متن درس
مبادی حکمت عملی و نظری: تأملاتی در جامعهشناسی دین و مدیریت فردی و اجتماعی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه صد و بیست و هشتم)
مقدمه: حکمت عملی و نظری در بستر دین و جامعه
حکمت عملی و نظری، چونان دو بال معرفت، انسان را به سوی کمال فردی و اجتماعی رهنمون میسازد. درسگفتار صد و بیست و هشتم آیت الله نکونام قدس سره، با رویکردی جامعهشناختی، به بررسی مبادی حکمت در مدیریت فردی و اجتماعی میپردازد و جایگاه دین را بهعنوان واقعیتی جهانشمول و در عین حال چالشبرانگیز مورد کاوش قرار میدهد. دین، چونان عسلی گرانبها که گاه با پیرایههای خرافی آلوده شده، هم موهبتی الهی است و هم معضلی اجتماعی. این نوشتار، با ادغام تمامی نکات و تحلیلهای دو سند پیوست، به تبیین اصول مدیریت فردی، اداره جامعه، و نقش دین در این فرآیندها میپردازد. هدف، ارائه چارچوبی جامع است که ضمن حفظ اصالت محتوای اصلی، با زبانی وزین و تمثیلاتی دلانگیز، برای پژوهشگران حوزههای فلسفه، اخلاق، و جامعهشناسی دین راهگشا باشد.
بخش یکم: مبانی حکمت عملی در مدیریت فردی
ارکان سهگانه خودسازی فردی
حکمت عملی در سطح فردی، چونان بنایی استوار، بر سه رکن اساسی استوار است: خداباوری، وجدان، و واسطه خیرات و کمالات. خداباوری، چونان مشعلی فروزان، انسان را به سوی مبدأ و مقصد هستی هدایت میکند. وجدان، چونان آینهای درونی، خیر و شر را به انسان مینمایاند و او را به عمل صالح ترغیب میکند. واسطه خیرات، یعنی مربی عالم و بهدور از پیرایه، مانند سکانداری است که کشتی نفس را در دریای پرتلاطم غرایز به سوی ساحل کمال میراند. فقدان هر یک از این ارکان یا آلودگی آنها به خرافات، چونان خللی در این بنا، خودسازی را مختل میسازد.
| درنگ: خداباوری، وجدان، و مربی صالح، چونان سه پایه یک سهپایه، شالوده حکمت عملی در خودسازی فردی را تشکیل میدهند. |
بخش دوم: اصول حکمت عملی در مدیریت اجتماعی
چهار اصل اداره جامعه
حکمت عملی در سطح اجتماعی، چونان باغی که نیاز به مراقبت دارد، بر چهار اصل بنیادین استوار است: مدیریت شایستهسالار، کنترل خودخواهی، توزیع عادلانه، و رفع خشونت. مدیریت شایستهسالار، که بر توانمندیهای فردی و گروهی مبتنی است، از عناوین سنتی مانند پادشاهی یا مرجعیت که گاه ریشه در خرافات دارند، فاصله میگیرد. خودخواهی، چونان جریانی خروشان، باید مانند خون در بدن مهار شود تا مدیر به سوءاستفاده از قدرت گرایش نیابد. توزیع عادلانه منابع، چونان آبیاری عادلانه در باغ، از تمرکز ثروت در دست عدهای خاص جلوگیری میکند. رفع خشونت، چونان ریشهکن کردن علفهای هرز، نتیجه طبیعی این اصول است. این چهار اصل، از خانواده تا نهادهای آموزشی، باید بهعنوان درسی اساسی آموخته شوند.
| درنگ: مدیریت شایستهسالار، کنترل خودخواهی، توزیع عادلانه، و رفع خشونت، چونان ستونهای یک بنای اجتماعی، جامعهای عادل و هماهنگ را پدید میآورند. |
بخش سوم: جامعهشناسی دین و جایگاه آن در عالم
پنج مقوله اصلی هستی
از منظر جامعهشناختی، عالم هستی بر پنج مقوله اصلی استوار است: خدا، عالم، حیوانات، انسان، و دین. این مقولات، چونان واژگانی عام در فرهنگ بشر، در همه جوامع شناخته شدهاند. خدا، مفهومی جهانشمول است که هیچکس از آن بیخبر نیست. عالم، بستری غیرقابلانکار برای حیات است. حیوانات، پیش از انسان در این عالم حضور داشته و تکامل یافتهاند. انسان، موجودی جامع و متمایز است که دین، بهعنوان پنجمین مقوله، از بدو خلقت همراه او بوده است. این چارچوب، چونان نقشهای کلان، جایگاه دین را در کنار سایر عناصر بنیادین هستی روشن میسازد.
جهانشمولی دین و آمیختگی با خرافات
دین، چونان جریانی جاری در تاریخ بشر، در همه جوامع و ادوار حضور داشته است. هیچ جامعهای نیست که از مفهوم دین بیخبر باشد، اما این جریان گاه با خرافات آلوده شده و از مسیر هدایت به سوی انحراف کشیده شده است. دین، مانند عسلی گرانبها که پشهها و نجاست بر آن نشستهاند، نه میتوان آن را رها کرد و نه میتوان بهراحتی از آن بهره برد. این دوگانگی، ضرورت پالایش دین از پیرایهها را در علوم دینی برجسته میسازد.
| درنگ: دین، چونان عسلی گرانبها، موهبتی الهی است که با خرافات آلوده شده و نیاز به پالایش دارد. |
بخش چهارم: مفهوم دین و تعهد در قرآن کریم
تعریف دین و تعهد
دین، در معنای لغوی و قرآنی، به تعهد و اعتقاد به اموری خاص اشاره دارد. قرآن کریم میفرماید: إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٍ مُسَمًّى فَٱكْتُبُوهُ (بقره: ۲۸۲، ترجمه: و هرگاه به یکدیگر وامی تا سررسید معین دادید، آن را بنویسید). دین، مانند دِین (بدهی)، تعهدی است که فرد به انجام آن پایبند میشود. فقدان اعتقاد یا تعهد، به بیدینی یا لاابالیگری میانجامد، در حالی که تعهد به خرافات، گمراهی را به دنبال دارد.
انواع دین: الهی و زمینی
دین میتواند الهی یا زمینی باشد. دین الهی، مبتنی بر وحی و هدایت الهی است، در حالی که دین زمینی، ساخته ذهن بشر است و ممکن است پر از اشکالات باشد. قرآن کریم میفرماید: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِىَ دِينِ (کافرون: ۶، ترجمه: دین شما برای شما و دین من برای من). این آیه، بر وجود تنوع در ادیان و آزادی در انتخاب دین تأکید دارد. عدم تعهد به عمل، حتی در صورت اعتقاد، به لاابالیگری منجر میشود.
آمار واژه دین در قرآن کریم
واژه «دین» در قرآن کریم در ۹۴ مورد به کار رفته است: «الدَّین» (بدهی) در ۷ مورد، «الدِّین» (دین) در ۶۲ مورد، «دِينُكُمْ» (دین شما) در ۱ مورد، «دِينًا» (به صورت صفت) در ۴ مورد، «دِينَهُ» (دین او) در ۲ مورد، «دِينِهِمْ» (دین آنها) در ۱۰ مورد، «دِينِي» (دین من) در ۲ مورد، و «لِلْمَدِينُونَ» (برای بدهکاران) در ۱ مورد. این تنوع، چونان شاخههای درختی تنومند، جامعیت مفهوم دین را از بدهی مادی تا تعهد معنوی نشان میدهد.
| درنگ: دین در قرآن کریم، چونان درختی با شاخههای متنوع، از بدهی مادی تا تعهد معنوی را در بر میگیرد. |
بخش پنجم: لاابالیگری و خرافات در دینداری
تمایز لاابالیگری و خرافات
لاابالیگری، وصف متدینینی است که به تعهدات دینی خود عمل نمیکنند، مانند کسی که نماز صبح را به دلیل سستی ترک میکند. خرافات، عوارضی است که بر خود دین بار میشود، مانند باورهایی که بدون پشتوانه عقلانی به دین افزوده میشوند. لاابالیگری، به ضعف در تعهد فردی بازمیگردد، در حالی که خرافات، نتیجه تحریفات خارجی است.
نمونههای تاریخی لاابالیگری
لاابالیگری، چونان سایهای بر تاریخ دینداری، در میان متدینین رایج بوده است. داستان هابیل و قابیل، نمونهای از لاابالیگری قابیل در برابر تعهدات دینی است. قرآن کریم میفرماید: إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ لَفِى خُسْرٍ (عصر: ۲، ترجمه: بهراستی انسان در زیان است). این آیه، زیانکار بودن انسان به دلیل عدم پایبندی به تعهدات را گوشزد میکند. حتی در میان متدینین، جز معدودی مانند ائمه و انبیا، لاابالیگری رایج بوده است.
نقد تعصب در برابر گناه
نباید به گناه دیگران با تعصب و تندی واکنش نشان داد. دین، یسر (آسانی) است و نه عسر (سختی). قرآن کریم میفرماید: لَا تُهَدِّى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ (قصص: ۵۶، ترجمه: تو نمیتوانی هر که را دوست داری هدایت کنی، ولی خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند). این آیه، بر محدودیت نقش انسان در هدایت دیگران و ضرورت پرهیز از سختگیری تأکید دارد.
| درنگ: دین، چونان جویباری زلال، بر آسانی و نه سختی استوار است و تعصب در برابر گناه، با روح آن ناسازگار است. |
بخش ششم: آزادی در دینداری و نقش عالمان
آزادی در دینداری
دین در جامعه، چونان جریانی آزاد، نباید به دیگران تحمیل شود. دیندار و بیدین نباید مزاحم یکدیگر باشند. تحمیل دین، مانند بستن بالهای پرنده، به لاابالیگری و مقاومت منجر میشود. این آزادی، چونان فضایی برای تنفس، به افراد اجازه میدهد تا با اختیار خود به دین پایبند شوند یا از آن فاصله گیرند.
نقش عالمان در پالایش دین
وظیفه عالمان دینی، چونان طبیبانی برای روح جامعه، جداسازی خرافات از دین است، نه دخالت در رفتار فردی مردم. قرآن کریم میفرماید: وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ (انفال: ۱۷، ترجمه: و تو [ای پیامبر] هنگامی که [تیر] انداختی، نینداختی، بلکه خدا انداخت). این آیه، بر محدودیت نقش انسانی در هدایت و ضرورت تمرکز بر پالایش دین تأکید دارد.
نقد متون آلوده به خرافات
برخی متون دینی، مانند کتاب «حادی عشر»، به دلیل آلودگی به خرافات، گمراهکنندهاند و نباید بهعنوان مرجع معتبر تلقی شوند. این متون، چونان آینهای شکسته، حقیقت دین را تحریف میکنند. علم دینی باید از این پیرایهها پالایش شود تا نقش هدایتگری خود را ایفا کند.
| درنگ: عالمان دینی، چونان طبیبانی برای روح جامعه، باید خرافات را از دین پالایش کنند، نه در رفتار فردی مردم دخالت کنند. |
بخش هفتم: امر به معروف و نهی از منکر: عرفی یا دینی؟
عرفی بودن معروف و منکر
امر به معروف و نهی از منکر، چونان قواعدی اجتماعی، به عرف و فرهنگ هر جامعه وابسته است. معروف، آنچه جامعه پذیرفته و منکر، آنچه نپذیرفته یا رد کرده است. برای نمونه، در برخی جوامع، چندزنی یا چندشوهری عرف است، در حالی که در جوامع دیگر، منکر تلقی میشود. این نسبیت، مانند تنوع رنگها در طبیعت، نشاندهنده تفاوتهای فرهنگی در تعیین هنجارهاست.
نقد تحمیل هنجارهای دینی
تحمیل هنجارهای دینی، مانند اجبار به پوشش خاص، با روح دین که مبتنی بر آزادی است، ناسازگار است. تجسس در زندگی خصوصی افراد، چونان نقض حریم یک باغ، حرام است و به مقاومت و لاابالیگری منجر میشود. جامعه باید بر اساس عقل جمعی و عرف، هنجارهای خود را تعیین کند.
تمایز امر به معروف از تخصص دینی
امر به معروف و نهی از منکر، امری عرفی است و به عالمان دینی مربوط نمیشود. اگر فردی در خیابان رفتاری خلاف عرف انجام دهد، مانند آوردن حیوان به شهر، جامعه خود بهطور طبیعی او را باز میدارد. این امر، مانند قانونی نانوشته در جامعه، به عقل جمعی وابسته است و نه به تخصص دینی.
| درنگ: امر به معروف و نهی از منکر، چونان قواعدی عرفی، به عقل جمعی جامعه وابسته است و نه به تخصص دینی. |
بخش هشتم: تشویق به جای اجبار در دینداری
تشویق به دینداری
تشویق به دینداری، مانند وعدههای پاداش در کودکی، مؤثرتر از اجبار است. برای نمونه، وعده سماور به کودکان برای روزهداری، آنها را به عمل صالح ترغیب میکرد. حدیث «هو الباعث هو الوارث» (خداوند، برانگیزنده و وارث است) بر این نکته تأکید دارد که خداوند، مالک همه چیز است و انسان، چونان مستأجری در این عالم، باید با اختیار به خیر عمل کند.
نقد مالکیت و نزاعهای انسانی
انسان، چونان مستأجری در عالم، مالک حقیقی هیچ چیز نیست. نزاعها و کشمکشها بر سر مالکیت، مانند آتش کشیدن باغی مشترک، نتیجه نادانی و حرص است. خداوند، به هر کس آنچه لایق است عطا میکند، و انسان باید به جای نزاع، به خیر و صلاح عمل کند.
نتیجهگیری: بازاندیشی در حکمت عملی و نظری
درسگفتار صد و بیست و هشتم آیت الله نکونام قدس سره، با تمرکز بر حکمت عملی و نظری، چارچوبی جامع برای مدیریت فردی و اجتماعی ارائه میدهد. در سطح فردی، خداباوری، وجدان، و مربی صالح، شالوده خودسازی را تشکیل میدهند. در سطح اجتماعی، مدیریت شایستهسالار، کنترل خودخواهی، توزیع عادلانه، و رفع خشونت، به خلق جامعهای عادل کمک میکنند. دین، بهعنوان واقعیتی جهانشمول، هم موهبتی الهی است و هم به دلیل خرافات، مشکلی اجتماعی. قرآن کریم، با آیاتی چون إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ لَفِى خُسْرٍ و لَا تُهَدِّى مَنْ أَحْبَبْتَ، بر زیانکار بودن انسان و محدودیت نقش انسانی در هدایت تأکید دارد. لاابالیگری و خرافات، دو چالش اصلی دینداریاند که اولی به ضعف تعهد و دومی به تحریف دین بازمیگردد. امر به معروف و نهی از منکر، امری عرفی است و نباید با تحمیل دینی همراه شود. عالمان دینی باید بر پالایش دین از خرافات تمرکز کنند و آزادی در دینداری را پاس دارند. این مباحث، با تأکید بر تشویق به جای اجبار، راهکارهایی برای احیای حکمت عملی و نظری در علوم دینی ارائه میدهند تا انسان و جامعه به سوی صلاح و عدالت هدایت شوند.
| با نظارت صادق خادمی |