متن درس
جلسات دورهمی: شناخت انسان و اصول نگارش سفرنامه دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۱)
دیباچه
این نوشتار، بازخوانی و بازسازی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسهای با موضوع شناخت انسان و اصول نگارش سفرنامه دینی است که در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۸۹ ارائه شده است. محور این گفتار، کاوش در جوهره اصیل انسانی از طریق تعامل با تودههای مردم و بازنمایی حقیقت انسان در قالب سفرنامهای با رویکرد دینی است. هدف، اصلاح تعاریف کلیشهای از انسان، درک عمیق دردها، آرزوها و اعتقادات او، و ارائه راهکارهایی برای نگارش متنی است که بتواند حقیقت انسانی را با صداقت و عمق بازتاب دهد. این اثر، با نگاهی علمی و تأمل در نیازهای جامعه، مسیری نوین برای علم دینی ترسیم میکند که هم پاسخگوی پرسشهای نظری باشد و هم راهنمایی عملی برای شناخت و خدمت به انسان ارائه دهد.
بخش نخست: شناخت انسان، اصلاح تعاریف و خودشناسی
هدف سفر: شناخت جوهره انسانی
سفر، چونان سفری به ژرفای وجود، با هدف شناخت عمیق انسان و درک دلمشغولیها، دردها، آرزوها، اعتقادات و ظرفیتهای او صورت میگیرد. این شناخت، نه تنها به فهم جامعهای خاص معطوف است، بلکه در پی اصلاح تعاریف سطحی و کلیشهای است که از کتابها، فیلمها و روایات پراکنده در ذهن شکل گرفتهاند. انسان، به مثابه اشرف مخلوقات، دارای جوهرهای است که در قرآن کریم گرامی داشته شده است: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ («و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم»، سوره اسراء، آیه ۷۰). این گرامیداشت، عالمان دینی را به کاوش در حقیقت انسانی و پرهیز از پیشداوریهای ناقص ملزم میسازد.
تمایز انسان: یقین و فضیلت
انسان، با یقین سرسختانه و فضیلت نجیبانهاش، چونان گوهری ممتاز در میان مخلوقات میدرخشد، چنانکه فرشتگان را به سجده واداشته است: فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ («پس فرشتگان همگی یکسره سجده کردند»، سوره حجر، آیه ۳۰). این تمایز، مسئولیت عالمان را در شناخت عمیق انسان و پرهیز از کلیشهسازی دوچندان میکند. انسان، موجودی است که با ظرفیتهای عقلانی و معنویاش، شایسته مطالعهای دقیق و عاری از پیشداوری است.
شناخت انسان، شناخت خویشتن
شناخت انسان، چونان آینهای است که خود را در آن میبینیم، زیرا انسان معجونی از ویژگیهای مردمان پیرامون خویش است. این اصل، ریشه در وحدت انسانی دارد که قرآن کریم بر آن تأکید میورزد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى («ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم»، سوره حجرات، آیه ۱۳). این وحدت، عالمان را به مطالعه انسان بهعنوان بازتابی از خویشتن دعوت میکند، تا از این رهگذر، خودشناسی و انسانشناسی به هم پیوند بخورند.
جسارت و لذت در مسیر شناخت
تلاش برای شناخت انسان، گاه با جسارت همراه است و گاه با ناآگاهی، اما در هر حال، این کوشش چونان سفری پرمخاطره اما ارزشمند است. در این مسیر، لذتی بازیگوشانه و کنجکاوانه نهفته است که از فطرت حقیقتجوی انسان سرچشمه میگیرد. این لذت، مانند نسیمی است که روح پژوهشگر را به سوی کشف حقیقت هدایت میکند، و عالمان دینی را به ادامه این مسیر، حتی در برابر دشواریها، ترغیب مینماید.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تأکید بر ضرورت شناخت عمیق انسان، اصلاح تعاریف کلیشهای و پیوند خودشناسی با انسانشناسی، چارچوبی برای فهم جوهره انسانی ارائه میدهد. این شناخت، که ریشه در آیات قرآن کریم دارد، عالمان را به کاوش در حقیقت انسان بهعنوان اشرف مخلوقات و پرهیز از پیشداوریهای سطحی دعوت میکند. جسارت و لذت در این مسیر، انگیزهای برای ادامه این تلاش علمی و دینی است.
بخش دوم: روشهای شناخت انسان و نگارش سفرنامه
تعامل با تودهها: کلیدی برای شناخت
برای شناخت انسان، باید چونان جویباری به میان تودههای مردم رفت، نه صرفاً خواص. تودهها، با تنوع و اصالتشان، چونان آیینهای تمامنما، حقیقت انسانی را بازتاب میدهند. قرآن کریم نیز بر اهمیت توجه به عموم مردم تأکید دارد: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا («و اینگونه شما را امتی میانه قرار دادیم»، سوره بقره، آیه ۱۴۳). تعامل با تودهها، امکان فهم واقعیتهای خاموش جامعه را فراهم میکند و عالمان را از تمرکز صرف بر خواص بازمیدارد.
تمرکز بر انسان، نه بناها و فرهنگ عامه
سفر برای شناخت انسان، چونان سفری به اعماق وجود است، نه گشتوگذاری برای دیدن بناهای باستانی یا جاذبههای گردشگری. هدف، کشف اشرف مخلوقات است، نه مطالعه فرهنگ عامه یا آثار تاریخی. این تمرکز، مانند نوری است که مسیر علم دینی را روشن میسازد و عالمان را به اولویتبخشی به انسان دعوت میکند.
اصول نگارش سفرنامه: توجه به جزئیات
نگارش سفرنامه دینی، مانند نقاشی ظریفی است که جزئیات زندگی مردم را به تصویر میکشد. این جزئیات، هرچند گاه پیشپاافتاده یا مضحک به نظر آیند، چونان تکههای پازلی هستند که کلیتی روشنگرانه از حقیقت انسانی را شکل میدهند. این روش، با رویکردهای علمی در تحلیلهای جامعهشناختی همخوانی دارد و امکان ارائه تصویری دقیق و عمیق از انسان را فراهم میسازد.
دو چهره انسان: کلیشهها و واقعیتها
شناخت انسان، نیازمند توجه به دو چهره است: کلیشههای برساخته خواص و واقعیتهای صامت تودهها. کلیشهها، چونان نقابی هستند که خواص بر چهره انسان مینهند، اما واقعیتهای خاموش مردم کوچه و بازار، حقیقت اصیل او را آشکار میسازند. این دوگانگی، عالمان را به تحلیل دقیق و پرهیز از پیشداوریهای سطحی دعوت میکند.
مشترکات انسانی در اقشار مختلف
همه انسانها، از شاهان و عالمان گرفته تا مردم عادی، چونان شاخههای درختی واحد، دارای مشترکات انسانیاند، اما هرکدام با ویژگیهای مثبت و منفی خاص خود. این وحدت، مانند جویباری است که از سرچشمه واحد سرچشمه میگیرد و عالمان را به توجه به مشترکات و تفاوتهای اقشار مختلف ملزم میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر روشهای شناخت انسان و اصول نگارش سفرنامه دینی، بر ضرورت تعامل با تودهها، تمرکز بر جوهره انسانی و توجه به جزئیات زندگی مردم تأکید دارد. این روشها، با الهام از قرآن کریم و رویکردهای علمی، راهنمایی برای بازنمایی حقیقت انسانی و پرهیز از کلیشههای گمراهکننده ارائه میدهند.
بخش سوم: نقد کلیشهها و بازنمایی مردم صامت
نقد کلیشههای قداستی
بسیاری از خواص، مانند شاهان و برخی عالمان، چونان نقابی از قداست بر چهره نهادهاند، اما در واقع، مطامع شخصی را دنبال کردهاند. این نقد، مانند تلنگری است که علم دینی را به صداقت و پرهیز از ریا دعوت میکند. حقیقت انسان، در واقعیتهای صامت تودهها نهفته است، نه در کلیشههای برساخته خواص.
مردم صامت: صداهای خاموش تاریخ
مردم صامت، چونان برگهای پراکنده در باد تاریخ، زیر چرخدندههای روزگار له شدهاند و صدایی در تاریخ نداشتهاند. این بیصدایی، مانند سایهای سنگین بر تاریخ است که علم دینی را به بازنمایی صدای این مردم دعوت میکند.
تحریف تاریخ توسط خواص
تاریخ، چونان کتابی است که به قلم خواص نوشته شده و اثری از مردم صامت در آن باقی نمانده است. این تحریف، مانند غباری است که حقیقت انسانی را میپوشاند و علم دینی را به بازنویسی تاریخ از منظر تودهها دعوت میکند.
نابودی آثار مردم صامت
قبرهای مردم صامت، برخلاف قبرهای خواص که با دقت حفظ میشوند، چونان خاکی پراکنده در باد، پس از چند سال از بین میروند. این نابرابری، مانند آینهای است که بیعدالتی تاریخی را نشان میدهد و علم دینی را به حفظ میراث انسانی تودهها ملزم میسازد.
چالش شناخت انسان صامت
شناخت انسان صامت، مانند سفری در تاریکی است، زیرا این مردم فاقد مدافع و امکاناتاند. این دشواری، مانند کوهی است که عالمان دینی را به دفاع از حقوق تودهها و بازنمایی واقعیتهای آنها دعوت میکند.
کاخهای ماندگار و مردم فراموششده
کاخهای شاهان، چونان بناهایی استوار، باقی ماندهاند، اما مردم صامت و حتی قبرهایشان، چونان سایهای محو، از یادها رفتهاند. این تضاد، مانند تلنگری است که علم دینی را به بازنمایی صدای مردم صامت و اصلاح بیعدالتیهای تاریخی دعوت میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد کلیشههای قداستی و تأکید بر بیصدایی مردم صامت در تاریخ، علم دینی را به بازنمایی حقیقت انسانی تودهها و اصلاح تحریفهای تاریخی دعوت میکند. این بخش، بر ضرورت پرهیز از ریا و توجه به واقعیتهای خاموش جامعه تأکید دارد.
بخش چهارم: نابرابریهای اجتماعی و ظلم انسانی
دردآوری جهان به دلیل نابرابریها
جهان، چونان بیماری است که از نابرابریهای اجتماعی و تفاوتهای منطقهای رنج میبرد. این درد، مانند زخمی عمیق، از ساختارهای ظالمانهای سرچشمه میگیرد که علم دینی را به ارائه راهکارهای عادلانه برای کاهش آن ملزم میسازد.
نابرابری در نقشههای جغرافیایی
نقشههای جغرافیایی، مانند آینهای از نابرابریهای اجتماعی، شهرهای بزرگ را با جزئیات نشان میدهند، اما مناطق دورافتاده را به حاشیه میرانند. این نابرابری، مانند سایهای است که بر عدالت اجتماعی افتاده و علم دینی را به اصلاح آن دعوت میکند.
ظلم انسان به انسان
ظلم اصلی در تاریخ، چونان تیغی برنده، از سوی انسان به انسان وارد شده است، نه از سوی حیوانات یا طبیعت. قرآن کریم این حقیقت را تأیید میکند: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ («بهراستی انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است»، سوره ابراهیم، آیه ۳۴). این ظلم، علم دینی را به نقد رفتارهای انسانی و ارائه راهکارهای اصلاحی ملزم میسازد.
نقش آگاهی و سادگی در نابرابریها
آگاهی یا سادگی مردم، چونان دو روی یک سکه، در کنار سیاستهای دولتها، به نابرابریهای اجتماعی دامن میزند. علم دینی، مانند چراغی هدایتگر، باید با ارتقای آگاهی اجتماعی، به کاهش این نابرابریها کمک کند.
محدودیت توان عالمان وارسته
عالمان وارسته، مانند سربازانی در میدان نبرد، به دلیل محدودیتهای قدرت، نمیتوانند بهطور کامل در برابر ظلمهای اجتماعی مقاومت کنند. این محدودیت، مانند سدی است که علم دینی را به همکاری جمعی برای مقابله با ظلم دعوت میکند.
ناتوانی تودهها در احقاق حق
تودههای مردم، چونان پرندگانی در قفس ناآگاهی یا ناتوانی، نمیتوانند حقوق خود را از قدرتمندان مطالبه کنند. این ناتوانی، مانند باری سنگین، علم دینی را به توانمندسازی تودهها از طریق آموزش و آگاهی دعوت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأکید بر نابرابریهای اجتماعی، ظلم انسانی و محدودیتهای عالمان و تودهها، علم دینی را به ارائه راهکارهای عادلانه و ارتقای آگاهی اجتماعی دعوت میکند. این بخش، بر مسئولیت علم دینی در کاهش دردهای جهان و اصلاح ساختارهای ظالمانه تأکید دارد.
بخش پنجم: نقش آگاهی و پیشرفت اجتماعی
پیشرفت نسبی جوامع پیشرفته
جوامع پیشرفته، مانند باغهایی که پس از سالها تلاش به بار نشستهاند، با وجود پیشرفت علمی، همچنان گرفتار ظلمهای مدرن مانند تجارت اعضای بدن هستند. این تضاد، مانند آینهای است که ضرورت نقد علم دینی از جنایتهای مدرن و ارائه راهکارهای اخلاقی را نشان میدهد.
نقاط قوت و ضعف جوامع در حال توسعه
جوامع در حال توسعه، مانند ایران، چونان نهالهایی در حال رشد، دارای محاسن و مشکلات خاص خود هستند. این جوامع، با رشد آگاهی و چالشهای اجتماعی، نیازمند تحلیل متوازن توسط علم دینیاند تا نقاط قوت تقویت و ضعفها اصلاح شوند.
برتری قم بهعنوان مرکز شیعه
قم، مانند قلبی تپنده در تاریخ شیعه، از قرن نخست به دلیل پیشینه شیعی خود متمایز است، اما همچنان با مفاسد اجتماعی مواجه است. این تضاد، مانند تلنگری است که علم دینی را به اصلاح مفاسد و تقویت ارزشهای دینی دعوت میکند.
تأثیر انقلاب در رشد اجتماعی
انقلاب ۵۷، مانند جویباری خروشان، به رشد اجتماعی قابلتوجهی منجر شده است. این رشد، مانند نوری است که در افزایش آگاهی و شعور اجتماعی میدرخشد و علم دینی را به هدایت این ظرفیتها ملزم میسازد.
امید به آینده بشر
بشر، مانند مسافری در مسیر تکامل، با وجود مشکلات، پیشرفت کرده و دیگر مانند گذشته نیست. حتی در دورافتادهترین نقاط، مانند جنگلهای آمازون، نشانههای رشد دیده میشود. این پیشرفت، مانند بذری است که علم دینی باید آن را آبیاری کند تا به بار نشیند.
رشد آگاهی در جامعه ایران
جامعه ایران، مانند درختی که در سی سال اخیر شاخههای نوین رویانده، حدود دویست سال رشد اجتماعی را تجربه کرده است. این رشد، مانند چراغی است که در افزایش شعور اجتماعی میدرخشد و از افتخارات علم دینی است.
تفاوت انسان امروز با گذشته
انسان امروز، مانند پرندهای که از قفس نادانی رها شده، بهراحتی فریب نمیخورد و آگاهی بیشتری دارد. این آگاهی، مانند شاسی جامعه، امکان پیشرفت و اصلاح را فراهم میکند و علم دینی را به تقویت آن دعوت میکند.
ارزش آگاهی در برابر نادانی
جامعه نادان، مانند زمینی بایر، بدتر از جامعه بیدین است، زیرا نادانی مانع اصلی پیشرفت است. علم دینی، مانند باغبانی حکیم، باید با اولویتبخشی به آگاهی، از نادانی بهعنوان دشمن اصلی جامعه جلوگیری کند.
شعور اجتماعی: شاسی جامعه
شعور اجتماعی، مانند شاسی یک ماشین، اساس حرکت جامعه است. بدون این شاسی، جامعه مانند ماشینی بدون پایه، ناکارآمد خواهد بود. علم دینی، مانند مهندسی دقیق، باید این شاسی را تقویت کند تا جامعه به سوی پیشرفت هدایت شود.
مقاومت در برابر فریب
جامعه امروز، مانند سپری استوار، به دلیل آگاهی، دیگر بهراحتی فریب نمیخورد و حتی دین را مورد آزمون قرار میدهد. این مقاومت، مانند نشانهای از بلوغ اجتماعی، علم دینی را به ارائه پاسخهای منطقی و جلب اعتماد جامعه دعوت میکند.
آزادی انسان در انتخاب
انسان امروز، مانند پرندهای آزاد، درباره خدا، دین و ارزشها پرسوجو میکند و بهراحتی تسلیم نمیشود. این آزادی، مانند فرصتی طلایی، علم دینی را به ارائه پاسخهای صادقانه و منطقی ملزم میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر رشد آگاهی، شعور اجتماعی و مقاومت در برابر فریب، علم دینی را به تقویت این ظرفیتها و هدایت جامعه به سوی پیشرفت دعوت میکند. این بخش، بر اهمیت آگاهی بهعنوان زیرساخت توسعه و نقش علم دینی در کاهش نادانی تأکید دارد.
بخش ششم: صداقت، استقلال و رسالت عالمان دینی
ضرورت صداقت در جامعه
در جامعه امروز، صداقت و صمیمیت، مانند گوهرهایی نایاب، ارزشی بیش از زرنگی دارند، زیرا زرنگی دیگر کارآمد نیست. علم دینی، مانند باغبانی که گلهای صداقت را میپروراند، باید با ترویج صمیمیت، به کاهش ریا در جامعه کمک کند.
تلاش برای استقلال انسانی
انسان، مانند درختی که باید روی ریشههای خود بایستد، باید با استقلال و تلاش، از کلیشههای دینی و غیر دینی پرهیز کند. این استقلال، مانند نسیمی است که روح علم دینی را در تربیت انسانهای خودکفا تقویت میکند.
نقد کلیشههای مقدس
واژههای مقدس، مانند دین، سکولاریسم و دموکراسی، اگر فاقد محتوای صادقانه باشند، چونان نقابهایی گمراهکنندهاند. علم دینی، مانند آینهای صاف، باید از این واژهها بهعنوان ابزار فریب پرهیز کند و بر محتوای انسانی تأکید ورزد.
خطر دستگیریهای ظالمانه
برخی دستگیریها، مانند سلاخی که گوسفندان را با علف فریب میدهد، ظالمانهاند. علم دینی، مانند نگهبانی هوشیار، باید با هشدار نسبت به این فریبها، جامعه را از دستگیریهای ظالمانه حفظ کند.
هوشمندسازی جامعه: اولویت علم دینی
عالمان دینی، مانند معماران جامعهای آگاه، باید با هوشمندسازی جامعه، از فریبکاری دیگران جلوگیری کنند. این هوشمندسازی، مانند بنایی استوار، استانداردهای علمی و اخلاقی را در جامعه نهادینه میکند.
تست استاندارد برای عالمان دینی
عالمان دینی، مانند مهندسانی که بنایی را آزمایش میکنند، باید خود را تست کنند تا مطمئن شوند نمیتوانند جامعه را فریب دهند. این تست، مانند معیاری دقیق، از سالوس در علم دینی جلوگیری میکند.
تأثیر اساتید برجسته بر عالمان
اساتید بزرگ، مانند باغبانانی که بذر علم و اخلاق میکارند، روح علمی و اخلاقی را در شاگردان خود تزریق میکنند. این تأثیر، مانند میراثی ماندگار، نقش مهمی در تربیت عالمان وارسته دارد.
پرهیز از بازیهای بیفایده
عالمان دینی، مانند کارگرانی که بنایی ماندگار میسازند، باید از بازیهای بیفایده پرهیز کنند و بهطور جدی برای انسان کار کنند. این جدیت، مانند ستونی است که رسالت علم دینی را استوار میسازد.
کار برای انسان، نه برای خود
کار برای خود، مانند ساختن بنایی است که با مرگ انسان فرو میریزد. علم دینی باید برای انسانیت کار کند، نه برای منافع شخصی، زیرا دنیا، مانند پلی گذرا، جای ماندن نیست: إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ («زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست»، سوره انعام، آیه ۳۲).
جهان بهعنوان پل گذرا
جهان، مانند پلی است که نمیتوان بر آن ماند و باید برای اهداف متعالی حرکت کرد. این دیدگاه، مانند چراغی است که علم دینی را به تمرکز بر اهداف ماندگار و خدمت به انسانیت هدایت میکند.
شجاعت در برابر ترس
عالمان دینی، مانند سربازانی شجاع، نباید از تهدیدات بترسند و باید با شجاعت به رسالت خود عمل کنند. این شجاعت، مانند سپری است که علم دینی را در برابر موانع محافظت میکند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تأکید بر صداقت، استقلال و شجاعت عالمان دینی، رسالت علم دینی را در هوشمندسازی جامعه، پرهیز از فریب و خدمت به انسانیت ترسیم میکند. این بخش، بر ضرورت کار برای اهداف متعالی و پرهیز از بازیهای بیفایده تأکید دارد.
بخش هفتم: استقلال و قدرت روحانیت شیعه
استقلال مالی روحانیت شیعه
روحانیت شیعه، مانند درختی با ریشههای عمیق، به دلیل استقلال مالی از طریق خمس، از مزدوری دولتها بینیاز است. این استقلال، مانند سپری است که روحانیت را از وابستگی به قدرت حفظ میکند و آنها را به خدمت خالصانه به دین دعوت میکند.
تشخیص مردم از عالمان صادق
مردم، مانند پزشکانی دقیق، عالمان صادق را از غیر صادق تشخیص میدهند. این تشخیص، مانند نشانهای از رشد شعور اجتماعی، علم دینی را به تقویت صداقت و جلب اعتماد جامعه ملزم میسازد.
قدرت ریشههای روحانیت شیعه
روحانیت شیعه، مانند درختی تنومند، به دلیل ریشههای عمیق، هرگز مضمحل نمیشود، حتی اگر برخی افراد ناکام شوند. این قدرت، مانند ستونی است که علم دینی را در برابر چالشها استوار نگه میدارد.
تفاوت عالمان و آخوندهای دولتی
عالمان دینی، مانند خیاطانی دقیق، با دقت و صداقت کار میکنند، در حالی که آخوندهای دولتی، مانند بزازانی که به تجارت مشغولاند، از رسالت علمی فاصله میگیرند. این تمایز، مانند آینهای است که ضرورت حفظ استقلال علم دینی را نشان میدهد.
آزادی اندیشه در روحانیت شیعه
روحانیت شیعه، مانند پرندگانی آزاد، حتی در صورت مخالفت با نظام، به حفظ انسجام جامعه اهمیت میدهد. این انسجام، مانند پلی است که علم دینی را به خدمت به جامعه متصل میکند.
تشخیص جامعه از عالمان و غیر عالمان
جامعه امروز، مانند بیماری که پزشک را از پرستار تشخیص میدهد، عالمان واقعی را از غیر واقعی بازمیشناسد. این تشخیص، مانند نشانهای از بلوغ اجتماعی، علم دینی را به تقویت صداقت و اصالت دعوت میکند.
تفاوت سالوس و نادانی
سالوس، مانند نقابی ظاهری، راحتتر از نادانی، که باطنی است، قابلرفع است. علم دینی، مانند جراحی ماهر، باید با تمرکز بر رفع نادانی، بهعنوان ریشه مشکلات، به اصلاح جامعه کمک کند.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، با تأکید بر استقلال مالی، قدرت ریشهها و آزادی اندیشه روحانیت شیعه، علم دینی را به حفظ اصالت، صداقت و خدمت به جامعه دعوت میکند. این بخش، بر تمایز عالمان صادق از غیر صادق و ضرورت رفع نادانی تأکید دارد.
جمعبندی
این نوشتار، با بازاندیشی در شناخت انسان و اصول نگارش سفرنامه دینی، چارچوبی علمی و عمیق برای فهم جوهره انسانی و بازنمایی آن ارائه میدهد. با تأکید بر تعامل با تودهها، نقد کلیشههای مقدس، تقویت آگاهی اجتماعی و استقلال روحانیت شیعه، این اثر راهکارهایی برای تحول علم دینی در راستای خدمت به انسان پیشنهاد میکند. محورهای اصلی، از شناخت انسان بهعنوان اشرف مخلوقات تا بازنمایی صدای مردم صامت و اصلاح نابرابریهای اجتماعی، همگی بر رسالت علم دینی در هدایت جامعه به سوی عدالت و آگاهی تأکید دارند. این درسگفتار، با الهام از آیات قرآن کریم و اصول عقلانی، عالمان را به شجاعت، صداقت و خدمت به انسانیت دعوت میکند تا دین بهعنوان نظامی پویا و انسانی در جامعه نقشآفرینی کند.