در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 65

متن درس





جلسات دورهمی: بازاندیشی در علم دینی

جلسات دورهمی: بازاندیشی در علم دینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت الله نکونام قدس سره (جلسه شصت و پنج)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تحلیلی است از درس‌گفتارهای آیت الله نکونام قدس سره، ارائه‌شده در تاریخ یازدهم مهرماه ۱۳۸۹، که با هدف بازسازی و تبیین علم دینی به زبانی روشن و ساختاری منسجم نگاشته شده است. هدف این اثر، ارائه دیدگاهی عمیق و روشمند به مسائل بنیادین علم دینی، با تأکید بر ضرورت بازنگری در روش‌ها و ساختارهای آموزشی و تربیتی است. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و نکات اصلی درس‌گفتار، به گونه‌ای تنظیم شده که ضمن پاسداشت روح و پیام اصلی، مفاهیم را با زبانی فصیح و ساختاری نظام‌مند به مخاطب عرضه کند. در این مسیر، از تمثیلات و اشارات ادبی بهره گرفته شده تا مفاهیم پیچیده با بیانی شیوا و دلنشین ارائه شوند، گویی که اندیشه‌های والا چون رودی زلال در بستر معرفت جاری شوند.

بخش نخست: ضرورت تعیین موضوع در فرآیند علمی

هر فعالیت علمی و عملیاتی، پیش از هر چیز، نیازمند تعیین دقیق موضوع است تا از پراکندگی و بی‌هدفی مصون ماند. همان‌گونه که سفری بدون مقصد، سرگردانی به ارمغان می‌آورد، فرآیند علمی نیز بدون موضوع مشخص، فاقد جهت‌گیری منسجم خواهد بود.

درنگ: تعیین موضوع، گام بنیادین در هر فرآیند علمی است که انسجام و سلامت کار را تضمین می‌کند.

این اصل، ریشه در ضرورت ساختارمندی در فعالیت‌های علمی دارد. در علم دینی، تعیین موضوع به‌عنوان گام نخست، امکان تحلیل دقیق و نقد روشمند را فراهم می‌سازد. بدون این ساختار، تلاش‌ها به پراکندگی و کاستی می‌انجامد، گویی که باغبانی بی‌نقشه، بذرها را در خاکی نامناسب بپاشد.

بخش دوم: نقد کارکردهای تربیتی علم دینی

علم دینی، که باید پرورش‌دهنده انسان‌های مؤمن و پیرو تبار انبیا باشد، گاه به نهادی صرفاً آموزشی تقلیل یافته و به جای تربیت انسان کامل، به تعلیم مهارت‌های ابتدایی و مشاغل محدود شده است. این انحراف، از رسالت اصلی آن که هدایت و تعالی معنوی است، فاصله گرفته و به جای تربیت انسان‌هایی در تراز انبیا، به تولید دانش‌آموختگانی بسنده کرده که فاقد عمق معنوی‌اند.

درنگ: علم دینی باید به جای آموزش صرف، بر پرورش معنوی و اخلاقی تمرکز کند تا انسان‌هایی در تراز تبار انبیا تربیت شوند.

این نقد، بر ضرورت بازنگری در کارکردهای علم دینی تأکید دارد. همان‌گونه که باغی نیازمند هرس و آبیاری است تا به بار نشیند، علم دینی نیز باید از تمرکز بر ظواهر آموزشی به سوی پرورش روح و جان انسان‌ها هدایت شود.

بخش سوم: شکاف میان علم و عمل در میدان جهاد

در حرکت‌های جهادی و انقلابی، غالباً افرادی از طبقات عادی و جوانان بدون تعهدات خانوادگی در میدان حضور می‌یابند و به شهادت می‌رسند، اما عالمان و حکیمان کمتر در این عرصه دیده می‌شوند. این شکاف، نشان‌دهنده جدایی میان علم دینی و عمل جهادی است که باید مورد بازنگری قرار گیرد.

درنگ: علم دینی باید به گونه‌ای بازتعریف شود که عالمان را به مشارکت فعال در میدان‌های جهادی ترغیب کند.

این نکته، به مانند آینه‌ای است که ضعف‌های موجود در پیوند علم و عمل را بازمی‌تاباند. علم دینی باید چون مشعلی فروزان، راه را برای حضور عالمان در میدان‌های عمل روشن سازد تا تبار انبیا در عمل نیز احیا شود.

بخش چهارم: بازسازی تبار انبیا

تبار انبیا، که مبتنی بر هدایت و پرورش انسان کامل است، در شرایط کنونی به محاق رفته و نیازمند احیاست. این بازسازی، مستلزم بازتعریف علم دینی با محوریت تربیت انسان‌هایی است که به کمال انسانی نزدیک شوند.

درنگ: احیای تبار انبیا، هدف نهایی علم دینی است که باید محور فعالیت‌های آموزشی و تربیتی قرار گیرد.

این دیدگاه، گویی دعوتی است به بازگشت به سرچشمه‌های زلال انبیا، که هدایت انسان را نه در ظواهر، بلکه در عمق جان او جست‌وجو می‌کردند. علم دینی باید این رسالت را بازآفرینی کند.

بخش پنجم: نقد آموزش اخلاق در علم دینی

آموزش اخلاق در علم دینی گاه توسط افرادی ارائه می‌شود که فاقد عمق علمی و معنوی‌اند و به جای تربیت اخلاقی، به روضه‌خوانی و ظواهر بسنده می‌کنند. این نقص، ضرورت انتخاب عالمانی را برجسته می‌سازد که خود الگوی عملی اخلاق باشند.

درنگ: آموزش اخلاق باید توسط عالمانی ارائه شود که خود تجلی عملی فضایل اخلاقی و معنوی باشند.

اخلاق، چون گوهری است که تنها در دستان عالمانی شایسته می‌درخشد. علم دینی باید این گوهر را از دستان ناشایست بازستاند و به جایگاه اصلی‌اش بازگرداند.

بخش ششم: تحلیل و نقد اندیشه‌ها

برای دستیابی به حقیقت، تمامی اندیشه‌ها، چه داخلی و چه خارجی، باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند. پذیرش بی‌چون‌وچرا یا رد کامل اندیشه‌ها بدون نقد، به تعصب و بسته‌فکری می‌انجامد.

درنگ: نقد و تحلیل اندیشه‌ها، راهی است به سوی حقیقت که از تعصب و دگماتیسم جلوگیری می‌کند.

این اصل، چون کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. علم دینی باید با نگاهی باز و نقادانه، اندیشه‌ها را سنجیده و راه حقیقت را هموار سازد.

بخش هفتم: انعطاف‌پذیری فکری در برابر تعصب

افرادی که بدون توجه به اندیشه‌های دیگران، صرفاً به دیدگاه خود پایبندند، از منظر علمی ناتوان و بسته‌فکر تلقی می‌شوند. انعطاف‌پذیری فکری، لازمه پیشرفت علمی و دستیابی به حقیقت است.

درنگ: انعطاف‌پذیری فکری، مانع تعصب و پیش‌نیاز پیشرفت در علم دینی است.

تعصب، چون دیواری است که راه نور حقیقت را سد می‌کند. علم دینی باید این دیوار را فرو ریزد و با انعطاف، راه را برای معرفت باز کند.

بخش هشتم: اولویت‌بندی موضوعات در مباحث علمی

برای پیشبرد مباحث علمی، اولویت‌بندی موضوعات و تهیه فهرستی منظم از مسائل ضروری است. این ساختارمندی، از پراکندگی و سردرگمی در مباحث جلوگیری می‌کند.

درنگ: اولویت‌بندی موضوعات، انسجام و کارآمدی مباحث علمی را تضمین می‌کند.

این اصل، چون نقشه‌ای است که راهنمای مسیر علمی است. بدون آن، مباحث علمی به گردابی از پراکندگی گرفتار می‌شوند.

بخش نهم: بازنگری در روش‌های سنتی علم دینی

روش‌های سنتی در علم دینی، به دلیل عدم کارآمدی و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای جامعه، نمی‌توانند تبار انبیا را احیا کنند. بازسازی این روش‌ها، ضرورتی انکارناپذیر است.

درنگ: روش‌های سنتی علم دینی باید بازنگری شوند تا پاسخگوی نیازهای جامعه و احیاگر تبار انبیا باشند.

روش‌های سنتی، چون ابزارهایی کهنه‌اند که دیگر کارایی لازم را ندارند. علم دینی باید این ابزارها را نوسازی کند تا پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.

بخش دهم: نقد پذیرش بی‌چون‌وچرا

پذیرش بی‌چون‌وچرای اندیشه‌ها، حتی اگر از سوی بزرگان باشد، به دگماتیسم می‌انجامد. نقد و بررسی، راه رسیدن به حقیقت است.

درنگ: نقد و بررسی اندیشه‌ها، حتی از بزرگان، مانع دگماتیسم و راهگشای حقیقت است.

پذیرش بی‌چون‌وچرا، چون بستن چشم بر حقیقت است. علم دینی باید با نگاهی نقادانه، حقیقت را از میان اندیشه‌ها استخراج کند.

بخش یازدهم: کارآمدی علم دینی

علم دینی باید کارآمد و عملیاتی باشد تا بتواند جامعه را هدایت کند. اندیشه‌های کنونی، به دلیل فقدان کارآمدی، از این نقش بازمانده‌اند.

درنگ: علم دینی باید با کارآمدی و تأثیرگذاری اجتماعی بازتعریف شود.

علم دینی، چون کشتی‌ای است که باید جامعه را در دریای پرتلاطم روزگار به ساحل نجات رساند. بدون کارآمدی، این کشتی به گل خواهد نشست.

بخش دوازدهم: سنجش سخنان در چارچوب‌های علمی

حتی سخنی حکیمانه از فردی غیرعالم، باید در چارچوبی علمی و عملی سنجیده شود تا قابل استفاده در زندگی باشد. صرف صحت یک سخن، کافی نیست.

درنگ: سخنان، حتی اگر حکیمانه باشند، باید در نظام کلی اندیشه دینی جای گیرند.

این اصل، چون ترازویی است که سخنان را می‌سنجد. تنها سخنی در علم دینی ارزشمند است که در نظام معرفتی آن جای گیرد.

بخش سیزدهم: ارائه دین اجرایی

دین باید اجرایی و عملیاتی باشد تا در همه جوامع پاسخگو باشد. دینی که صرفاً نظری باشد، نمی‌تواند نیازهای عملی جامعه را برآورده سازد.

درنگ: دین باید اجرایی و پاسخگوی چالش‌های جهانی باشد.

دین، چون چراغی است که باید راه زندگی را در همه زمان‌ها و مکان‌ها روشن کند. بدون کارآمدی عملی، این چراغ خاموش خواهد ماند.

بخش چهاردهم: انعطاف در روش‌های تفسیری قرآن کریم

فهم قرآن کریم نباید به روش‌های خاصی محدود شود. هر روشی که دلیل معتبر داشته باشد، می‌تواند در فهم آیات به کار رود.

درنگ: انعطاف‌پذیری در روش‌های تفسیری، شرط فهم معتبر قرآن کریم است.

قرآن کریم، چون اقیانوسی بی‌کران است که می‌توان با ابزارهای گوناگون به ژرفای آن دست یافت. محدود کردن فهم آن به یک روش، چون بستن درهای این اقیانوس است.

إِنَّ هَٰذَا ٱلْقُرْءَانَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ (این قرآن به راهی که استوارتر است هدایت می‌کند).

بخش پانزدهم: امکان فهم قرآن کریم

فهم قرآن کریم برای انسان ممکن است و ادعای نفهمی، انحرافی و دشمنانه تلقی می‌شود. انسان با فراهم آوردن اسباب لازم، می‌تواند به فهم آیات دست یابد.

درنگ: فهم قرآن کریم با فراهم آوردن اسباب لازم، ممکن و ضروری است.

ادعای نفهمی، چون کلیدی است که قفل معرفت را می‌بندد. قرآن کریم، با زبانی روشن، انسان را به فهم دعوت می‌کند، گویی که نوری است در دسترس همه جویندگان حقیقت.

فَٱعْلَمُوا۟ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (بدانید که جز الله معبودی نیست).

بخش شانزدهم: دلیل‌آوری در فهم قرآن کریم

هر چیزی که دلیل معتبر داشته باشد، می‌تواند در فهم قرآن کریم به کار رود. دلیل‌آوری، مقدم بر حجت بودن است.

درنگ: دلیل‌آوری، بنیاد فهم معتبر قرآن کریم است.

دلیل، چون پایه‌ای است که بنای فهم قرآن کریم بر آن استوار می‌شود. بدون دلیل معتبر، فهم آیات به گمانه‌زنی‌هایی بی‌اساس می‌انجامد.

بخش هفدهم: نقد روش تفسیر قرآن به قرآن

روش تفسیر قرآن به قرآن، هرچند ارزشمند است، اما در مواردی که آیات خود به خود روشن‌اند، ضرورتی ندارد.

درنگ: در آیات روشن، امعان نظر در خود آیه کافی است و نیازی به ارجاع به آیات دیگر نیست.

آیات قرآن کریم، گاه چون ستارگانی در آسمان معرفت می‌درخشند که نیازی به نور دیگر ندارند. امعان نظر در خود آیه، راه را به سوی فهم باز می‌کند.

هَٰذَا ٱلْقُرْءَانُ هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ (این قرآن، هدایت و بشارت برای مؤمنان است).

بخش هجدهم: نقد تفسیر المیزان

تفسیر المیزان، با وجود ارزش علمی، در بخش‌هایی به مباحث فلسفی و غیرمرتبط با آیات پرداخته که از تمرکز بر متن قرآن کریم کاسته است.

درنگ: تفسیر قرآن کریم باید بر آیات متمرکز باشد و از مباحث غیرمرتبط پرهیز کند.

المیزان، چون کتابی است که گاه از مسیر اصلی قرآن کریم منحرف شده و به سوی مباحث فلسفی رفته است. تفسیر باید چون جویباری باشد که تنها از سرچشمه آیات سیراب شود.

بخش نوزدهم: مسئولیت جامعه در بهره‌برداری از عالمان

ضعف‌های موجود در تفاسیر، مانند المیزان، به جامعه دینی بازمی‌گردد که نتوانسته از ظرفیت عالمان به‌درستی استفاده کند.

درنگ: جامعه دینی مسئول است تا از ظرفیت عالمان برای تولید آثار علمی با کیفیت بهره ببرد.

جامعه دینی، چون باغبانی است که باید از نهال‌های علم مراقبت کند. غفلت از این مسئولیت، به ضعف در آثار علمی می‌انجامد.

بخش بیستم: تخصص‌محوری در علوم

هر علمی باید در چارچوب تخصصی خود دنبال شود و از اختلاط علوم غیرمرتبط پرهیز گردد.

درنگ: تخصص‌محوری در علوم، از اختلاط غیرضروری و آشوب فکری جلوگیری می‌کند.

اختلاط علوم، چون آمیختن آب زلال با گل است که شفافیت را از میان می‌برد. علم دینی باید در چارچوب خود، پاک و خالص بماند.

بخش بیست‌ویکم: انس با قرآن کریم

انس با قرآن کریم، حتی بدون قرائت مستقیم، می‌تواند به فهم و قرب الهی منجر شود.

درنگ: انس با قرآن کریم، راهی معنوی به سوی فهم و قرب الهی است.

قرآن کریم، چون مادری مهربان است که حتی در سکوت، فرزندانش را در آغوش می‌کشد. انس با آن، قلب را به سوی معرفت هدایت می‌کند.

بخش بیست‌ودوم: نقد روش‌های مکانیکی در تفسیر

روش‌های مکانیکی، مانند شمارش کلمات در قرآن کریم، باید با دلیل معتبر همراه شوند تا حجت باشند.

درنگ: روش‌های مکانیکی در تفسیر، تنها با پشتوانه دلیل معتبر، ارزشمندند.

این روش‌ها، چون ابزارهایی‌اند که بدون دلیل، به جای روشنایی، گمراهی می‌آفرینند. فهم قرآن کریم نیازمند پشتوانه‌ای عقلانی و معنوی است.

بخش بیست‌وسوم: تقلید در اصول دین

تقلید در اصول دین، برخلاف باور رایج، جایز است و می‌تواند به باور معتبر منجر شود.

درنگ: تقلید در اصول دین، در صورتی که با اعتماد به منبع معتبر باشد، راهگشاست.

تقلید، چون پلی است که می‌تواند انسان را به ساحل ایمان برساند، مشروط بر آنکه بر پایه اعتماد به منابع معتبر بنا شده باشد.

بخش بیست‌وچهارم: نقد اندیشه‌های اسلامی غیرکارآمد

بسیاری از اندیشه‌های اسلامی کنونی، به دلیل عدم کارآمدی و فقدان پشتوانه علمی، نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند.

درنگ: اندیشه‌های اسلامی باید با پشتوانه علمی و کارآمدی بازنگری شوند.

اندیشه‌های غیرکارآمد، چون کشتی‌های بی‌لنگرند که در طوفان روزگار به گمراهی می‌افتند. علم دینی باید این کشتی‌ها را به ساحل کارآمدی برساند.

بخش بیست‌وپنجم: معجزه بقای اسلام

بقای اسلام با وجود مشکلات و ضعف‌های جامعه دینی، خود معجزه‌ای است که به قدرت ذاتی آن گواهی می‌دهد.

درنگ: بقای اسلام، گواهی بر قدرت ذاتی و الهی آن است.

اسلام، چون درختی است که با وجود طوفان‌ها، ریشه در خاک ایمان دارد و همچنان سرسبز می‌ماند.

بخش بیست‌وششم: وحدت ارگانیسم در جامعه اسلامی

وحدت عاطفی و ارگانیسم در جامعه اسلامی، عامل اصلی پایداری آن در برابر مشکلات است.

درنگ: وحدت عاطفی و ارگانیسم، رمز پایداری جامعه اسلامی است.

این وحدت، چون جانی است که در کالبد جامعه اسلامی دمیده شده و آن را در برابر ناملایمات روزگار استوار نگه می‌دارد.

بخش بیست‌وهفتم: ضرورت فهم لوازم سخنان

هر سخنی باید با درک لوازم و آثار آن بیان شود تا از نتایج غیرواقعی و خطرناک جلوگیری شود.

درنگ: فهم لوازم سخنان، از انحراف و نتایج خطرناک جلوگیری می‌کند.

سخن، چون تیری است که باید با دقت رها شود تا به هدف اصابت کند، نه آنکه به خطا رود و زیان به بار آورد.

جمع‌بندی

این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه و روشمند، به چالش‌های علم دینی پرداخته و بر ضرورت بازسازی آن تأکید کرده است. محورهای اصلی این بحث، از تعیین موضوع و اولویت‌بندی مسائل تا نقد روش‌های سنتی و تأکید بر کارآمدی علم دینی، راه را برای احیای تبار انبیا هموار می‌سازد. انس با قرآن کریم، انعطاف‌پذیری در روش‌های تفسیری، و پرهیز از تعصب و دگماتیسم، از راهکارهای پیشنهادی برای ارتقای علم دینی است. این دیدگاه‌ها، با حفظ اصالت محتوای دینی، بر لزوم بازنگری در روش‌ها و ساختارهای آموزشی تأکید دارند تا علم دینی بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه و احیاگر رسالت انبیا باشد.

این اثر، چون چراغی است که در تاریکی‌های کاستی، راه را به سوی حقیقت و تعالی روشن می‌کند. امید است که با تأمل در این نکات، گام‌هایی استوار در مسیر بازسازی علم دینی برداشته شود.

با نظارت صادق خادمی