در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 29

متن درس

حکمت عملی و نظری: فلسفه زندگی و هدف‌گذاری عقلانی

حکمت عملی و نظری: فلسفه زندگی و هدف‌گذاری عقلانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه بیست و نهم)

دیباچه

حکمت عملی و نظری، چونان دو بال برای پرواز انسان به سوی کمال، در فلسفه زندگی و هدف‌گذاری عقلانی تجلی می‌یابد. زندگی، واقعیتی بنیادین و صادقانه است که در همه موجودات جاری است، اما بدون هدف‌گذاری متعالی، به کمال نمی‌رسد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی عمیق این دو مفهوم می‌پردازد و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، چارچوبی علمی و منسجم برای فهم مبادی حکمت ارائه می‌دهد. هدف، تبیین زندگی به عنوان مبنای هستی و هدف‌گذاری به عنوان کمال اختیاری انسان است، در حالی که از افراط و تفریط در فقر و غنا پرهیز شده و عفاف و کفاف به عنوان راه سعادت معرفی می‌گردد.

بخش نخست: زندگی، واقعیتی بنیادین

زندگی به عنوان صادق‌ترین قاعده هستی

زندگی، چونان جویباری زلال، در همه موجودات از کرم و سوسک تا انسان و حیوانات عظیم‌الجثه جاری است. این واقعیت، صادق‌ترین قاعده در عالم هستی است که هیچ موجودی از آن مستثنی نیست. از کودکی یک‌ساله که با کنجکاوی محیط را کاوش می‌کند تا انسانی بالغ که در بیابان یا دریا برای بقا تلاش می‌کند، زندگی با تمام توان خود را نمایان می‌سازد. این جریان، چونان خورشیدی است که بر همه موجودات نور می‌افکند، بی‌آنکه تفاوتی میان گبر و مسلمان، حیوان و انسان قائل شود.

درنگ: زندگی، صادق‌ترین و فراگیرترین قاعده هستی است که در همه موجودات، از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین، جریان دارد.

نقد انکار واقعیت زندگی

انکار واقعیت زندگی یا بی‌معنا دانستن آن، چونان گمراهی در تاریکی است که انسان را به سوی جهل و ناپختگی سوق می‌دهد. کسی که زندگی را دروغ یا بی‌ارزش می‌پندارد، از درک حقیقت هستی بازمی‌ماند. زندگی، واقعیتی است که در نفس کشیدن، حرکت، و همراهی با دیگران تجلی می‌یابد. کودکی که در اتاقی رها شده، با دست زدن به اشیا و کاوش، زندگی را تجربه می‌کند؛ انسانی در بیابان نیز با تلاش برای بقا، این حقیقت را به نمایش می‌گذارد.

زندگی بدون استثنا و تعطیلی

زندگی، چونان رودی بی‌وقفه، حتی در لحظات پایانی حیات نیز جاری است. حتی انسانی که در آستانه مرگ قرار دارد، تا آخرین نفس برای زیستن تلاش می‌کند. این پویایی، در همه موجودات از مورچه تا شیر دیده می‌شود. مستندهای حیات وحش نشان می‌دهند که چگونه حیوانات با مهارت و دقت برای بقا می‌کوشند، گویی زندگی، قانونی است که هیچ تعطیلی نمی‌پذیرد.

درنگ: زندگی، جریانی بی‌وقفه و بدون استثناست که تا آخرین لحظه حیات ادامه می‌یابد.

مقایسه زندگی با مفهوم خدا

زندگی، برخلاف مفهوم خدا که محل اختلافات بسیار است، واقعیتی بی‌چون‌وچراست. در حالی که برخی خدا را انکار می‌کنند یا در تعریف آن اختلاف دارند، زندگی در همه موجودات به صورت یکسان جریان دارد. این جامعیت، زندگی را به شفاف‌ترین قانون هستی بدل می‌کند، قانونی که هیچ موجودی نمی‌تواند از آن بگریزد.

نقد کوتاهی در زندگی

کوتاهی در زندگی، مانند بی‌توجهی به نیازهای اساسی، چونان بیماری روانی است که انسان را از مسیر سعادت دور می‌کند. کسی که به زندگی بی‌اعتنا باشد، گویی خود را به دست باد سپرده و از سلامت عقل و روان محروم می‌گردد. زندگی، چونان سرمایه‌ای است که باید با دقت و تلاش حفظ شود.

جمع‌بندی بخش نخست

زندگی، واقعیتی بنیادین و صادقانه است که در همه موجودات جریان دارد. این حقیقت، چونان آفتابی است که بر همه می‌تابد و هیچ استثنایی نمی‌پذیرد. انکار یا کوتاهی در زندگی، انسان را به سوی انحطاط می‌برد. پذیرش این واقعیت و تلاش برای حفظ آن، مبنای حکمت عملی و نظری است که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش دوم: هدف‌گذاری، کمال اختیاری انسان

تمایز زندگی و هدف

زندگی، لازمه‌ای طبیعی است که در همه موجودات وجود دارد، اما هدف، کمال اختیاری است که انسان را از حیوان متمایز می‌کند. زندگی بدون هدف، چونان کشتی بی‌سکان است که در امواج سرگردان می‌ماند. هدف‌گذاری، انسان را به سوی کمال نهایی رهنمون می‌شود و زندگی را از یک واقعیت قهرآمیز به بستری برای تعالی بدل می‌کند.

درنگ: هدف‌گذاری، کمال اختیاری انسان است که زندگی را از یک لازمه طبیعی به سوی تعالی هدایت می‌کند.

نقد زندگی بدون هدف

زندگی بدون هدف، مانند گشت‌وگذار بی‌معنای یک ولگرد است که به انحطاط و بیهودگی منجر می‌شود. انسانی که هدف ندارد، گرچه زنده است، اما از کمال انسانی محروم می‌ماند. سگ ولگرد نیز برای رفع نیازهایش تلاش می‌کند، اما این تلاش، هدف متعالی نیست. انسان، با اختیار خود، باید اهدافی بلند و دست‌یافتنی برگزیند.

تکامل قهرآمیز و هدفمند

زندگی، با تکامل قهرآمیز همراه است؛ مانند رشد فیزیکی یا تأمین نیازهای روزمره. اما این تکامل، بدون هدف‌گذاری متعالی، انسان را در سطح حیوانات نگه می‌دارد. هدف، چونان ستاره‌ای راهنما، انسان را به سوی کمال اختیاری هدایت می‌کند. تکامل قهرآمیز، مانند رشد کودک یک‌ساله، خودبه‌خود رخ می‌دهد، اما هدف‌گذاری، نیازمند تلاش و آگاهی است.

اهداف متعالی در جامعه

اهداف متعالی در جامعه، مانند تحصیل، تربیت خانواده، و خدمت به دیگران، انسان را به سوی کمال سوق می‌دهند. این اهداف، چونان بذرهایی هستند که در خاک زندگی کاشته می‌شوند و با تلاش به بار می‌نشینند. کسی که برای دانش، خدمت، یا آبادانی جامعه می‌کوشد، زندگی خود را به سوی تعالی هدایت می‌کند.

نقد اهداف غیرواقعی

اهدافی مانند آباد کردن کل جهان یا آرزوهای دست‌نیافتنی، چونان تیرهایی هستند که به سوی کوه قاف پرتاب می‌شوند و به مقصد نمی‌رسند. این آرزوها، به جای هدف، به خیال‌پردازی و بیماری روانی منجر می‌شوند. هدف باید دست‌یافتنی و مبتنی بر تلاش باشد، مانند تحصیل یا خدمت به دیگران.

درنگ: اهداف غیرواقعی، مانند آرزوهای دست‌نیافتنی، به خیال‌پردازی منجر شده و از کمال انسانی دور می‌کنند.

تمایز اهداف بلند و کوتاه

اهداف کوتاه، مانند رفع نیازهای روزمره، در همه موجودات وجود دارد، اما اهداف بلند، مانند دانش‌اندوزی یا خدمت به جامعه، انسان را متمایز می‌کند. هدف کوتاه، چونان آبی است که تشنگی لحظه‌ای را برطرف می‌کند، اما هدف بلند، چونان چشمه‌ای است که حیات جامعه را سیراب می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

هدف‌گذاری، کمال اختیاری انسان است که زندگی را از یک واقعیت طبیعی به سوی تعالی هدایت می‌کند. اهداف متعالی، مانند تحصیل و خدمت، انسان را از حیوانات متمایز می‌کنند، در حالی که اهداف غیرواقعی به گمراهی می‌انجامند. حکمت عملی و نظری، انسان را به سوی انتخاب اهدافی بلند و دست‌یافتنی رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: نقد فقر و غنا، ستایش عفاف و کفاف

نقد فقر و غنا به عنوان هدف

فقر و غنا، چونان دو پرتگاه در دو سوی راه زندگی، نمی‌توانند هدف متعالی باشند. فقر، مانند تیری است که به سوی خویشتن پرتاب می‌شود و به خودکشی می‌انجامد. غنا نیز، مانند باری سنگین بر پشت اسبی نحیف، انسان را زیر فشار خود له می‌کند. هر دو، به انحطاط و بدبختی منجر می‌شوند، چه از بی‌عرضگی در فقر و چه از حرص در غنا.

درنگ: فقر و غنا، به دلیل افراط و تفریط، نمی‌توانند هدف متعالی باشند و به انحطاط انسانی منجر می‌شوند.

نقد فقر در علم دینی

روایتی منسوب، با عبارت «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْرًا» (بدون منبع قرآنی مستقیم)، بر این نکته تأکید دارد که فقر ممکن است انسان را به سوی کفر سوق دهد، هرچند این احتمال قطعی نیست. فقر، چونان سایه‌ای تاریک، می‌تواند روح انسان را به سوی انحطاط معنوی بکشاند، اما انسان استوار ممکن است در برابر آن مقاومت کند.

نقد غنا در قرآن کریم

قرآن کریم در سوره التکاثر، آیات ۱-۲، می‌فرماید:

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ۝ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ

(تکاثر شما را سرگرم کرد تا آنکه به گورستان‌ها درآمدید). این آیات، غنا و فخرفروشی را نکوهش می‌کنند، نشان‌دهنده آن است که حرص به مال و ثروت، انسان را از حقیقت زندگی دور می‌سازد.

عفاف و کفاف، راه سعادت

عفاف و کفاف، چونان دو ستون استوار، زندگی را به سوی سعادت هدایت می‌کنند. زندگی حلال و معتدل، که نه در فقر غوطه‌ور است و نه در غنا غرق، انسان را از بدبختی و انحطاط حفظ می‌کند. این تعادل، چونان نسیمی است که باغ زندگی را شکوفا می‌سازد.

درنگ: عفاف و کفاف، با تأکید بر زندگی حلال و معتدل، راه سعادت و کمال انسانی را هموار می‌کنند.

تفسیر حدیث امام حسن (ع)

حدیث منسوب به امام حسن (ع) می‌فرماید: «برای دنیایت چنان باش که گویی تا ابد زنده‌ای و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می‌میری». این حدیث، ظاهراً پارادوکسیکال است، اما با تفسیر عفاف و کفاف، به تعادل میان دنیا و آخرت اشاره دارد. انسان باید برای دنیا تلاش کند، اما حرص نورزد و برای آخرت آماده باشد، بی‌آنکه از زندگی غافل شود.

نقد تجمع ثروت در قرآن کریم

قرآن کریم در سوره المسد، آیات ۴-۵، می‌فرماید:

حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ۝ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ

(حمال هیزم، در گردنش ریسمانی از لیف خرماست). این آیات، تجمع ثروت و حرص را نکوهش می‌کنند، نشان‌دهنده آن است که بار سنگین مال، انسان را به سوی انحطاط می‌کشاند.

جمع‌بندی بخش سوم

فقر و غنا، چونان دو دام در مسیر زندگی، انسان را از سعادت بازمی‌دارند. عفاف و کفاف، با تأکید بر اعتدال و زندگی حلال، راه کمال را هموار می‌کنند. آیات قرآن کریم و احادیث، این تعادل را ستایش کرده و از افراط و تفریط برحذر می‌دارند. حکمت عملی، انسان را به سوی زندگی متعادل و دور از حرص و نداری هدایت می‌کند.

بخش چهارم: عاقبت به خیری، هدف نهایی

عاقبت به خیری به عنوان کمال نهایی

عاقبت به خیری، چونان قله‌ای است که انسان در مسیر زندگی به سوی آن می‌کوشد. این هدف نهایی، سعادت در دنیا و آخرت را در بر می‌گیرد. دعاهایی که تنها به مال و منال محدود شوند، بدون توجه به عاقبت به خیری، چونان بذرهایی هستند که در خاک بارور نمی‌شوند.

درنگ: عاقبت به خیری، هدف نهایی انسان است که سعادت دنیا و آخرت را در بر می‌گیرد.

نقد اعمال نادرست و انتظار عاقبت به خیری

انتظار عاقبت به خیری با ارتکاب جرم و ظلم، چونان کاشتن باد و درو کردن توفان است. انسانی که به دیگران ستم روا می‌دارد، نمی‌تواند به سعادت نهایی دست یابد. عاقبت به خیری، در گرو اعمال نیک و پرهیز از حرام است.

نقد ساده‌انگاری در عاقبت به خیری

باور به اینکه با گریه یا تباکی (گریه دروغین) می‌توان به عاقبت به خیری رسید، ساده‌انگاری است که انسان را به گمراهی می‌کشاند. عاقبت به خیری، چونان میوه‌ای است که تنها با کاشت بذر اعمال نیک به دست می‌آید، نه با نمایش‌های ظاهری.

نقش توبه و اعمال نیک

توبه، چونان کلیدی است که درهای رحمت را می‌گشاید، اما جبران گناهان سنگین نیازمند اعمال نیک است. کسی که گناهانش را با کارهای خیر جبران کند، ممکن است به عاقبت به خیری دست یابد، اما ظلم عظیم، چونان باری سنگین، این مسیر را دشوار می‌سازد.

نقد گناهان پنهان

گناهان پنهان، مانند سمی در رگ‌های روح، می‌توانند مانع عاقبت به خیری شوند. حتی اگر این گناهان از دید دیگران مخفی بمانند، در ترازوی الهی سنجیده می‌شوند و بر سعادت انسان تأثیر می‌گذارند.

پیوند عاقبت به خیری و اعمال

عاقبت به خیری، چونان تابلویی است که با رنگ‌های اعمال نیک و بد انسان ترسیم می‌شود. اعمال نیک، این تابلو را زیبا می‌کنند، در حالی که گناهان، آن را تیره می‌سازند. بدون اعمال نیک، عاقبت به خیری دست‌نیافتنی است.

درنگ: عاقبت به خیری، به اعمال نیک وابسته است و بدون آن، سعادت نهایی دست‌نیافتنی است.

نقد عرفان بدون مبادی

عرفان بدون فهم مبادی کمالات، مانند زندگی و هدف، چونان سفری است بدون نقشه و مقصد. کسی که مبادی حکمت را نفهمد، در دام خرافات و گمراهی می‌افتد. فهم زندگی و هدف‌گذاری، بستری برای عرفان حقیقی فراهم می‌کند.

نقد بدهکاری در زندگی

بدهکاری به دیگران، چه در دین و چه در دنیا، چونان زنجیری است که انسان را از عاقبت به خیری بازمی‌دارد. زندگی عادلانه، که در آن به کسی ظلم نشود و بدهی باقی نماند، شرط سعادت نهایی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

عاقبت به خیری، هدف نهایی انسان است که در گرو اعمال نیک و پرهیز از ظلم و گناه به دست می‌آید. توبه و کارهای خیر، راه را هموار می‌کنند، اما ساده‌انگاری و گناهان پنهان، موانعی بزرگ هستند. حکمت عملی، انسان را به سوی زندگی عادلانه و هدف‌گذاری متعالی هدایت می‌کند تا به سعادت نهایی دست یابد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

حکمت عملی و نظری، چونان چراغی است که مسیر زندگی و هدف‌گذاری را روشن می‌سازد. زندگی، واقعیتی بنیادین است که در همه موجودات جریان دارد، اما بدون هدف‌گذاری متعالی، به کمال نمی‌رسد. فقر و غنا، چونان دو پرتگاه، انسان را از سعادت دور می‌کنند، در حالی که عفاف و کفاف، راه تعادل را نشان می‌دهند. عاقبت به خیری، به عنوان هدف نهایی، در گرو اعمال نیک و زندگی عادلانه است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، چارچوبی جامع برای فهم مبادی حکمت و دستیابی به سعادت ارائه می‌دهد، چارچوبی که انسان را از گمراهی به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی