متن درس
خدا محوری در علوم دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه نوزدهم)
دیباچه
علوم دینی، چونان درختی تناور، ریشه در معرفت الهی دارد و شاخسار آن به سوی آسمان تقوا و حقیقت گسترده است. روح حاکم بر این علوم، خدا محوری است که چونان جویباری زلال، علم و عمل را به سوی قربت الی الله هدایت میکند. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه نوزدهم، با نگاهی فلسفی، عرفانی و معرفتشناختی، به تبیین مراحل چهارگانه خدا محوری پرداخته و نقش آن را در شکلدهی به عالم ربانی روشن ساخته است. این نوشتار، با ساختاری علمی و منظم، تمامی مفاهیم و جزئیات مطرحشده را با شرح و بسط کامل ارائه میدهد تا چونان مشعلی فروزان، راه معرفت دینی را برای مخاطبان روشن سازد. با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، این متن تلاش دارد تا پیام اصلی را با اصالت و عمق به خوانندگان منتقل نماید.
بخش نخست: خدا محوری، روح علوم دینی
خدا محوری بهعنوان محور علوم حوزوی
علوم حوزوی، چه در ساحت علم و چه در قلمرو عمل، با خدا محوری زندهاند. این اصل، چونان روحی در کالبد علوم دینی، از نماز و وضو تا علمآموزی و کردار روزمره، با نیت قربت الی الله تجلی مییابد.
درنگ: خدا محوری، چونان نخی که دانههای تسبیح را به هم پیوند میدهد، علوم دینی را به سوی قربت الی الله هدایت میکند.
این اصل، در عرفان اسلامی و فلسفه اخلاق جایگاه محوری دارد. خدا محوری، نیت و جهتگیری اعمال را به سوی خداوند متعال سوق میدهد و از پراکندگی معنوی جلوگیری میکند.
قربت الی الله، موتور محرکه کردار
هر عملی، از علمآموزی تا عبادات، باید با نیت قربت الی الله انجام شود، چنانکه خداوند، چونان موتور محرکهای، کردار عالم را به حرکت درآورد.
درنگ: قربت الی الله، چونان جریانی زلال، اعمال را با خلوص نیت به سوی کمال معنوی هدایت میکند.
این اصل، به اهمیت خلوص نیت در اعمال دینی اشاره دارد. قربت، چونان پلی میان قلب و عمل، عالم را به خداوند نزدیکتر میسازد و در فلسفه اخلاق و عرفان اسلامی جایگاهی والا دارد.
رشد تدریجی در پرتو خدا محوری
خدا محوری، چونان ورزش مستمری که ورزشکار را نیرومندتر میسازد، عالم را به سوی رشد و کمال در علم و عمل هدایت میکند.
درنگ: خدا محوری، چونان جریانی مداوم، عالم را در مسیر رشد معنوی و معرفتی به پیش میراند.
این رشد تدریجی، به انباشت تقوا و معرفت اشاره دارد و در روانشناسی دینی و روششناسی علوم دینی نقشی کلیدی ایفا میکند.
سنگینی و عمق خدا محوری
خدا محوری، چونان باری گران اما ارزشمند، امری پیچیده است که با ادعای صرف محقق نمیشود و نیازمند تعهد عمیق است.
درنگ: خدا محوری، چونان کوهی استوار، نیازمند تلاش و تعهد عمیق است و با ادعای ظاهری به دست نمیآید.
این سنگینی، به عمق معنوی و معرفتی موردنیاز برای تحقق خدا محوری اشاره دارد و در فلسفه دینی و عرفان اسلامی اهمیتی بسزا دارد.
بخش دوم: مراحل چهارگانه خدا محوری
مراحل چهارگانه خدا محوری
خدا محوری در چهار مرحله تعریف میشود: خدا انکاری، خدا انگاری، خدا باوری، و خدا داری. این مراحل، چونان پلههایی به سوی کمال، مراتب معرفت و ایمان را نشان میدهند.
درنگ: مراحل چهارگانه خدا محوری، چونان نردبانی به سوی حقیقت، عالم را از انکار به سوی کمال عرفانی هدایت میکنند.
این مراحل، سلسلهمراتب معرفتی و معنوی را در ارتباط با خدا ترسیم میکنند و در معرفتشناسی دینی و عرفان اسلامی جایگاهی بنیادین دارند.
خدا انکاری: نفی پس از تصور
خدا انکاری، مرحلهای است که فرد ابتدا خدا را تصور میکند، اما سپس وجود او را نفی میکند. این تناقض، چونان سایهای بر آفتاب حقیقت، حضور خدا را در ذهن تأیید میکند، اما با نفی، آن را بیاثر میسازد.
درنگ: خدا انکاری، با تصور خدا آغاز میشود، اما با نفی او، راه به سوی ایمان و تقوا را سد میکند.
این مرحله، به تناقض درونی در نفی خدا اشاره دارد. تصور خدا، پیشنیاز نفی اوست، و این اصل در فلسفه دین و معرفتشناسی دینی اهمیتی والا دارد.
تصور و تصدیق در خدا انکاری
تصور خدا، چونان بذری در ذهن، پیشنیاز هرگونه اظهار نظر درباره وجود یا عدم اوست. بدون تصور، امکان نفی یا اثبات خدا وجود ندارد.
درنگ: تصور، چونان دروازهای به تصدیق، بنیان هر قضاوت درباره خدا را تشکیل میدهد.
این رابطه میان تصور و تصدیق، بنیانهای معرفتشناختی ایمان را روشن میسازد و در فلسفه علم و معرفتشناسی دینی جایگاهی کلیدی دارد.
اثبات ضمنی در خدا انکاری
حتی در خدا انکاری، فرد ابتدا خدا را در ذهن اثبات میکند و سپس نفی مینماید. این اثبات ضمنی، چونان نوری که از پس ابر میتابد، حضور خدا را در ذهن نشان میدهد.
درنگ: خدا انکاری، با وجود نفی ظاهری، بهطور ضمنی خدا را در ذهن اثبات میکند.
این تناقض، نشاندهنده حضور خدا حتی در ذهن منکران است و در فلسفه دین و روانشناسی دینی اهمیتی ویژه دارد.
بیاثری خدا انکاری
خدا انکاری، به دلیل نفی خدا، چونان درختی بیریشه، برای ایمان، عمل و قربت به خدا کارآمد نیست.
درنگ: خدا انکاری، چونان بنایی سست، توانایی ایجاد تقوا و معنویت را ندارد.
این بیاثری، به ناتوانی این مرحله در ایجاد ارتباط معنوی با خدا اشاره دارد و در عرفان اسلامی و فلسفه اخلاق جایگاهی محوری دارد.
خدا انگاری: ایمان ظاهری
خدا انگاری، مرحلهای است که فرد بهظاهر به خدا باور دارد، اما این باور، چونان سایهای بیجان، فاقد اثر عملی و معنوی است.
درنگ: خدا انگاری، چونان آینهای شکسته، ایمان را بهظاهر نشان میدهد، اما از عمق و تأثیر عملی بیبهره است.
این سطحینگری، به ناتوانی در ایجاد تعهد عملی اشاره دارد و در روانشناسی دینی و فلسفه اخلاق اهمیتی والا دارد.
خدا انگاری در ادیان
بسیاری از افراد در ادیان گوناگون، از مساجد تا کلیساها، در مرحله خدا انگاری قرار دارند و اعمالشان، چونان صدایی بیطنین، فاقد اثر معنوی است.
درنگ: خدا انگاری، در ادیان مختلف، چونان نقشی بر آب، ایمان ظاهری را نشان میدهد، اما از تأثیر معنوی تهی است.
این وضعیت، به تفاوت میان ظاهر و باطن ایمان اشاره دارد و در جامعهشناسی دینی و عرفان اسلامی جایگاهی ویژه دارد.
نشانههای خدا انگاری
خدا انگاری، با گناه، دروغ و معصیت همراه است، زیرا خدا در این مرحله، چونان نگهبانی غایب، نقش نگهدارنده (مبقیه) ندارد.
درنگ: خدا انگاری، به دلیل فقدان نقش نگهدارنده خدا، چونان کشتیای بیسکان، به گناه و انحراف میانجامد.
این نشانهها، به فقدان تأثیر عملی ایمان اشاره دارند و در فلسفه اخلاق و روانشناسی دینی اهمیتی بسزا دارند.
انواع خدا انگاری
خدا انگاری به دو نوع تقسیم میشود: نخست، عدم تصور صحیح از خدا، مانند تشبیه خدا به موجودی مادی؛ و دوم، فقدان علت مبقیه، یعنی ناتوانی خدا در بازداشتن فرد از گناه.
درنگ: خدا انگاری، یا از تصور نادرست خدا ناشی میشود یا از فقدان تأثیر عملی ایمان، و هر دو از حقیقت دورند.
این تقسیمبندی، به تفاوت در کیفیت ایمان اشاره دارد و در معرفتشناسی دینی و فلسفه دین جایگاهی محوری دارد.
مثال خدا انگاری
فردی که خدا را بهصورت غیرصحیح تصور میکند، مانند کسی که خدا را به خر تشبیه میکند، در دام خدا انگاری گرفتار است.
درنگ: تصور نادرست از خدا، چونان آینهای کدر، حقیقت الهی را تحریف میکند و به خدا انگاری میانجامد.
این مثال، به سوءتفاهم در مفهوم خدا اشاره دارد و در فلسفه دین و روانشناسی دینی اهمیتی والا دارد.
خدا انگاری در عالمان
حتی عالمان دینی که خدا را میشناسند، اگر فاقد علت مبقیه باشند، در مرحله خدا انگاری قرار دارند و دانششان، چونان چراغی بینور، بیاثر است.
درنگ: عالم بدون علت مبقیه، چونان درختی بیمیوه، در خدا انگاری گرفتار است و از تأثیر معنوی محروم میماند.
این وضعیت، به عدم تأثیر عملی دانش دینی اشاره دارد و در روششناسی علوم دینی و فلسفه اخلاق جایگاهی ویژه دارد.
بیاثری خدا انگاری
خدا انگاری، مانند خدا انکاری، برای عالم ربانی کارآمد نیست، زیرا چونان نسیمی گذرا، فاقد اثر عملی و معنوی است.
درنگ: خدا انگاری، چونان سایهای بیجان، از ایجاد تقوا و معنویت ناتوان است.
این بیاثری، به فقدان عمق در ایمان اشاره دارد و در عرفان اسلامی و فلسفه اخلاق اهمیتی بسزا دارد.
خدا باوری: ایمان حقیقی
خدا باوری، مرحلهای است که فرد به خدا باور دارد، او را در اعمال خود ملاحظه میکند و از گناه پرهیز مینماید، چنانکه خدا چونان نگهبانی در جان او حضور دارد.
درنگ: خدا باوری، چونان مشعلی فروزان، فرد را از گناه بازمیدارد و به سوی تقوا و عمل صالح هدایت میکند.
این مرحله، بهعنوان اولین سطح ایمان حقیقی، به تقوا و عمل صالح منجر میشود و در فلسفه اخلاق و عرفان اسلامی جایگاهی محوری دارد.
ویژگیهای خدا باوری
خدا باوری، فرد را از ظلم، دروغ و گناه بازمیدارد، زیرا خدا، چونان حفاظی استوار، در جان او حضور دارد و او را از انحراف حفظ میکند.
درنگ: خدا باوری، چونان سپری معنوی، فرد را از گناه مصون میدارد و به عمل صالح سوق میدهد.
این حفاظ، به تأثیر عملی ایمان در رفتار اشاره دارد و در روانشناسی دینی و فلسفه اخلاق اهمیتی والا دارد.
قربت در خدا باوری
خدا باوری، امکان قصد قربت با قاف (نزدیکی به خدا) را فراهم میکند، برخلاف قرب با غین که به دوری از خدا منجر میشود.
درنگ: قربت با قاف، چونان جویباری زلال، به نزدیکی با خدا میانجامد، در حالی که قرب با غین، به دوری از حقیقت هدایت میکند.
این تمایز، به تفاوت میان نیت خالص و غیرخالص اشاره دارد و در عرفان اسلامی و فلسفه دینی جایگاهی ویژه دارد.
خدا باوری در ادیان
خدا باوری، چونان گوهری درخشان، در هر دین و آیینی، از مساجد تا کلیساها، پایه ایمان حقیقی است.
درنگ: خدا باوری، چونان پلی جهانی، ایمان حقیقی را در همه ادیان به ارمغان میآورد.
این جامعیت، به جهانی بودن ایمان حقیقی اشاره دارد و در جامعهشناسی دینی و فلسفه دین اهمیتی بسزا دارد.
خدا داری: کمال عرفانی
خدا داری، بالاترین مرحله است که خدا در تمام وجود فرد، از قلب و جسم تا اعمال، حضور دارد، چنانکه فرد چونان ظرفی پر از نور الهی میشود.
درنگ: خدا داری، چونان اوج عرفان، خدا را در شراشر وجود فرد جاری میسازد.
این مرحله، به کمال عرفانی و رؤیت الهی اشاره دارد و در عرفان اسلامی و معرفتشناسی دینی جایگاهی محوری دارد.
ویژگیهای خدا داری
فرد در مرحله خدا داری، به دلیل حضور خدا در وجودش، چونان پرندهای آزاد، از همه وابستگیهای مادی بهراحتی میگذرد.
درنگ: خدا داری، چونان آزادی معنوی، فرد را از بند مادیات رها میسازد.
این رهایی، به آزادی معنوی و خلوص در ایمان اشاره دارد و در عرفان اسلامی و فلسفه اخلاق اهمیتی والا دارد.
خدا داری در عالمان ربانی
عالم ربانی، برای رسیدن به کمال، باید دستکم خدا باوری و در نهایت خدا داری داشته باشد، تا چونان ستارهای در آسمان معرفت بدرخشد.
درنگ: عالم ربانی، با خدا باوری و خدا داری، چونان مشعلی فروزان، معرفت و تقوا را به هم میآمیزد.
این ضرورت، به نقش ایمان در شکلدهی عالم حقیقی اشاره دارد و در روششناسی علوم دینی و عرفان اسلامی جایگاهی ویژه دارد.
بخش سوم: ایمان و باور قلبی
روایت ایمان
لَا يَدْخُلُ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ مَرْءٍ حَتَّى يَكُونَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ أَيْقَنَ مِمَّا فِي يَدَيْهِ
ایمان در قلب کسی وارد نمیشود مگر اینکه به آنچه نزد خداست یقین بیشتری داشته باشد تا آنچه در دست اوست.
درنگ: روایت ایمان، چونان آیینهای، یقین به خدا را برتر از وابستگی به مادیات میداند.
این روایت، به اولویت توکل به خدا بر مادیات اشاره دارد و در معرفتشناسی دینی و فلسفه اخلاق جایگاهی محوری دارد.
باور قلبی
باور به خدا، چونان گوهری در قلب، امری قلبی است که نیازی به اثبات خارجی ندارد و در عمق وجود انسان شکل میگیرد.
درنگ: باور قلبی، چونان نوری در دل، بدون نیاز به اثبات خارجی، ایمان را در وجود انسان شعلهور میسازد.
این باور، به جنبه باطنی ایمان اشاره دارد و در روانشناسی دینی و عرفان اسلامی اهمیتی والا دارد.
تفاوت باور و اقرار
باور، چونان جریانی در قلب، امری باطنی است، در حالی که اقرار، چونان صدایی در ظاهر، امری زبانی است که ممکن است با باور همراه نباشد.
درنگ: باور، چونان ریشهای در قلب، از اقرار ظاهری متمایز است و ایمان حقیقی را شکل میدهد.
این تمایز، به تفاوت میان ظاهر و باطن ایمان اشاره دارد و در فلسفه دین و روانشناسی دینی جایگاهی ویژه دارد.
باورهای غیرالهی
انسان ممکن است به امور غیرالهی، مانند ترس از جن یا بمب، باور داشته باشد، اما خدا باوری، چونان گوهری ناب، به باور به خدا اختصاص دارد.
درنگ: خدا باوری، چونان ستارهای در آسمان باورها، از باورهای غیرالهی متمایز است و به سوی حقیقت هدایت میکند.
این تمایز، به اختصاص باور به خدا در مقابل باورهای غیرالهی اشاره دارد و در معرفتشناسی دینی اهمیتی بسزا دارد.
بخش چهارم: خودآزمایی و درمان معنوی
ضرورت خودآزمایی
انسان باید چونان پزشکی که بیمار را معاینه میکند، خود را بررسی نماید تا دریابد در کدام مرحله از خدا محوری (انکاری، انگاری، باوری، یا داری) قرار دارد.
درنگ: خودآزمایی، چونان آینهای صادق، جایگاه انسان را در مسیر خدا محوری روشن میسازد.
این خودآگاهی، به تقویت ایمان و معرفت کمک میکند و در روانشناسی دینی و فلسفه اخلاق جایگاهی محوری دارد.
درمان معنوی
اگر فرد در مراحل پایینتر، مانند خدا انکاری یا خدا انگاری، قرار دارد، باید چونان بیماری که به سوی بهبودی میرود، خود را درمان کند تا به خدا باوری یا خدا داری دست یابد.
درنگ: درمان معنوی، چونان دارویی برای قلب، انسان را از انحراف به سوی ایمان حقیقی هدایت میکند.
این درمان، به اصلاح نیت و تقویت ایمان اشاره دارد و در عرفان اسلامی و روانشناسی دینی اهمیتی والا دارد.
خدا محوری، نخ تسبیح علم و عمل
خدا محوری، چونان نخی که دانههای تسبیح را به هم متصل میکند، علم و عمل را در مسیری واحد به سوی قربت الی الله هدایت میکند.
درنگ: خدا محوری، چونان نخی استوار، علم و عمل را به هم پیوند میدهد و به سوی حقیقت سوق میدهد.
این استعاره، به نقش محوری خدا در انسجام علم و عمل اشاره دارد و در عرفان اسلامی و فلسفه دینی جایگاهی ویژه دارد.
بیفایدگی علم بدون خدا محوری
علم بدون خدا محوری، چونان کلامی بیروح، به لقلقه زبان بدل میشود و از ارزش معنوی تهی میگردد.
درنگ: علم بدون خدا محوری، چونان درختی بیریشه، از ثمر معنوی محروم است.
این بیفایدگی، به ضرورت اتصال علم به معنویت اشاره دارد و در روششناسی علوم دینی و فلسفه اخلاق اهمیتی بسزا دارد.
خودآگاهی شخصی
انسان باید در خلوت، چونان مسافری که مسیر خود را بازمینگرد، رابطهاش با خدا را بررسی کند تا میزان خدا محوری خود را ارزیابی نماید.
درنگ: خودآگاهی، چونان چراغی در دل، انسان را به سوی صداقت با خود و تقویت ایمان هدایت میکند.
این خودآگاهی، به صداقت با خود و تقویت ایمان کمک میکند و در روانشناسی دینی و عرفان اسلامی جایگاهی محوری دارد.
بخش پنجم: خاتمه معنوی
دعای پایانی
درسگفتار با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» (خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست) به پایان میرسد.
درنگ: دعای پایانی، چونان خاتمهای معنوی، علم و معنویت را در سنت اسلامی به هم پیوند میدهد.
این دعا، نشاندهنده تواضع عالم در برابر حقیقت الهی است و علم دینی را با معنویت، چونان جویباری به دریای حقیقت، متصل میسازد.
جمعبندی
درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه نوزدهم، چونان نوری بر تاریکیهای معرفت، خدا محوری را بهعنوان روح علوم دینی تبیین کرده و با معرفی مراحل چهارگانه خدا انکاری، خدا انگاری، خدا باوری و خدا داری، مسیر کمال عالم ربانی را روشن ساخته است. خدا انکاری و خدا انگاری، چونان سایههایی بیجان، از ایجاد تقوا و معنویت ناتواناند، در حالی که خدا باوری و خدا داری، چونان مشعلهایی فروزان، به تقوا، عمل صالح و قربت الی الله میانجامند. روایت «لَا يَدْخُلُ الْإِيمَانُ» بر یقین به خدا تأکید دارد و خودآزمایی و درمان معنوی را بهعنوان ابزارهایی برای اصلاح ایمان برجسته میکند. خدا محوری، چونان نخی که دانههای تسبیح را به هم متصل میکند، علم و عمل را در مسیری واحد به سوی کمال هدایت مینماید. این نوشتار، با ارائه این مفاهیم در قالبی علمی و فاخر، تلاش دارد تا معرفت دینی را چونان گوهری درخشان به مخاطبان عرضه کند.
با نظارت صادق خادمی