متن درس
جلسات دورهمی: تأملاتی در بازسازی علم دینی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه سوم)
دیباچه
این نوشتار، بازتابی است از گفتوگوهای عمیق و تأملبرانگیز در باب چالشهای پیش روی علوم دینی در جهان معاصر، با نگاهی به ضرورت بازسازی و نوسازی نظامهای آموزشی و تربیتی حوزههای علمیه. محتوای حاضر، با تکیه بر سخنان استاد فرزانه قدسسره، درصدد است تا با زبانی روشن و وزین، راهکارهایی برای پرورش عالمانی متعهد، نوآور و تأثیرگذار ارائه دهد. این متن، همانند نهالی است که در خاک اندیشههای عمیق ریشه دوانده و با آبیاری حکمت و معرفت، به سوی آسمان تعالی قد میکشد.
بخش نخست: بازاندیشی در نگارش و نشر آثار دینی
چالشهای نگارش و ویرایش آثار دینی
یکی از مسائل بنیادین در نگارش آثار دینی، وجود خلأهایی در متن است که برای خواننده ابهامآفرین میشود. این خلأها، که گاه از آگاهی نویسنده به موضوع و ناآشنایی مخاطب ناشی میشود، باید با دقت پر گردد تا اثر از وضوح و تأثیرگذاری لازم برخوردار شود. بهعنوان مثال، در کتابهایی با قطع کوچک و محتوای کوتاه، که برای مخاطبان امروزی طراحی شدهاند، گاه پراکندگی موضوعات به کاهش جذابیت اثر منجر میشود. این پراکندگی، همانند جویباری است که پیش از رسیدن به مقصد، در مسیر خود پراکنده میشود و از قوتش کاسته میگردد.
برای رفع این چالش، پیشنهاد میشود که آثار دینی با نگاهی جامعتر و منسجمتر نگارش شوند. اگر نامی از عالمان برجسته بر جلد کتاب نقش ببندد، باید محتوا چنان وزین و پربار باشد که شایسته آن نام باشد، مانند گوهری که درخور جایگاهی والا است. این امر مستلزم بازنویسی و ویرایش دقیق است تا اثر از هرگونه نقص و ابهام به دور باشد.
تجربه نگارش و خودکفایی در تولید آثار
تجربه نگارش آثار دینی در این مجموعه، حکایت از تلاشی خودکفا و بینیاز از حمایتهای بیرونی دارد. از ویرایش متن تا طراحی جلد، همه مراحل به دست طلاب و با کمترین امکانات انجام شده است. این خودکفایی، همانند ساختن بنایی است با دستهای خالی اما با عزمی راسخ، که هرچند دشوار، اما پرثمر بوده است. بیش از هشتصد نوشته در طول سالیان گردآوری شده، که تنها بخشی از آنها (حدود صد و بیست تا سی اثر) به چاپ رسیده است. این آثار، که ریشه در تأملات چندین دهه دارند، با هدف پالایش محتوا از هر آنچه غیرواقعی است، نگارش یافتهاند تا حقیقت دین به زلالی برای مخاطبان عرضه شود.
این آثار، با تمرکز بر موضوعات متنوعی چون فلسفه، عرفان، فقه، سیاست، روانشناسی و جامعهشناسی، برای مخاطبان تحصیلکرده و خواص جامعه نگاشته شدهاند. همانند ستارگانی که در آسمان دانش میدرخشند، این آثار برای هدایت ذهنهای جستوجوگر و پویا طراحی شدهاند، هرچند ممکن است برای عموم مردم چندان جاذبهای نداشته باشند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش بر اهمیت نگارش دقیق، منسجم و خودکفا در تولید آثار دینی تأکید دارد. آثار باید با هدف رفع ابهامات و جلب مخاطبان تحصیلکرده تدوین شوند، و خودکفایی در فرآیند تولید، نشانهای از عزم راسخ و استقلال فکری است. همانند باغبانی که با دقت نهالهای دانش را میپرورد، نگارش آثار دینی نیز نیازمند توجه و ظرافت است.
بخش دوم: چالشهای نظام آموزشی حوزههای علمیه
نیاز به عملگرایی در کنار دانشاندوزی
یکی از کاستیهای نظام آموزشی حوزههای علمیه، تأکید بیش از حد بر گفتار و کمتوجهی به عملگرایی است. طلاب باید توانایی تبدیل دانش نظری به اقدامات عملی را داشته باشند، مانند معماری که نقشههای ذهنی خود را به بنایی استوار بدل میکند. آموزشهای طولانیمدت، اگر فاقد کاربرد عملی باشند، نمیتوانند طلاب را برای مواجهه با چالشهای واقعی آماده کنند. این امر، همانند خاکی حاصلخیز است که بدون کاشت بذر، ثمری به بار نمیآورد.
برای رفع این کاستی، حوزهها باید برنامههایی طراحی کنند که طلاب را به سوی فعالیتهای عملی سوق دهد. حتی فعالیتهای ساده و ظاهری نیز میتوانند به درک عمیقتر مسائل منجر شوند، مانند مشقی که نوآموز را برای نگارش متون پیچیده آماده میسازد.
نقد آموزشهای غیرکاربردی
بسیاری از درسهای سنتی حوزهها، به دلیل عدم بهروزرسانی و فقدان ارتباط با نیازهای معاصر، نمیتوانند طلاب را برای مواجهه با مسائل روز آماده کنند. این درسها، مانند ابزارهایی کهنهاند که دیگر با نیازهای زمانه سازگار نیستند. برای نمونه، آموزشهایی که صرفاً بر حفظ متون سنتی متمرکزند، بدون آنکه توانایی تحلیل و کاربرد را در طلاب تقویت کنند، نمیتوانند به پرورش عالمانی پویا منجر شوند.
برای اصلاح این روند، حوزهها باید محتوای آموزشی را بازنگری کنند و بر پرورش ذهن تحلیلی و خلاق تمرکز داشته باشند. مطالعه و تحقیق شخصی، بهعنوان مکمل درسهای سنتی، میتواند طلاب را از کهنگی فکری نجات دهد، مانند نسیمی که غبار از آیینه ذهن میزداید.
اهمیت تدریس و مباحثه در آموزش
تدریس، یکی از مهمترین شاخصهای عالم بودن است. طلابی که توانایی انتقال دانش و به چالش کشیدن آن را از طریق تدریس و مباحثه دارند، به عالمانی واقعی بدل میشوند. این فرآیند، مانند آهنگری است که با هر ضربه، آهن خام را به ابزاری کارآمد تبدیل میکند. روش سوال و جواب نیز میتواند به شناسایی اشکالات و ارائه پاسخهای علمی منجر شود، مانند گفتوگویی که حقیقت را از دل تاریکی بیرون میکشد.
با این حال، تکرار بیش از حد یک متن، مانند کتاب مکاسب، مانع از تنوع و نوآوری در آموزش میشود. حوزهها باید منابع آموزشی را متنوع کنند تا طلاب از چنبره تکرار رها شوند و به سوی افقهای نوین دانش گام بردارند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش بر ضرورت تحول در نظام آموزشی حوزهها تأکید دارد. عملگرایی، بهروزرسانی محتوا، و تقویت تدریس و مباحثه، از ارکان اصلی پرورش عالمانی متعهد و نوآور است. حوزهها باید مانند باغی باشند که با هرس شاخههای کهنه، به رشد نهالهای نوین دانش کمک میکنند.
بخش سوم: بازسازی علوم دینی و پاسخ به نیازهای معاصر
اهمیت اجتهاد و استقلال فکری
اجتهاد، به معنای استقلال فکری و توانایی استنباط از منابع دینی، هدف اصلی تربیت طلاب است. طلاب باید در علوم دینی، بهویژه اصول فقه، به درجهای برسند که از پیشینیان خود پیشی گیرند، مانند شاگردی که از استاد خود فراتر میرود. ضعف در فلسفه، به کاهش کیفیت اصول فقه منجر میشود، زیرا فلسفه، مانند ستونی است که بنای استدلالهای فقهی بر آن استوار است.
برای نمونه، بخشهای زیادی از کتاب کفایه، به دلیل تکرار و محتوای غیرضروری، نمیتوانند به تقویت بنیه علمی طلاب کمک کنند. بازنگری این متون، مانند پالایش گوهری است که از ناخالصیها پاک میشود.
نقد تقلید و تأکید بر تحقیق
بسیاری از عالمان گذشته، به جای تحقیق و نوآوری، به تقلید از پیشینیان پرداختهاند. این تقلید، مانند راه رفتن در مسیری است که دیگران پیشتر پیمودهاند، بدون آنکه به مقصدی نو رهنمون شود. حوزهها باید به تربیت محققانی خلاق بپردازند که بتوانند با نگاهی نقادانه، منابع قدیمی را بازنگری کنند و دانشی نوین تولید کنند.
مطالعه منابع اصلی فرقهها، به جای تکیه بر کتابهای غیرمستند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. قرآن کریم در این باره میفرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (سوره إسراء، آیه ۳۶: «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه اینها مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.»)
نقش انقلاب در تحول علوم دینی
انقلاب ۵۷، با شکستن ساختارهای کهن، بستری برای تحول در علوم دینی فراهم کرد، مانند گازی که شعلهای برای پختن غذای دانش برافروخت. با این حال، درگیری حوزهها با امور سیاسی و اجرایی، به کاهش تمرکز بر تولید علم منجر شده است. این امر، مانند باغبانی است که به جای پرورش گلها، درگیر ساخت دیوارهای باغ شده است.
برای اصلاح این روند، حوزهها باید به رسالت اصلی خود، یعنی تولید علم دینی، بازگردند و از درگیریهای غیرعلمی پرهیز کنند. این بازگشت، مانند جویباری است که پس از انحراف، به مسیر اصلی خود بازمیگردد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش بر ضرورت اجتهاد، تحقیق و بازگشت به رسالت علمی حوزهها تأکید دارد. انقلاب ۵۷، با ایجاد فرصتی برای تحول، وظیفهای سنگین بر دوش حوزهها نهاده تا با پرورش عالمانی مجتهد و خلاق، به نیازهای معاصر پاسخ دهند.
بخش چهارم: تبلیغ دینی و تعامل با جامعه
اهمیت مهربانی و محبت در تبلیغ
تبلیغ دینی باید با رویکردی مبتنی بر محبت و مهربانی انجام شود تا همه اقشار جامعه را جذب کند. قرآن کریم در این باره میفرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (سوره آلعمران، آیه ۱۵۹: «پس به سبب رحمتی از خدا با آنها نرمخو شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده میشدند.») این رویکرد، مانند نسیمی است که گلهای پراکنده را به سوی خود میکشاند.
رویکردهای خشن و جبههگیرانه، با روح دینداری سازگار نیست و طلاب باید با منطق و محبت به هدایت جامعه بپردازند. این امر، مانند باغبانی است که با دستان مهربان، نهالهای دانش و ایمان را میپرورد.
نقد محتوای کلیشهای و غیرمستند
بسیاری از کتابهای جدید حوزهها، فاقد نوآوری بوده و صرفاً تکرار مباحث قدیمی هستند. این آثار، مانند سایههایی کمرنگ از اصل خود، نمیتوانند نیازهای فکری جامعه را برآورده کنند. همچنین، کتابهایی که بدون تحقیق دقیق درباره فرقهها نوشته میشوند، به اعتبار علمی حوزهها آسیب میزنند. مطالعه منابع اصلی و نقد مستند، مانند نوری است که تاریکی جهل را میزداید.
جمعبندی بخش چهارم
تبلیغ دینی باید با محبت و منطق انجام شود تا تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. تولید محتوای نوین و مستند، از ارکان اصلی حفظ اعتبار علمی حوزههاست، مانند گوهری که درخشش آن، دلهای جویندگان حقیقت را روشن میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازتاب گفتوگوهای عمیق استاد فرزانه قدسسره، راهکارهایی برای بازسازی علوم دینی ارائه داد. تأکید بر عملگرایی، اجتهاد، مطالعه منابع اصلی، و تبلیغ مهربانانه، از ارکان اصلی این تحول است. حوزههای علمیه، مانند باغی که نیازمند هرس و آبیاری است، باید با بازنگری در نظام آموزشی و پرهیز از درگیریهای غیرعلمی، به تربیت عالمانی پویا و تأثیرگذار بپردازند. این تلاش، مانند حبه قندی است که در اقیانوس اطلس دانش انداخته میشود؛ هرچند کوچک، اما در درازمدت، شیرینی آن در کام جامعه احساس خواهد شد.