متن درس
مبادی وحدت هستی و معرفت در فلسفه و عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه صد)
مقدمه
این نوشتار، با تأمل در مبادی وحدت هستی و معرفت در فلسفه و عرفان اسلامی، به کاوش در مفاهیم بنیادین این دو حوزه معرفتی میپردازد. هدف، تبیین وحدت درونی علوم حقیقی مانند فلسفه، عرفان، منطق و ریاضیات، در برابر علوم غیرحقیقی است که فاقد انسجام ذاتیاند. این بررسی، با تأکید بر تمایز میان حاکی و محکی، حقیقت و واقعیت، و معرفت و جهل، به بازسازی چارچوبی معرفتی برای توسعه علم دینی میپردازد. نقدهای مطرحشده در باب انحرافات اجتماعی و کاستیهای علم دینی، با رویکردی عقلانی و در راستای تقویت معرفت دینی، بازنگری و تعدیل شدهاند. نوشتار حاضر، با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم پیچیده را به زبانی روشن و علمی برای مخاطبان متخصص ارائه میدهد، در حالی که وفاداری کامل به محتوای اصلی حفظ شده است.
بخش نخست: مبادی وحدت در هستی
وحدت هستی و تمایز حاکی و محکی
هستی، چونان دریایی بیکران، وحدتی ذاتی دارد که در دو ساحت حاکی (عنوان) و محکی (حقیقت) ظهور مییابد. حاکی، مانند آینهای است که حقیقت را بازمیتاباند، اما خود حقیقت نیست. محکی، جوهر وجود است که مستقل از عناوین ذهنی، در عالم خارج تحقق دارد. این تمایز، چونان خطکشی دقیق، مرز میان علوم حقیقی و غیرحقیقی را روشن میسازد.
| درنگ: وحدت هستی، در ساحت حاکی و محکی، بنیان علوم حقیقی را تشکیل میدهد و از خلط آن با علوم غیرحقیقی باید پرهیز کرد. |
این اصل، با حکمت متعالیه همخوانی دارد و نشان میدهد که وجود، در تمامی مراتب خود، یکپارچه و متحد است. وقتی از هستی سخن میگوییم، تنها به یک حقیقت اشاره داریم که همه چیز را در بر میگیرد.
ظهورات وجود و ریزش حقیقت
ظهورات وجود، چونان شعاعهای نور از خورشید، از ذات الهی سرچشمه میگیرند. این ظهورات، مراتب وجودند که در عین تنوع، به وحدت ذاتی بازمیگردند. ظهور، ریزش وجود است؛ گویی جویباری است که از سرچشمه هستی جاری میشود، اما خود، ظرف بیذات است و وجود، ظرف ذاتمند آن.
نقد هیاکل و اسامی ذهنی
هیاکل، چونان سایههایی بر دیوار ذهن، تنها اسامیاند که انسانها و پیشینیانشان بر اشیا نهادهاند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ
اینها جز نامهایی نیست که شما و پدرانتان بر آنها نهادهاید.
این آیه، به روشنی بیان میدارد که هیاکل، فاقد حقیقت مستقلاند و تنها ابزار شناساییاند، نه خود وجود. اسامی، مانند نقابی بر چهره حقیقت، نه چیزی به آن میافزایند و نه از آن میکاهند.
نقد مفاهیم ماهیت، قدیم و حادث
مفهوم ماهیت در فلسفه، چونان حبابی توخالی، فاقد حقیقت عینی است و سخنان پیرامون آن، به کلام بیهوده میانجامد. همچنین، تمایز میان قدیم و حادث، چونان خطوطی خیالی بر آب، مبنای علمی ندارد و باید در چارچوب علم دینی بازنگری شود. این نقدها، راه را برای تبیین دقیقتر حقیقت هستی هموار میسازند.
بخش دوم: علوم حقیقی و وحدت درونی
ریاضیات: وحدت در عدد
ریاضیات، چونان باغی منظم، وحدتی درونی در حوزه عدد دارد. عدد، مانند دانهای است که همه اعداد از آن زاده میشوند. یک، نهتنها خود عدد است، بلکه مولد تمامی اعداد است؛ گویی ۹ یا ۹۰۰، تکرار همان یک در مراتب گوناگون است. این وحدت، ریاضیات را به علمی حقیقی بدل میکند که در آن، جز عدد، چیزی ظهور نمییابد.
| درنگ: ریاضیات، بهعنوان علمی حقیقی، در وحدت عدد خلاصه میشود و از هرگونه پراکندگی و بینظمی مبراست. |
هندسه، با اتصال کمها، و حساب، با انفصال آنها، دو شاخه اصلی ریاضیاتاند. موسیقی نیز، چونان نغمهای ریاضی، به اعداد وابسته است و در زمره علوم حقیقی جای میگیرد.
فلسفه: وحدت در وجود
فلسفه، چونان آیینهای که وجود را بازمیتاباند، بر وحدت هستی متمرکز است. وقتی از هستی سخن میگوییم، همه چیز هستی است؛ مولد آن هستی است و نتیجه آن نیز جز هستی نیست. این وحدت، فلسفه را به علمی حقیقی بدل میکند که در آن، ظهورات وجود، همگی به یک حقیقت بازمیگردند.
منطق: خطکش معرفت
منطق، چونان خطکشی دقیق، ابزار اندازهگیری مفاهیم است. این علم، با وحدت درونی خود، مفاهیم را در چارچوبی منظم میسنجد و از خلط میان حاکی و محکی جلوگیری میکند. منطق، ظرف حاکی است که حقیقت را بیان میکند، اما خود حقیقت نیست.
علوم غریبه و نقش عدد
علوم غریبه، چونان گنجی پنهان، با اعداد پیوند دارند و از اینرو، در زمره علوم حقیقی جای میگیرند. با این حال، بدون تخصص و ریاضت، این علوم به انحراف میانجامند. عدد در این علوم، مانند کلیدی است که قفل حقیقت را میگشاید، اما استفاده نادرست از آن، به جهل و خرافه میانجامد.
بخش سوم: عرفان و تمایز آن از فلسفه
وحدت در عرفان
عرفان، چونان قلهای رفیع، در شهود و کنش، بلندایی بیش از فلسفه دارد. اگر فلسفه، چونان نقشهای از هستی است، عرفان، سفری است به سوی حقیقت وجود. این علم، با تمرکز بر رویت و تجربه مستقیم، وحدت هستی را در مراتبی متعالیتر آشکار میسازد.
| درنگ: عرفان، با شهود و کنش، وحدت هستی را در مراتبی متعالیتر از فلسفه آشکار میسازد. |
ریاضت: دروازه معرفت
ریاضت، چونان پلی استوار، راه رسیدن به معرفت عمیق است. این ریاضت، در نماز، دعا، بیداری، پرهیز و معنویات تجلی مییابد. بدون ریاضت، معرفت، چونان گلی بیآب، پژمرده میشود. علم دینی باید این ریاضتها را هدایت کند تا به معرفت حقیقی منجر شود.
چنانکه شاعر فرموده: «بیریاضت نتوان شهره آفاق شدن / مه چو باریک شود انگشتنما میگردد.» این بیت، به زیبایی بیانگر نقش ریاضت در دستیابی به معرفت است.
بخش چهارم: معرفت، حقیقت و واقعیت
تمایز حقیقت و واقعیت
حقیقت، چونان خورشیدی درخشان، تنها به حق تعلق دارد، اما واقعیت، چونان سایهای گسترده، هم حق را در بر میگیرد و هم باطل را. مؤمن، هم حقیقت است و هم واقعیت، اما ظالم، تنها واقعیت دارد و از حقیقت تهی است. این تمایز، برای فهم دقیق معرفت ضروری است.
معرفت و جهل
معرفت، چونان آینهای در برابر واقعیت، گاه با آن مطابق است و علم میشود، و گاه با آن ناسازگار است و به جهل میانجامد. جهل مرکب، چونان تاریکیای است که خود را نور میپندارد؛ کسی که در جهل مرکب گرفتار است، خود را عالم میداند، اما از حقیقت دور است.
| درنگ: معرفت، در صورت مطابقت با واقعیت، به علم میانجامد، اما در صورت ناسازگاری، به جهل و نادانی منجر میشود. |
علم طبیعی و تسبیح موجودات
علم در عالم هستی، چونان جریانی فطری، در همه موجودات جاری است. قرآن کریم میفرماید:
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح میگویند.
این تسبیح، نشانه علم فطری موجودات است. علم خورشید و ستارگان، فطری و جبلی است، اما علم انسان، آگاهانه و همراه با اختیار است. این اختیار، انسان را در معرض جهل و معرفت قرار میدهد.
انسان: عالم اکبر
انسان، چونان عالمی جامع، همه حقیقت، واقعیت، معرفت و جهل را در خود جای داده است. او، گاه به سوی حقیقت اوج میگیرد و گاه در دام حیوانیت فرو میغلتد. این دوگانگی، انسان را به عالم اکبر بدل کرده است که همه مراتب هستی در او متجلی است.
بخش پنجم: نقد علم دینی و انحرافات اجتماعی
کاستیهای علم دینی
علم دینی، اگر از تخصص و هدایت تهی باشد، به انحراف میانجامد. اعمال بدون تخصص، چونان بذری بر سنگ، بیثمر است و گاه به قساوت قلب منجر میشود. علم دینی باید با تخصص و ویزیت (هدایت) همراه باشد تا به معرفت حقیقی راه یابد.
| درنگ: علم دینی، بدون تخصص و هدایت، به انحراف میانجامد و نیازمند بازنگری عقلانی است. |
انحرافات اجتماعی و دوری از حقیقت
جهان امروز، چونان کشتیای طوفانزده، در گرداب دروغ و فساد گرفتار آمده است. انحرافات اجتماعی، نتیجه دوری از حقیقت و غفلت از معرفت دینی است. علم دینی باید با تقویت تخصص و هدایت، این انحرافات را اصلاح کند.
نقد علوم طبیعی معاصر
علوم طبیعی، هرچند در پیشرفتهای مادی زحمات بسیار کشیدهاند، اما چونان درختی بیریشه، از حقیقت تهی ماندهاند. این دوری از حقیقت، به آشفتگی و جنایت در جهان انجامیده است. علم دینی باید تعادلی میان حقیقت و پیشرفت مادی برقرار سازد.
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در مبادی وحدت هستی و معرفت، نشان داد که علوم حقیقی، مانند فلسفه، عرفان، منطق و ریاضیات، از وحدت درونی برخوردارند و از علوم غیرحقیقی متمایزند. تمایز میان حاکی و محکی، حقیقت و واقعیت، و معرفت و جهل، بنیان شناخت دقیق را تشکیل میدهد. فلسفه و عرفان، حقیقت هستی را آشکار میسازند، در حالی که ریاضیات و منطق، ابزار شناساییاند. انسان، بهعنوان عالم اکبر، جامع همه این ابعاد است، اما معرفت او در معرض جهل قرار دارد. نقد انحرافات علم دینی و اجتماعی، بر ضرورت تخصص، ریاضت و هدایت تأکید دارد. این بررسی، با پیوند به اصول فلسفه و عرفان اسلامی، راهنمایی برای توسعه معرفت دینی پویا ارائه میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |