متن درس
مبادی حکمت و اخلاق در علوم دینی: تأملاتی در خودسازی و اصلاح جامعه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه صد و سیزدهم)
مقدمه: شالوده حکمت و اخلاق در علوم دینی
حکمت و اخلاق، چونان دو بال معرفت دینی، انسان را به سوی کمال و منزهی رهنمون میسازند. درسگفتار صد و سیزدهم آیت الله نکونام قدس سره، با تمرکز بر مبادی حکمت و اخلاق، به بررسی نقش خودسازی فردی در اصلاح خانواده و جامعه میپردازد. این گفتار، با نگاهی عمیق به طبیعت انسانی و چالشهای تاریخی آن، بر ضرورت تربیت نفس و پذیرش نسبیت در جوامع تأکید میورزد. انسان، به مثابه موجودی کامل و جامع، تنها با هدایت مربی و کنترل نفسانیات میتواند از حیوانیت به سوی انسانیت متعالی گام بردارد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و نکات دو سند پیوست، محتوای اصلی را با زبانی وزین و ساختاری منسجم بازنمایی میکند تا برای پژوهشگران حوزههای فلسفه، اخلاق، و علوم دینی، بینشی عمیق و راهگشا ارائه دهد.
بخش یکم: بنیادهای اخلاق در علوم دینی
تقسیمبندی اخلاق: فردی و غیرفردی
اخلاق، چونان درختی تناور، به دو شاخه اصلی تقسیم میشود: اخلاق فردی، که ریشه در خودسازی دارد، و اخلاق غیرفردی، که در دو سطح محدود (خانواده) و گسترده (جامعه) نمود مییابد. این تقسیمبندی، چونان نقشهای برای فهم رفتار انسانی، چارچوبی جامع برای تحلیل خلقیات در علوم دینی ارائه میدهد. اخلاق فردی، به مثابه بنیان این درخت، اساس اصلاح در سطوح بالاتر را تشکیل میدهد.
| درنگ: اخلاق فردی، چونان ریشهای استوار، شالوده اصلاح خانواده و جامعه را تشکیل میدهد. |
اهمیت خودسازی فردی
اخلاق فردی، که بر کنترل خصوصیات و حالات نفسانی تمرکز دارد، انسان را از حضیض حیوانیت به اوج منزهی میرساند. بدون این کنترل، انسان به حیوانی درنده یا خزنده فرو میکاهد که تنها غرایز او را هدایت میکنند. این اصل، چونان چراغی در مسیر خودشناسی، بر ضرورت تربیت نفس در علوم دینی تأکید میورزد.
نقد تعریف انسان بهعنوان حیوان ناطق
تعریف پیشینیان از انسان بهعنوان «حیوان ناطق» ناکافی است؛ انسان، موجودی کامل و جامع است که تواناییهایش فراتر از نطق و گویایی میرود. این جامعیت، چونان گنجی نهفته، ظرفیت انسان برای رشد معنوی و اخلاقی را نمایان میسازد و بر ضرورت بازنگری در انسانشناسی دینی تأکید دارد.
بخش دوم: انسان، حیوان کامل و نقش تربیت
انسان بهعنوان حیوان کامل
انسان، به مثابه حیوانی کامل و جامع، با تربیت و آگاهی میتواند به مرتبهای متعالی دست یابد که مشاعر و خلقیات والای انسانی در او متجلی شود. این توانایی، چونان بذری در خاک وجود، با پرورش صحیح به بار مینشیند و انسان را از دیگر موجودات متمایز میسازد.
نقش مربی در تربیت نفس
تربیت، با هدایت مربی و کنترل نفسانیات، انسان را به سطح متوسطی از انسانیت میرساند. بدون این هدایت، انسان در دام حیوانیت گرفتار میماند، چونان اسبی سرکش که بیافسار به سوی پرتگاه میتازد. نقش مربی، چونان راهنمایی در این مسیر، در علوم دینی جایگاهی بیبدیل دارد.
| درنگ: مربی، چونان سکانداری در دریای نفس، انسان را از طوفان غرایز به ساحل انسانیت رهنمون میسازد. |
بخش سوم: تأثیر اخلاق فردی بر خانواده و جامعه
اخلاق فردی، پایه اصلاح اجتماعی
اخلاق فردی، چونان بنیانی استوار، سلامت خانواده و جامعه را تضمین میکند. انسانی که از خودسازی غافل شود، نه تنها خود به فساد گرفتار میشود، بلکه خانواده و جامعهاش نیز به تباهی میگراید. برای نمونه، اعتیاد یا آلودگی اخلاقی در فرد، چونان آتشی خانمانسوز، بنیاد خانواده را ویران میسازد.
ناکامی تاریخی بشر در تربیت
بشر، در طول تاریخ، در تربیت فردی، خانوادگی، و اجتماعی ناکام بوده است. این ناکامی، چونان سایهای بر تاریخ، نتیجه غلبه نفسانیات و فقدان روشهای مؤثر تربیتی است. علوم دینی، با تأکید بر خودسازی، راهکاری برای برونرفت از این چالش ارائه میدهند.
تلاش انبیا و ناکامی در هدایت کامل
انبیا و اولیا، با وجود تلاش بیوقفه، نتوانستند بشر را بهطور کامل هدایت کنند. این ناکامی، نه از کوتاهی ایشان، بلکه از ماهیت پیچیده و نفسانی انسان نشأت میگیرد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف: ۵۳، ترجمه: بیتردید نفس به بدی فرمان میدهد). این آیه، چونان آینهای، گرایش ذاتی انسان به شهوات و کبر را نمایان میسازد.
| درنگ: نفس اماره، چونان سدی در برابر هدایت، انسان را به سوی حظوظ نفسانی میکشاند و بر ضرورت تربیت تأکید میورزد. |
بخش چهارم: چالشهای تاریخی و نقش اقلیت صالح
ناکامی فلاسفه و انبیا
فلاسفه و انبیا، به دلیل غلبه نفسانیات بشر، در تربیت کامل او ناکام ماندند. حکایت ابن سینا و نافرمانی شاگردش بهمنیار، که حتی از آوردن آب برای وضو سر باز زد، چونان مثالی از دشواری هدایت، بر پیچیدگی تربیت فردی گواهی میدهد.
اقلیت صالح و تأثیر آن
انبیا و اولیا، تنها اقلیتی صالح، مانند علی، عیسی، موسی، ابراهیم، سلمان، ابوذر، و مقداد را تربیت کردند. این اقلیت، که در اصطلاح «واحد کالف» خوانده میشوند، چونان ستارگانی در آسمان تاریخ، با ایمان و عمل صالح خود، راه هدایت را روشن نگه داشتهاند.
محدودیت ادیان به شعار
ادیان، از جمله اسلام، یهودیت، و مسیحیت، به دلیل فقدان عمل حکیمانه، گاه به شعارهایی تهی محدود شدهاند. این محدودیت، چونان غباری بر آینه حقیقت، نتیجه نافرمانی و غلبه حظوظ نفسانی است.
بخش پنجم: نسبیت و تنوع در جوامع انسانی
نسبیت در جوامع
جامعه، چونان مدرسهای با دانشآموزانی متنوع، ترکیبی از خوب و بد است. این نسبیت، مانند تنوع در باغی از گیاهان، نشاندهنده تفاوت در خلقیات و عملکرد انسانهاست. قرآن کریم نیز بر این نسبیت تأکید میورزد: وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (اعراف: ۱۸۷، ترجمه: و بیشترشان نمیدانند).
تنوع مشکلات در دورههای تاریخی
هر دوره تاریخی، با مشکلات خاصی مانند فقر، جهل، یا طلاق دست به گریبان است. برای نمونه، نرخ بالای طلاق در عصر مدرن، چونان زنگ خطری، از انحطاط اخلاق خانوادگی حکایت میکند. این تنوع، ضرورت شناخت و معالجه خاص هر دوره را در علوم دینی گوشزد میکند.
| درنگ: نسبیت در جوامع، چونان تنوع در باغی از گیاهان، ضرورت شناخت و معالجه خاص هر دوره را برجسته میسازد. |
نقد ازدواجهای سنتی و مدرن
ازدواجهای سنتی، که گاه با اجبار و خشونت همراه بودند، به نکبت و تباهی انجامیدند. در مقابل، ازدواجهای مدرن، مانند ازدواج سفید، به دلیل نبود تعهد، به جدایی آسان منجر میشوند. این دوگانگی، چونان دو روی یک سکه، ضرورت بازسازی نظامهای خانوادگی در علوم دینی را نمایان میسازد.
بخش ششم: سیاست و اداره جامعه
نقد کتابهای سیاسی و تصور حاکم زاهد
کتابهایی مانند «جمهوری» افلاطون، که حاکم را زاهدی بینیاز از زندگی شخصی میدانند، غیرواقعی و گمراهکنندهاند. حاکم، چونان انسانی متعادل، باید زندگی شخصی و خدمت عمومی را در توازن نگه دارد. این اصل، ضرورت تدوین سیاست دینی واقعبینانه را تأکید میکند.
زندگی متعادل حاکم
حاکم باید زندگی متعادلی داشته باشد، نه در زهد افراط کند و نه به جنایت و دیکتاتوری روی آورد. این حد وسط، چونان خطی میان دو پرتگاه، در سیاست دینی جایگاهی کلیدی دارد.
نقد دیکتاتوری و ضرورت دیالوگ
دیکتاتوری و زورگویی، چونان انحرافی از مسیر عدالت، نتیجه دوری از حد وسط است. دیالوگ و دموکراسی، به مثابه راههایی برای مشارکت جمعی، جایگزین مناسبی برای ولایت فردی هستند. قرآن کریم نیز بر ولایت الهی تأکید میورزد: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا (بقره: ۲۵۷، ترجمه: خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند).
| درنگ: دیالوگ و دموکراسی، چونان جویبارهایی زلال، جامعه را از زورگویی و دیکتاتوری به سوی عدالت هدایت میکنند. |
بخش هفتم: نظام احسن و اصلاح جامعه
نظام احسن و نسبیت عالم
نظام احسن، جهانی نسبی است که با تنوع و چرخش اداره میشود. این نظام، چونان چرخهای از مرگ و زندگی، با وجود بمبها و ویرانیها، به نوسازی و بازسازی میانجامد. پذیرش این نسبیت، ضرورت واقعگرایی در علوم دینی را گوشزد میکند.
رفتار امام رضا (ع) بهعنوان الگو
امام رضا (ع)، با توجه به فقرا و خدمتکاران پیش از خوردن غذا، الگویی از اخلاق مدن ارائه داد. این رفتار، چونان نوری در تاریکی، نمونهای از اخلاق اجتماعی در علوم دینی است.
ناکامی در یادگیری از اولیا
اکثر مردم، به دلیل غلبه نفسانیات، از الگوهای اخلاقی مانند امام رضا (ع) درس نگرفتند. این ناکامی، ضرورت آموزش مؤثر در علوم دینی را برجسته میسازد.
بخش هشتم: چالشهای جهانی و راهکارهای دینی
مشکلات جهانی و انحرافات اخلاقی
مشکلات جهانی، مانند چاقی، تجارت اعضای بدن، یا فقر، نتیجه انحرافات اخلاقی است. این چالشها، چونان زخمهایی بر پیکر جامعه، ضرورت ترویج اخلاق جهانی در علوم دینی را نمایان میسازند.
ضرورت عفاف و کفاف
زندگی باید بر پایه عفاف و کفاف استوار باشد تا از فقر و غنا جلوگیری شود. این اصل، چونان تعادلی میان دو کفه ترازو، راهحلی برای اقتصاد و اخلاق ارائه میدهد. حدیث «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» (هر یک از شما نگهبان است و هر یک مسئول زیردستان خود است) بر مسئولیت فردی در این مسیر تأکید دارد.
نقد مطلقنگری و آینده جوامع
مطلقنگری در مورد خوبی یا بدی جامعه، چونان پردهای بر حقیقت، گمراهکننده است. جوامع، با پذیرش دیالوگ و دموکراسی، به تدریج اصلاح میشوند، مانند ساموراییهایی که از خشونت به سوی گفتوگو روی آوردند.
| درنگ: عفاف و کفاف، چونان دو بال تعادل، انسان و جامعه را از فقر و غنا به سوی عدالت رهنمون میسازند. |
نتیجهگیری: بازاندیشی در حکمت و اخلاق دینی
درسگفتار صد و سیزدهم آیت الله نکونام قدس سره، با تمرکز بر مبادی حکمت و اخلاق، بر نقش محوری خودسازی فردی در اصلاح خانواده و جامعه تأکید میورزد. انسان، به مثابه موجودی کامل، تنها با تربیت و کنترل نفس میتواند به منزهی دست یابد. آیات قرآن کریم، مانند إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ و اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا، بر گرایش نفسانی و ضرورت ولایت الهی گواهی میدهند. ناکامی تاریخی بشر، نتیجه غلبه نفسانیات است، اما اقلیت صالح، چونان مشعلدارانی در تاریکی، تاریخ را روشن نگه داشتهاند. نسبیت در جوامع، ضرورت دیالوگ و دموکراسی را برجسته میسازد. این مباحث، با تأکید بر عفاف، کفاف، و آموزش مؤثر، راهکارهایی برای احیای حکمت و اخلاق در علوم دینی ارائه میدهند تا جامعه به سوی صلاح و عدالت هدایت شود.
| با نظارت صادق خادمی |