در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 9

متن درس

مبادی علوم حوزوی: تبیین بنیادهای معرفت دینی

مبادی علوم حوزوی: تبیین بنیادهای معرفت دینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهم)

دیباچه: درآمدی بر مبادی علوم حوزوی

علوم حوزوی، چونان درختی تناور، ریشه در مبادی استوار و بنیادینی دارند که بدون تسلط بر آن‌ها، شاخسار معرفت دینی به بار نمی‌نشیند. این علوم، با تکیه بر مفاهیم کلی و استدلال‌های عقلی، عالمان دینی را به ابزارهایی مجهز می‌سازند که نه‌تنها متون مقدس را فهم کنند، بلکه در برابر پرسش‌های روزگار معاصر نیز پاسخ‌گو باشند. استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار نهم، با نگاهی ژرف و روش‌مند، به تبیین این مبادی پرداخته و با تمثیلاتی چون شمشیر و خط‌کش، اهمیت علوم پایه‌ای چون صرف، نحو، منطق، اخلاق، و اشتقاق را در مسیر اجتهاد و رشد علمی و معنوی عالم دینی روشن ساخته‌اند. این نوشتار، با وفاداری به محتوای اصلی و با بهره‌گیری از زبانی متین و علمی، به بازنویسی و تبیین این درس‌گفتار می‌پردازد تا گامی در راستای تقویت نظام معرفتی دینی برداشته شود.

بخش نخست: تبیین مبادی علوم و ضرورت هماهنگی با آن‌ها

اهمیت شناخت و هماهنگی با مبادی

شناخت دقیق مبادی علوم، چونان کلیدی است که دروازه‌های معرفت را می‌گشاید. این مبادی، ابزارهایی هستند که عالم دینی را برای ارزیابی توانمندی‌های آینده‌اش آماده می‌سازند. هماهنگی با این اصول بنیادین، امکان رشد علمی و معرفتی را فراهم می‌کند و عالم را از پراکندگی و سردرگمی در مسیر دانش‌اندوزی مصون می‌دارد.

درنگ: هماهنگی با مبادی علوم، عالم را به سوی توانمندی معرفتی رهنمون می‌سازد و چونان فونداسیونی استوار، بنای دانش او را پایدار می‌کند.

تمایز علوم حوزوی و دانشگاهی

علوم دانشگاهی، که بر پایه حس و تجربه بنا شده‌اند، به تحلیل جزئیات و مصادیق عینی می‌پردازند؛ مانند طبیعیات که در حرکت اجسام کاوش می‌کند یا روان‌شناسی که ذهن آدمی را می‌کاود. در مقابل، علوم حوزوی بر مفاهیم کلی و استدلال‌های عقلی استوارند و با نگاهی جامع، به پیوند میان علوم مختلف می‌پردازند. این تمایز، ریشه در روش‌شناسی متفاوت این دو نظام معرفتی دارد.

در علوم دانشگاهی، دانش‌پژوه پس از فراگیری مبادی عمومی، به سوی تخصص در رشته‌ای خاص، چون پزشکی یا ریاضیات، گام برمی‌دارد و از دخالت در دیگر حوزه‌ها پرهیز می‌کند. این ویژگی، هرچند به دقت و عمق در یک رشته می‌انجامد، اما از جامعیت بازمی‌ماند. در مقابل، علوم حوزوی عالم را به گونه‌ای تربیت می‌کنند که در علوم متعدد، از ادبیات تا منطق و اخلاق، توانایی داشته باشد و چونان پلی میان دانش‌های گوناگون عمل کند.

درنگ: علوم حوزوی، با رویکردی جامع و ترکیبی، عالم را به سوی معرفتی چندوجهی هدایت می‌کنند، در حالی که علوم دانشگاهی بر تخصص و جزئی‌نگری استوارند.

بخش دوم: علوم پایه حوزوی و نقش آن‌ها در اجتهاد

جامع المقدمات: بنیان آموزش حوزوی

کتاب جامع المقدمات، چونان گنجینه‌ای معرفتی، علوم پایه‌ای چون صرف، نحو، منطق، و اخلاق را در بر دارد. این علوم، که در متونی چون آداب المتعلمین نیز تجلی یافته‌اند، ابزارهای بنیادین برای فهم متون دینی و استدلال عقلی‌اند. صرف، چونان تیغی بران، واژه‌ها را می‌شکافد؛ نحو، قواعد زبان را به نظم می‌آورد؛ منطق، خط‌کش استدلال است؛ و اخلاق، باطن عالم را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

این علوم، چونان ستون‌های بنای اجتهاد، عالم را برای تحلیل دقیق متون و استنباط احکام آماده می‌کنند. ضعف در هر یک از این علوم، به سستی در فهم و استدلال می‌انجامد و عالم را از رسیدن به قله‌های معرفت بازمی‌دارد.

درنگ: جامع المقدمات، چونان نقشه‌ای راهنما، علوم پایه حوزوی را به طلاب می‌آموزد و پایه‌های اجتهاد را استوار می‌سازد.

صرف و نحو: سلطان علوم حوزوی

صرف و نحو، چونان دو بال پرواز عالم در آسمان معرفت دینی، ابزارهای اصلی فهم متون مقدس‌اند. این علوم، که واژه‌ها و ساختارهای زبانی را به دقت تحلیل می‌کنند، امکان فهم دقیق قرآن کریم و روایات را فراهم می‌سازند. ضعف در این علوم، چونان شمشیری کند، توانایی عالم در تحلیل متون را مختل می‌کند. عالمی که صرف و نحو را به درستی نیاموخته، هرچند سال‌ها فقه یا فلسفه بخواند، از فهم عمیق عاجز خواهد ماند.

برای نمونه، عالم دینی باید بتواند عبارتی چون «ضَرَبَ زَیدٌ عَمرًا» را به درستی تجزیه کند و نقش‌های فاعل و مفعول را بشناسد. این توانایی، نه‌تنها در فهم متون، بلکه در استنباط احکام نیز نقشی کلیدی دارد.

درنگ: صرف و نحو، چونان شمشیر و خنجر عالم دینی، ابزارهای بنیادین برای فهم متون مقدس و استنباط احکام‌اند.

منطق: خط‌کش استدلال

منطق، چونان خط‌کشی دقیق، ابزار استدلال عقلی است که پایه علوم پیشرفته‌تر چون اصول، فلسفه، و عرفان را تشکیل می‌دهد. عالمی که منطق را به درستی نیاموخته، در استنباط‌های خود به خطا می‌رود و فقه و فلسفه‌اش به سطحی‌نگری می‌انجامد. منطق، با قواعدی چون اشکال اربعه و صناعات خمس، استدلال‌ها را به نظم می‌آورد و از پراکندگی فکری جلوگیری می‌کند.

برای نمونه، قیاس‌هایی چون «العالم متغیر، کل متغیر حادث، العالم حادث» نیازمند رعایت قواعد منطقی‌اند تا معتبر باشند. ضعف در منطق، حتی عالمان بزرگ را از دستیابی به استدلال‌های محکم بازمی‌دارد.

درنگ: منطق، چونان خط‌کش استدلال، پایه علوم حوزوی است و بدون آن، فقه و فلسفه به سستی می‌گراید.

اخلاق: باطن عالم دینی

اخلاق، چونان آیینه‌ای که باطن انسان را می‌نمایاند، از طریق رفتار ظاهری یا ادب تجلی می‌یابد. عالم بدون اخلاق، چونان درختی بی‌ریشه است که هرچند شاخ و برگ بسیار داشته باشد، از ثمر بازمی‌ماند. ادب، نمود ظاهری اخلاق است و از طریق رفتارهایی چون سلام کردن یا سخن گفتن مؤدبانه، شخصیت عالم را آشکار می‌سازد.

با این حال، باید مراقب بود که ظاهر‌سازی با اخلاق واقعی اشتباه نشود. عالم دینی باید قواعد و فرهنگ اخلاق را به درستی بشناسد تا از سطحی‌نگری و رفتارهای ساختگی مصون بماند.

درنگ: اخلاق، چونان باطن عالم، از طریق ادب نمود می‌یابد و عالم بدون اخلاق، از اعتبار علمی و اجتماعی محروم می‌ماند.

اشتقاق: فهم معانی واژه‌ها

اشتقاق، علمی است که معانی واژه‌ها را از ریشه‌هایشان می‌کاود و چونان کلید گنجینه زبان، امکان فهم دقیق متون را فراهم می‌سازد. عالمی که اشتقاق را نیاموخته، چونان کسی است که سخن می‌گوید اما معنای واژه‌هایش را نمی‌داند. استاد فرزانه با مثالی شخصی، از خطای به‌کار بردن واژه‌ای نامناسب در منبر سخن گفته‌اند که به مطالعه عمیق اشتقاق منجر شد.

برای نمونه، واژه‌ای چون «پوخ» که در برخی گویش‌ها معنای ناپسندی دارد، نشان‌دهنده ضرورت شناخت دقیق ریشه‌های زبانی است. اشتقاق، همراه با صرف و نحو، ابزار کلیدی برای تحلیل متون و جلوگیری از خطاهای زبانی است.

درنگ: اشتقاق، چونان کلیدی زرین، معانی واژه‌ها را می‌گشاید و عالم را از خطاهای زبانی مصون می‌دارد.

بخش سوم: نقد روش‌شناسی علم دینی و دانشگاهی

نقد ضعف‌های آموزش علم دینی

علم دینی، در برخی موارد، به دلیل ضعف در آموزش مبادی، از کارآمدی لازم برخوردار نیست. یادگیری سطحی صرف و نحو یا منطق، عالمان را از تحلیل دقیق متون و استنباط احکام بازمی‌دارد. استاد فرزانه با نقدی روش‌مند، بر ضرورت آموزش عمیق و دقیق این علوم تأکید کرده‌اند و از سبک‌های سطحی کنونی انتقاد نموده‌اند.

برای نمونه، طلابی که حتی تعداد فصول کتاب صرف میر را نمی‌دانند، نمی‌توانند ادعای تسلط بر علوم حوزوی داشته باشند. این ضعف، به ناتوانی در فهم متون پیشرفته چون سیوطی یا مطول می‌انجامد.

درنگ: آموزش سطحی مبادی، چونان بنایی سست، علم دینی را از کارآمدی و استحکام محروم می‌سازد.

نقد علوم دانشگاهی وارداتی

علوم دانشگاهی، در برخی جوامع، به دلیل وابستگی به دانش وارداتی، از اصالت و کارآمدی لازم برخوردار نیستند. این علوم، که بر پایه حس و تجربه بنا شده‌اند، بدون تطبیق با نیازهای بومی، نمی‌توانند پاسخ‌گوی چالش‌های محلی باشند. استاد فرزانه بر ضرورت بومی‌سازی این علوم تأکید کرده‌اند تا از وابستگی به دانش بیگانه رهایی یابند.

درنگ: علوم دانشگاهی وارداتی، چونان گیاهی بی‌ریشه، بدون تطبیق با نیازهای بومی، از ثمر بازمی‌مانند.

نقد تکیه بر شهرت و اجماع

علم دینی، در برخی موارد، به جای استدلال، بر شهرت و اجماع تکیه کرده و از پشتوانه منطقی محروم مانده است. این رویکرد، اعتبار علمی را تضعیف می‌کند و عالمان را از ارائه استدلال‌های محکم بازمی‌دارد. استاد فرزانه بر ضرورت استدلال‌محوری در علم دینی تأکید کرده‌اند تا از سطحی‌نگری پرهیز شود.

درنگ: تکیه بر شهرت و اجماع، بدون استدلال، علم دینی را چونان بنایی بی‌پایه، سست و ناپایدار می‌سازد.

بخش چهارم: عقل جمعی و نقش آن در معرفت دینی

عقل جمعی: معیار اعتبار معرفت

عقل جمعی، چونان مشعلی فروزان، معیار اعتبار معرفت دینی است. حتی معجزات پیامبران، با تأیید عقل جمعی معتبر می‌شوند. این عقل، که از اختلافات فردی فراتر می‌رود، امکان ارزیابی ادعاهای دینی و علمی را فراهم می‌کند. برای نمونه، ادعایی چون «روز است» یا «شب است» با عقل جمعی سنجیده می‌شود و از انکار عمومی مصون می‌ماند.

درنگ: عقل جمعی، چونان معیاری استوار، حقیقت را از باطل جدا می‌سازد و اعتبار معرفت دینی را تضمین می‌کند.

نقد باورهای نادرست با عقل جمعی

باورهای نادرستی چون ناتوانی زنان در یادگیری یا تفاوت‌های زیستی غیرواقعی، با عقل جمعی و شواهد علمی رد می‌شوند. برای نمونه، زیست‌شناسی نشان می‌دهد که نطفه ابتدا انسان می‌شود و سپس جنسیت می‌یابد، که باورهایی چون خلقت زن از دنده مرد را باطل می‌کند. عقل جمعی، با تکیه بر شواهد علمی، خرافات را کنار می‌زند.

درنگ: عقل جمعی، چونان تیغی بران، باورهای خرافی را می‌شکافد و حقیقت را با شواهد علمی هم‌راستا می‌سازد.

نقش عقل در دیانت

عقل، چونان پایه‌ای استوار، ابزار اصلی عبادت و سعادت است. روایتی می‌فرماید:
العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمَنُ واكتُسِبَ بِهِ الجِنانُ
(عقل آن چیزی است که به‌وسیله آن خداوند رحمان پرستش می‌شود و بهشت به دست می‌آید). بدون عقل، عبادت ارزشی ندارد و به سعادت نمی‌انجامد.

برای نمونه، روایتی از بحارالانوار نقل شده که فردی بسیار عبادت می‌کرد، اما به دلیل نداشتن فهم، عبادتش بی‌ارزش بود. این اصل، بر ضرورت فهم در دیانت تأکید دارد.

درنگ: عقل، چونان چراغ راه، دیانت را به سوی سعادت هدایت می‌کند و عبادت بدون فهم را بی‌ارزش می‌سازد.

بخش پنجم: تجربه‌های عملی و خودارزیابی

تجربه‌های تاریخی در آموزش منطق

در گذشته، طلاب را با امتحانات عملی، چون تحلیل گفتار مردم در بازار، آزمایش می‌کردند تا تسلط آن‌ها بر منطق سنجیده شود. این روش، توانایی به‌کارگیری منطق در موقعیت‌های واقعی را ارزیابی می‌کرد. برای نمونه، در رویدادی تاریخی، منطق مقاومتی طلاب در برابر نیروهای نظامی، ریشه در باورهای دینی و عقل جمعی داشت.

درنگ: امتحانات عملی، چونان آینه‌ای روشن، توانایی طلاب در به‌کارگیری منطق را در موقعیت‌های واقعی می‌نمایاند.

خودارزیابی در علوم پایه

طلاب باید خود را در پنج علم پایه (صرف، نحو، منطق، اخلاق، و اشتقاق) ارزیابی کنند تا نقاط ضعف خود را شناسایی و جبران کنند. این خودارزیابی، چونان نقشه‌ای راهنما، مسیر رشد علمی و معنوی را روشن می‌سازد. برای نمونه، عالم باید توانایی خود در تجزیه و ترکیب متون یا استدلال منطقی را بسنجد.

درنگ: خودارزیابی، چونان آیینه‌ای صاف، نقاط ضعف عالم را نمایان می‌سازد و مسیر کمال را هموار می‌کند.

تجربه شخصی در تدریس

استاد فرزانه در کودکی، به دلیل تسلط بر مبادی، توانایی تدریس عالی داشتند و متون را به‌گونه‌ای زنده می‌کردند که شاگردان را به شوق می‌آورد. این تجربه، نشان‌دهنده اهمیت تسلط بر مبادی در آموزش و تحلیل متون است.

درنگ: تسلط بر مبادی، چونان جانی در کالبد متون، آموزش را زنده و پویا می‌سازد.

بخش ششم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

درس‌گفتار نهم، چونان مشعلی فروزان، مبادی علوم حوزوی را روشن ساخته و نقش بنیادین صرف، نحو، منطق، اخلاق، و اشتقاق را در رشد علمی و معنوی عالم دینی تبیین کرده است. این علوم، چونان ستون‌های استوار، بنای اجتهاد را پایدار می‌سازند و عالم را به سوی فهم دقیق متون مقدس و استنباط احکام رهنمون می‌کنند. عقل جمعی، به‌عنوان معیاری معتبر، حقیقت را از باطل جدا می‌سازد و باورهای نادرست را با شواهد علمی و عقلی رد می‌کند. نقد روش‌شناسی علم دینی و دانشگاهی، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی و استدلال‌محوری تأکید دارد. طلاب، با خودارزیابی و مطالعه عمیق مبادی، می‌توانند به قله‌های معرفت دینی دست یابند و چونان ستارگانی در آسمان علم و اخلاق بدرخشند.

این نوشتار، با دعای پایانی استاد فرزانه پایان می‌یابد:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
(خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست).

با نظارت صادق خادمی