متن درس
جلسات دورهمی: بازخوانی مفهوم ولایت و عصمت در پرتو الهیات قرآنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه یکصد و بیست و چهار)
دیباچه
ولایت و عصمت، چون دو گوهر درخشان در منظومه معارف الهی، از مفاهیم بنیادین در الهیات اسلامیاند که در تار و پود حیات معنوی و اجتماعی مؤمنان تنیده شدهاند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه یکصد و بیست و چهارم، به بازخوانی این دو مفهوم در پرتو آیات قرآن کریم و روایات اسلامی میپردازد. ولایت، چون رودی زلال، از قرب به خداوند سرچشمه میگیرد و عصمت، چون میوهای شیرین از این درخت تناور، نتیجه نزدیکی به ذات اقدس الهی است. این اثر، با نگاهی ژرف به چالشهای تاریخی و معاصر در فهم این مفاهیم، کوشیده است تا با زبانی روشن و ساختاری منسجم، راه را برای تأمل در جامعیت و جاودانگی این معارف هموار سازد. در این مسیر، از آیات قرآن کریم بهعنوان چراغ راه و از روایات بهعنوان آیینه حقیقت بهره گرفته شده تا ساحتهای گوناگون ولایت و عصمت برای طالبان حقیقت روشن گردد.
بخش نخست: تبیین مفهوم ولایت و عصمت
ولایت: قرب به ذات اقدس الهی
استاد فرزانه قدسسره، ولایت را به نزدیکی به خداوند تعریف میکنند، نزدیکیای که چون نسیمی روحنواز، صفات الهی را در وجود ولی منعکس میسازد. این قرب، نهتنها به معنای مجاورت معنوی، بلکه به مثابه سرایتی است که اوصاف خداوند، مانند علم، قدرت، و کمال را در ولی متجلی میکند. این مفهوم، با استناد به آیه شریفه النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ (سوره احزاب، آیه ۶؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است)، تبیین میگردد. این آیه، ولایت پیامبر اکرم (ص) را بهعنوان الگویی متعالی معرفی میکند که از قرب به خداوند سرچشمه گرفته و مؤمنان را به سوی کمال رهنمون میشود.
ولایت، چون پلی استوار میان انسان و خداوند، امکان انتقال اوصاف الهی را فراهم میسازد. استاد تأکید دارند که این قرب، به مثابه نزدیک شدن به آتش است که گرما را به انسان منتقل میکند یا مانند مجاورت با آب که رطوبت را به همراه دارد. هرچه این نزدیکی عمیقتر باشد، صفات الهی چون علم، صفا، و قدرت در ولی نمود بیشتری مییابد. این تبیین، ولایت را از سطح ظاهری و شعاری به ساحتی عمیق و وجودی ارتقا میدهد.
عصمت: مصونیت ناشی از قرب الهی
عصمت، بهعنوان صفتی برآمده از ولایت، به معنای مصونیت از خطا و گناه است که از نزدیکی به خداوند حاصل میشود. استاد فرزانه، عصمت را نهتنها به معنای پرهیز از گناه، بلکه به مثابه سلامت وجودی و مصونیت از هرگونه کژی و انحراف تعریف میکنند. این مصونیت، چون سپری نورانی، ولی را از پلیدیها و نقصانها حفظ میکند. این مفهوم، با استناد به آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ يُرِيدُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (سوره احزاب، آیه ۳۳؛ خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاکیزه گرداند)، تأیید میشود. این آیه، بر طهارت و عصمت اهل بیت (ع) به دلیل قرب الهی گواهی میدهد.
استاد، با بهرهگیری از تمثیلی بدیع، عصمت را به تأثیرپذیری از محیط تشبیه میکنند: همانگونه که نزدیکی به آتش، گرما و به آب، رطوبت را به انسان منتقل میکند، قرب به خداوند نیز صفاتی چون علم، کمال، و مصونیت را در ولی ایجاد میکند. این سرایت، نسبی است و به میزان قرب فرد به خداوند بستگی دارد. از اینرو، عصمت اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع)، در مرتبهای اعلی قرار دارد، در حالی که افرادی چون حضرت عباس (ع)، به نسبت قرب خود، از درجاتی از عصمت برخوردارند.
درنگ: ولایت، چون چشمهای زلال از قرب به خداوند سرچشمه میگیرد و عصمت، بهعنوان میوهای از این درخت، مصونیت از خطا و گناه را به ولی عطا میکند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، چون آیینهای شفاف، مفهوم ولایت و عصمت را در پرتو قرب الهی بازتاب میدهد. ولایت، بهعنوان نزدیکی به خداوند، صفات الهی را در ولی منعکس میسازد و عصمت، بهعنوان نتیجه این قرب، مصونیت از خطا و کژی را به ارمغان میآورد. آیات قرآن کریم، این مفاهیم را تأیید کرده و اولیای الهی را بهعنوان الگوهایی متعالی معرفی میکنند. این تبیین، راه را برای فهم عمیقتر این معارف در ساحت الهیات اسلامی هموار میسازد.
بخش دوم: ولایت مردمی و چالشهای آن
ولایت مردمی: نمود محبت و نقصان معرفت
استاد فرزانه، ولایت مردمی را به اعمالی چون عزاداری، سینهزنی، و قمهزنی تشبیه میکنند که اگرچه از سر محبت و ارادت به اولیای الهی انجام میشود، اما به دلیل فقدان تربیت معرفتی، ناقص است. این اعمال، چون گلی شکوفا در بوستان محبت، ارزشمندند، اما بدون ریشههای عمیق معرفت، به ظواهر تقلیل مییابند. استاد، با اشاره به روایتی، تأکید میکنند که مردم، با صداقت و ارادت، از ائمه (ع) دفاع میکنند، هرچند شناخت عمیقی از ولایت ندارند. این صداقت، چون نوری در دل تاریکی، ارزشمند است، اما ناکافی برای درک حقیقت ولایت.
استاد، با استناد به آیه شریفه لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ (سوره حجرات، آیه ۲؛ صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید)، بر ضرورت رعایت ادب در برابر اولیای الهی تأکید دارند. رفتارهای غیرمودبانه، مانند ازدحام در اماکن مقدسه یا خشونت در شعائر، نشانهای از ضعف در فهم ولایت است. این اعمال، اگرچه از سر عشق است، اما بدون تربیت معرفتی، به وحشیگری و بینظمی منجر میشود.
نقد سوءاستفاده از شعائر دینی
استاد، با دلی پرشور، به سوءاستفاده برخی از شعائر دینی برای کسب قدرت ظاهری انتقاد میکنند. این سوءاستفاده، چون پردهای بر حقیقت، ولایت را به سطحی ظاهری و مادی تقلیل داده است. در تاریخ، برخی با بهرهگیری ابزاری از شعائر، مانند اقامه نماز یا عزاداری، سعی در کسب قدرت سیاسی داشتند. این مغالطه، ولایت را از ساحت معنوی به میدان قدرت مادی فروکاسته و از حقیقت آن دور کرده است.
استاد، با اشاره به روایتی از فقیهان گذشته، نقل میکنند که برخی از ایشان، در پاسخ به پرسش درباره قمهزنی، گفتهاند: «به من ربطی ندارد که به امام حسین (ع) فتوا بدهم؛ مردم هر کاری میخواهند بکنند.» این سخن، نشاندهنده پذیرش شعائر مردمی است، اما تأکید استاد بر این است که این اعمال، بدون تربیت و معرفت، به انحراف میانجامد. شعائر حسینی، چون گوهری درخشان، ارزشمندند، اما باید با ادب و معرفت همراه شوند.
درنگ: ولایت مردمی، چون چشمهای از محبت به اولیای الهی، ارزشمند است، اما بدون تربیت معرفتی، به ظواهر و بینظمی تقلیل مییابد و نیازمند هدایت به سوی ادب و معرفت است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، چون چراغی روشنگر، ولایت مردمی را بهعنوان جلوهای از محبت و ارادت به اولیای الهی معرفی میکند، اما ضعف در تربیت معرفتی را مانعی در برابر فهم عمیق آن میداند. شعائر حسینی، اگرچه ارزشمندند، اما بدون ادب و معرفت، به انحراف و بینظمی منجر میشوند. آیات قرآن کریم و روایات، بر ضرورت رعایت ادب و تربیت جامعه برای فهم ولایت تأکید دارند، تا این گوهر گرانبها از سوءاستفاده و تقلیل مصون بماند.
بخش سوم: مغالطههای تاریخی در فهم ولایت
تقلیل ولایت به قدرت ظاهری
استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، به مغالطهای تاریخی در فهم ولایت اشاره میکنند که در دوران بنیامیه و بنیعباس رخ داد. در این دوران، ولایت به قدرت ظاهری و نظامی تقلیل یافت و این مغالطه، چون سایهای سنگین، حقیقت ولایت را پنهان کرد. برخی، با ادعای «هر که شمشیر دارد، ولی است»، قدرت مادی را جایگزین قرب الهی کردند. این انحراف، ولایت را از ساحت معنوی به میدان زور و سلاح فروکاست.
استاد، با تمثیلی زیبا، این مغالطه را به داستان بایزید بسطامی تشبیه میکنند که ادعا کرد سوزن را در دریا میاندازد و ماهیان آن را میآورند. دیگران، با تقلید ظاهری، در را به جای سوزن آوردند و ادعای ولایت کردند. این تمثیل، نشان میدهد که قدرت ظاهری، بدون قرب الهی، فاقد حقیقت ولایت است. قدرت واقعی ولی، چون نوری درونی، از وجود او سرچشمه میگیرد، نه از لشکر و سلاح.
نقد علم دینی در تبیین ولایت
استاد، با دلی پرشور، به ضعف علم دینی در تبیین دقیق ولایت و عصمت انتقاد میکنند. علم دینی، گاه با ارائه برداشتهای نادرست، چهره حقیقی ولایت را پنهان کرده و به سوءتفاهمات منجر شده است. این ضعف، چون غباری بر آیینه حقیقت، مانع از شناخت عمیق ولایت شده و آن را به ظواهر یا قدرت مادی تقلیل داده است. استاد، با استناد به آیه شریفه وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره بقره، آیه ۴۲؛ حق را با باطل نیامیزید و حق را پنهان نکنید در حالی که میدانید)، بر ضرورت پرهیز از تحریف حقیقت تأکید دارند.
درنگ: مغالطه تقلیل ولایت به قدرت ظاهری، چون سایهای بر حقیقت، آن را از ساحت قرب الهی به میدان زور و سلاح فروکاسته و نیازمند بازنگری در علم دینی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، چون تیغی برنده، مغالطههای تاریخی در فهم ولایت را نقد میکند. تقلیل ولایت به قدرت ظاهری، انحرافی است که در طول تاریخ، حقیقت این مفهوم را مخدوش کرده است. علم دینی، با ضعف در تبیین دقیق ولایت، به این انحراف دامن زده است. آیات قرآن کریم و روایات، بر ضرورت بازگشت به حقیقت ولایت بهعنوان قرب الهی تأکید دارند، تا این گوهر از تحریف و سوءتفاهم مصون بماند.
بخش چهارم: علوم لدنی و محدودیتهای آموزشپذیری
علوم لدنی: موهبتی الهی
استاد فرزانه، علوم ولایت، تفسیر، و استخاره را علوم لدنی میدانند که از جنس معارف الهیاند و با مطالعه صرف به دست نمیآیند. این علوم، چون چشمهای جوشان از عنایت الهی، نیازمند قرب به خداوند و موهبت خاص اوست. استاد، با اشاره به داستانهایی از عالمان گذشته، تأکید میکنند که این علوم، آموزشپذیر نیستند و تنها با عنایت الهی به افراد خاص عطا میشوند.
این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (سوره بقره، آیه ۳۱؛ و خداوند همه نامها را به آدم آموخت)، بر لدنی بودن برخی علوم تأکید دارد. این آیه، نشان میدهد که علم اسماء، موهبتی الهی است که به اولیای خاص عطا میشود. استاد، با تمثیلی، این علوم را به گوهری تشبیه میکنند که تنها با کلید عنایت الهی گشوده میشود.
خطر انحراف در مسیر ولایت
استاد، با هشداری ژرف، مسیر ولایت را به راهی پرمخاطره تشبیه میکنند که بدون مراقبت و مربی، به انحراف منجر میشود. این مسیر، چون گذرگاهی باریک بر فراز قلههای بلند، نیازمند تقوا و معرفت است. بدون این دو، فرد ممکن است به «جزغاله شدن» گرفتار شود، یعنی از حقیقت ولایت دور افتد و به انحراف کشیده شود. این هشدار، بر ضرورت تربیت و هدایت در مسیر ولایت تأکید دارد.
درنگ: علوم لدنی، چون گوهری از عنایت الهی، آموزشپذیر نیستند و مسیر ولایت، چون راهی باریک، نیازمند تقوا و مراقبت است تا به انحراف نینجامد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، چون چراغی در شب تاریک، علوم لدنی و خطرات مسیر ولایت را روشن میسازد. علوم ولایت، تفسیر، و استخاره، موهبتهایی الهیاند که با مطالعه صرف به دست نمیآیند. مسیر ولایت، به دلیل عمق و حساسیت، نیازمند مراقبت و تقواست تا از انحراف مصون بماند. آیات قرآن کریم، این مفاهیم را تأیید کرده و بر ضرورت عنایت الهی در کسب این علوم تأکید دارند.
بخش پنجم: چالشهای مدیریت دینی در عصر غیبت
تقسیم ولایت در عصر غیبت
استاد فرزانه، با نگاهی تاریخی، توضیح میدهند که در عصر غیبت، ولایت به سه بخش تقسیم شده است: عرفا که ادعای ولایت باطنی دارند، علما که مدعی حجتاند، و حاکمان که قدرت ظاهری را در دست گرفتهاند. این تقسیم، چون تکهتکه شدن باغی پربار، ولایت را از جامعیت خود دور کرده است. در زمان حضور ائمه (ع)، ولایت، حجت، و قدرت در یک شخص جمع بود، اما در عصر غیبت، این سه از یکدیگر جدا شدند.
استاد، با تمثیلی، این تقسیم را به فرزندان پدری تشبیه میکنند که پس از مرگ او، ارث را میان خود تقسیم کرده و هر یک بخشی از آن را بردهاند. عرفا، ولایت باطنی را ادعا کردند، علما حجت را، و حاکمان قدرت را. این جدایی، به انحرافاتی در فهم ولایت منجر شده و آن را از حقیقت خود دور کرده است.
نقد ادعای ولایت بدون حجت یا قدرت
استاد، با دقتی علمی، به نقد کسانی میپردازند که ادعای ولایت دارند، اما فاقد حجت یا قدرت واقعیاند. ولایت، بدون پشتوانه علم دینی یا قدرت درونی ناشی از قرب الهی، ناقص است. استاد تأکید دارند که ولایت واقعی، ترکیبی از علم، تقوا، و قدرت درونی است که در اولیای الهی متجلی میشود. این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا (سوره روم، آیه ۳۰؛ پس روی خود را بهسوی دین حنیف کن)، بر ضرورت بازگشت به دین اصیل و ناب تأکید دارد.
چالشهای تاریخی فهم ولایت
استاد، به کمآوردن برخی نزدیکان ائمه (ع)، مانند محمد بن حنفیه، در فهم ولایت اشاره میکنند. این چالش، نتیجه عظمت و پیچیدگی ولایت است که حتی برای افراد نزدیک به ائمه نیز قابل درک نبود. برخی، به دلیل ناتوانی در فهم عمق ولایت، به دنیا گرایش یافتند، برخی به دستور ائمه عمل کردند، و برخی در برابر عظمت ولایت، از همراهی بازماندند. این چالشها، نشاندهنده دشواری فهم ولایت و نیاز به تربیت عمیق معرفتی است.
محافظهکاری و رادیکالیسم در مدیریت دینی
استاد، دو رویکرد محافظهکاری و رادیکالیسم را در مدیریت دینی بررسی میکنند. محافظهکاری، به معنای نظارت علما بر سیاست برای حفظ دین از آلودگیهای سیاسی، ممکن است به انفعال منجر شود. رادیکالیسم، با دخالت مستقیم در حکومتمداری، خطر بدنامی دین را به همراه دارد. استاد، با تمثیلی، این دو رویکرد را به شنا کردن در ساحل یا اعماق دریا تشبیه میکنند: شنا در ساحل، ایمن اما محدود است، و شنا در اعماق، پرمخاطره اما پرثمر. تعادل میان این دو، نیازمند تربیت نیروی انسانی صالح و برنامهریزی دقیق است.
ضرورت تربیت نیروی انسانی صالح
استاد، مدیریت دینی جامعه را نیازمند افرادی صالح مانند سلمان و ابوذر میدانند که در تاریخ کم بودهاند. حتی در زمان امیرالمؤمنین (ع)، کمبود افراد صالح مانع از تحقق کامل حکومتمداری دینی شد. این کمبود، چون خلأیی در باغی پربار، به ناکامی در مدیریت جامعه منجر شده است. استاد تأکید دارند که تربیت نیروی انسانی صالح، کلید موفقیت در مدیریت دینی است.
درنگ: مدیریت دینی در عصر غیبت، چون باغی پربار اما تقسیمشده، نیازمند نیروی انسانی صالح و تعادل میان محافظهکاری و رادیکالیسم است تا از انحراف و ناکامی مصون بماند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، چون نقشهای راهنما، چالشهای مدیریت دینی در عصر غیبت را ترسیم میکند. تقسیم ولایت به سه بخش، نقد ادعاهای ناقص ولایت، و چالشهای تاریخی فهم آن، نشاندهنده پیچیدگی این مفهوم است. محافظهکاری و رادیکالیسم، دو رویکردیاند که هرکدام چالشها و فرصتهای خود را دارند. تربیت نیروی انسانی صالح، کلید موفقیت در این مسیر است، و آیات قرآن کریم، راه را برای تحقق این هدف روشن میسازند.
بخش ششم: تجربه تاریخی و ضرورت محاسبه
محاسبه دستاوردها و خسارات
استاد فرزانه، با نگاهی علمی، بر ضرورت محاسبه دستاوردها و خسارات در مدیریت دینی تأکید دارند. تجربه تاریخی نشان میدهد که مدیریت دینی، نیازمند ارزیابی دقیق و منصفانه است تا از انحرافات جلوگیری شود. این محاسبه، چون ترازویی دقیق، باید دستاوردها را در برابر خسارات بسنجد تا مسیر آینده روشن گردد. استاد، با اشاره به تجربههای تاریخی، تأکید میکنند که بدون این محاسبه، دین ممکن است به چالش کشیده شود.
چالشهای علم دینی در عصر غیبت
استاد، با دقتی ژرف، به ضعف علم دینی در تبیین مفاهیم ولایت و عصمت در عصر غیبت انتقاد میکنند. این ضعف، چون پردهای بر حقیقت، مانع از شناخت دقیق این مفاهیم شده و به سوءتفاهمات منجر گردیده است. استاد، با استناد به آیه شریفه وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (سوره انبیاء، آیه ۱۰۷؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم)، بر ضرورت احیای این مباحث در علم دینی تأکید دارند. این آیه، بر جامعیت و جاودانگی رسالت پیامبر (ص) گواهی میدهد که باید در علم دینی بازتاب یابد.
درنگ: علم دینی، چون آیینهای که غبار گرفته، نیازمند احیای مباحث ولایت و عصمت است تا حقیقت این مفاهیم برای جامعه روشن گردد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، چون چراغی در مسیر حقیقت، ضرورت محاسبه علمی دستاوردها و خسارات در مدیریت دینی را روشن میسازد. ضعف علم دینی در تبیین ولایت و عصمت، چالشی است که باید با بازنگری و احیا برطرف شود. آیات قرآن کریم، این ضرورت را تأیید کرده و بر جامعیت رسالت الهی تأکید دارند. این محاسبه، راه را برای تحقق ولایت حقیقی در عصر غیبت هموار میکند.
جمعبندی نهایی
این اثر، چون رودی زلال، مفاهیم ولایت و عصمت را در پرتو الهیات قرآنی بازخوانی کرده و چالشهای تاریخی و معاصر در فهم آنها را بررسی نموده است. ولایت، بهعنوان قرب به خداوند، و عصمت، بهعنوان مصونیت ناشی از این قرب، دو گوهر گرانبها در معارف اسلامیاند که نیازمند تبیین دقیق و علمیاند. نقد مغالطههای تاریخی، مانند تقلیل ولایت به قدرت ظاهری، و ضعف علم دینی در تبیین این مفاهیم، از محورهای اصلی این نوشتار است. شعائر حسینی، اگرچه ارزشمندند، اما بدون تربیت معرفتی، به ظواهر تقلیل مییابند. مدیریت دینی در عصر غیبت، نیازمند نیروی انسانی صالح و تعادل میان محافظهکاری و رادیکالیسم است. آیات قرآن کریم، چون ستارگان آسمان، این مفاهیم را روشن ساخته و راه را برای فهم عمیقتر آنها هموار میکنند. این کتاب، دعوتی است به تأمل در حقیقت ولایت و عصمت، تا طالبان حقیقت از این چشمه زلال سیراب شوند.
با نظارت صادق خادمی