متن درس
تبیین مبادی علوم دینی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه پنجم)
دیباچه
علوم دینی، بهسان درختی تناور، ریشه در معرفتشناسی و روششناسی الهی دارد و شاخسار آن در تبیین احکام و معارف الهی به سوی آسمان حقیقت گسترده است. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه پنجم، چونان نوری بر این درخت تابیده و با نگاهی فلسفی، منطقی و فقهی، به کاوش در مبادی علوم دینی پرداخته است. این نوشتار، با هدف بازآفرینی این درسگفتارها در قالبی علمی و دانشگاهی، به تبیین مفاهیم بنیادین خلق و ادب، علم و فن، و سهگانه موضوعشناسی، ملاکشناسی و حکمشناسی در فرآیند اجتهاد میپردازد. تمامی جزئیات و نکات مطرحشده در این گفتارها، با شرح و بسط کامل، در ساختاری منظم و با زبانی متین و فاخر ارائه شده است تا چونان جویباری زلال، معارف دینی را به ذهن مخاطبان متخصص سیراب کند. این متن، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، تلاش دارد تا روح و پیام اصلی را با دقت و اصالت منتقل نماید.
بخش نخست: مبادی خلق و ادب در معرفتشناسی دینی
تمایز خلق و ادب
خلق، چونان گوهر باطنی انسان، صفات درونی او را در بر میگیرد؛ صفاتی چون ترس، علم یا شجاعت که در نهاد آدمی ریشه دارند. ادب اما، چونان آینهای زلال، جلوه ظاهری این صفات را در رفتار و گفتار نمایان میسازد. از خلال ادب، میتوان به خلق باطنی انسان راه یافت، چنانکه رفتار نیکو، نشان از قلبی پاک دارد و گفتار متین، از روحی والا خبر میدهد.
درنگ: خلق، گوهر باطنی انسان است و ادب، آینهای است که این گوهر را در رفتار و گفتار نمایان میکند. شناخت خلق از طریق ادب، دریچهای به سوی فهم حقیقت انسانی میگشاید.
این تمایز، ریشه در اخلاق اسلامی و فلسفه دارد و در تحلیل رفتارهای انسانی و اخلاق کاربردی جایگاه ویژهای دارد. ادب، چونان پلی میان باطن و ظاهر، امکان ارزیابی صفات درونی را فراهم میآورد و در نظام معرفتی دینی، بهعنوان معیاری برای قضاوت اخلاقی به کار میرود.
تشخیص تظاهر در رفتار
حتی اگر فردی به تظاهر و ریاکاری روی آورد، قرائن ظاهری رفتار او، چونان نشانههایی روشن، حقیقت باطنیاش را آشکار میسازد. برای نمونه، کسی که شراب مینوشد و همزمان به اقامه نماز میپردازد، از طریق این تناقض رفتاری، سالوس و تظاهر او هویدا میگردد.
درنگ: قرائن ظاهری رفتار، چونان چراغی در تاریکی، امکان تشخیص نیت واقعی و تظاهر را فراهم میکنند و در اخلاق اسلامی، ابزار قضاوت درباره صدق و کذب نیتاند.
این اصل، در روانشناسی اخلاقی و تحلیل رفتار کاربرد دارد و بر اهمیت نشانههای ظاهری در فهم نیت تأکید میورزد. در نظام معرفتی دینی، تظاهر بهعنوان عملی ناپسند محکوم است، اما قرائن ظاهری، چونان کلیدی برای گشودن رازهای باطنی، در قضاوت اخلاقی نقشی محوری دارند.
بخش دوم: روششناسی گفتوگو و تفکر در علوم دینی
قواعد محاوره
محاوره، چه در قالب تفکر فردی و چه در گفتوگوی جمعی، نیازمند قواعدی است که چونان ستونهایی استوار، بنای شناخت و رفتار صحیح را برپا میدارند. این قواعد، شامل عدم خشونت، آزادی در بیان، پرهیز از اتهام و رعایت حدود گفتوگو است که چارچوبی برای تبادل اندیشهها فراهم میآورند.
درنگ: قواعد محاوره، چونان نقشهای برای هدایت گفتوگو و تفکر، امکان شناخت دقیق و رفتار عقلانی را فراهم میسازند و در فلسفه گفتوگو و منطق جایگاه ویژهای دارند.
این اصل، به روششناسی گفتوگوی علمی و فرآیند تفکر منطقی اشاره دارد. قواعد محاوره، چونان ریسمانی محکم، اندیشهها را به سوی حقیقت هدایت میکنند و از پراکندگی و آشوب در گفتوگو جلوگیری مینمایند.
بخش سوم: تمایز عالم و دانشمند در علم دینی
عالم در برابر دانشمند
عالم، چونان حافظی امین، دانش را حفظ و نقل میکند، اما دانشمند، چونان کاشفی کنجکاو، دانش را با آزمایش و تجربه به اثبات میرساند. علم دینی، برای پاسخگویی به نیازهای معاصر، باید از نقل صرف به سوی تجربه و اثبات گام بردارد.
درنگ: دانشمند، با آزمایش و تجربه، علم را به واقعیتی زنده بدل میکند، در حالی که عالم تنها آن را نقل مینماید. علم دینی نیازمند دانشمندانی است که حقیقت را با تجربه اثبات کنند.
این تمایز، بر ضرورت تجربه و آزمایش در تولید دانش معتبر تأکید دارد. علم دینی، برای آنکه چونان چشمهای جوشان به نیازهای روزگار پاسخ دهد، باید به سوی دانشمند شدن حرکت کند و از محدودیتهای نقل صرف رهایی یابد.
بخش چهارم: روششناسی فقهی و ضرورت آزمایش علمی
آزمایش در احکام دینی
برای تعیین احکام دینی، مانند حرمت شراب، باید آزمایش علمی انجام شود تا موضوع حکم، مانند مسکر بودن، بهدقت شناسایی گردد. بدون آزمایش، صدور احکام کلی، چونان بنایی بدون بنیاد، سست و ناکارآمد است.
درنگ: آزمایش علمی، چونان کلیدی برای گشودن قفل موضوعات فقهی، امکان صدور احکام دقیق و معتبر را فراهم میآورد.
این اصل، بر ضرورت روش علمی در فقه تأکید دارد. احکام فقهی، چونان میوههایی بر شاخسار موضوعات و ملاکها، تنها با شناسایی دقیق این موضوعات به بار مینشینند. بدون آزمایش، فقه از پاسخگویی به نیازهای معاصر بازمیماند.
شراب و ملاک مسکر بودن
حرمت شراب، بر اساس حدیث «الْخَمْرُ حَرَامٌ لِأَنَّهُ مُسْکِرٌ» (شراب به دلیل مسکر بودنش حرام است)، به ملاک مسکر بودن وابسته است. اگر مادهای مسکر نباشد، حتی اگر خمر نامیده شود، حرام نیست.
درنگ: ملاک حرمت شراب، مسکر بودن آن است. شناسایی دقیق این ملاک، نیازمند آزمایش علمی است تا احکام فقهی از گزند کلیگویی در امان مانند.
این اصل، بر اهمیت شناسایی دقیق ملاکهای احکام تأکید دارد. شراب طهوری که مسکر نباشد، چونان آبی زلال، از دایره حرمت خارج است. این بحث، ضرورت روشهای علمی در فقه را آشکار میسازد.
تفاوت واکنشهای فردی به مسکرات
افراد ممکن است واکنشهای متفاوتی به مواد مسکر نشان دهند، اما ملاک حرمت، مسکر بودن بهصورت نوعی و طبیعی است، نه موارد استثنایی یا غیرمعمول.
درنگ: احکام فقهی بر اساس قواعد نوعی و طبیعی صادر میشوند، نه استثنائات فردی، و این قاعده در روششناسی فقهی اهمیتی بنیادین دارد.
این تمایز، نشاندهنده قواعد کلی در فقه است که چونان ستونهایی استوار، احکام را بر پایه موضوعات نوعی بنا میکنند. موارد خاص، مانند فردی که به مادهای واکنش غیرعادی نشان میدهد، از دایره این قواعد خارج است.
محدودیتهای علم دینی در موضوعشناسی
علم دینی، به دلیل فقدان ابزارهای تجربی و آزمایشگاه، در شناسایی دقیق موضوعات احکام، مانند مسکر بودن یا جنون، ناکارآمد است. این محدودیت، چونان سدی در برابر جریان معرفت، مانع از تبیین دقیق احکام میگردد.
درنگ: علم دینی، بدون ابزارهای تجربی، چونان کمانی بدون تیر، در موضوعشناسی ناتوان است و نیازمند اصلاح روششناسی است.
این نقد، بر ضرورت بازنگری در روشهای علم دینی تأکید دارد. آزمایشگاه، چونان کارگاهی برای صیقل دادن دانش، میتواند علم دینی را از کلیگویی به سوی دقت و کارآمدی هدایت کند.
جنون و سقوط تکلیف
برای تعیین سقوط تکلیف در جنون، باید میزان آن با آزمایش علمی سنجیده شود. علم دینی، بدون ابزارهای تجربی، نمیتواند حد جنون را بهدقت مشخص کند.
درنگ: جنون، چونان موضوعی فقهی، نیازمند تعریف دقیق و آزمایش علمی است تا سقوط تکلیف بهدرستی تعیین گردد.
این اصل، بر اهمیت روشهای علمی در فقه تأکید دارد. جنون، چونان درختی با شاخسار گوناگون، نیازمند بررسی دقیق است تا حد آن از دیگر حالات روانی متمایز شود. این بحث، در فقه و روانشناسی دینی کاربرد دارد.
حد ترخص در سفر
حد ترخص، که تعیینکننده شکسته شدن نماز در سفر است، باید بهدقت مشخص شود. علم دینی، بدون ابزارهای تجربی، از تعیین دقیق این حد ناتوان است.
درنگ: حد ترخص، چونان نشانهای در مسیر فقه، نیازمند اندازهگیری دقیق با ابزارهای علمی است تا احکام بهدرستی اجرا شوند.
این اصل، بر ضرورت موضوعشناسی دقیق در فقه تأکید دارد. حد ترخص، چونان خطی مرزی میان شهر و جاده، نیازمند تعریف علمی است تا از ابهام در احکام جلوگیری شود.
آیه قرآنی و ضرورت موضوعشناسی
إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ
هنگامی که در زمین سفر میکنید.
این آیه از قرآن کریم، به موضوعشناسی در فقه، مانند حد ترخص، اشاره دارد. «ضربتم» به معنای سفر در جاده است، نه حرکت در شهر. این نکته، بر ضرورت شناسایی دقیق موضوعات فقهی با روشهای علمی تأکید میورزد.
درنگ: آیه «إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ»، چونان مشعلی فروزان، بر ضرورت موضوعشناسی دقیق در فقه نور میافکند.
کفن و احکام عملی
احکام مربوط به کفن کردن، به دلیل فقدان دانش عملی در علم دینی، بهصورت کلی بیان میشوند و از کارآمدی عملی برخوردار نیستند.
درنگ: احکام عملی، مانند کفن کردن، چونان نقشهای بیجزئیات، نیازمند دانش تجربیاند تا به کار آیند.
این نقد، بر محدودیتهای علم دینی در ارائه دستورات عملی تأکید دارد. احکام فقهی، چونان طرحی کلی، نیازمند دانش عملی و تجربیاند تا در عمل کارآمد شوند.
بخش پنجم: مسئولیت علم دینی و نقش مجتهد
مسئولیت علم دینی
علم دینی، چونان نگهبانی امین، مسئول تبیین احکام دینی است و باید توانایی ارائه دستورات عملی و دقیق را داشته باشد، نه صرفاً احکام کلی.
درنگ: علم دینی، چونان چشمهای زلال، باید احکام را بهگونهای تبیین کند که برای مکلف قابل اجرا باشد.
این اصل، بر مسئولیت علم دینی در ارائه راهکارهای عملی تأکید دارد. علم دینی باید از کلیگویی به سوی ارائه دستورات کاربردی گام بردارد تا چونان پلی میان معرفت و عمل، به نیازهای مکلفان پاسخ دهد.
نقش مجتهد در تبیین دین
مجتهد، چونان مهندس معرفت دینی، باید احکام را بهگونهای تبیین کند که برای مکلف قابل فهم و اجرا باشد. این تبیین، نیازمند دانش موضوعشناسی است.
درنگ: مجتهد، چونان راهنمایی دانا، با موضوعشناسی دقیق، احکام را برای مکلفان روشن و قابل اجرا میسازد.
این اصل، نقش کلیدی مجتهد را در فرآیند اجتهاد برجسته میکند. مجتهد، با شناسایی دقیق موضوعات، احکام را بهسان نقشهای دقیق برای عمل ارائه میدهد.
بخش ششم: سهگانه اجتهاد: موضوعشناسی، ملاکشناسی، حکمشناسی
سه اصل بنیادین در اجتهاد
اجتهاد، چونان بنایی استوار، بر سه اصل استوار است: موضوعشناسی، ملاکشناسی و حکمشناسی. موضوعشناسی به شناسایی دقیق موضوع حکم، مانند ماهیت شراب، ملاکشناسی به تحلیل علت حکم، مانند مسکر بودن، و حکمشناسی به صدور حکم، مانند حرمت یا حلال بودن، مربوط است.
درنگ: سهگانه موضوعشناسی، ملاکشناسی و حکمشناسی، چونان سه ستون اجتهاد، فقه را به سوی دقت و کارآمدی هدایت میکنند.
این سه اصل، چارچوبی جامع برای اجتهاد ارائه میدهند. موضوعشناسی، چونان پایهای محکم، نیازمند ابزارهای علمی است تا موضوعات بهدقت شناسایی شوند. ملاکشناسی، علل احکام را روشن میکند و حکمشناسی، احکام را بهصورت دقیق و مستدل صادر مینماید.
موضوعشناسی در فقه
موضوعشناسی، چونان دروازه ورود به فقه، به شناسایی دقیق موضوعات، مانند فلس داشتن یا نداشتن ماهی، وابسته است. بدون موضوعشناسی، صدور حکم، چونان کاشتن بذری در خاک نامناسب، بیثمر است.
درنگ: موضوعشناسی، چونان کلیدی برای گشودن قفل احکام، پیشنیاز اجتهاد است و بدون آن، فقه از دقت و اعتبار بازمیماند.
این اصل، بر ضرورت شناسایی دقیق موضوعات با روشهای علمی تأکید دارد. موضوعشناسی، چونان نوری که مسیر را روشن میکند، فقه را به سوی احکام دقیق هدایت مینماید.
ملاکشناسی در فقه
ملاکشناسی، به تحلیل علل احکام، مانند علت حرمت خون یا خوک، میپردازد. بدون ملاکشناسی، احکام فاقد توجیه علمیاند و چونان سخنانی بیپشتوانه، از اعتبار ساقط میشوند.
درنگ: ملاکشناسی، چونان روحی در کالبد احکام، به فقه اعتبار علمی میبخشد و توجیه احکام را ممکن میسازد.
این اصل، با تأکید بر ضرورت توجیه علمی احکام، فقه را در جهان معاصر معتبر میسازد. ملاکشناسی، چونان چراغی که حقیقت را روشن میکند، به فهم علل احکام یاری میرساند.
حکمشناسی در فقه
حکمشناسی، چونان قله اجتهاد، به صدور حکم بر اساس موضوع و ملاک وابسته است. این اصل، متفرع بر موضوعشناسی و ملاکشناسی است و احکام را بهصورت دقیق و مستدل ارائه میدهد.
درنگ: حکمشناسی، چونان میوهای بر شاخسار موضوعشناسی و ملاکشناسی، احکام دقیق و کارآمد را به ارمغان میآورد.
این اصل، با تأکید بر صدور احکام مستدل، فقه را به سوی کارآمدی هدایت میکند. حکمشناسی، چونان مقصدی که پس از سفری دقیق به آن میرسیم، نتیجه تلاشهای موضوعشناسی و ملاکشناسی است.
بخش هفتم: ضرورت ابزارهای علمی در علم دینی
آزمایشگاه، پیرایشگاه و زایشگاه در علم دینی
علم دینی، برای کارآمدی، نیازمند آزمایشگاه برای تحقیق، پیرایشگاه برای حذف اضافات علمی، و زایشگاه برای تولید احکام جدید است. این سه، چونان کارگاههایی برای صیقل دادن معرفت، علم دینی را به سوی کمال هدایت میکنند.
درنگ: آزمایشگاه، پیرایشگاه و زایشگاه، چونان سه بال علم دینی، امکان تحقیق، اصلاح و تولید دانش جدید را فراهم میآورند.
این اصل، بر ضرورت اصلاح ساختار علم دینی با ابزارهای علمی تأکید دارد. آزمایشگاه، چونان قلب تپنده تحقیق، پیرایشگاه، چونان تیغی برای حذف زواید، و زایشگاه، چونان زهدانی برای خلق معرفت جدید، علم دینی را کارآمد میسازند.
بخش هشتم: خاتمه معنوی
دعای پایانی
درسگفتار با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» (خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست) به پایان میرسد.
درنگ: دعای پایانی، چونان خاتمهای معنوی، پیوند عمیق میان علم و معنویت را در سنت اسلامی نمایان میسازد.
این دعا، نشاندهنده تواضع عالم در برابر حقیقت الهی است و علم دینی را با معنویت پیوند میزند، چونان جویباری که به دریای حقیقت میریزد.
جمعبندی
درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه پنجم، چونان مشعلی فروزان، مبادی علوم دینی را روشن ساخته و با نگاهی عمیق به خلق و ادب، تمایز عالم و دانشمند، و سهگانه موضوعشناسی، ملاکشناسی و حکمشناسی، چارچوبی برای اجتهاد علمی ارائه داده است. این گفتارها، با تأکید بر ضرورت آزمایش و تجربه، علم دینی را از کلیگویی به سوی کارآمدی هدایت میکنند. موضوعشناسی، چونان پایهای استوار، ملاکشناسی، چونان روحی در کالبد احکام، و حکمشناسی، چونان قلهای که فقه به آن میرسد، در کنار ابزارهای علمی مانند آزمایشگاه، پیرایشگاه و زایشگاه، علم دینی را به سوی پاسخگویی به نیازهای معاصر سوق میدهند. این نوشتار، با بازآفرینی این مفاهیم در قالبی علمی و فاخر، تلاش دارد تا معرفت دینی را چونان گوهری درخشان به مخاطبان عرضه کند.
با نظارت صادق خادمی