متن درس
html
روانشناسی دینی: کاوش در معرفت و حقیقت الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 311)
مقدمه
روانشناسی راستین، به عنوان شاخهای از معرفت دینی، به بررسی رابطه عمیق انسان با حقیقت الهی و تأثیر آن بر رفتار، شناخت و وجود انسانی میپردازد. این حوزه، با تکیه بر آیات قرآنی، روایات دینی و تأملات عرفانی، به دنبال تبیین جایگاه انسان در نظام هستی و ارتباط او با مبدأ خلقت است..
سلام به خداوند: تجلی معرفت توحیدی
زیارتنامهها و سلام به انبیا و اولیا
در زیارتنامهها، سلام به انبیا و اولیا همچون آدم صفوة الله، نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله و دیگران جاری است. آیت الله نکونام قدس سره تأکید دارد که انسان حق دارد بگوید السلام علیک یا الله، زیرا سلام به خداوند جایز است و این امر نه تنها عیبی ندارد، بلکه نشانهای از نزدیکی به ذات الهی است. همانند دریایی که موجهایش به ساحل میرسند، سلام به خداوند همچون موجی است که روح انسان را به ساحل توحید میرساند. اگرچه برخی اشکال میکنند که کاف جر به خداوند کشیده میشود، اما خداوند آن چنان نازنین است که هر کاف جری هم بر او روا باشد. این سلام، همچون کلیدی است که درهای قرب را میگشاید و انسان را به مزهای متفاوت از نزدیکی میرساند.
سلام صبحگاهی و شامگاهی به خداوند
صبح که از خواب برمیخیزید، پیش از دیدن عالم و آدم، به خداوند سلام کنید: السلام علیک یا الله، السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ولی الله. این سلام، همچون نسیمی است که روح را تازه میکند و انسان را از خواب غفلت بیدار میسازد. شب هنگام خواب نیز سلام کنید تا شب و روز در قرب الهی سپری شود. اگر جایی یافتید که سلام به خداوند جایز نیست، اما آیت الله نکونام قدس سره تأکید دارد که این سلام نه جرم است، بلکه پلی به سوی قرب بیشتر.
| سلام به خداوند، همچون شمشیری است که حجابهای غفلت را میشکافد و انسان را به عنایت عین لا تراک میرساند. |
نقش انبیا و اولیا در هدایت به سوی خداوند
تمام انبیا و اولیا آمدهاند تا انسان را به آن جمال الهی برسانند. ائمه معصومین، همچون سفینه نجات و مصباح هدى هستند که هدایت به سوی حق میکنند. امام حسین سفینه نجات است و نجات در حق است. برخی اهل ظاهر میگویند از خدا حرف نزنید، اما امام حسین مانع از خدا نیست. برخی نیز پیر را جایگزین میکنند، اما پیر هم مثل خود انسان است و هدف شناخت خداوند است. ائمه آمدهاند تا خدا پیدا شود، نه گم شود. اگر به خدا رسیدید، بگویید السلام علیک یا الله. اگر خداوند همچون به موسی گفت انی انا الله، سلام میکنید یا نه؟ این سلام، نشانه دیدن خداوند است.
رفع موانع ظاهری در معرفت الهی
مشکل ما حل نمیشود مگر به خدا برسیم. اولیا معصومین ما را به خدا ارشاد میکنند، نه به خودشان. اگر خدا یقه شما را گرفت، سلام کنید. این تسبيح اسفار را کنار بگذارید، زیرا عنیت عین لا تراک، کور است کسی که نمیبیند. ایاک نعبد، ایاک را به که میگویید؟ نماز باطل است اگر قصد اخبار کنید. سلام به خداوند جایز است و اگر اجازه ندارند، بگویید اجازه ندارم.
سلام دادن به خداوند، بهعنوان تجلی معرفت توحیدی، نهتنها جایز بلکه نشانهای از نزدیکی به حقیقت الهی است. در فرهنگ دینی، سلام به معنای اظهار صلح و تسلیم در برابر حقیقت است. اگرچه در زیارتنامههای متداول، سلام به خداوند بهصورت صریح ذکر نشده، اما این امر به معنای ممنوعیت نیست. إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (تنها تو را میپرستیم، و تنها از تو یاری میجوییم.) نشاندهنده گفتوگوی مستقیم با خداوند است که میتواند بهصورت سلام نیز نمود یابد. این نوع ارتباط، نشانهای از معرفت عمیق به ذات اقدس الهی است. در عرفان اسلامی، ارتباط مستقیم با خداوند بهعنوان هدف نهایی سلوک مطرح است. اولیای الهی، مانند انبیا و ائمه، واسطههایی برای هدایت به سوی خدا هستند، نه مانعی برای ارتباط مستقیم. بنابراین، سلام به خداوند میتواند بهعنوان عملی معنوی و عرفانی در نظر گرفته شود که بیانگر قرب به ذات الهی است.
جمعبندی
در این بخش، به بررسی سلام به خداوند به عنوان تجلی معرفت توحیدی پرداخته شد. نقش انبیا و اولیا در هدایت، رفع موانع ظاهری و اهمیت ارتباط مستقیم با خداوند، همچون رودهایی هستند که به دریای توحید میریزند و انسان را به ساحل یقین میرسانند.
شخصیت قرآن کریم: اوصاف حق و خلق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲)
ساختار بیانی قرآن کریم در اوصاف الهی
قرآن کریم در ساختار بیانی، تفاوتی میان اوصاف حق و خلق قائل نیست، مگر آنکه مخالف برهان عقلی باشد. اگر گفته شود یطعم و لا یطعم، خداوند اطعام میکند اما اطعام نمیپذیرد، پس چیزی نمیخورد. اگر یطعم و یطعم بود، دستگاه تغییر میکرد. مکر را چگونه معنا میکنید، به بیان شیخ در رسائل. اگر آیات الهی خلاف برهان باشد، توجیه کنیم، اما اگر نبود، لازم نیست توجیه کنیم. خوردن کار مخلوقات است، اما وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ (و اوست که خوراک میدهد، و خوراک داده نمیشود.) مشکلی ندارد. استواء بر عرش، لسان جسمانی دارد، خدا جسم ندارد، معنا کنید. اما جاء، اتيان، شدت سرعت، مشکلی نداریم.
| صفات الهی در قرآن کریم، همچون آینهای هستند که حقیقت را بدون تحریف نشان میدهند و تنها برهان عقلی مرزها را تعیین میکند. |
مراتب و خصوصیات اوصاف الهی
در قرآن کریم وارد شوید، در آیه الکرسی لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ (نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران.) خداوند سنه و نوم ندارد، چرت و خواب ندارد، قوه ندارد. و لا یطعم ندارد، صفات نقص هستند. اما و هو یطعم، اطعام میکند، فعل است، در چه وعایی ایجاد میشود، اراد و یطعم، علم به اطعام دارد، اراده دارد. چرا بگوییم مجاز است؟ قرآن کریم لزومی ندارد هر چیزی را مجاز بگوییم.
توفی و حفظ در نظام الهی
هُوَ الَّذِي يُتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ (و اوست کسی که شبانگاه، روح شما را [به هنگام خواب] میگیرد.) توفی میگیرد، یرسل علیکم حفظه، تمام مخلوقات حفظه دارند، گروه ضربت، اسکورت. زورمان به هر کس برسد نمیشود، حفظه دارند. اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا، رسل ما میگیرند. میگیرند چطور میافتد؟ اگر افتاد تنبیه دارند، مومن نمیافتد. حیوانات میمیرند، کجا میمیرند که محیط زیست آلوده نمیشود؟ کسی میگیرد، توفته رسلنا. در آیه قبل یتوفکم هو الذی یتوفکم باللیل، شبها خودش میگیرد، و یعلم ما جرحتم بالنهار. قرآن نمیشود خواند، عقل تغییر میکند. شب یتوفکم، روز یعلم. توفی ملائکه چه جور، خدا چه جور؟ ما هم توفی داریم، سه توفی یک معنا دارد. حیات ما حرکتی است، حیات خدا حرکتی نیست؟ توفی خدا حرکتی نیست، توفی ما حرکتی است. باک تجری بایی لا تجری، دو توفی نداریم، حیات حیات است. اینها چون کار نکردیم، دقت نکردیم، باور نشده، ترساندند، لا تفکر فی ذات الله، بل تفکر فی آلاء الله. روایت درست است، اما ذات خدا با فکر کار نمیشود، موارد فکر آثار الله است، ابزار کارایی ندارد، چیز دیگر لازم دارد. فیلسوف میگوید لا تفکر فی ذات الله، موضوع ذات بالاتر از فکر است، فکر زمینه مبادی است.
قرآن کریم در بیان صفات الهی، گاه از الفاظی استفاده میکند که با صفات انسانی مشترک است، مانند هُوَ الَّذِي يُتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ (و اوست کسی که شبانگاه، روح شما را [به هنگام خواب] میگیرد.). این تشابه لفظی برای فهم بهتر انسانهاست، اما اگر صفتی مانند خوردن یا خوابیدن با ذات الهی ناسازگار باشد، باید تأویل شود. برای مثال، لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ (نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران.) صراحتاً نفی خواب و چرت از خداوند دارد، که نشاندهنده تفاوت ذاتی میان صفات الهی و انسانی است. در فلسفه اسلامی، صفات الهی به دو دسته ذاتی و فعلی تقسیم میشوند. صفات فعلی، مانند اطعام (وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ (و اوست که خوراک میدهد، و خوراک داده نمیشود.)، بیانگر فعل خداوند در عالم است و نباید بهصورت مجازی یا محدود تفسیر شوند، مگر اینکه برهان عقلی آن را اقتضا کند.
جمعبندی
در این بخش، ساختار بیانی قرآن کریم در اوصاف الهی بررسی شد. مراتب صفات، توفی و حفظ، همچون نخهایی هستند که بافت نظام الهی را استوار میسازند و انسان را به تأمل در حقیقت فرا میخوانند.
قیامت: حركت ذاتی موجودات و وحدت هستی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳)
حرکت ذاتی همه موجودات
همه عالم موجود مثل حرکت وجود خودش را دنبال میکند، حرکت وصف ذاتی همه موجودات است. این بیان، دید علمی نسبت به حرکت و وجود میدهد. ما موجودات را بسته میبینیم، اما با چشم باز، همان طور که يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ (روزی که مردم چون پروانه[های] پراکنده به هر سو میدوند.) همیشه این طور است، اما اینجا رویت ندارد، آنجا دارد. پروانه خشک را بمالید، گرد و خاک میشود. روز قیامت در صحرای محشر متلاشی میشویم، خرد میشویم. يَوْمَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (و کوهها مانند پشم زدهشده رنگین شود.) کوه همچون پشم زده شده، مثل کله گوسفندی از کوه پرت شده تکه تکه میشود. اما همین جا هم این طور است، اما رویت علمی حضوری معرفتی نداریم، رویت ظاهری کلی داریم.
| عالم هستی همچون پروانهای منتشر است که وحدت چیدمان آن، راز ثبات در حرکت را آشکار میسازد. |
صورت دنیا و آخرت
در قیامت انسانها به صورت حقیقی ظاهر میشوند، مگر اینجا مجازی؟ صورت دنیا و آخرت تفاوت ندارد، اما اینجا غلاف انسانی کلی، محتوا در شکل قرار گرفته، حجاب صورت باطن را نمیبینیم. لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينًا (اگر پرده برداشته شود، بر یقینم افزوده نمیشود.) یعنی الان از ماوراء غطا میبینم. اینجا از ماوراء غطا میبینید، آنجا بی غطا. این انسان که میبینیم، به واسطه صورت، باطن نمیبینیم. دید لایه بین، ظاهر بین، غلاف بین است. شمشیر را نمیبینید، از غلاف بیرون کشید میبینید. در دنیا ظرف رویت نفوذ ندارد، ظاهر میبینیم. پارچه روی صورت، گونی میبینیم، زیر پارچه انسان است یا نردبان؟ دید تیز شود، در دنیا کالعهن المنفوش است. مثل ستارهها که میچینیم، چشم دید ندارد، دور است. دید علمی امروز و فردا ندارد.
متلاشی شدن در قیامت و دنیا
در قیامت کوهها متلاشی، انسان متلاشی، کتاب متلاشی، اقرا کتابک چیست؟ کتاب متلاشی نمیشود بخواند. تلاش قابل قرائت است، امروز هم همین طور. با دستگاه آزمایش، نفوذ بیشتر، ماده وجود دارد. چشم مسلح وجود دارد، غیر مسلح نمیبینم. عینک بزن خوب ببین، بردار شبح ببین. عالم تغییر نمیکند، دید تغییر میکند. همه عالم کالعهن المنفوش، اتصال نیست. فلاسفه اجسام ماده اتصال دارد، اتصال نیست، وحدت چیدمان است. عالم وحدت دارد، چیدمان دارد، هیچ جایش خالی نیست، اتصال هم نیست. آخرت فرق با دنیا، عینک برداشتیم یا زدیم. در دنیا چشم مسلح نیست، در آخرت مسلح میشود، واقعیتها میبینیم. ذرات عالم به حرکت چیدمان وحدتی. ثابت نداریم، ساکن نداریم، ثابت به نفس تعینات، به نفس حرکت. حرکت در حرکتش ثابت است، همه هستی در حرکتش ثابت است. شناخت حرکت، زمان، حركت قطعيه، توسطيه، انیات، معنای ان، معنای فلسفی دقیق پیدا میکند، مشکل علمی نداریم مگر مسلح یا نه.
مشکلات بیان حركت در کتابها
بیان حركت قطعیه توسطیه ان سیال مشکل دارد. برای وحدت به اتصال محتاج، اتحاد، اتصال، وصول. در عرفان وصول نداریم، قرب داریم. شريعت قرب است، قربه الی الله. قربت وحدت ایجاد میکند، وصل حلول اتحاد کلمات عامیانه. چرا دو موجود کنار هم گره بزنند، سیرش بمالند بچسبد. خداوند بدون تف، سیرش، قفل، همه کنار هم نشاند، وحدتا لا بالاتصال لا بالحلول والاتحاد والوحدت الحقیقه. وحدت حقیقی اتصال نمیخواهد. اگر دنیای علمی داشتیم، بیان میشد. عالم هستی با هم هستند، کنار هم، چسبیده نه. لا تزر وازره وزر اخری، هیچ گیر کسی نیست، گیر خودشان. این بیان عرفان فلسفه معرفت توحید ایمان قرب وصول را دگرگون میکند. طریق انبیا اگر این وزان دنبال نکنید، میشود مدرسه فلسفه عرفان عامیانه. عوام آمدند عرفان بیشتر نشده، دست درد نکند چسباندند با آب، هنر کرده. در عالم سیرش نداریم. در روز قیامت کالعهن المنفوش، همیشه این طور، چشم غیر مسلح، عینک برداشتیم، شبح میبینیم. اولیا خدا مسلح میشوند، کالعهن المنفوش میبینند، ناراحت مضطرب وضع این طور. اگر دم بزند لقمه لقمه میکنند. ابن سینا در مقامات العارفین، حیل العارف، عارف مچش باز میشود، حیله بزند. عرفا شطحی شدند، دستش بوده میدیده، خطر لو میرود، در خیابان جیش میکرده، همه فرار، این عارف نیست عوضی است. شکر الحمد لله، محسن شد. در کتابهای عرفانی، شیشه شراب، بدکاره، حیل العارف حفظ کند. ولش میکردند نفس بکشد. مردم اگر بفهمند، ساعت دو نصف شب کوه خضر روغن نباتی 5 کیلویی، همه جمع، روغن نباتی. اگر بفهمند این کار ازش میآید، مصیبت، پاشنه خانه در میآورند. ریگ انداخته گندم ریخته، گنجشکها جمع، ریگ انداخته پر میزنند. مشکل معرفت این بوده، وصول نداشتند، وصولات پیدا میشده مبتلا به عوام، کار کنند راحت شوند، زخمی کردن، در به در، حرفهای بودند. عالم ثابت متحرک، سكون حركت، علمی نیست. اتصال علمی نیست، عالم چیدمان وحدتی کالعهن المنفوش. دنیا آخرت ندارد، موجودات حرکت به ظرف وصفی ذاتی در ظرف موجودی. دید غیر مسلح قالب میبیند، مسلح عهن المنفوش میبیند. در حرکت معرفت عرفان فلسفه چیدمان حقیقت مهم است. فلسفه نداریم، فلاسفه عوام، برای وحدت محتاج اتصال، تا نچسبانی نمیشود.
آیات قرآنی مانند يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ (روزی که مردم چون پروانه[های] پراکنده به هر سو میدوند.) و يَوْمَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (و کوهها مانند پشم زدهشده رنگین شود.) نشاندهنده وحدت ذاتی و چیدمان منظم عالم هستند. این وحدت، نه از نوع اتصال مادی، بلکه از نوع قرب و همجواری وجودی است که در قیامت بهصورت کامل آشکار میشود. در عرفان اسلامی، عالم بهعنوان آیینه ظهورات الهی دیده میشود که در آن، همه موجودات در ارتباط وجودی با یکدیگر قرار دارند. این ارتباط، نه از نوع اتصال مادی، بلکه از نوع وحدت وجودی است که در قیامت بهصورت اگر پرده برداشته شود، بر یقینم افزوده نمیشود، آشکار میگردد.
جمعبندی
در این بخش، قیامت به عنوان نماد حرکت ذاتی و وحدت هستی بررسی شد. این معارف، همچون ستارگانی هستند که آسمان معرفت را روشن میسازند و انسان را به دیدن واقعیتها فرا میخوانند.
جمعبندی کلی
در این کتاب، ابعاد گوناگون روانشناسی دینی بررسی شد. از سلام به خداوند تا وحدت هستی، همه همچون زنجیری به هم پیوسته، انسان را به سوی معرفت الهی هدایت میکنند. این کاوش، دریچهای به سوی حقیقت است که متخصصان را به تأمل بیشتر دعوت میکند.
| با نظارت صادق خادمی |