متن درس
مبادی علوم حوزوی: تبیین نقش توحید و کیفیت در علمآموزی دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه بیستم)
دیباچه
علوم حوزوی، به مثابه گوهری درخشان در گنجینه معارف اسلامی، راهنمای طلاب و پژوهشگران در مسیر فهم و عمل به احکام الهی است. این علوم، با محوریت توحید و تأکید بر کیفیت علمآموزی، نه تنها به انسجام معنوی علوم دینی یاری میرسانند، بلکه با پاسخگویی به نیازهای علمی و عملی جامعه، پویایی خود را حفظ میکنند. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه بیستم، با تمرکز بر نقش توحید به عنوان نخ تسبیح علوم حوزوی، اهمیت کیفیت در برابر کمیت، و تفاوت میان علوم اجباری و اختیاری، چارچوبی جامع برای فهم مبادی علوم دینی ارائه میدهد. این نوشتار، با بهرهگیری از محتوای اصلی و تحلیلهای تفصیلی، میکوشد تا با زبانی وزین و علمی، این مفاهیم را برای مخاطبان آکادمیک تبیین کند. تشبیهات و تمثیلات، مانند نخ تسبیح که دانههای علوم را به هم پیوند میدهد، به غنای مفهومی متن افزوده و آن را برای پژوهشگران جذابتر ساخته است.
بخش نخست: توحید، نخ تسبیح علوم حوزوی
نقش توحید در انسجام علوم دینی
توحید، به مثابه نخی استوار، دانههای علوم حوزوی را به هم پیوند میدهد و انسجام معنوی و معرفتی به آنها میبخشد. استاد فرزانه قدسسره در این درسگفتار، توحید را در چهار مرحله تبیین میکنند: خدا انکاری، خدا انگاری، خدا باوری، و خدا داری. مراحل سوم و چهارم، یعنی خدا باوری و خدا داری، به عنوان مراتب عالی توحید، جایگاه ویژهای در علوم دینی دارند. این مراتب، مانند ستونهای استواری هستند که بنای علوم حوزوی را برپا میدارند و به طلاب توان ایستادگی در برابر چالشهای علمی و معنوی را میبخشند.
خدا باوری، به ایمانی عمیق و آگاهانه اشاره دارد که از شناخت دقیق الهی نشأت میگیرد، و خدا داری، به مقام والایی اطلاق میشود که در آن، عالم نه تنها به خدا ایمان دارد، بلکه وجودش با نور الهی آمیخته است. این مراتب، مانند دو بال، عالم دینی را به سوی قلههای معرفت و تقوا پرواز میدهند. استاد تأکید دارند که توحید در این مراتب، با عواملی چون لقمه حلال، تربیت استاد، و شرایط زمانی و مکانی تقویت میشود. لقمه حلال، مانند آبی زلال، قلب را پاک میسازد؛ استاد، مانند باغبانی دانا، نهال ایمان را پرورانده؛ و زمان و مکان، مانند خاک حاصلخیز، زمینه رشد توحید را فراهم میکنند.
درنگ: توحید در مراتب خدا باوری و خدا داری، مانند نخ تسبیح، علوم حوزوی را به هم پیوند میدهد و انسجام معنوی و معرفتی به آنها میبخشد.
کاستی خدا انکاری و خدا انگاری
مراحل ابتدایی توحید، یعنی خدا انکاری و خدا انگاری، به دلیل فقدان عمق معنوی، برای علوم دینی کارآمد نیستند. خدا انکاری، که در آن فرد وجود خدا را نفی میکند، و خدا انگاری، که به ایمانی سطحی و عوامانه محدود میشود، نمیتوانند به عنوان محور علوم حوزوی عمل کنند. استاد با ذکر مثالی از فردی که در پاسخ به درخواست نزدیکی مدرسه برای فرزندش، به عبارت «خدا نگهدار است» بسنده کرد، این نوع ایمان را به «خدای آستینی» تشبیه میکنند که فاقد ارزش معنوی است. این تشبیه، مانند آینهای، سطحی بودن چنین باوری را نمایان میسازد و بر ضرورت ارتقای ایمان به مراتب خدا باوری و خدا داری تأکید میورزد.
خدا انگاری، مانند نسیمی گذرا، تنها ظاهری از ایمان را به نمایش میگذارد، اما نمیتواند بنیان محکمی برای علوم دینی فراهم آورد. استاد تأکید دارند که این نوع ایمان، که در میان عوام رواج دارد، فاقد اثر عملی است و نمیتواند طلاب را در مسیر علمآموزی و تقواپیشگی یاری دهد. در مقابل، خدا باوری و خدا داری، مانند چشمهای جوشان، علوم دینی را سیراب کرده و به آنها حیات میبخشند.
درنگ: خدا انکاری و خدا انگاری، به دلیل فقدان عمق معنوی، برای انسجام علوم دینی ناکارآمدند و تنها خدا باوری و خدا داری ارزش معنوی و علمی دارند.
تقویت توحید در علوم دینی
تقویت مراتب عالی توحید، نیازمند عواملی چون لقمه حلال، تربیت استاد، و شرایط مناسب زمانی و مکانی است. لقمه حلال، مانند خاکی پاک، بستر رشد ایمان را فراهم میکند. تربیت استاد، مانند باغبانی که نهال را با دقت پرورانده، ایمان را به سوی کمال هدایت میکند. شرایط زمانی و مکانی نیز، مانند نور و آب، به رشد این نهال یاری میرسانند. استاد تأکید دارند که بدون این عوامل، توحید در مراتب عالی خود به دست نمیآید و علوم دینی از انسجام لازم برخوردار نخواهند بود.
این عوامل، مانند حلقههای زنجیری به هم پیوسته، ایمان را تقویت کرده و عالم را در برابر وسوسههای نفسانی و چالشهای علمی بیمه میکنند. به تعبیر استاد، توحید قوی، مانند نخی محکم، دانههای علوم را ایمن نگاه میدارد، در حالی که توحید ضعیف، مانند نخی نازک، به سرعت پاره شده و دانهها را پراکنده میسازد. این تشبیه، مانند نگینی درخشان، اهمیت توحید را در علوم حوزوی برجسته میکند.
بخش دوم: اهمیت کیفیت در علمآموزی
کیفیت در برابر کمیت
کیفیت علم، نه کمیت آن، ارزش واقعی علوم حوزوی را تعیین میکند. استاد با تشبیه علوم به قالیهای ترمه و مخمل در برابر قالیهای بیارزش (جل سگ)، بر این اصل تأکید میورزند که علم باکیفیت، مانند گوهری گرانبها، ارزشی بینهایت دارد، در حالی که علم بیکیفیت، مانند اشیای بیارزش، هیچ سودی به حال عالم و جامعه ندارد. این تشبیه، مانند آینهای، تفاوت میان علم عمیق و سطحی را نمایان میسازد.
استاد با ذکر تجربهای از گذشته، به استفاده از قالیهای بیکیفیت در مکانهای عمومی اشاره میکنند که به دلیل نبود موکت، به کار گرفته میشدند. این تجربه، مانند چراغی روشنگر، ضرورت انتخاب علوم باکیفیت را نشان میدهد. علم باکیفیت، مانند قالی ترمه، نه تنها به دیوار معرفت آویخته میشود، بلکه به عنوان تابلویی زیبا، نگاهها را به خود جلب میکند. در مقابل، علم بیکیفیت، مانند قالی جل سگ، تنها به کار امور پیشپاافتاده میآید و ارزشی ندارد.
درنگ: کیفیت علم، نه کمیت آن، ارزش واقعی علوم حوزوی را تعیین میکند و علم باکیفیت، مانند گوهری گرانبها، به عالم و جامعه سود میرساند.
ارزیابی کیفیت در علوم حوزوی
در علوم حوزوی، مانند فقه، اصول، صرف، و نحو، کیفیت علم باید مورد ارزیابی قرار گیرد. استاد تأکید دارند که باید بررسی شود آیا علم آموختهشده از آثار صاحبنظران برجسته است یا محصولی بیارزش و فاقد استاندارد علمی. این ارزیابی، مانند ترازویی دقیق، ارزش واقعی علم را مشخص میکند. علمی که از عمق و دقت برخوردار باشد، مانند جواهری است که ارزشی برابر با یک خانه دارد، در حالی که انبوهی از علوم بیکیفیت، مانند مشتی آشغال، هیچ ارزشی ندارند.
استاد با ذکر تجربهای از فروش اشیای بیکیفیت، به این نکته اشاره میکنند که این اشیا، به دلیل کاستی، ارزش چندانی نداشتند و حتی در گاراژ نیز به کار نیامدند. این تجربه، مانند آینهای، ضرورت گزینش علوم باکیفیت را نشان میدهد. علمی که استانداردهای علمی را رعایت کند، مانند انگشتری جواهرنشان، ارزشی بینهایت دارد، در حالی که علوم بیکیفیت، مانند اشیای بیارزش، تنها عمر و وقت طلاب را تلف میکنند.
نقد ادعاهای بیاساس
ادعاهای بیاساس، مانند غرور و تکبر، ارزش علم را کاهش میدهند. استاد با نقد سخنان بیسند (هوایی)، تأکید دارند که علم حقیقی باید بر اسناد و نقشههای علمی استوار باشد. سخنان بیسند، مانند پرندگانی بیهدف، در آسمان معرفت گم میشوند و ارزشی ندارند. در مقابل، سخنان مستند، مانند نقشهای دقیق، مسیر علمآموزی را روشن میسازند. استاد با ذکر تجربهای از امتحان علمی، به افرادی اشاره میکنند که مدعی علم بودند، اما در آزمونهای علمی ناکام ماندند. این تجربه، مانند چراغی، اهمیت ارزیابی عینی و علمی را برجسته میکند.
درنگ: ادعاهای بیاساس و سخنان بیسند، ارزش علم را کاهش میدهند و علم حقیقی باید بر اسناد و ارزیابیهای علمی استوار باشد.
نقد علم دینی سطحی
برخی از علوم دینی، به دلیل تمرکز بر ظواهر شرعی و غفلت از عقل و فلسفه، فاقد عمق و درایت هستند. استاد با اشاره به این محدودیت، مانند سایهای که بر آفتاب علم دینی افتاده، بر ضرورت اصلاح روششناسی علمی تأکید میورزند. علم دینی باید با بهرهگیری از ابزارهای عقلی و فلسفی، مانند جویباری زلال، به سوی عمق و پویایی جریان یابد. این نقد، مانند ناقوسی، ضرورت بازنگری در روشهای آموزش و پژوهش در علوم دینی را به صدا درمیآورد.
بخش سوم: تقسیمبندی علوم حوزوی
علوم اجباری: صرف و نحو
علوم حوزوی به دو دسته اجباری و اختیاری تقسیم میشوند. علوم اجباری، مانند صرف و نحو، برای همه طلاب ضروریاند و پایهای برای فهم متون دینی، مانند قرآن کریم و احادیث، فراهم میکنند. این علوم، مانند الفبای زبان دین، بدون آنها فهم متون دینی ممکن نیست. استاد تأکید دارند که هر طلبهای که وارد حوزه میشود، ناگزیر از آموختن این علوم است، چرا که بدون تسلط بر صرف و نحو، نمیتوان به فقه، اصول، یا حتی منبر و روضهخوانی پرداخت.
این علوم، مانند پایههای بنایی عظیم، علوم دینی را استوار میسازند. استاد با ذکر تجربهای از روضهخوانی، به فردی اشاره میکنند که به دلیل تسلط بر ادبیات، روضه عربی خواند و مورد استقبال قرار گرفت. این تجربه، مانند چراغی، کاربرد علوم ادبی در فعالیتهای دینی را روشن میسازد. صرف و نحو، مانند کلیدی، درهای فهم متون دینی را میگشایند و طلاب را به سوی منبر و هدایت مردم رهنمون میکنند.
درنگ: علوم اجباری، مانند صرف و نحو، پایههای ضروری علوم دینیاند و بدون آنها، فهم متون دینی و فعالیتهای دینی ممکن نیست.
علوم منفعتی: کاربرد عملی صرف و نحو
علوم اجباری، علاوه بر ضرورت، منفعتی نیز دارند. صرف و نحو، مانند ابزارهایی کارآمد، به طلاب امکان منبر رفتن، روضهخوانی، و فهم احادیث را میدهند. استاد با ذکر تجربهای از منبر رفتن در منطقهای، به موفقیت خود به دلیل تسلط بر علوم ادبی اشاره میکنند. در این تجربه، فردی با طرح سؤالاتی علمی، عالم دیگری را آزمود و برتری علمی خود را نشان داد. این سؤالات، مانند معماهایی که گندم و سماور را توصیف میکردند، نشاندهنده تسلط بر ادبیات و توانایی در گفتوگوی علمی بودند.
این علوم، مانند نردبانی، طلاب را به سوی هدایت مردم بالا میبرند. استاد تأکید دارند که علوم ادبی، مانند صرف و نحو، نه تنها اجباریاند، بلکه نانآور نیز هستند، چرا که طلاب را به سوی فعالیتهای دینی، مانند منبر و روضهخوانی، هدایت میکنند. این کاربرد، مانند میوههای درختی تنومند، نتیجه تلاش در آموختن علوم مقدماتی است.
علوم اختیاری: ریاضیات و فلسفه
علوم اختیاری، مانند ریاضیات و فلسفه، به نبوغ و استعداد وابستهاند و برای همه طلاب مناسب نیستند. استاد تأکید دارند که این علوم، مانند قلههای رفیع، تنها برای افرادی قابل دسترسیاند که از هوش و استعداد کافی برخوردار باشند. ریاضیات، به دلیل دشواری، تنها توسط تعداد کمی از طلاب (یک درصد) دنبال میشد. این علم، مانند کلیدی، درهای منطق، فلسفه، و حتی عرفان را میگشاید و ذهن را برای تحلیلهای عمیق آماده میسازد.
استاد با اشاره به نمونههای تاریخی، مانند ابنسینا و خواجه نصیر طوسی، تأکید دارند که تسلط بر ریاضیات، این عالمان را در فلسفه و منطق برجسته ساخت. این نمونهها، مانند ستارگانی در آسمان علم، تأثیر علوم تخصصی را نشان میدهند. در مقابل، علوم عمومی مانند صرف و نحو، برای همه طلاب اجباری و نانآورند، اما علوم اختیاری، مانند ریاضیات، قدرت علمی را افزایش میدهند، هرچند نانآور نیستند.
درنگ: علوم اختیاری، مانند ریاضیات و فلسفه، به نبوغ وابستهاند و قدرت علمی را افزایش میدهند، اما برای همه طلاب مناسب نیستند.
تجربه استاد منجم
استاد با ذکر تجربهای از استادی منجم، به این نکته اشاره میکنند که علم ناب، مانند طلای خالص، نباید با امور بیارزش مخلوط شود. این استاد، که تقویمسازی میکرد، معتقد بود علم باید خالص بماند و با آشغال قاطی نشود. این دیدگاه، مانند نگینی درخشان، ضرورت حفظ خلوص علم را برجسته میکند. علم ناب، مانند گوهری گرانبها، ارزش خود را در خلوص و کیفیت آن مییابد و نباید با امور پیشپاافتاده آلوده شود.
بخش چهارم: عرفان در مکاتب شیعی و سنی
تفاوت عرفان شیعی و سنی
عرفان در مکاتب شیعی و سنی، ریشههای متفاوتی دارد. عرفان شیعی، از منطق و ریاضیات نشأت میگیرد، در حالی که عرفان سنی، از کلام سرچشمه میگیرد. استاد تأکید دارند که عرفان شیعی، به دلیل تکیه بر منطق و ریاضیات، از عمق و دقت بیشتری برخوردار است، اما به دلیل دشواری، کمتر توسعه یافته و گاه مورد تکفیر قرار گرفته است. این محدودیت، مانند سایهای بر آفتاب عرفان شیعی، از گسترش آن کاسته است.
در مقابل، عرفان سنی، به دلیل وابستگی به دولتها، از خلوص کمتری برخوردار بوده و بیشتر به کلام وابسته است. این تفاوت، مانند دو مسیر متفاوت در یک جنگل، نشاندهنده ریشههای معرفتی متمایز در این دو مکتب است. عرفان شیعی، مانند جویباری که از چشمههای منطق و ریاضیات سرچشمه میگیرد، عمیقتر اما دشوارتر است، در حالی که عرفان سنی، مانند رودی که از کلام جاری میشود، گستردهتر اما سطحیتر است.
درنگ: عرفان شیعی از منطق و ریاضیات نشأت میگیرد و عمیقتر است، در حالی که عرفان سنی از کلام سرچشمه گرفته و گستردهتر اما سطحیتر است.
چالشهای عرفان شیعی
عرفان شیعی، به دلیل تکیه بر علوم عقلی مانند منطق و ریاضیات، کمتر توسعه یافته و گاه با تکفیر مواجه شده است. این چالش، مانند دیواری بلند، مانع از گسترش عرفان شیعی شده و آن را به محافل محدودی از نخبگان علمی محدود ساخته است. استاد تأکید دارند که این محدودیت، نتیجه دشواری علوم عقلی و عدم توجه کافی به آنها در حوزههای علمی است. این نقد، مانند زنگ هشداری، ضرورت بازنگری در روشهای آموزش عرفان را گوشزد میکند.
بخش پنجم: نقد و اصلاح روششناسی علم دینی
نقد کثرت کتب بیارزش
استاد با نقد کثرت کتب حوزوی، تأکید دارند که بسیاری از این کتب (تا هشتاد و پنج درصد) فاقد ارزش علمیاند و مطالعه آنها تنها وقت طلاب را تلف میکند. این کتب، مانند اشیای بیارزشی که در گاراژ انباشته میشوند، هیچ سودی به حال علم و جامعه ندارند. استاد پیشنهاد میکنند که طلاب باید گزینش علمی داشته باشند و تنها کتبی را مطالعه کنند که از استانداردهای علمی برخوردارند. این گزینش، مانند الک کردن گندم از کاه، علوم مفید را از بیفایده جدا میسازد.
درنگ: بسیاری از کتب حوزوی فاقد ارزش علمیاند و گزینش علمی، مانند الک کردن گندم از کاه، برای مطالعه ضروری است.
خودآزمایی علمی و معنوی
طلاب باید خود را در معرض ارزیابی علمی و معنوی قرار دهند تا جایگاه خود را در علوم و میزان توحیدشان مشخص کنند. استاد تأکید دارند که این خودآزمایی، مانند آینهای، نقاط قوت و ضعف طلاب را نمایان میسازد. طلبه باید بداند که در کجای معرکه علم و تقوا ایستاده است و چه میزان از توحید و کیفیت علمی برخوردار است. این خودآزمایی، مانند بذری، زمینه رشد علمی و معنوی را فراهم میکند.
تأکید قرآن کریم بر امید و آسانی
قرآن کریم، با بیانی حکیمانه، بر همراهی آسانی با سختی تأکید میورزد:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
پس بهراستی با دشواری آسانی است، بهراستی با دشواری آسانی است.
این آیه، مانند نوری در تاریکی، به طلاب امید میبخشد که در مسیر علمآموزی و تقواپیشگی، سختیها با آسانی همراهند. این اصل، مانند چشمهای جوشان، طلاب را به سوی استقامت در برابر چالشها هدایت میکند.
خاتمه
علوم حوزوی، مانند درختی تنومند، با ریشههای توحید و شاخههای کیفیت، به سوی آسمان معرفت و تقوا قد برافراشتهاند. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با تبیین نقش توحید به عنوان نخ تسبیح علوم، اهمیت کیفیت در علمآموزی، و تفاوت میان علوم اجباری و اختیاری، چارچوبی جامع برای فهم مبادی علوم دینی ارائه دادهاند. توحید در مراتب خدا باوری و خدا داری، علوم را به هم پیوند میدهد و کیفیت، ارزش واقعی آنها را تعیین میکند. علوم اجباری، مانند صرف و نحو، پایههای ضروری علوم دینیاند، در حالی که علوم اختیاری، مانند ریاضیات و فلسفه، قدرت علمی را افزایش میدهند. نقد کثرت کتب بیارزش و تأکید بر خودآزمایی، راه را برای اصلاح روششناسی علمی هموار میسازد. آیه شریفه «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» مانند مشعلی فروزان، طلاب را به سوی امید و استقامت هدایت میکند. این نوشتار، مانند پلی استوار، پیوند میان سنت و پویایی علمی را برقرار ساخته و راه را برای پژوهشهای آتی در علوم دینی هموار میکند.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست.
با نظارت صادق خادمی