متن درس
علم و معرفت: تبیین جایگاه علم در کمال و انحطاط انسانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سی و پنجم)
دیباچه
علم، به مثابه نوری درخشان در گستره وجود، تمامی مراتب هستی را از جمادات تا ملائکه و انسان روشن میسازد. این نور، که مقسم آگاهیهای انسانی است، در عین گستردگی و تنوع، میتواند به کمال یا انحطاط منجر شود. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه سی و پنجم، با تمرکز بر جایگاه علم به عنوان محور آگاهیهای نفسانی و رابطه آن با معرفت و حکمت، چارچوبی عمیق برای فهم نقش علم در سعادت و گمراهی انسان ارائه میدهد. این نوشتار، با بهرهگیری از محتوای اصلی و تحلیلهای تفصیلی، میکوشد تا با زبانی وزین و علمی، این مفاهیم را تبیین کند. تشبیهات و تمثیلات، مانند نخی که دانههای معرفت را به هم پیوند میدهد، به غنای مفهومی متن افزوده و آن را برای پژوهشگران جذابتر ساخته است.
بخش نخست: علم، مقسم آگاهیهای انسانی
علم به عنوان محور آگاهیها
علم، مانند نخی استوار که دانههای تسبیح آگاهیهای انسانی را به هم متصل میکند، مقسم اصلی تمام قوای نفسانی، از عقل و نفس گرفته تا قلب و صفات ظهوری مانند حب، وود، و عشق است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم در تمامی این قوا حضور دارد و حتی در مراتبی که فراتر از علماند، به عنوان ریشه و بنیاد عمل میکند. این حضور، مانند جویباری است که در تمامی دشتهای وجود انسانی جاری است و هر قوه را سیراب میسازد. علم، به مثابه سرمایه اصلی انسان، تمامی آگاهیها را در بر میگیرد و بدون آن، هیچ شناختی ممکن نیست.
قرآن کریم این جایگاه را چنین تبیین میکند:
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ
به انسان آنچه نمیدانست آموخت (سوره علق، آیه ۵).
این آیه، مانند مشعلی فروزان، علم را به عنوان هدیهای الهی معرفی میکند که انسان را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت رهنمون میسازد. استاد تأکید دارند که علم، حتی در مراتبی که به ظاهر از آن فراتر میروند، مانند عشق و معرفت، به عنوان پایه و اساس حضور دارد و تمامی آگاهیها را در بر میگیرد.
درنگ: علم، به مثابه مقسم اصلی آگاهیهای انسانی، در تمامی قوای نفسانی حضور دارد و محور تمامی شناختهاست.
حضور علم در مراتب وجودی
علم، نه تنها در انسان، بلکه در تمامی مراتب وجودی، از سنگ و حیوانات تا ملائکه و انسان، حضور دارد. استاد با اشاره به تسبیح سنگها، که نشانهای از آگاهی ذاتی آنهاست، تأکید میکنند که علم در تمامی هستی نفوذ کرده و هر موجودی به تناسب مرتبه خود از آن بهرهمند است. این دیدگاه، مانند آینهای، وحدت وجود را در پرتو علم الهی نمایان میسازد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میدارد:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند (سوره اسراء، آیه ۴۴).
این آیه، مانند نغمهای الهی، نشان میدهد که علم، حتی در جمادات، به صورت تسبیح و آگاهی ذاتی متجلی است. استاد تأکید دارند که علم در حیوانات به صورت علم طبیعی و ارادی، و در انسان به صورت علم اختیاری و آگاهانه بروز مییابد. این تنوع، مانند رنگهای گوناگون یک نقشمایه، گستردگی علم را در مراتب وجود نشان میدهد.
درنگ: علم در تمامی مراتب وجودی، از جمادات تا ملائکه و انسان، حضور دارد و به تناسب هر مرتبه رنگ و بوی متفاوتی به خود میگیرد.
مراتب و انواع علم
علم، مانند درختی تنومند، دارای شاخهها و مراتب گوناگون است: علم مادون، متوسط، و عالی؛ علم خوب، ضعیف، و قوی. استاد تأکید دارند که این تنوع، علم را به گستردهترین قوه در هستی تبدیل کرده است. علم جمالی، که به خیر و هدایت منجر میشود، و علم جلالی، که گاه به شر و گمراهی میانجامد، هر دو از جلوههای علماند. این تنوع، مانند رنگینکمانی است که آسمان وجود را زینت میدهد، اما در عین حال، خطر انحراف را نیز به همراه دارد.
علم، مانند شمشیری دو لبه، میتواند به خیر یا شر منجر شود. استاد با اشاره به این که بسیاری از جرمها و گمراهیها از علم ناشی میشوند، تأکید دارند که علم به تنهایی برای سعادت کافی نیست. این دیدگاه، مانند زنگ هشداری، ضرورت همراهی علم با معرفت را گوشزد میکند.
بخش دوم: علم و دوگانه خیر و شر
علم، عامل خیر و شر
علم، مانند جویباری که گاه به باغی سرسبز و گاه به بیابانی خشک منتهی میشود، میتواند به خیر یا شر منجر گردد. استاد تأکید دارند که بسیاری از خیرات، مانند هدایت و پیشرفت، و بسیاری از شرور، مانند گمراهی، غرور، و تکبر، از علم ناشی میشوند. این دوگانگی، مانند سایه و نور، در ذات علم نهفته است. به عنوان مثال، علم شیطان، که او را به گمراهی کشاند، نمونهای از علم ناقص و گمراهکننده است. قرآن کریم این گمراهی را چنین توصیف میکند:
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل (سوره ص، آیه ۷۶).
شیطان، به دلیل غرور ناشی از علم ناقص، خود را برتر از آدم دانست، در حالی که خاک، به دلیل افتادگی و ماندگاری، بر آتش برتری دارد. این مثال، مانند آینهای، خطر علم بدون معرفت را نمایان میسازد.
درنگ: علم، مانند شمشیری دو لبه، میتواند به خیر یا شر منجر شود و گمراهی شیطان نمونهای از خطر علم ناقص است.
ناکافی بودن علم برای سعادت
علم به تنهایی، مانند کشتی بدون سکان، نمیتواند انسان را به ساحل سعادت برساند. استاد با استناد به حدیث «العلم ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان» تأکید دارند که علم حقیقی آن است که انسان را به عبادت خدا و کسب بهشت رهنمون سازد: «علم آن است که با آن پروردگار پرستیده شود و بهشت به دست آید.» این حدیث، مانند مشعلی، مسیر علم حقیقی را روشن میکند. در مقابل، علمی که به گمراهی منجر میشود، مانند علمی که معاویه را به شیطنت کشاند، فاقد ارزش الهی است. استاد این علم را به حیله و نیرنگ تشبیه میکنند که تنها شباهتی به عقل دارد، اما از حقیقت آن به دور است.
علم بدون معرفت، مانند درختی بیثمر، نه تنها به کمال منجر نمیشود، بلکه میتواند به غرور، تکبر، و خودبینی بینجامد. استاد تأکید دارند که جهل، چه بسیط و چه مرکب، خود نوعی علم ناقص است، زیرا جاهل به جهل خود آگاه است. این آگاهی ناقص، مانند سایهای تاریک، انسان را از نور معرفت محروم میسازد.
درنگ: علم به تنهایی برای سعادت کافی نیست و باید با معرفت همراه شود تا به کمال و عبادت الهی منجر گردد.
علم و مفاسد اجتماعی
علم، مانند آتشی که گاه گرما میبخشد و گاه میسوزاند، عامل پیشرفتهای صنعتی و در عین حال مفاسدی مانند جنگ، جاسوسی، و کشتار است. استاد با اشاره به این که علم صنعت را به وجود آورده، اما مفاسدی مانند بمب و نابودی را نیز ایجاد کرده، تأکید دارند که علم بدون حکمت و معرفت، به انحطاط منجر میشود. این دوگانگی، مانند دو روی یک سکه، نشاندهنده ظرفیت علم برای خیر و شر است.
استاد با ذکر مثالی از فقر در کشورهای پیشرفته، مانند چین، که با وجود پیشرفت علمی، بسیاری از مردم در تنگدستی به سر میبرند، نشان میدهند که علم بدون معرفت، نمیتواند سعادت اجتماعی را تضمین کند. این مثال، مانند آینهای، کاستی علم بدون حکمت را در حل مشکلات انسانی نمایان میسازد.
بخش سوم: گستردگی علم در قرآن کریم
علم در آیات قرآنی
علم در قرآن کریم، با ۸۵۴ مورد ذکر، گستردهترین واژه است و به خدا، انسان، و حتی امور عادی مانند یافتن مسیر اطلاق میشود. استاد تأکید دارند که این گستردگی، علم را به فراگیرترین قوه در هستی تبدیل کرده است. قرآن کریم این گستردگی را در آیات متعددی نشان میدهد:
قَدْ عَلِمَتْ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ
هر قومی جایگاه آبشخور خود را دانست (سوره بقره، آیه ۶۰).
عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ
خدا دانست که به خود خیانت کردهاید (سوره بقره، آیه ۵۴).
فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ
آرامش را بر آنها نازل کرد (سوره فتح، آیه ۴).
قَالُوا مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ
گفتند: ما از او بدی ندیدیم (سوره یوسف، آیه ۵۱).
فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
برای خدا شریک قرار ندهید، در حالی که میدانید (سوره بقره، آیه ۲۲).
این آیات، مانند ستارگانی در آسمان قرآن، گستردگی علم را از امور عادی تا علم الهی نشان میدهند. استاد تأکید دارند که علم، هم به خیر (مانند آرامش الهی) و هم به شر (مانند خیانت) اطلاق میشود و این تنوع، علم را به گستردهترین مفهوم قرآنی تبدیل کرده است.
درنگ: علم در قرآن کریم، با ۸۵۴ مورد ذکر، گستردهترین واژه است و به خدا، انسان، و امور عادی اطلاق میشود.
واژههای مشتق از علم
واژههای مشتق از علم، مانند «عليم» (۱۴۰ مورد)، «عالمين» (۷۳ مورد)، و «علانية» (۴ مورد)، گستردگی این مفهوم را در قرآن کریم نشان میدهند. واژه «عليم»، که تنها به خدا اطلاق میشود، نشانه علم ذاتی و حقیقی اوست:
وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
خدا به هر چیز داناست (سوره بقره، آیه ۲۹).
این آیه، مانند نگینی درخشان، علم ذاتی خدا را برجسته میکند. استاد تأکید دارند که واژههایی مانند «عالمين» و «علانية» نیز از ریشه علماند و به آشکار بودن و آگاهی اشاره دارند. این گستردگی، مانند دریایی بیکران، تمامی جنبههای علم را در بر میگیرد.
درنگ: واژههای مشتق از علم، مانند «عليم» و «عالمين»، گستردگی مفهوم علم را در قرآن کریم نشان میدهند.
بخش چهارم: معرفت، کمال علم
تفاوت علم و معرفت
معرفت، به مثابه گوهری که از دل علم استخراج میشود، کمال علم است. استاد تأکید دارند که علم، مانند ابزاری خنثی، میتواند به خیر یا شر منجر شود، اما معرفت تنها خیر است و به گمراهی نمیانجامد. معرفت، مانند نوری که از علم برمیخیزد، انسان را به سوی حکمت و کمال هدایت میکند. این کمال، مانند میوهای رسیده، نتیجه ترکیب علم نظری و عملی است.
استاد با استناد به حدیث «العلم ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان»، علم را در خدمت عبادت و کمال تعریف میکنند. معرفت، برخلاف علم، که میتواند به غرور و تکبر منجر شود، تنها به سعادت و سلامت میانجامد. این تفاوت، مانند تفاوت میان خاک و آتش، نشاندهنده برتری معرفت بر علم ناقص است.
درنگ: معرفت، کمال علم است و برخلاف علم، که میتواند به شر منجر شود، تنها خیر و سعادت میآورد.
خطر علم بدون معرفت
علم بدون معرفت، مانند نمک زیاد در غذا، به فساد و گمراهی منجر میشود. استاد با تشبیه علم زیاد به نمک زائد، تأکید دارند که علم بدون حکمت و معرفت، مانند طوفانی بیکنترل، میتواند همه چیز را به هم ریزد. این خطر، مانند سایهای تاریک، بر سر علم بدون معرفت سایه افکنده است. استاد با اشاره به مثال شیطان، که به دلیل غرور ناشی از علم ناقص گمراه شد، این خطر را روشن میسازند.
قرآن کریم این محدودیت را چنین بیان میکند:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
و جز اندکی از علم به شما داده نشده است (سوره اسراء، آیه ۸۵).
این آیه، مانند آینهای، محدودیت علم انسانی را نشان میدهد و تأکید میکند که این محدودیت، لطفی الهی است تا از تخریب جلوگیری شود. استاد تأکید دارند که اگر علم انسان بیش از این بود، مانند طوفانی ویرانگر، کره زمین را نابود میکرد.
علم ملائکه و انسان
علم ملائکه، مانند نوری پاک، فاقد خطر تخریب است، زیرا با حکمت و معرفت همراه است. اما علم انسانی، به دلیل اختیار و اراده، میتواند مخرب باشد. استاد با تشبیه محدودیت علم انسانی به افسار حیوان، تأکید دارند که این محدودیت، مانند زنجیری، انسان را از تخریب بازمیدارد. اگر علم انسان بیش از این بود، مانند طوفانی بیمهار، همه چیز را نابود میکرد.
درنگ: محدودیت علم انسانی، لطفی الهی است که مانند افسار، از تخریب جلوگیری میکند.
بخش پنجم: نقد روشهای آموزشی علم دینی
نقد آموزش بدون اخلاق
آموزش علوم دینی، مانند صرف و نحو، بدون همراهی با اخلاق و حکمت، به هدایت منجر نمیشود. استاد تأکید دارند که صرف و نحو، مانند ابزارهایی برای فهم متون دینی، ضروریاند، اما بدون اخلاق، مانند بنایی بدون ستون، فرو میریزند. این نقد، مانند زنگ هشداری، ضرورت تحول در روشهای آموزشی علوم دینی را گوشزد میکند. استاد با اشاره به این که آموزش صرف و نحو بدون اخلاق، به بازی با قواعد تبدیل میشود، بر لزوم همراهی علم با حکمت تأکید میورزند.
این نقد، مانند آینهای، کاستیهای روشهای آموزشی علوم دینی را نمایان میسازد. استاد تأکید دارند که اگر علوم دینی با اخلاق همراه بود، به جای زور و قلدری، به معرفت و کمال منجر میشد. این دیدگاه، مانند چراغی، مسیر اصلاح روشهای آموزشی را روشن میکند.
درنگ: آموزش علوم دینی بدون اخلاق و حکمت، به هدایت منجر نمیشود و به بازی با قواعد تبدیل میگردد.
نقد عرفان بدون معرفت
عرفان بدون معرفت و حکمت، مانند درختی بیریشه، به انحرافاتی مانند هواپرستی و گدایی منجر میشود. استاد با اشاره به تجربه تاریخی صفویه، تأکید دارند که عرفان بدون حکمت، به جای سعادت، به انحطاط میانجامد. این نقد، مانند ناقوسی، ضرورت همراهی عرفان با معرفت را به صدا درمیآورد. عرفان حقیقی، مانند جویباری زلال، از چشمههای معرفت و حکمت سرچشمه میگیرد و به کمال انسانی منتهی میشود.
علم و عمل
علم بدون عمل، مانند پرستیژ ظاهری، به سعادت و هدایت منجر نمیشود. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟ (سوره صف، آیه ۲).
این آیه، مانند آینهای، نفاق میان علم و عمل را نمایان میسازد. استاد تأکید دارند که علم بدون عمل، مانند درختی بیثمر، تنها ظاهری فریبنده دارد و به هدایت منجر نمیشود.
خاتمه
علم، مانند دریایی بیکران، تمامی مراتب وجود را در بر گرفته و مقسم آگاهیهای انسانی است. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با تبیین جایگاه علم در کمال و انحطاط انسانی، نشان میدهند که علم به تنهایی، مانند کشتی بدون سکان، نمیتواند به سعادت منجر شود. معرفت، به مثابه گوهری که از دل علم استخراج میشود، علم را به سوی حکمت و کمال هدایت میکند. آیات قرآنی، مانند «وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» و «فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»، گستردگی و محدودیت علم را نشان میدهند. نقد روشهای آموزشی علوم دینی و عرفان بدون معرفت، مانند چراغی، مسیر اصلاح و پویایی را روشن میسازد. علم، هنگامی که با معرفت، حکمت، و عشق همراه شود، مانند نوری الهی، انسان را به سوی سعادت و عاقبتبهخیری رهنمون میسازد. این نوشتار، مانند پلی استوار، پیوند میان علم و معرفت را برقرار ساخته و راه را برای پژوهشهای آتی در علوم دینی هموار میکند.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست.
با نظارت صادق خادمی