در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 70

متن درس

مبادی علوم اسلامی: تطور تاریخی و قرآنی خلقت انسان

مبادی علوم اسلامی: تطور تاریخی و قرآنی خلقت انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هفتاد)

مقدمه: تبیین مبادی علوم اسلامی در پرتو تاریخ و قرآن کریم

مبادی علوم اسلامی، چون چشمه‌ای زلال، پایه‌های معرفتی تمدن اسلامی را تشکیل می‌دهند و در چارچوب تطور تاریخی و قرآنی، نیازمند نگاهی عمیق و روشمند هستند. درس‌گفتار شماره هفتاد استاد فرزانه قدس‌سره، که در تاریخ بیست و سوم اردیبهشت 1398 ارائه شده، با محوریت خلقت انسان و نقد روایات غیرمستند، نوری بر مسیر عقلانیت و حقیقت‌جویی در علوم دینی می‌افکند. این نوشتار، با رویکردی علمی و دانشگاهی، محتوای این درس‌گفتار را با تمامی جزئیات و نکات کلیدی، در قالبی نظام‌مند و با زبانی فصیح و متین بازنویسی می‌کند.

بخش اول: مبانی قرآنی و تاریخی خلقت انسان

مبنای قرآنی خلقت انسان

قرآن کریم، چون آیینه‌ای شفاف، خلقت انسان را در فرآیندی طبیعی و تدریجی ترسیم می‌کند. آیه‌ای از سوره آل‌عمران، خلقت حضرت عیسی (ع) را به خلقت حضرت آدم (ع) تشبیه کرده و بر فرآیند طبیعی آن تأکید دارد:

إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

(مثل عیسی نزد خدا مانند مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش، پس شد) (سوره آل‌عمران، آیه 59).

این آیه، چون مشعلی فروزان، بر خلقت انسان از خاک و در بستری طبیعی تأکید دارد و هرگونه روایت خرافی، مانند خلقت از جن یا دنده، را مردود می‌شمارد. این دیدگاه، انسان را موجودی معرفی می‌کند که در مسیر تکامل تدریجی، از خاک به موجودی عاقل و متفکر ارتقا یافته است.

درنگ: قرآن کریم، خلقت انسان را فرآیندی طبیعی و تدریجی از خاک می‌داند و روایات خرافی مانند خلقت از جن یا دنده را رد می‌کند.

ازدواج طبیعی حضرت آدم

حضرت آدم (ع)، چون پیشگامی در مسیر تمدن انسانی، در جامعه‌ای طبیعی ازدواج کرد و زندگی خانوادگی تشکیل داد. این ازدواج، عادی و بدون دخالت عناصر غیرطبیعی بود، چنان‌که در جوامع ابتدایی، انسان‌ها با انتخاب همسری از میان خویشاوندان یا افراد جامعه، حیات اجتماعی خود را آغاز می‌کردند. این فرآیند، چون نهر زلالی که از چشمه‌ای طبیعی جاری می‌شود، پایه‌ای برای تداوم نسل بشر فراهم آورد.

درنگ: ازدواج حضرت آدم (ع) در بستری طبیعی و بدون دخالت عناصر خرافی شکل گرفت و پایه حیات اجتماعی انسان را تشکیل داد.

تکامل تدریجی انسان و موجودات

تکامل، چون جریانی پیوسته در بستر طبیعت، انسان و دیگر موجودات را از موجودات ابتدایی‌تر به موجوداتی پیچیده‌تر تبدیل کرده است. این فرآیند، که در طول میلیون‌ها سال رخ داده، انسان را از موجوداتی مانند نسناس‌ها، که در قرآن کریم به‌عنوان موجوداتی با ویژگی‌های ابتدایی معرفی شده‌اند، متمایز ساخته است:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا

(و به‌راستی برای جهنم بسیاری از جن و انس را آفریدیم که دل‌هایی دارند که با آن نمی‌فهمند) (سوره اعراف، آیه 179).

این آیه، چون نوری که تاریکی‌های جهل را می‌زداید، بر وجود موجودات ابتدایی‌تر در کنار انسان تأکید دارد. تکامل انسان، فرآیندی مستمر است که حتی در عصر حاضر نیز در ابعاد جسمانی و روانی ادامه دارد، چنان‌که تغییرات در قد، جثه و رفتارهای انسانی گواه این تحول مداوم است.

درنگ: تکامل انسان و موجودات، فرآیندی طبیعی و تدریجی است که از موجودات ابتدایی‌تر به موجودات پیچیده‌تر منجر شده و همچنان ادامه دارد.

هابیل و قابیل: نقصان اولیه انسان

داستان هابیل و قابیل، چون آیینه‌ای که نقصان اولیه انسان را بازتاب می‌دهد، در قرآن کریم روایت شده است:

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ

(و بر آن‌ها خبر دو پسر آدم را به‌حق بخوان، هنگامی که هر دو قربانی‌ای تقدیم کردند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد) (سوره مائده، آیه 27).

این داستان، نشان‌دهنده وجود خیر و شر در انسان‌های اولیه است. قابیل، به دلیل عقب‌ماندگی فرهنگی و فقدان تجربه، حتی قادر به دفن جسد نبود، در حالی که حیوانات، به دلیل تکامل طولانی‌تر، این توانایی را داشتند. این نقصان، چون سایه‌ای بر آغاز تاریخ بشر، بر ابتدایی بودن فرهنگ و دانش در آن دوره گواهی می‌دهد.

درنگ: داستان هابیل و قابیل، نقصان اولیه انسان را نشان می‌دهد که به دلیل عقب‌ماندگی فرهنگی، حتی در مهارت‌های ابتدایی مانند دفن ناتوان بود.

نقد روایات غیرمستند و خرافات

روایات غیرمستند، مانند خلقت انسان از جن یا ازدواج محارم در آغاز تاریخ، چون غباری بر آیینه حقیقت، از اعتبار قرآنی و علمی برخوردار نیستند. این روایات، نتیجه فقدان نظام‌های آموزشی علمی در علوم دینی است که به رواج خرافات منجر شده و علم دینی را از پذیرش جهانی محروم کرده است. عقل جمعی، چون معیاری استوار، این روایات را مردود می‌شمارد و بر ضرورت بازنگری در آن‌ها تأکید دارد.

درنگ: روایات غیرمستند، مانند خلقت از جن یا ازدواج محارم، فاقد اعتبار علمی و قرآنی‌اند و نتیجه فقدان نظام‌های آموزشی علمی در علوم دینی هستند.

بخش دوم: عقل جمعی و بازسازی علم دینی

عقل جمعی به‌عنوان معیار حقیقت

عقل جمعی، چون ستاره‌ای راهنما، معیاری برتر از روایات غیرمستند است که هرگونه تفسیر غیرعقلانی، مانند خلقت از سوراخ دیوار یا دنده، را رد می‌کند. این عقل، با شواهد علمی و قرآنی همخوانی دارد و بر ضرورت بازسازی علم دینی در چارچوب عقلانیت تأکید می‌کند. قرآن کریم نیز بر محدودیت علم بشری اشاره کرده و انسان را به تواضع در برابر حقیقت دعوت می‌کند:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

(و جز اندکی از علم به شما داده نشده است) (سوره اسراء، آیه 85).

درنگ: عقل جمعی، معیاری برتر برای سنجش حقیقت است و با رد خرافات، بر بازسازی علم دینی در چارچوب عقلانیت تأکید دارد.

فقدان نظام‌های آموزشی علمی در علوم دینی

علم دینی، به دلیل فقدان نظام‌های آموزشی علمی و تحقیقاتی، چون درختی که ریشه در خاک استوار ندارد، از اعتبار جهانی محروم شده است. این فقدان، به رواج روایات غیرمستند و خرافی منجر شده و ضرورت ایجاد نظام‌های آموزشی مبتنی بر عقلانیت و تحقیق را آشکار می‌سازد. بازسازی علم دینی، چون بازگرداندن جانی تازه به پیکر معرفت دینی، نیازمند استانداردهای علمی و روش‌های تحقیقاتی است.

درنگ: فقدان نظام‌های آموزشی علمی در علوم دینی، به رواج خرافات و کاهش اعتبار جهانی این علوم منجر شده است.

نقد ساده‌انگاری در خلقت

تصورات ساده‌انگارانه، مانند خلقت انسان از سوراخ دیوار یا اشکال غیرطبیعی، چون سرابی در بیابان حقیقت، از واقعیت دور هستند. این تصورات، نتیجه فقدان تحقیق علمی در علوم دینی است و با عقل جمعی و شواهد علمی مغایرت دارد. خلقت انسان، چون جریانی طبیعی در بستر تکامل، نیازمند تبیین علمی و قرآنی است.

درنگ: تصورات ساده‌انگارانه در خلقت، نتیجه فقدان تحقیق علمی است و با عقل جمعی و شواهد قرآنی مغایرت دارد.

بخش سوم: روان‌شناسی و ویژگی‌های انسانی

انسان به‌مثابه حیوان ناطق

انسان، چون موجودی دوگانه، ترکیبی از ویژگی‌های حیوانی و عقلانی است. این مفهوم، که در فلسفه اسلامی با عنوان «حیوان ناطق» شناخته می‌شود، انسان را موجودی معرفی می‌کند که در درون خود با تعارض میان غرایز حیوانی و عقلانیت انسانی روبروست. مخچه چپ، که رفتارهای غریزی را نمایندگی می‌کند، و مخچه راست، که عقلانیت و انسانیت را نشان می‌دهد، این دوگانگی را آشکار می‌سازند.

درنگ: انسان، به‌عنوان حیوان ناطق، ترکیبی از غرایز حیوانی و عقلانیت است که در رفتارها و تعارضات درونی او متجلی می‌شود.

پیچیدگی روان‌شناختی انسان

روان‌شناسی انسان، چون اقیانوسی عمیق، لایه‌های متعددی از غرایز حیوانی و ویژگی‌های انسانی را در خود جای داده است. انسان‌ها، در رفتارهای خود، گاه به شغال، گاه به مورچه و گاه به گرگ شباهت دارند، اما عقلانیت آن‌ها، چون نوری درخشان، آن‌ها را از دیگر موجودات متمایز می‌سازد. این پیچیدگی، انسان را به موجودی پویا و در حال تحول تبدیل کرده است.

درنگ: روان‌شناسی انسان، ترکیبی از غرایز حیوانی و عقلانیت است که او را به موجودی پیچیده و پویا تبدیل می‌کند.

بخش چهارم: دسته‌بندی انسان‌ها در تاریخ

دسته‌بندی انسان‌ها: اهل کرامت، نبوغ و غرائب

انسان‌ها در تاریخ، چون شاخه‌های درختی تنومند، به سه دسته تقسیم می‌شوند: اهل کرامت، که با التزام عملی به احکام الهی، به کمال معنوی دست یافتند؛ اهل نبوغ، که با فهم و دانش برتر، در علوم و معارف پیشرو بودند؛ و اهل غرائب، که با ویژگی‌های ترکیبی از کرامت و نبوغ، به سحر، جادو و علوم غریبه گرایش داشتند. این دسته‌بندی، چون نقشه‌ای دقیق، تنوع نقش‌های انسانی را در تاریخ ترسیم می‌کند.

درنگ: انسان‌ها در تاریخ به سه دسته اهل کرامت، اهل نبوغ و اهل غرائب تقسیم می‌شوند که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند.

اهل کرامت و التزام عملی

اهل کرامت، چون ستارگانی در آسمان دیانت، با التزام عملی به احکام الهی، جایگاه والایی در تاریخ داشتند. عالمانی مانند شیخ اشراق، ملاصدرا و شهدای اول و ثانی، با تعهد به دانش و عمل، چون مشعل‌هایی فروزان، علم دینی را ارتقا بخشیدند. آثار آن‌ها، مانند «لمعه» و «اسفار اربعه»، گواه نبوغ و کرامت آن‌هاست.

درنگ: اهل کرامت، با التزام عملی و دانش عمیق، جایگاه والایی در علم دینی داشتند و آثارشان گواه نبوغ و کرامت آن‌هاست.

نقد روایات خرافی درباره عالمان

روایات خرافی، مانند نگارش کتب توسط امام زمان (عج)، چون سایه‌ای تاریک، اعتبار عالمان را خدشه‌دار کرده‌اند. این روایات، نتیجه فقدان تحقیق علمی است و آثار عالمان، مانند «لمعه»، نتیجه تلاش و نبوغ خود آن‌هاست، نه عوامل غیرطبیعی.

درنگ: روایات خرافی درباره نگارش کتب توسط امام زمان (عج)، فاقد اعتبارند و آثار عالمان، نتیجه تلاش و نبوغ خود آن‌هاست.

بخش پنجم: نقش زنان در تاریخ و جامعه

جایگاه زنان در تاریخ ادیان

زنان، مانند حضرت فاطمه (س)، چون گوهرهایی درخشان در تاریخ ادیان، نقش مهمی ایفا کردند، اما به دلیل فقدان امنیت اجتماعی، از جایگاه واقعی خود محروم شدند. قرآن کریم، بر برابری ارزش انسانی زنان و مردان تأکید دارد:

فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى

(پس پروردگارشان دعای آن‌ها را اجابت کرد که من عمل هیچ عمل‌کننده‌ای از شما را، چه مرد باشد و چه زن، تباه نمی‌کنم) (سوره آل‌عمران، آیه 195).

درنگ: زنان، مانند حضرت فاطمه (س)، نقش مهمی در تاریخ ادیان داشتند، اما به دلیل فقدان امنیت، از جایگاه واقعی خود محروم شدند.

نقد قتل دختران در جاهلیت

در دوران جاهلیت، قتل دختران به دلیل فقدان امنیت اجتماعی، چون زخمی بر پیکر انسانیت، رواج داشت. قرآن کریم این عمل را نکوهش کرده است:

وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ

(و هنگامی که از دختر زنده‌به‌گور شده پرسیده شود) (سوره تکویر، آیه 8).

این آیه، چون هشداری الهی، بر ضرورت اصلاح اجتماعی و ایجاد امنیت برای زنان تأکید دارد.

درنگ: قتل دختران در جاهلیت، نتیجه فقدان امنیت اجتماعی بود و قرآن کریم این عمل را نکوهش کرده است.

پیشرفت زنان در عصر حاضر

زنان در عصر حاضر، چون پرندگانی که بال‌های خود را گشوده‌اند، با کسب دانش و اقتدار اجتماعی، از کلیشه‌های سنتی فاصله گرفته‌اند. حضور آن‌ها در عرصه‌های علمی و اجتماعی، گواه ظرفیت بالای زنان در تأثیرگذاری بر جامعه است. این تحول، چون جریانی خروشان، نشان‌دهنده پویایی زنان در مسیر کمال است.

درنگ: زنان در عصر حاضر، با کسب دانش و اقتدار، نقش مهمی در جامعه ایفا کرده و از کلیشه‌های سنتی فاصله گرفته‌اند.

نقد کلیشه‌های جنسیتی

کلیشه‌های جنسیتی، مانند برتری مردان بر زنان، چون زنجیرهایی که روح انسان را در بند می‌کشند، فاقد مبنای علمی و قرآنی‌اند. قرآن کریم، با تأکید بر برابری ارزش انسانی، هرگونه تبعیض جنسیتی را نفی می‌کند. زنان و مردان، در ظرفیت‌های انسانی برابرند و این برابری، چون نوری که تاریکی‌های جهل را می‌زداید، مسیر کمال را برای هر دو هموار می‌سازد.

درنگ: کلیشه‌های جنسیتی، فاقد مبنای علمی و قرآنی‌اند و زنان و مردان در ارزش انسانی برابرند.

بخش ششم: انقراض معنویات و چالش‌های علم دینی

تأثیر ثروت بر انقراض معنویات

ظهور ثروت و بانک‌ها، چون طوفانی که باغ معنویات را ویران می‌کند، به کاهش تأثیر اهل کرامت و نبوغ منجر شد. گرایش به مادیات، انسان‌ها را از مسیر کمال معنوی دور کرد و علم دینی را از پویایی محروم ساخت.

درنگ: ظهور ثروت و گرایش به مادیات، به انقراض معنویات و کاهش تأثیر اهل کرامت و نبوغ منجر شد.

فقدان التزام عملی و کاسبی غیرمولد

التزام عملی، چون گوهری که عالم را به وراثت انبیاء می‌رساند، فراتر از اقرار صرف به احکام الهی است. اقرار بدون عمل، چون سایه‌ای بی‌جان، به خودفریبی منجر می‌شود. برخی افراد، با سوءاستفاده از جایگاه دینی، به کاسبی غیرمولد روی آوردند که چون زخمی بر پیکر علم دینی، اعتبار آن را کاهش داد.

درنگ: فقدان التزام عملی و گرایش به کاسبی غیرمولد، اعتبار علم دینی را کاهش داده و به انقراض معنویات منجر شده است.

نقد فقدان شجاعت در عرضه علم دینی

برخی عالمان، به دلیل فقدان شجاعت، چون پرندگانی که بال‌هایشان بسته شده، از ایفای نقش فعال در جامعه بازماندند. این نقص، علم دینی را به انزوا کشاند و از تأثیرگذاری آن کاست. شجاعت، چون کلیدی برای احیای علم دینی، ضرورتی انکارناپذیر است.

درنگ: فقدان شجاعت در عرضه علم دینی، به انزوای این علم و کاهش تأثیرگذاری آن منجر شده است.

جامع‌المعقول و المنقول

عالمان گذشته، چون چشمه‌هایی که علوم گوناگون را در خود جای داده‌اند، جامع‌المعقول و المنقول بودند. این عالمان، با ترکیب دانش نظری و عملی، نقش مهمی در جامعه ایفا کردند. نمونه‌هایی از این عالمان، که حتی در روستاها به امور دینی و اجتماعی می‌پرداختند، نشان‌دهنده عمق دانش و تعهد آن‌هاست.

درنگ: عالمان گذشته، با ترکیب دانش نظری و عملی، به‌عنوان جامع‌المعقول و المنقول، نقش مهمی در جامعه ایفا کردند.

نقد حرمت‌گذاری غیرمنطقی

حرمت‌گذاری غیرمنطقی به برخی افراد، چون سایه‌ای که حقیقت را می‌پوشاند، نتیجه گرایش به دنیا و فقدان التزام عملی است. این عمل، اعتبار علم دینی را کاهش داده و از اصالت آن کاسته است.

درنگ: حرمت‌گذاری غیرمنطقی، نتیجه گرایش به مادیات است و اعتبار علم دینی را کاهش می‌دهد.

بخش هفتم: انبیاء و مبارزه طبیعی

زندگی طبیعی انبیاء و اولیاء

انبیاء و اولیاء، چون سفیرانی که در بستر طبیعت حرکت می‌کنند، با زندگی عادی و بدون تکیه بر معجزات غیرطبیعی، در برابر ظلم و کفر مبارزه کردند. این مبارزه، چون جریانی خروشان، بر عقلانیت و عدالت استوار بود و هرگونه استفاده از معجزات برای غلبه بر دشمنان را ظلم می‌شمرد.

درنگ: انبیاء و اولیاء، با زندگی طبیعی و بدون تکیه بر معجزات غیرعادی، در برابر ظلم و کفر مبارزه کردند.

نقد استفاده از معجزات غیرعادی

استفاده از معجزات برای غلبه بر دشمنان، چون سلاحی ناعادلانه، با رسالت انبیاء مغایرت دارد. انبیاء، با تکیه بر عقل و عمل، در چارچوب طبیعت مبارزه کردند تا کافران نتوانند ادعای نامردی کنند. این اصل، چون نوری که مسیر عدالت را روشن می‌کند، بر ضرورت مبارزه عادلانه تأکید دارد.

درنگ: استفاده از معجزات غیرعادی برای غلبه بر دشمنان، با عدالت و رسالت انبیاء مغایر است.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره هفتاد استاد فرزانه قدس‌سره، چون مشعلی که تاریکی‌های جهل را می‌زداید، بر ضرورت بازنگری در روایات غیرمستند و خرافی در علوم دینی تأکید دارد. خلقت انسان، در بستری طبیعی و تکاملی، از خاک آغاز شده و روایات خرافی، مانند خلقت از جن یا دنده، فاقد اعتبارند. داستان هابیل و قابیل، نقصان اولیه انسان را نشان می‌دهد و عقل جمعی، معیاری برای رد خرافات و بازسازی علم دینی است. انسان‌ها در تاریخ به سه دسته اهل کرامت، نبوغ و غرائب تقسیم شده‌اند که هر یک نقش خاصی در تمدن بشری ایفا کرده‌اند. زنان، با وجود محدودیت‌های تاریخی، ظرفیت والایی در تأثیرگذاری دارند و در عصر حاضر، با کسب دانش، از کلیشه‌های سنتی فاصله گرفته‌اند. گرایش به مادیات و فقدان التزام عملی، به انقراض معنویات و کاهش اعتبار علم دینی منجر شده است. عالمان گذشته، با ترکیب دانش و عمل، الگویی برای احیای علم دینی ارائه کرده‌اند. این درس‌گفتار، با نقد روش‌شناختی و ارائه راهکارهایی برای بازسازی علم دینی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران علوم اسلامی و انسانی است.

با نظارت صادق خادمی