گاهی می‌بینی آلوده به دنیا شده. گاهی می‌بینی دنیادار شده. گاهی می‌بینی گرفتار شده. گاهی رسیده جایی که ان کذبوا بآیات الله، با خدا درگیر شده. مال چی است؟ هیچی، تو نفسش ساقط نشده، توده‌ای هم ریخته نشده، کمالی هم توش نرفته. فقط همین اصولولو، همین درس خوانده، اینها هیچی نمی‌آورد. باور کنید یک وقتی یک کسی از تو زندان داشت صحبت می‌کرد. این استاد ریاضی بود، دبیر بود، معتاد شده بود. از تو زندان داشت صحبت می‌کرد. گفت آخه شما که باسوادی، استاد ریاضی هستی، مغزت به این علمی است، چطور معتاد شدی؟ گفت علم جلوی عصیان را نمی‌تواند بگیرد. این علم روی قاعده فرمول است، جلوی هیچی را نمی‌تواند بگیرد. آن علمی که می‌تواند بگیرد انکشاف است، نوریت است، آن معرفت است، آن حقیقت است. آن جلوی اینها را می‌گیرد. اینها را من دارم می‌گویم. آن گفت علم نمی‌تواند جلوی اعتیاد را بگیرد. شما بروید تمام افراد معتاد را ببینید، نوعا آدم‌های قوی اند، زرنگند، زیرکند، آدم‌های دانه درشت اند، آدم‌های زبلند، نخاله‌اند، آدم‌های چموشند. پخمه مخمه‌ها اصلا نمی‌روند دنبال این کار. بروید روانشناسی کنید جامعه را. پس شما روی این مثلث کار کنید. یک، یک باند را ببندید با نرمی. دو، یک توده‌ای را ساقط کنید. سه، یک چیزهایی می‌بینید که نمی‌دیدید. یک چیزهایی می‌فهمید که نمی‌فهمیدید. یک چیزهایی که اصلا با آنهایی که می‌خواندی جور در نمی‌آید. حالا یک بچه دو ساله این کار را کند، ده ساله این کار را کند، بیست ساله، سی ساله و هر چی که می‌خواهد باشد. این مثلث را الان در ذهن داشته باشید. باند ساقط بشود، توده ریزش می‌کند، کمال جایش را می‌گیرد. وقتی که گرفت، شرط کمال غیر مانوس این است که نداشته باشی، ندیده باشی، نفهمیده باشی. اول اول باشی. خواب عمه‌اش را ببیند، خواب خاله‌اش را ببیند، خواب اینها نه، اینها را که دیده. خواب نمی‌دانم چی ببیند، اینها نه. لذا یک مشت از خوابها اینها فقط برای درمان خوب است، خواب نیست. آن رویای صالحه‌ای که یک جزء از نبوت است، آن غیر این خوابها است. آن رویا یک چیزی است که ندیده. شما اگر تو خواب یک چیزی که دیدید که تا حالا نمی‌شناسید، بدانید این به یک جایی می‌خورد. یک چیزی تکان خورده، یک جا این‌طور شده. خیلی مواظب باشید. خواب‌های تکراری یک جور خوابهایی است، خوابهای ندیده یک جور خوابهایی است، خوابهای دیده یک جور خوابهایی است. بدترین خوابها خوابهای تکراری است. بعدش خوابهای دیده. روی خوابهای ندیده حساب کنید. مثلا اگر یک مرتبه تو خواب یک چیزی دیدید که نمی‌شناسید، اگر بد بود و اگر خوب بود، هر دویش رویش حساب کنید. اگر شده به چند سال دیگر این چهره در شما ظاهر می‌شود، مواظبش باشید. اگر بد است عوضش کنید، اگر خوب است تقویتش کنید. خوابهای تکراری خوابهای دیده خوابهای نادیده. خوابهای دیده خیلی عزیز است ولی بدهایش چون پیشگیری دارد. خوابهای تکراری مشکلات عفونی است. اگر یک کسی چند بار خواب دید دارد گناه می‌کند، چند بار خواب دید تو دستشویی است، چند بار خواب دید دارد یخه کسی را گرفته، چند بار خواب دید دارد یک چیز حرامی را، این اقا عفونت پیدا کرده، روحش روحش عفونت پیدا کرده، حتما باید جراحی بشود. خوابهای دیده باید ببیند چی می‌بیند، رویش کار بکند. و نفس اول از خواب شروع می‌شود ولی خواب جزئی است. مهم اینی است که دارم عرض می‌کنم. باند، توده، دیدن کمال غریب. یک چیزی می‌بیند که ندیده. تا به حال روی آنها باید خیلی حساب بکند. حالا شما اینها را تو خودتان دنبال کنید با مهربانی. چطور می‌خواهی یکی را گول بزنی، چه کارش می‌کنی؟ سلام عرض کردم قربان.. این‌طور می‌کنی‌ها. اول بیاید انسان این نفس را ریشخندش کند، نازش کند، یک باندی را ببندد. وقتی باند را دید، ببیند توده را می‌تواند ساقط کند. شما باند را ببند، توده خودش ساقط می‌شود. آن هم خودش می‌آید. فقط اولی کار شماست. حالا چه جوری ببندیم، رویش فکر کنید. حذف باند گناه، به‌عنوان سرشاخه‌های رفتارهای ناسالم، به ریزش توده گناهان و ظهور کمالات منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی شناختی، حذف سرشاخه‌های گناه، با اصلاح الگوهای رفتاری، به رشد شخصیت و تحقق کمالات کمک می‌کند. تمرکز بر گناهان متعدد، بدون شناسایی سرشاخه‌ها، به کاهش انگیزه و افزایش احساس ناامیدی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی شناختی، تمرکز بیش از حد بر گناهان، به تحریف شناختی و کاهش خودکارآمدی می‌انجامد. تمرکز بر سرشاخه‌های گناه، با حذف باندهای اصلی، به ریزش توده گناهان و ظهور کمالات منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی شناختی، تمرکز بر سرشاخه‌ها، با اصلاح الگوهای رفتاری، به رشد روانی و معنوی کمک می‌کند. مکانیزم ریزش توده گناهان، با حذف یک باند اصلی، به ظهور کمالات غیرمانوس و ناشناخته منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی عرفانی، ریزش توده گناهان، با ایجاد خلأ روانی، به ظهور معرفت و شهود غیرمانوس کمک می‌کند. ظهور کمالات غیرمانوس، مانند معرفت و شهود، به رشد معنوی و روانی انسان کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی عرفانی، کمالات غیرمانوس، با ایجاد ارتباط با باطن وجود، به تحقق مقامات معنوی منجر می‌شوند. تعاریف ناقص و غیرعلمی از وحی، مانند تکیه بر خیالات یا دیوانگی، به انحراف در فهم کمالات معنوی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی عرفانی، تعاریف ناقص از وحی، با ایجاد ابهام، مانع از درک صحیح کمالات غیرمانوس می‌شوند. وحی، به‌عنوان کمال غیرمانوس، با حذف باندهای گناه و ریزش توده‌ها، در وجود انسان ظاهر می‌شود. از منظر روان‌شناسی عرفانی، وحی، به‌عنوان معرفت باطنی، با حذف موانع روانی و معنوی، در وجود انسان ظهور می‌یابد. تکیه بر دیوانگی برای اثبات شهود و معرفت، به انحراف در فهم کمالات معنوی و تحقیر مقامات عرفانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی عرفانی، تکیه بر دیوانگی، با ایجاد تحریف در فهم شهود، مانع از درک صحیح کمالات معنوی می‌شود. تمایز میان نبوغ و دیوانگی، به شناسایی کمالات غیرمانوس و جلوگیری از تحقیر عرفان کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی بالینی، نبوغ، به‌عنوان ظرفیت خلاقیت و معرفت، از دیوانگی متمایز است و نباید با آن خلط شود. فقدان مربی در مسیر عرفان و کمال، به انحراف و بیماری روانی در مواجهه با روایت‌های معنوی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی عرفانی، مربی، با هدایت فرد در مسیر کمال، از انحرافات روانی و معنوی جلوگیری می‌کند. حضور مربی در مسیر عرفان، با ارائه راهنمایی‌های دقیق، به رشد معنوی و روانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی عرفانی، مربی، با ایجاد تعادل در مواجهه با کمالات غیرمانوس، به تحقق مقامات معنوی کمک می‌کند.

حذف خشونت و پرورش محبت، همچون کلیدی به سوی کمال، نفس را به انبساط و رشد سوق می‌دهد.

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم ، پیش او به سجده درافتید.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد خشونت در تربیت و روابط، و تأکید بر محبت و مماشات با نفس، نشان داد که حذف باند گناه به ظهور کمالات غیرمانوس منجر می‌شود. حضور مربی و تمایز نبوغ از دیوانگی، مسیر رشد معنوی را هموار می‌سازد.

بخش دوم: روان‌شناسی غضب و اضطراب در پرتو محبت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه پنج)

نقد غضب و سلاخی روانی

غضب همچون سلاخی با قداره‌کش، روح را تکه‌تکه می‌کند و به اضطراب دامن می‌زند. این غضب، نفس را به انقباض می‌کشاند و از کمال دور می‌سازد. سلاخ و قداره‌کش نماد خشونتی است که در روابط اجتماعی و خانوادگی ریشه دوانده و به تفرقه و زودپیری منجر می‌شود. غضب، با ایجاد اضطراب مزمن، به کاهش تاب‌آوری روانی و آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند. از منظر روان‌شناسی بالینی، غضب، با تحمیل فشار عاطفی، به انحراف رفتاری و کاهش عزت نفس منجر می‌شود. اضطراب، به‌عنوان پیامد غضب، به انقباض نفس و کاهش کارآمدی روانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی شناختی، اضطراب، با ایجاد تحریف‌های شناختی، به کاهش خودکارآمدی و افزایش افسردگی می‌انجامد.

پرورش محبت در برابر غضب

در برابر غضب، محبت همچون آبی زلال بر آتش، نفس را آرام می‌سازد و به رشد کمالات یاری می‌رساند. اضطراب ناشی از غضب، با پرورش محبت و احترام، به تعادل روانی منجر می‌شود. اضطراب 2 نشان‌دهنده عمق این آسیب است که با رویکرد مهربانانه درمان می‌گردد. تفرقه و زودپیری، پیامدهای غضب، با محبت در روابط خانوادگی جبران می‌شود. از منظر روان‌شناسی خانواده، محبت، به کاهش اضطراب و افزایش انسجام کمک می‌کند.

غضب همچون قداره‌ای بر روح، به اضطراب و تفرقه دامن می‌زند، اما محبت آن را به آرامش سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد غضب و اضطراب، و تأکید بر محبت، نشان داد که حذف خشونت روانی به رشد عاطفی و کاهش تفرقه منجر می‌شود.

بخش سوم: روان‌شناسی زنان در احکام و خانواده

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه شش)

روان‌شناسی احکام زنان و طهارت

اسلام دارد این را می‌گوید به ما. این که می‌گویند لا صلوه الا بطهور، می‌فرماید اصلا نماز نمی‌شود بدون طهارت. اقا نماز چه ربطی به طهارت دارد؟ اقا من می‌خواهم نماز بخوانم، کثیف است هر باشد، وضو ندارد، جنب باشد، نماز می‌خواهد بخواند دیگر. می‌گوید نه نه، لا صلوه الا بطهور. دو، این زن می‌گوید عبادت نکند موقعی که عادت است. اقا این چه ربطی، خودش را تمیز می‌کند، عبادت می‌کند. نه. نمی‌خواهد. تازه شما ببینید در باب نسوان، عبادت در ظرف عادت رخصت نیست، عزیمت است. یعنی چی؟ یعنی حرام است که نماز بخواند. نه این که واجب نیست بخواند. یک وقت می‌گویی این الان عادت است دیگر نماز بهش واجب نیست. این اشتباه است. حرام است که نماز بخواند، عزیمت است رخصت نیست. گاهی موقعها تو صحبتها که می‌کنند اشتباه می‌گویند می‌گویند در ظرف عادت نماز بر زن واجب نیست. نه حرام است. اصلا نه واجب نیست اگر بگویی واجب نیست می‌شود رخصت، وقتی می‌گویی حرام است می‌شود عزیمت. ولی ببین چقدر کنارش آمده گفته چی کار کن. حالا نماز نخوان، لذا همینى که زنها تارک می‌شوند خیلی مشکلات پیدا می‌کنند. در روانشناسی اجتماعی می‌بینیم اهمال در نماز در زنها بیشتر از مردها است. چون هفته چند روز ماهی چند روز که نمی‌خوانند، دیگر بعد هم که باید بخوانند یا یادشان می‌رود یا زورشان می‌آید یا خسته می‌شوند یا نمی‌خوانند. کاهل نمازی در زنها بیشتر است. لذا می‌گویند اقا خودت را تمیز کن، نماز نخوان، بایست نماز هم بخوان اما تکبیر نبند. نماز نخوان تکبیر نبند. نمازت را بخوان رکوع و سجده و نمی‌دانم چی چی و همه کارهایت را کن. حالا صلوه نشود یک چیزی اش را کم کن که فقیه نگوید این دارد نماز می‌خواند، نگوید این نماز خواند. ولی قرب را پیدا کند، جلوس را پیدا کند، جلسه را داشته باشد. موقع نماز بنشیند تو ظرف عبادتش. ولی این زن می‌گوید بابا من آن موقع هم که نماز می‌خوانم ایستاده نماز می‌خوانم. من اصلا نشسته نماز نمی‌خوانم. ایستاده با نشسته چه جوری است؟ فرق نماز ایستاده با نشسته چی است؟ ایستاده یعنی من همه‌اش تند تند می‌خوانم می‌روم نمی‌نشینم. اصلا یعنی تو رکوع هم معطل نمی‌کنم، تو سجده هم معطل نمی‌کنم، یک نفس می‌خوانم. یعنی همه‌اش تو حرکت است. اره برای این که آن جا صفات دمها ببینید متفاوت است. خصوصیات دم استحاضه با خصوصیات دم عرض کنم حیض چقدر فرق دارد. همان مقدار که فرق دارد احکامش فرق می‌کند. ببینید رنگش چی باشد، چه جوری باشد، مزه‌اش اینطوری است، حرارتش آن طوری، اینها تمامش فرق دارد. آره به همان خصوصیات و آثارش به آن کالری است که توش وجود دارد. تفاوتی که تو صفاتش وجود دارد احکامش هم فرق می‌کند. آره اثر می‌گذارد اصلا خسته‌تر است در آن حال گرفتار است. اصلا در حالی که ممکن است استحاضه طولانی‌تر هم باشد ده روز بیست روز باشد اما مضعف بودن این دم به مراتب از آن بیشتر است. حالا تو بحث خودش ببینید چقدر اینها با هم فرق دارد خصوصیات و احکامش که فرق دارد مال خودشان هست. پس بنابراین عبادت چه ربطی به نظافت دارد؟ عبادت چه ربطی به طهارت دارد؟ عبادت چه ربطی به وضو و غسل تیمم دارد که می‌گوید اگر نشد ولو با خاک ولو با تیمم تو عبادت می‌خواهی بکنی باید طهارت داشته باشی. معلوم می‌شود اقا اصلا عبادت با کثافت جمع نمی‌شود، عبادت با کثیفی جمع نمی‌شود. پس عابد یعنی تمیز یعنی زیبا یعنی شفاف یعنی سالم آنی که دارم عرض می‌کنم که دنبال بکنیم اقا این روحهای ما بر اثر کم گذاری روی خودمان خسته شده شکسته شده کار زیاد می‌کند بهداشتش کم است نظافتش کم است غذایش کم است عطر مصرف نمی‌کند غذاهای متنوع ندارد لباس‌هایش مناسب نیست برنامه ریزی ندارد خب این یک روح خسته شکسته‌ای است این چه ربطی به مغیبات این. بی‌توجهی به طهارت در عبادت، به کاهش کیفیت معنوی و انحراف از مسیر کمال منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی دینی، طهارت، به‌عنوان پیش‌نیاز عبادت، به ایجاد نظم روانی و تقویت ارتباط معنوی کمک می‌کند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای خودتان را تا برآمدگی پیشین [هر دو پا] مسح کنید

روان‌شناسی خانواده و زنان

پس ما یک دسته از گرفتاریهایمان مال تخبط است. حالا هی می‌گوید این زن من بداخلاق است، این زن من بد است، این نمی‌دانم بچه من اینطوری است، ان بچه من ان طوری است. یا این زن می‌گوید این مرد من این طوری است، بد دل است، نمی‌دانم چی چی است، چی چی است، فلان است. الان خیلی وحشتناک هم شده. منتها متاسفانه در جامعه ما به جای این که ما مشکل را حل کنیم افزوده می‌کنیم. الان شما سریلها فیلمهای تلویزیونی را ببینید تمامش دارد نسبت به زن و مردها فمینیستها دارند این کار را می‌کنند منتها ما استفاده می‌کنند تمام دارد می‌گوید اقا همه مردها عوضی اند زنها مواظب باشند زنها همه توهمی شدند نزدیک به صد در صد دیگر زنها به مردها اعتماد ندارند توهمی شدند کجایی کجایی کجایی. می‌گفت که ما تا خانممان زنگ می‌زند همه می‌خندند چون همه شان که زنگ می‌زنند خانمش است دارد می‌گوید کجایی کجایی. الحمدلله موبایل هم که الان آمده می‌شود دروغ بگویی بله یک جلسه‌ای هستم در مسجد هستم س هیچی نگو دارند نماز می‌خوانند. حالا تو الواتیش‌ها می‌گوید دارند نماز می‌خوانند موبایل است این از امتیازات دوره آخر الزمان است دیگر اقا از کجا می‌گویی نی تلفن ثابت نیست که بفهمد این تو مغازه‌اش است یا نه این تو حجره‌اش است یا نه یک موبایل است دیگر اقا شیطان الرجیم دستش است اقا هزار تا دروغ باهاش می‌گوید. این بیماری که تو زنها پیدا شده مال تخبط است مال نان حرام است مال ربا است ما اعتقاد نداریم ما باورمان نمی‌شود. ظلم نکن به این بر و بچه، ظلم نکن به این زن و بچه، ظلم نکن. گاهی ما خیلی ظلم می‌کنم. گاهی زنگ که می‌زنند اهل علم هم خیلی ظلم می‌کنند. این زن رفته درس خوانده رفته مدر یک حقوقی دارد می‌گوید آن فیشش را به من بده دست تو نباشد بابا بگذار خودش بگیرد بیاورد بدهد به تو اصلا برای چی به تو بدهد مال خودش است مالکیت می‌گویند نه اگر این طور باشد نمی‌گذارم بروی مدرسه اه پس من بیست سال برای چی درس خواندم تو کی هستی که آمدی مگر تو آمدی که زن بگیری نمی‌دانستی من معلملم نمی‌دانستی من سواد دارم نمی‌دانستی من بیست سال بودجه این مملکت را خرج کردم درس خواندم مگر می‌توانی بگویی نرو اقا گفته نرو اقا گفته می‌تواند بگوید اقا برای خودش گفته بیاید بیست میلیون بیست سالی که بودجه کشور خرج این شده پس بدهد پس بعد می‌گوید خب یک خورده اش را بده من می‌گوید من خودم می‌گوید نه تو می‌خواهی چی کار اسراف می‌کنی اسراف می‌کنی اسراف می‌کنی و و یک چیزهای دیگر و من نمی‌خواهم خودم ذهنم خیلی خراب شود اگر یک آدمی این طوری گفت چه جور آدمی است نصف شب بگوید من دستشویی دارم حوصله ندارم برو آن لگنه را بردار بیاور باور می‌کنید آدم اینطوری هم باشد من یقین دارم شما باور نمی‌کنی نکن اما اگر من کاره‌ای بودم واقعا اگر بدانی چی کارش می‌کردم همچین تو لنگش می‌کردم که بیرون بابا زن گرفتی دشمن که نگرفتی نوکر که نگرفتی کنیز که نگرفتی عرض کنم که قاتل پدرت را که نگرفتی یک پدر و مادر است با بدبختی این دختر را بزرگ کرده مفت داده به تو این طوری اش کنی خوش به حال انهایی که بچه هایشان را می‌کشتند آن‌ها هم که می‌کشتند مال همین بود می‌گفت ما مردها خیلی قاراش میشیم من نمی‌دانم قاراش میش معنی اش چی است قاتی پاتی هستیم هان هان می‌گفت ما خیلی قاراش میشیم اگر این بچه هم بزرگ بشود گیر یک کسی مثل خودم می‌افتد ظلم بهش بگذار یک دقیقه راحتش کنم از ظلم نجات پیدا کند کار خوبی می‌کردند بیچاره‌ها بچه هایشان را دوست داشتند دلشان به حال بچه هایشان می‌سوخت می‌گفت دست یک آدمی این طوری نیفتد اقا زن زن گرفتی قاتل پدرت را که نگرفتی گاهی خیلی ظلم می‌شود مخصوصا خدای ناکرده اگر اهل علم باشد این باعث می‌شود که به دین لطمه می‌خورد دیگر هیچ آدم احمقی دخترش را به طلبه نمی‌دهد هیچ آدم کودنی عرض کنم از طلبه دختر نمی‌گیرد می‌بینی الان می‌خواهی بروی خواستگاری مشکل پیدا می‌کنی می‌گوید نه ما با علما نمی‌توانیم زندگی کنیم چون اینها زود حرام و حلال می‌کنند ما هم که فتوا نداریم می‌مانیم چی کار بکنیم لذا ما به خاطر خدا و به خاطر دین و به خاطر خودمان واقعا من بعضی روزها که این حرفها را می‌زنم خودم می‌روم خانه اخلاقم عوض می‌شود می‌گویند چه خبر شده می‌گویم من یک چیزهایی گفتم می‌خواهم عمل کنم ببینم می‌توانم مثلا سلام عرض کردم قربان آدم به زنش سلام می‌کند چطور به یارویقلمیت سلام می‌کنی به زنت خسته نباشی بابا ما صبح تا حالا کار کردیم آن‌ننه مرده هم کار کرده مگر آن کار نکرده این چی کار کردی تو این حرفی که می‌زنم خدا ما را ببخشد اگر انسان به زن و بچه‌اش احترام بگذارد ثوابش از این که به یک پیغمبری احترام بگذارد بیشتر است پیغمبر احتیاج به سلام و صلوات شما ندارد این زن و بچه است که به سلام و صلوات شما وابسته است مخصوصا اهل علم مخصوصا اهل علم وقتی می‌روند تو خانه اول سلام نگذارند زن سلام بکند این سلام بکند از دور سلام بکند خسته نباشی دستت درد نکند نمی‌دانم این طوری آن‌طوری دیگر خودتان همه اش را بلدید اما این قلدری و تندی و بد اخلاقی حالا بیرون یکی خیکش کرده می‌رود سر زنه خالی می‌کند بیرون مشکل دارد می‌رود سر زنه خالی می‌کند کم آورده می‌رود سر زنه خالی می‌کند این بدترین نوع گناه است که معصومین وقتی می‌فرماید کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا آبروی ما را نریزید بزرگترین مصداق آبروریزی ایمه این است که آدم به زن و بچه‌اش اذیت کند مخصوصا ماها آقا عرض کردم شما بروید تو جامعه این میوه فروشها میوه‌ها یک مشتی اش را نمی‌خرند مردم اقا شب بار می‌کند می‌برد خانه اینها حسابی میوه می‌خورند این زرگرها زرنگند می‌گوید طلا چه خانه باشد تو مغازه هی اقا یک تکه طلا می‌برد دوباره پس فردا می‌آورد می‌دهد زنه خوشش می‌آید دوباره می‌آورد اقا طلا می‌برد طلا دارد دیگر قصابها می‌روند خانه اقا هی گوشت می‌برند حالا یک روزی یک کیلو هم گوشت ببرد چیزی نمی‌شود بیست تا گوسفند کشته اقا ما چی می‌بریم ظهر خانه طلا می‌بریم گوشت می‌بریم میوه می‌بریم حرف من این است که اقا این زندگی را بمباران محبت و حرف کن سلام عزیزم جانم اقا موونه هم که ندارد حالا آن گوشت می‌برد یک کیلوگوشت از مغازه کم می‌شود طلا می‌برد یک تکه طلا کم می‌شود میوه می‌برد از مغازه کم می‌شود شما که چیزی هم کم نمی‌شود کی ما را این قدر دگم و خشک و بسته و بد اخلاق کرده که دریغ ازهمین لسان داریم باور می‌کنید دعوایشان می‌شود اقا می‌روند خانه سلام نمی‌کند بابا کی گفته زن سلام کند تو وارد شدی باید سلام کنی به کوچکتر آدم باید سلام کند که حرمت بگذارد به بزرگتر باید سلام بکند که حرمت بگذارد کی گفته کوچکتر به بزرگتر بزرگتر به کوچکتر سلام هر کی سلام کند پیغمبر بزرگتر همه بود به همه سلام می‌کرد وگرنه ما تو مردم باکوت می‌شویم ان شاء الله که خدا بهمان نصرت بدهد صفا بدهد حالا زن و بچه مصداق اولش است ما با دشمنانمان محبت کنیم این مهم است اقا با دشمنانمان محبت کنیم مگر نمی‌گویید امیر المومنین این کارها را می‌کرده اینها حالا ببینیم این این آیاتی که راجع به تبار انبیاست این جا دیگر چی گفته. واقعا ما باورمان نمی‌شود که یک ذره‌ای همه عالم هستی را دارد حرکت می‌کند و همه عالم هستی دارند همه عالم هستی را حرکت می‌دهند همه دارند با هم دیگر حرکت می‌کنند. پس ما اگر بخوابیم باز هم دارند حرکتمان می‌دهند ما هم داریم توی خواب حرکت می‌کنیم ما اگر بمیریم حرکتمان می‌دهند ما هم داریم حرکت می‌دهیم مرده ما هم حرکت می‌دهد اگر ما شعورش را پیدا کنیم ان تلطیف را پیدا کنیم که حرکت‌های هستی را توی خودمان ببینیم حرکت خودمان را توی عالم ببینیم انوقت دیگر رشحات عصمت در ذهن انسان باز می‌شود اقا شما کار می‌خواهی بکن می‌خواهی نکن مثل بی کاری‌ها گفت کار نمی‌کنی تازه حقوق بیکاری بهت می‌دهند ا مریض بشوی حقوق بیماری بهت می‌دهند حامله بشه حقوق حاملگی می‌دهند اخیرا در کشورهای اروپایی کار خوبی کردند آمدند گفتند یعنی چی زن‌ها حقوق حاملگی می‌گیرند مرخصی حاملگی سه ماه به مردها هم باید مرخصی حاملگی بدهید ا به مردها برای چی حاملگی؟ میگه خب این زنش که حامله میشه باید مواظبش باشد باید این طوری کند بچه را نگه دارد ان ور برود این ور برود این هم حاملگی است دیگه برای چی به زن‌ها می‌دهید مرخصی حاملگی ان رفته کمک زنش داده حقوق حاملگی به مردها هم می‌دهند بله بارک الله خیلی خوب است این‌هاها تازه دارد شعورشان باز میشه که اقا زن و مرد ندارد حاملگی یکی که حامله بشه ان یکی هم به توسط این حامله میشه نه حقش هست اقا یک زن حامله ما وحشی گری می‌کنیم یک زن حامله لباس می‌شورد رخت می شورد این کار را می‌کند ان کار را می‌کند انقدر سقط جنین پیدا میشه چقدر امراض روحی روانی زنها پیدا می‌کنند چون استرس‌های زیادی که به این حمل وارد میشه باعث بدبختی ان بچه و ان مادر میشه بعدا هم که بچه‌اش می‌آید به دنیا زن خل و چل شده مرد میگه زنم بداخلاق شده زنم بد هست دعوا و طلاق میگه بابا من سه ماه به تو مرخصی می‌دهم که طلاق توی کار نباشد دعوا هم نکنید ان برو بشین بادش بزن بزار کار خودش را بکند. الان شما یک زن می‌توانی پیدا کنی اینی که می‌گویید فاضربوهن هان زنها را بزنید فاضربوهن یک زن را می‌توانی پیدا کنی راضی بشود به این آیه قرآن بگوید حالا من که حرفی نمی‌زنم اما اصلا قبول ندارم برای چی بزند خب پس من هم باید بزنم اگر من بدی کردم آن بزند آن هم بدی کرد باید من بزنمش فاضربوهن خب من هم بزنمش آن را چرا فقط آن بزند و شما ببینید جواب هم دیگر پیدا نمی‌توانید بکنید یعنی نمی‌توانید جواب بدهید می‌گوید خدا نگفت که نیش بزنید که الان این جا خدا گفته بزنید اقا پس خدا گفته اگر نیش زدند شما بزنیدشان‌هان خدا می‌گوید بزنشان چه جوری می‌خواهی جواب بدهی اصلا نمی‌شود جواب بدهی اقا ما در کتاب زن جواب دادیم البته واقعا علمی هم جواب دادیم گفتیم اینی که می‌فرماید فاضربوهن زنها را بزنید اولا نوع زدنش مقدار زدنش کدام زن چی چی چی اصل زدن گفتیم به خاطر این که مردها در مقابل زن‌ها آسیب پذیرند زنهاست مردها یک صلابتی دارند می‌شکنند حالا برای این که شکسته نشود زن را این طوری می‌خواهد کنترل کند اما اگر مرد بدی کرد زن چی زنها در مقابل مردها آسیب‌پذیر نیستند اصلا زنها بزرگتر از این حرفهایند که مردها را بخواهند بزنند فوتشان می‌کنند باد می‌بردشان شگرد خدا به زنها شگرد داده به مردها صلابت، زنها احتیاج ندارند مردها را بزنند همینطوری ناکتشان می‌کنند بروید در روانشناسی ببینید اصلا زن احتیاج ندارد دست رو به مرد بلند کند و لی هفت پشتش را در می‌آورد ولی مرد نمی‌تواند این کارها را بکند لذا این که یک طرف آمده به خاطر این است که زن این قدر طریق دارد که مرد را تنبیه بکند ولی مرد طریق تنبیه‌اش محدود است حالا اگر شما تو روانشناسی همین بحثی که ما کردیم در زن این را ثابت کنید بزرگش کنید بزرگش کنید این قرآن چقدر روانشناسی اش قوی است این نیست که طرف مرد بیاید نه روانشناسی انسان‌شناسی قرآن این قدر بالا بوده منظورم این که این اشکال یا فرض کن همین تعدد عرض کنم زوجات کدام زن راضی می‌شود با این حرفها خب حالا جواب جواب ندارید مانده چون سوال پرسش پاسخ نیامده تو دل این زن بروی می‌گوید من خدا را که قبول نمی‌کنم اما نه انگار قرآن هم مردانه بوده همه‌اش طرف مردها را گرفته لذا ما یک کتاب نوشتیم راجع به این مسئله که در قرآن چند تا مذکر داریم چند تا مونث ببینید تفاوت مذکر و مونث در قرآن چه جوری است آیا قرآن مرد سالاری است یا زن سالاری است یا هیچ کدام هر چه تانیث و مذکر در قرآن بوده آمدیم اینها را بررسی کردیم حساب کردیم که اقا این طوری نیست خیال کنید مردسالاری است یعنی یک مهندسی تو عبارات قرآن باید درست کنی اینها را این تعبد و تقلید باعث شد جامعه مردم مردها زنها و مخصوصا بعدا جوانها هی اینها را تو دلشان جا دادند جا دادند تا جایی که منفجر شدند نگذاشتند اشکال کنند اقا بگذار اشکال کند بگذار ایراد کند بگذار دلش را خالی کند بگذار خودش را سبک کند می‌ترکد دلش اشکال نکند. روان‌شناسی زنان، با تأکید بر احکام الهی، به تعادل روانی و معنوی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی دینی، احکام مربوط به زنان، با ایجاد نظم عاطفی، به تقویت تاب‌آوری روانی منجر می‌شود. طهارت‌ستیزی در عبادت، به کاهش کیفیت معنوی و انحراف از مسیر کمال منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی دینی، طهارت، به‌عنوان پیش‌نیاز عبادت، به ایجاد نظم روانی و تقویت ارتباط معنوی کمک می‌کند. خشونت در روابط خانوادگی، به کاهش انسجام و افزایش تعارضات منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی خانواده، خشونت، با کاهش اعتماد، به آسیب‌های عاطفی دامن می‌زند. محبت در روابط خانوادگی، با تقویت انسجام، به رشد روانی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی خانواده، محبت، به کاهش استرس و افزایش تاب‌آوری منجر می‌شود. ظلم در خانواده، مانند بی‌احترامی به زنان، به کاهش عزت نفس و آسیب‌های روانی منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی خانواده، ظلم، با ایجاد حس بی‌ارزشی، به انحراف عاطفی می‌انجامد. احترام به زنان در خانواده، به تقویت انسجام و رشد معنوی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی خانواده، احترام، به ایجاد فضای مثبت عاطفی منجر می‌شود. تعدد زوجات و احکام زنان، با رویکرد روان‌شناختی، به تعادل اجتماعی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی اجتماعی، این احکام، با ایجاد عدالت، به کاهش تعارضات منجر می‌شوند. تعبد بدون درک، به انفجار عاطفی و انحراف از دین منجر می‌شود. از منظر روان‌شناسی دینی، تعبد بدون درک، با ایجاد فشار روانی، به کاهش ایمان می‌انجامد. اشکال و ایراد در احکام، با پاسخ‌دهی علمی، به رشد معرفتی کمک می‌کند. از منظر روان‌شناسی شناختی، اشکال‌گیری، با اصلاح تحریف‌ها، به تقویت خودباوری منجر می‌شود.

احکام زنان در اسلام، همچون پلی به سوی تعادل روانی، به پرورش محبت و کاهش اضطراب یاری می‌رساند.

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا

و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در خردى پروردند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی روان‌شناسی احکام زنان و خانواده، نشان داد که طهارت و محبت به تعادل روانی کمک می‌کند و ظلم و غضب را نقد می‌نماید.

نتیجه‌گیری کلی کتاب

روان‌شناسی منطقی، همچون نگینی درخشان در تاج دانش، بر حذف خشونت، پرورش محبت و ظهور کمالات تأکید دارد. این رویکرد، با نقد غضب و اضطراب، و الگوگیری از احکام الهی، انسان را به کمال سوق می‌دهد و جامعه را به آرامش می‌رساند. تحول در علم دینی، با حضور مربی و درک عمیق، به تولید معرفت اصیل منجر می‌شود.

با نظارت صادق خادمی