متن درس
حق و تجلیات آن در گفتمان دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۹)
مقدمه: حق، جوهره هستی و کمال
حق، مانند نوری که در ژرفای وجود میدرخشد، از تنهاترین و متعالیترین اسمای الهی است که در فلسفه اسلامی و معارف دینی جایگاه ویژهای دارد. این مفهوم، مانند دریایی بیکران، هم در نظریه و هم در عمل، انسان را به سوی فهم عمیقتر هستی و کمال رهنمون میسازد. درسگفتارهای آیت الله نکونام قدس سره در جلسه سیونهم (۲۵ اسفند ۱۳۹۷)، با تمرکز بر وحدت نظری و عملی حق، دشواری فهم آن، و رابطهاش با باطل، چارچوبی نظاممند برای تأمل در این مفهوم ارائه میدهد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی و تحلیلهای آن، به تبیین دقیق این مسائل با تمثیلاتی فاخر و زبانی علمی میپردازد تا راه را برای درک عمیقتر حق و تجلیات آن هموار سازد.
| درنگ: حق، مانند مشعلی فروزان، جوهره هستی و کمال را در خود جمع کرده و انسان را به سوی معرفت الهی هدایت میکند. |
بخش نخست: حق بهعنوان اسم متعالی الهی
تنهایی و بیهمتایی حق
حق، مانند قلهای بلند در میان اسمای الهی، از نظر جایگاه و ویژگیها بیهمتاست. این اسم، به دلیل وحدت ذاتی و جامعیت خود، در تنهاییاش بینظیر است و از سایر اسما متمایز میگردد. این ویژگی، مانند ستارهای که در آسمان معرفت میدرخشد، حق را بهعنوان جوهرهای متعالی معرفی میکند.
در عرفان اسلامی، حق بهعنوان صفتی جامع شناخته میشود که همه هستی را در بر میگیرد. این دیدگاه، مانند آینهای که حقیقت الهی را بازتاب میدهد، بر وحدت وجود تأکید دارد و حق را مبنای همه کمالات میداند.
| درنگ: حق، مانند قلهای بیهمتا، در تنهایی و جامعیت خود، جوهره همه اسمای الهی را در بر میگیرد. |
بخش دوم: وحدت نظری و عملی حق
یگانگی نظریه و عمل در حق
حق، برخلاف مفاهیمی چون صلات که نظریه (دانستن احکام) و عمل (اجرای آن) از هم متمایزند، دارای وحدت نظری و عملی است. نظریه حق، خود عمل است و عمل آن، خود نظریه. این یگانگی، مانند رودی که در بستر خود جاری است، نظریه و عمل را در یک جریان واحد متحد میسازد.
این اصل، مانند نوری که مرزهای نظریه و عمل را محو میکند، در فلسفه اسلامی به وحدت ذاتی حق اشاره دارد. برخلاف صلات که دانستن احکامش از انجام آن جداست، حق در ذات خود این دو را یکی میکند، مانند آتشی که هم نور میدهد و هم گرما.
دشواری فهم وحدت حق
درک این وحدت، مانند صعود به قلهای صعبالعبور، برای عقل بشری دشوار است. این دشواری، مانند سایهای که بر نور معرفت میافتد، از محدودیتهای عقل انسانی در فهم مفاهیم متعالی ناشی میشود. انسان، مانند مسافری که در راهی پرپیچوخم گام برمیدارد، برای فهم این وحدت نیازمند تلاش و تأمل مداوم است.
| درنگ: وحدت نظری و عملی حق، مانند رودی که نظریه و عمل را در خود جمع میکند، فهمی عمیق و دشوار میطلبد. |
بخش سوم: تلخی و شیرینی حق
حق، تلخ برای اهل باطل
حق، مانند دارویی تلخ برای اهل باطل، سنگین و دشوار است: «الْحَقُّ مُرٌّ لِأَهْلِ الْبَاطِلِ». این تلخی، مانند طعم حقیقت در برابر هوسهای نفسانی، از سنگینی و دشواری فهم و پذیرش حق ناشی میشود. برای اهل باطل، حق مانند آتشی است که نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
حق، شیرین اما دشوار برای اهل حق
برای اهل حق، حق مانند عسلی شیرین است: «الْحَقُّ حُلْوٌ لِأَهْلِ الْحَقِّ». اما این شیرینی، مانند لذت صعود به قلهای بلند، با دشواری و رنج همراه است. حتی اهل حق، مانند طنابروزی که بر طنابی میان دو کوه ایستاده، با کوچکترین غفلت در معرض سقوطاند و تحمل این مسیر نیازمند مراقبت دائمی است.
استعاره طناب میان دو کوه
استاد فرزانه، حق را به طنابی میان دو کوه تشبیه میکنند که حتی حرفهایترین افراد پس از مدتی از شدت دشواری خسته شده و سقوط میکنند. این استعاره، مانند آینهای که سختی زیستن در مسیر حق را نشان میدهد، بر ضرورت تمرکز و ریاضت در این راه تأکید دارد. ایستادن بر این طناب، مانند رقصی ظریف میان هستی و نیستی، نیازمند دقت و استقامت است.
| درنگ: حق، مانند طنابی میان دو کوه، برای اهل باطل تلخ و برای اهل حق شیرین اما دشوار است. |
بخش چهارم: سنگینی حق و سبکی باطل
حق، سنگین و باطل، سبک
حق، مانند کوهی استوار، سنگین (ثقیل) است و باطل، مانند کاهی که باد آن را میبرد، سبک (خفیف) است. حق پایدار و استوار است، اما باطل بهآسانی از بین میرود. این تفاوت، مانند تمایز میان صخرهای راسخ و غباری پراکنده، جوهره حق را از باطل متمایز میسازد.
در فلسفه اسلامی، حق بهعنوان هستی پایدار و باطل بهعنوان نیستی یا کمبود هستی شناخته میشود. این اصل، مانند نوری که حقیقت را از توهم جدا میکند، بر پایداری حق در برابر پوچی باطل تأکید دارد.
دشواری تصور و وصول به حق
تصور، عمل، و وصول به حق، مانند سفری در دریایی طوفانی، دشوار و سنگین است. انسان، مانند مسافری که به سوی مقصدی دور حرکت میکند، نمیتواند بهسادگی به حق دست یابد. این دشواری، مانند سدی که در برابر عقل و نفس انسانی قد علم میکند، نیازمند مراتب علم، معرفت، حکمت، قدرت، و شجاعت است.
| درنگ: حق، مانند کوهی استوار، سنگین و دشوار است، اما باطل، مانند کاهی سبک، بهآسانی از بین میرود. |
بخش پنجم: حق در همه هستی
حق در موجودات
هر موجودی، از حیوانات مانند سگ و گرگ تا اشیای بهظاهر نجس، دارای ذرهای حق است، زیرا هر هستی بروزی از حق دارد. این دیدگاه، مانند آینهای که حقیقت همه موجودات را بازتاب میدهد، بر این اصل تأکید دارد که هیچ موجودی بدون حق نیست.
در عرفان اسلامی، این مفهوم با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، که هر ذره هستی را جلوهای از حق میداند. حتی موجوداتی که به نظر نجس یا پست میآیند، مانند سگی که در ظاهر ناپاک است، دارای حقانیتی هستند که فهم آن نیازمند معرفت عمیق است.
حقانیت آتش
آتش، حتی اگر سوزاننده باشد، مانند شمشیری که به طبیعت خود عمل میکند، حقانیت دارد. اگر آتش نسوزاند، باطل است، زیرا از فطرت خود خارج شده است. این اصل، مانند مشعلی که حقیقت فطرت را روشن میکند، بر انطباق هر موجود با طبیعت خود تأکید دارد.
استاد فرزانه، با اشاره به تجربهای در کارخانه ذوب فلزات، حق را به کورهای عظیم از آتش تشبیه میکنند که نمیتوان به آن نزدیک شد، مگر با احتیاط و تدریج. این استعاره، مانند هشداری به سالک، بر دشواری قرب به حق تأکید دارد.
| درنگ: هر موجودی، مانند آینهای که حق را بازتاب میدهد، دارای ذرهای حقانیت است. |
بخش ششم: نظام احسن خلقت
بهترین نظم ممکن
عالم، مانند باغی که با نظمی بینظیر آراسته شده، نظام احسن خلقت است، نه به معنای حسن ظاهری، بلکه به معنای بهترین نظم ممکن. حتی با وجود جنگ، فساد، و شر، این نظم بهترین حالت ممکن است. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکیهای عالم را روشن میکند، بر حکمت الهی در خلقت تأکید دارد.
در فلسفه اسلامی، نظریه نظام احسن خلقت، مانند نقشهای که عالم را در بهترین شکل خود ترسیم میکند، بیانگر این است که هیچ نظمی بهتر از این ممکن نیست. این اصل، حتی در برابر انتقادات ظاهری، مانند پرسش از وجود شر و فساد، استوار است.
افساد و بنای جدید
افساد، مانند خرابی که زمینهساز بنای جدید است، خود میتواند به تجدید و بازسازی منجر شود. برای نمونه، بمبی که خرابی میآورد، مانند طوفانی که زمین را برای کاشت آماده میکند، زمینهساز نو شدن است. این اصل، مانند رودی که در مسیر خود موانع را میشوید، بر تحول و تجدید در عالم تأکید دارد.
این دیدگاه با روایتی همخوانی دارد که میفرماید: «متولد شو برای مردن، و بنا کن برای خرابی.» این سخن، مانند هشداری به انسان، بیانگر این است که خلقت و خرابی دو روی یک سکهاند.
| درنگ: نظام احسن خلقت، مانند باغی با نظمی بینظیر، حتی در خرابی و فساد، بهترین نظم ممکن را نشان میدهد. |
بخش هفتم: رابطه حق و باطل
حق و باطل در هم تنیده
حق و باطل، مانند دو نخ که در تاروپود هستی در هم تنیدهاند، از هم جداییناپذیرند. هر باطلی، مانند سایهای که از نور حق پدید میآید، ذرهای حق در خود دارد، زیرا باطل بدون هستی (حق) وجودی ندارد. این اصل، مانند آینهای که حقیقت و توهم را کنار هم نشان میدهد، بر وابستگی باطل به حق تأکید دارد.
غلبه حق بر باطل
وقتی حق میآید، باطل از بین میرود، چنانکه قرآن کریم میفرماید: إِذَا جَاءَ الْحَقُّ زَهَقَ الْبَاطِلُ (سوره إسراء، آیه ۸۱): «چون حق آمد، باطل نابود شد.» اما باطل نمیتواند حق را از بین ببرد، بلکه تنها آن را پنهان یا ضعیف میکند. این اصل، مانند نوری که تاریکی را میزداید، بر پایداری حق تأکید دارد.
عدم وجود حق صرف
حق صرف، مانند گوهری نایاب، در عالم مادی وجود ندارد. حتی انبیا، مانند انسانهایی که در معرض مشکلاتاند، با باطل درآمیخته بودند. این دیدگاه، مانند هشداری به انسان، بر محدودیتهای وجودی در عالم مادی تأکید دارد.
| درنگ: حق و باطل، مانند نور و سایه، در هم تنیدهاند، اما حق با آمدنش باطل را نابود میکند. |
بخش هشتم: تلاش برای یافتن حق
دشواری قرب به حق
قرب به حق، مانند نزدیک شدن به دریایی از آتش، دشوار و پرمخاطره است. استاد فرزانه، با اشاره به تجربهای در کارخانه ذوب فلزات، این دشواری را به کورهای عظیم تشبیه میکنند که حتی از دور نیز سوزاننده است. این استعاره، مانند هشداری به سالک، بر ضرورت احتیاط و تدریج در این مسیر تأکید دارد.
تلاش و ریاضت در مسیر حق
یافتن حق در میان باطل، مانند جستوجوی گوهری در خروارها گل، نیازمند تلاش و ریاضت است. انسان، مانند کاوشگری که در معدن حقیقت جستوجو میکند، باید با تأمل و تمرین، حق را از باطل تفکیک کند. این فرآیند، مانند صیقلی که جواهری را درخشان میکند، نیازمند پشتکار و معرفت است.
محدودیت فهم انسانی
انسان، مانند کودکی که تنها ظاهر اشیا را میبیند، از حقیقت عالم بیخبر است. قرآن کریم میفرماید: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا (سوره آلعمران، آیه ۱۴): «دوستی شهوات برای مردم آراسته شده است.» این آیه، مانند آینهای که محدودیتهای انسانی را نشان میدهد، بر ناتوانی انسان در فهم کامل حقیقت تأکید دارد.
| درنگ: یافتن حق، مانند جستوجوی گوهری در معدن باطل، نیازمند تلاش، ریاضت، و معرفت است. |
بخش نهم: عارف و مسیر حق
سلوک عارف در جستوجوی حق
عارف، مانند مسافری که در خلوت و تجلی به دنبال حق میگردد، با سختی و رنج این مسیر را طی میکند. این سلوک، مانند سفری در دریایی طوفانی، آسان و سبک نیست، بلکه نیازمند تمرکز، ریاضت، و مراقبت دائمی است.
در عرفان اسلامی، سلوک عارف مانند صعود به قلهای بلند است که هر گام آن با دشواری و تأمل همراه است. عارف، با خلوت و تأمل، مانند کاوشگری که در ژرفای وجود خود جستوجو میکند، به دنبال تجلیات حق است.
حق در مبادی
در مبادی علم نفس، حق مانند سنگینترین گوهر معرفت است که فهم و وصول به آن دشوارترین وظیفه انسان است. هیچ باطلی بدون حق وجود ندارد، زیرا باطل با هستی (حق) حرکت میکند. این اصل، مانند نوری که حقیقت را از توهم جدا میکند، بر وابستگی باطل به حق تأکید دارد.
| درنگ: عارف، مانند کاوشگری در مسیر حق، با خلوت و ریاضت به سوی تجلیات الهی گام برمیدارد. |
جمعبندی
حق، مانند نوری که در ژرفای هستی میدرخشد، جوهره کمال و معرفت الهی است. درسگفتارهای آیت الله نکونام قدس سره، با تبیین وحدت نظری و عملی حق، سنگینی و دشواری فهم آن، و رابطهاش با باطل، چارچوبی جامع برای تأمل در این مفهوم ارائه میدهند. آیات قرآنی، مانند إِذَا جَاءَ الْحَقُّ زَهَقَ الْبَاطِلُ و زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ، بر پایداری حق و محدودیت فهم انسانی تأکید دارند. حق، مانند دریایی از آتش، دشوار اما متعالی است و یافتن آن، مانند جستوجوی گوهری در معدن باطل، نیازمند ریاضت و معرفت است. این نوشتار، با تکیه بر استعارههای فاخر و تحلیلهای دقیق، دعوتی است به دانشپژوهان برای تأمل در حقیقت هستی و تلاش برای قرب به حق.
| با نظارت صادق خادمی |