متن درس
جلسات دورهمی: تأملات عرفانی و فلسفی در پیوند دین و علم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۵)
دیباچه
این نوشتار، با الهام از گفتوگوهای عمیق و تأملات عرفانی و فلسفی، به بررسی رابطه دین و علوم تجربی میپردازد. محور این اثر، کاوش در استعدادهای بیکران انسانی، پیوند ماده و مجردات، و نقش صنعت در فهم حقایق قرآنی است. با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و روایات، همراه با نگاهی عرفانی و فلسفی، این متن تلاش دارد تا افقهای نوینی را در برابر خوانندگان بگشاید و راهکارهایی برای پیوند علم و دین ارائه دهد. نوشتار پیشرو، با ساختاری منسجم و زبانی روشن، به تبیین مفاهیم پیچیدهای چون تجرد، تبدیل ماده، و ضرورت توسعه صنعت برای اثبات حقایق دینی میپردازد، تا خواننده را به سفری معرفتی در ژرفای خلقت دعوت کند.
بخش نخست: استعدادهای بیکران انسانی و مظهریت الهی
انسان، آیینه اسماء و صفات الهی
انسان، به مثابه آینهای زلال، توانایی بازتاب اسماء و صفات الهی را در خود نهفته دارد. این ظرفیت بیحد، انسان را قادر میسازد تا به مانند حضرت موسی علیهالسلام، کلیمالله گردد و مظهری از احدیت و لاتعین حقتعالی شود. همه موجودات عالم، ظهورات الهیاند و انسان میتواند ظرف هر یک از این اسماء و صفات باشد. این ظهورات، در مراتب مختلف، بالا و پایین میروند، اما ذات الهی، فراتر از این تحولات، بینام و نشان است: «لا اسم له و لا رسم له». ذات، بیتعین است و از تبدیل و تحول مبراست، اما اسماء و صفات الهی، در ظرف تبدیل، جلوهگر میشوند.
وقتی سخن از «الله شدن» به میان میآید، مراد مظهریت در ظرف تبدیل است، نه ذات بینام الهی. انسان میتواند با پالایش وجود خویش، مظهر احدیت گردد، چنانکه در فلسفه گفتهاند: خداوند معین است، اما متعین نیست؛ میشکند، اما شکسته نیست. این معنا، در آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم) تجلی مییابد، جایی که «انا» ظرف ظهور است، اما ذات، فراتر از «ان» و «نا» قرار دارد.
| درنگ: انسان، با پالایش وجود خویش، میتواند مظهر اسماء و صفات الهی گردد و به مرتبهای از احدیت و لاتعین دست یابد، اما این مظهریت در ظرف تبدیل است، نه ذات بینام الهی. |
عشق و تجلی جلال الهی
سفر به سوی معرفت الهی، سفری است آکنده از عشق و محنت. عارف، در این مسیر، گاه از جلال الهی به جمال او پناه میبرد و گاه، در شدت تجلیات جلالی، به دیگر اسماء جلالی پناه میجوید. این حقیقت، در کلام امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا متبلور است: «یا سیوف خذینی!» (ای شمشیرها، مرا بگیرید!). این کلام، نه از سر ضعف، که از شدت تجلی الهی است که وجود ایشان را به لرزه درآورده و شمشیرها را به مثابه التيامبخش آن آتش عشق قرار داده است. چنانکه گفته شده: «أَفِرُّ إِلَيْكَ مِنْكَ» (از تو به سوی تو پناه میبرم). در این وادی، آتش عشق الهی چنان سوزان است که آتش جهنم در برابر آن، خنک مینماید، و این است که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «لا خوف من نارك» (از آتش تو بیمی ندارم).
| درنگ: عشق الهی، آتشی است که عارف را در خود میسوزاند و گاه او را به پناه بردن از یک تجلی الهی به تجلی دیگر وا میدارد، چنانکه شمشیرها در روز عاشورا، التيامبخش آتش تجلی در قلب امام حسین علیهالسلام شدند. |
جمعبندی بخش نخست
انسان، به مثابه ظرفی برای ظهور اسماء و صفات الهی، دارای استعدادهای بیکران است. این استعدادها، با پالایش وجود و ورود به وادی عشق، شکوفا میشوند. اما این مسیر، آکنده از چالشهایی است که عارف را به سوی تجلیات گوناگون الهی سوق میدهد. آیات قرآن کریم و روایات، راهنمایی برای این سفر معرفتیاند و انسان را به سوی کمال وجودی هدایت میکنند.
بخش دوم: نظم پريشان و انسجام معرفتی
انسجام در پراکندگی گفتار
گفتارهای عرفانی و فلسفی، گاه بهصورت پراکنده و تکهتکه ارائه میشوند، اما این پراکندگی، از انسجام درونی برخوردار است. هر بخش از این گفتارها، چون رشتهای از یک کلاف واحد، از یک بینش عمیق سرچشمه میگیرد و هیچیک نافی دیگری نیست. این روش، به مثابه نقاشیای است که هر جزء آن، بخشی از یک تصویر کلان را ترسیم میکند و در نهایت، به یکپارچگی معرفتی میرسد.
| درنگ: گفتارهای عرفانی، هرچند پراکنده به نظر میرسند، از انسجام درونی برخوردارند و هر بخش، چون رشتهای از یک کلاف، به یک بینش واحد متصل است. |
جمعبندی بخش دوم
انسجام معرفتی، حتی در پراکندگی ظاهری گفتارها، نشاندهنده عمق بینش عرفانی و فلسفی است. این انسجام، خواننده را به تأمل در پیوندهای معنایی میان بخشهای مختلف دعوت میکند و راه را برای فهم عمیقتر حقایق هموار میسازد.
بخش سوم: فقر معرفتی بشر و محدودیتهای علمی
جهل بشر نسبت به موجودات
انسان، با وجود پیشرفتهای علمی، هنوز در برابر اسرار خلقت، نادان است. شناخت بشر از موجودات، اعم از ماده و مجردات، بسیار محدود است. کسی که ادعا میکند ماده تنها ماده است و بس، از منظر علمی، در تاریکی جهل فرو رفته است. ماده، هنوز رازهای ناشناختهای در خود دارد و بشر، برای فهم آن، نیازمند صبر و تحمل است. چنانکه قرآن کریم در آیه فَكَسَوْنَا ٱلْعِظَٰمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَٰهُ خَلْقًا ءَاخَرَ (سپس استخوانها را با گوشت پوشاندیم، آنگاه او را آفرینشی دیگر بخشیدیم) به خلق روح در کنار جسم اشاره دارد، که نشاندهنده امکان ظهور تجرد از ماده است.
| درنگ: بشر هنوز در شناخت ماده و مجردات، در ابتدای راه است و ادعای شناخت کامل، نشانه جهل معرفتی است. قرآن کریم، با اشاره به خلق آخر، امکان ظهور تجرد از ماده را تأیید میکند. |
جهل دانشمندان و فروتنی علمی
دانشمندان علوم تجربی، با اذعان به جهل خود در برابر مجهولات، فروتنی علمی را به نمایش میگذارند، در حالی که برخی در حوزه علم دینی، به تکبر معرفتی گرفتارند و خود را جامعالمنقول والمعقول میپندارند. این تکبر، مانع از گشودن افقهای جدید معرفتی است و علم دینی را از پیشرفت بازمیدارد.
| درنگ: فروتنی دانشمندان تجربی در برابر مجهولات، در مقابل تکبر برخی در علم دینی، نشاندهنده ضرورت بازنگری در رویکردهای معرفتی است. |
جمعبندی بخش سوم
فقر معرفتی بشر، چه در حوزه ماده و چه در حوزه مجردات، واقعیتی انکارناپذیر است. قرآن کریم، با اشاره به امکان ظهور تجرد از ماده، راه را برای کاوشهای علمی و عرفانی هموار میکند. فروتنی معرفتی و پرهیز از تکبر، شرط لازم برای پیشرفت در این مسیر است.
بخش چهارم: استعدادهای ناشناخته بشر و پیوند ماده و مجردات
ظرفیتهای نهان انسانی
انسان، چون گوهری ناشناخته، دارای استعدادهایی است که هنوز به تمامی شکوفا نشدهاند. گوش، چشم، و زبان انسان، توانایی دریافت فرکانسهای عالم را دارند، اما این تواناییها هنوز بهکار گرفته نشدهاند. چنانکه گفته شده: «لا تفاوت فی خلق الرحمن» (در خلقت رحمان تفاوتی نیست)، هر انسانی، بالقوه، میتواند محل نزول وحی گردد، همانگونه که پیامبران این استعدادها را به فعلیت رساندند.
| درنگ: استعدادهای نهان انسانی، از جمله توانایی دریافت فرکانسهای عالم، در همه انسانها مشترک است و با صیقل وجود، میتواند به فعلیت برسد. |
شرط ورود به عالم مجردات
برای نفوذ به عالم مجردات، لازم است بعد مادی وجود انسان ترقیق شود، نه آنکه حذف گردد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «من قوت چهل مرد را دارم»، که نشاندهنده هماهنگی میان بعد مادی و معنوی است. این ترقیق، چون تبدیل خشت خام به آجر و سپس به کریستال، فرایندی تدریجی است که انسان را به عالم کبیر بدل میسازد. بدون این ترقیق، انسان چون خشت خامی است که استحکامی ندارد.
| درنگ: ترقیق بعد مادی، شرط ورود به عالم مجردات است، اما این ترقیق به معنای نفی ماده نیست، بلکه تحول آن به سوی کمال است. |
تنزیل و ترقیق در قرآن کریم
منظور قرآن کریم از «تنزیل»، ترقیق است، نه نزول مادی از بالا به پایین. آیه لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا ٱلْقُرْءَانَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُۥ خَٰشِعًا مُتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ ٱللَّهِ (اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، آن را از خشیت الهی خاشع و متلاشی میدیدی) نشان میدهد که کوه، به دلیل فقدان انشراح، متلاشی میشود، اما انسان، با عیار گرفتن، به انشراق میرسد.
| درنگ: تنزیل در قرآن کریم، به معنای ترقیق و تحول وجودی است، نه نزول مادی، و انسان با انشراح میتواند این تحول را تحمل کند. |
روشهای دستیابی به تجرد
فرایند تجرد، نسبی است و از طریق ریاضت، عبادت، ایثار، گذشت، تفکر، و تحقیق ممکن میشود. این روشها، چون ابزارهایی برای صیقل دادن گوهر وجود، انسان را به سوی تجرد سوق میدهند. پیامبران، از کودکی این مسیر را آغاز کردند، چنانکه آب خوردنشان نیز به صلاة بدل میشد. اما در بزرگسالی، این فرایند نیازمند زحمت و از خودگذشتگی است.
| درنگ: تجرد، فرایندی نسبی است که با روشهای گوناگون، از ریاضت تا تفکر، ممکن میشود و در کودکی آسانتر از بزرگسالی است. |
جمعبندی بخش چهارم
استعدادهای نهان انسانی، چون گوهری در صدف، در انتظار شکوفاییاند. ترقیق وجود، شرط ورود به عالم مجردات است و قرآن کریم، با مفهوم تنزیل، این تحول را تبیین میکند. روشهای گوناگون، از عبادت تا تحقیق، راههای این سفر معرفتیاند که انسان را به سوی کمال هدایت میکنند.
بخش پنجم: موانع تجرد و عوامل تسریع آن
چرک و شرك، دو آفت روحی
ثقل روحی انسان، گاه از چرکهای مادی و گاه از شركهای معنوی ناشی میشود. چرکهای مادی، چون زواید بدن، منافذ وجود را میبندند و ارتباط انسان با عالم را مختل میکنند. شركها نیز، چون ریشههایی در جان، انسان را از فرکانسهای عالم محروم میسازند. روزه، برای دفع چرکها مفید است، اما شركها نیازمند پالایش عمیقتریاند.
| درنگ: چرکهای مادی و شركهای معنوی، دو مانع اصلی تجردند که با پالایش جسم و روح، قابل رفعاند. |
سبکبالی و رهایی از ثقل
انسان، برای تجرد، باید سبکبال شود. اضافه وزن مادی، چون باری بر دوش، و دلبستگیهای نفسانی، چون زنجیری بر جان، انسان را از پرواز به سوی مجردات بازمیدارند. با اصلاح رژیم غذایی، تعادل وزن، و مبارزه با شركها، انسان میتواند به حسهای جدیدی دست یابد که پیشتر ناشناخته بودند.
| درنگ: سبکبالی، از طریق اصلاح جسم و پالایش روح، انسان را به سوی ادراک مجردات هدایت میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
چرک و شرك، چون دو آفت، مانع تجرد انساناند. پالایش جسم و روح، از طریق روزه، اصلاح رژیم غذایی، و مبارزه با دلبستگیهای نفسانی، راه را برای ادراک مجردات هموار میسازد. این فرایند، انسان را به سوی حسهای نوین و معرفت عمیقتر سوق میدهد.
بخش ششم: پیوند دین و علم در پرتو صنعت
روشهای آموزشی در علم و دین
آموزش در حوزههای علمی و دینی، به سه روش تقسیم میشود: مفهوم به مفهوم، مصداق به مفهوم، و مصداق به مصداق. روش مفهوم به مفهوم، انتزاعی است و محدودیتهایی در انتقال حقایق دارد. مصداق به مفهوم، با تکیه بر رؤیتهای عرفانی، عمیقتر است، اما روش مصداق به مصداق، که حقایق را به صورت عینی ارائه میدهد، آرمانی است و نیازمند ابزارهای صنعتی است.
| درنگ: روش مصداق به مصداق، با تکیه بر ابزارهای صنعتی، بهترین راه برای اثبات عینی حقایق دینی است. |
نقش صنعت در فهم حقایق قرآنی
رشد صنعت، امکان فهم دقیقتر حقایق قرآنی را فراهم میکند. برای مثال، کشف لاوازیه مبنی بر تبدیل ماده به جای معدوم شدن، با آیه بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَهُۥ (آری، ما قادریم که حتی سر انگشتانش را درست کنیم) همخوانی دارد. همچنین، کشف عروسکهای دریایی، که زهرشان از زهر مار قویتر است، با آیه فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ (و بر سرشان پرندگانی ابابیل فرستادیم که با سنگهایی از سجیل بر آنها میزدند) مرتبط است.
| درنگ: صنعت، با فراهم کردن ابزارهای پیشرفته، امکان اثبات عینی حقایق قرآنی، مانند معاد جسمانی و موجودات ابابیل، را میسر میسازد. |
موانع تحقق روش مصداق به مصداق
دو مانع اصلی برای روش مصداق به مصداق وجود دارد: ضعف صنعت بشری و فضای بسته فکری و اجتماعی. این موانع، از توسعه ابزارهای لازم برای اثبات حقایق دینی جلوگیری میکنند و نوآوریهای علمی را محدود میسازند.
| درنگ: ضعف صنعت و فضای بسته اجتماعی، موانع اصلی تحقق روش مصداق به مصداقاند که نیازمند رفعاند. |
جمعبندی بخش ششم
پیوند دین و علم، در گرو توسعه صنعت و رفع موانع اجتماعی است. روش مصداق به مصداق، با تکیه بر ابزارهای صنعتی، میتواند حقایق دینی را به صورت عینی اثبات کند و دین را به پیشرو در نوآوریهای علمی بدل سازد.
بخش هفتم: آینده علم و نقش دین
آینده علمی بشر
علم امروز، در برابر علوم آینده، چون انسان خرسوار در برابر انسان پیشرفته است. در آینده، علوم مادی و کامپیوترها از رده خارج شده و علوم جدیدی فراتر از ماده ظهور خواهند کرد. دین، با رؤیتهای عرفانی، میتواند سرنخهایی برای این تحول ارائه دهد.
| درنگ: علوم آینده، فراتر از ماده خواهند بود و دین میتواند با رؤیتهای عرفانی، راهگشای این تحول باشد. |
نقش دین در نوآوری علمی
دین، با ارائه سرنخهای عرفانی، میتواند افقهای جدیدی را در برابر علم بگشاید. ایجاد آزمایشگاههای پیشرفته، مانند تبدیل مدرسه فیضیه به آزمایشگاهی چندطبقه، میتواند این پیوند را محقق سازد.
| درنگ: دین، با ارائه سرنخهای عرفانی و توسعه زیرساختهای صنعتی، میتواند پیشرو در نوآوریهای علمی باشد. |
جمعبندی بخش هفتم
آینده علم، در گرو تحول پارادایمها و گذر از ماده به سوی مجردات است. دین، با رؤیتهای عرفانی و توسعه صنعت، میتواند راهگشای این تحول باشد و افقهای جدیدی را در برابر بشر بگشاید.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تأمل در استعدادهای بیکران انسانی، پیوند ماده و مجردات، و نقش صنعت در فهم حقایق دینی، راهی نوین برای پیوند دین و علم گشود. انسان، به مثابه آینهای برای اسماء و صفات الهی، میتواند با ترقیق وجود، به تجرد دست یابد. قرآن کریم، با آیاتی چون فَكَسَوْنَا ٱلْعِظَٰمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَٰهُ خَلْقًا ءَاخَرَ، این تحول را تبیین میکند. صنعت، بهعنوان پلی میان علم و دین، میتواند حقایق قرآنی را به صورت عینی اثبات کند. رفع موانع اجتماعی و توسعه زیرساختهای صنعتی، شرط لازم برای این پیوند است. این اثر، با دعوت به فروتنی معرفتی و گشودن افقهای جدید، خواننده را به سفری معرفتی در ژرفای خلقت فرا میخواند.
| با نظارت صادق خادمی |