در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 176

متن درس





جلسات دورهمی

جلسات دورهمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۶)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تدوینی از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه‌ای با محوریت شعر، عرفان، و چالش‌های معنوی در بستر فرهنگ اسلامی و بومی است. هدف از این نگارش، ارائه محتوایی منسجم و غنی است که با حفظ تمامیت معانی و جزییات، مفاهیم عمیق شعر و عرفان را در قالبی روشن و متین به خوانندگان منتقل نماید. این اثر، با نگاهی به شعر به‌عنوان موهبتی الهی و عرفان به‌عنوان راهی برای خودشناسی و خداشناسی، کوشیده است تا با بهره‌گیری از زبانی فصیح و ساختاری منظم، تجربه شعر و معنویت را به مثابه سفری روحانی و معرفتی بازنمایی کند. در این مسیر، تلاش شده تا با پیوند معانی اصلی با توضیحات تفصیلی، خواننده به درک عمیق‌تری از نقش شعر و عرفان در فرهنگ اسلامی و بومی دست یابد.

بخش نخست: شعر به مثابه موهبت الهی

شعر، چون چشمه‌ای زلال که از ژرفای وجود شاعر می‌جوشد، موهبتی الهی است که بیش از آن‌که به تحصیل وابسته باشد، ریشه در طبع و استعداد ذاتی دارد. این موهبت، گویی نوری است که از آسمان معرفت بر دل شاعر می‌تابد و او را به خلق کلامی موزون و پرمعنا وامی‌دارد. بااین‌حال، آموزش قواعد ادبی، مانند معانی و بیان، می‌تواند این نور را صیقل دهد و به آن شکوهی افزون بخشد. همان‌گونه که خواننده‌ای با صدای خوش، با آموختن دستگاه‌های موسیقی به اوج می‌رسد، شاعر نیز با تسلط بر قواعد ادبی، می‌تواند طبع خود را به کمال رساند. اما اگر طبع شاعرانه وجود نداشته باشد، قواعد به‌تنهایی نمی‌توانند شعری اصیل و تأثیرگذار خلق کنند.

﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ﴾
«هر که بر آن است، فانی است» (سوره الرحمن، آیه ۲۶).

این آیه کریمه، بر فانی بودن امور دنیوی تأکید دارد، اما شعر، به‌عنوان موهبتی الهی، می‌تواند اثری ماندگار در خدمت معارف الهی ایجاد کند، گویی پلی است میان فانی و باقی.

درنگ: شعر، موهبتی الهی است که از طبع ذاتی شاعر سرچشمه می‌گیرد و با آموزش قواعد ادبی به کمال می‌رسد.

بخش دوم: نقش طبع شاعرانه در کودکی

طبع شاعرانه، به‌ویژه در کودکی، چون گلی که پیش از آگاهی خودآگاه شکوفا می‌شود، شعر را بی‌تکلف و از سر صدق به وجود می‌آورد. این استعداد ذاتی، گویی جرقه‌ای است که از نهاد شاعر برمی‌خیزد و پیش از آن‌که او به قواعد و ساختارهای ادبی آگاه شود، کلامی موزون و پرمعنا خلق می‌کند. این ویژگی، نشانه‌ای از لطف الهی است که در وجود برخی افراد نهاده شده و با پرورش صحیح، می‌تواند به خلق آثاری ماندگار منجر شود.

درنگ: طبع شاعرانه در کودکی، چون چشمه‌ای خودجوش، شعر را بی‌تکلف خلق می‌کند و نشانه‌ای از استعداد ذاتی است.

بخش سوم: انس بختیاری‌ها با شعر و شاهنامه

قوم بختیاری، به دلیل پیوند فرهنگی عمیق با عرب‌ها، با شعر رابطه‌ای ژرف و دیرینه دارند. این انس و الفت، گویی ریشه در خاک حاصلخیز فرهنگ ایلیاتی دارد که شعر را چون آینه‌ای برای بازتاب ارزش‌های غیورانه و عدالت‌محور می‌بیند. اهتمام ویژه این قوم به شاهنامه، نشان‌دهنده تعهد آن‌ها به مفاهیم حماسی و اخلاقی است که در این اثر جاودانه متجلی شده‌اند. این پیوند، شعر را به بخشی از هویت فرهنگی بختیاری‌ها تبدیل کرده است.

درنگ: بختیاری‌ها، با انس به شعر و اهتمام به شاهنامه، فرهنگ خود را با ارزش‌های حماسی و عدالت‌محور پیوند زده‌اند.

بخش چهارم: نوآوری در شعر دینی لری

انتشار اولین مجموعه شعر دینی لری، گامی نوآورانه در حوزه ادبیات بومی است که پیش‌تر سابقه نداشته است. این مجموعه، گویی چراغی است که در تاریکی ناشناختگی شعر لری روشن شده و معارف دینی را در قالبی بومی و اصیل به مخاطبان عرضه می‌کند. این ابتکار، نه‌تنها به ترویج فرهنگ دینی در میان اقوام کمک می‌کند، بلکه هویت ادبی لری را نیز تقویت می‌نماید.

درنگ: شعر دینی لری، با نوآوری در پیوند دین و فرهنگ بومی، راهی نو برای ترویج معارف اسلامی گشوده است.

بخش پنجم: تنوع موضوعی و خمیرمایه عشق در شعر

شعرهای لری و پارسی، عمدتاً با محوریت مسائل اجتماعی، عاشقانه، و ایلیاتی سروده می‌شوند، اما خمیرمایه اصلی آن‌ها عشق است. این عشق، چون جریانی زلال، در قالب‌های گوناگون، از غزل‌های عاشقانه گرفته تا مثنوی‌های ایلیاتی، جاری است. شعر اجتماعی، گویی آینه‌ای است که دردهای جامعه را بازمی‌تاباند، و شعر عاشقانه، چون آتشی است که دل شاعر و مخاطب را گرم می‌کند.

﴿مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا﴾
«هر کس نفسی را بدون حق یا بدون فساد در زمین بکشد، گویا همه مردم را کشته است» (سوره مائده، آیه ۳۲).

این آیه کریمه، بر ارزش حیات و عشق به انسان‌ها تأکید دارد، که با خمیرمایه عشق در شعر همخوانی دارد.

درنگ: عشق، خمیرمایه اصلی شعر است که در قالب‌های اجتماعی، عاشقانه، و ایلیاتی، به بیان حقیقت وجودی انسان می‌پردازد.

بخش ششم: غزل و دوبیتی به‌عنوان قالب‌های اصلی

غزل، به دلیل ظرفیت بالای عاشقانه و عرفانی خود، قالب اصلی شعر پارسی و لری است. این قالب، گویی باغی است که در آن گل‌های معرفت و عشق شکوفا می‌شوند. دوبیتی نیز، با سادگی و صمیمیتی که دارد، راهی برای بیان احساسات عمیق شاعر است. این دو قالب، به دلیل انعطاف‌پذیری و عمق، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات دارند.

درنگ: غزل و دوبیتی، به دلیل ظرفیت عاشقانه و عرفانی، قالب‌های اصلی شعر پارسی و لری هستند.

بخش هفتم: شعر سفید و تحولات آن

شعر سفید، چون نهالی نوپا در باغ ادبیات، هنوز به تکامل نرسیده و در حال تحول است. بااین‌حال، شاعران، گویی به سوی ریشه‌های سنتی خود بازمی‌گردند و از سبک‌های کلاسیک الهام می‌گیرند. این بازگشت، نشان‌دهنده عمق و غنای سنت‌های ادبی است که حتی در نوآوری‌های مدرن نیز تأثیرگذارند.

درنگ: شعر سفید، در حال تحول، ریشه در سنت‌های ادبی دارد و از آن‌ها الهام می‌گیرد.

بخش هشتم: عرفان قلندری و زبان دل

عرفان قلندری، چون دریچه‌ای به سوی حقیقت، شعر را به زبانی برای بیان عشق و معرفت الهی تبدیل می‌کند. این عرفان، گویی آینه‌ای است که در آن شاعر، با تأمل در حقیقت وجودی خود، به خداشناسی می‌رسد. شعر عرفانی، زبان دل است که از کلیشه‌های ظاهری فراتر می‌رود و به باطن انسان سخن می‌گوید.

﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾
«آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد» (سوره رعد، آیه ۲۸).

این آیه کریمه، بر نقش عرفان در آرامش قلب تأکید دارد، که با شعر عرفانی همخوانی دارد.

درنگ: عرفان قلندری، شعر را به زبانی برای بیان حقیقت و آرامش دل تبدیل می‌کند.

بخش نهم: هدفمندی در شعر

شاعر، چون راهنمایی در مسیر حقیقت، باید هدفی مشخص در شعر خود داشته باشد، خواه حل مشکلات اجتماعی، خواه دفاع از حقوق مردم. شعر هدفمند، گویی شمشیری است که با آن شاعر به جنگ نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها می‌رود و صدای مردم را به گوش همگان می‌رساند.

درنگ: شعر هدفمند، ابزاری برای اصلاح اجتماعی و دفاع از حقوق مردم است.

بخش دهم: نقد کم‌توجهی به شعر اقوام

مراکز فرهنگی، گویی نگهبانانی متعصب، به شعر اقوامی مانند لری و ترکی کم‌توجهی کرده‌اند و تنها در شرایط خاص، مانند جنگ، به آن‌ها روی آورده‌اند. این کم‌توجهی، چون سایه‌ای سنگین، بر غنای ادبیات اقوام سایه افکنده و مانع از شکوفایی آن‌ها شده است.

درنگ: کم‌توجهی مراکز فرهنگی به شعر اقوام، مانعی در برابر شکوفایی ادبیات بومی است.

بخش یازدهم: ترویج شعر لری با ترجمه

ترویج شعر لری با ارائه ترجمه‌های پارسی، گویی پلی است که این گنجینه ادبی را به مخاطبان غیربومی معرفی می‌کند. این اقدام، نه‌تنها به شناخت بهتر شعر لری کمک می‌کند، بلکه پیوندهای فرهنگی میان اقوام را تقویت می‌نماید.

درنگ: ترجمه شعر لری به پارسی، راهی برای معرفی و تقویت پیوندهای فرهنگی است.

بخش دوازدهم: جهانی شدن شعر لری

شعر لری، چون پرنده‌ای که بال‌هایش را در آسمان فرهنگ گشوده، در میان لرهای سراسر جهان شناخته شده و قابلیت رقابت با شعر پارسی را دارد. این شعر، با حفظ هویت بومی، گویی پیام‌آوری است که فرهنگ و معرفت را به جهانیان عرضه می‌کند.

درنگ: شعر لری، با ظرفیت جهانی، می‌تواند هویت بومی را در سطح بین‌المللی معرفی کند.

بخش سیزدهم: نمونه شعر عرفانی و عاشقانه

شعری که به تفاوت میان انسان‌ها و نقش عشق و درد در عرفان می‌پردازد، نمونه‌ای از شعر هدفمند است. این شعر، با اشاره به حضرت زهرا (س) به‌عنوان «خدای عشق» و حضرت علی (ع) به‌عنوان محور عشق، گویی آینه‌ای است که حقیقت عشق الهی را بازمی‌تاباند. متن شعر به شرح زیر است:

آری کبوتر با کبوتر فرق دارد / چشمان لیلا خشک یا تر فرق دارد
بالیلا تمام عمر مجنون خودش بود / مجنون همان لیلاست، پیکر فرق دارد
هرچند هر گل بوی خود را دارد اما / بوی گلاب ناب قمصر فرق دارد
پیغمبران سرمست از یک جرعه بودند / اما پیمبر با پیمبر فرق دارد
دنیا پر از دلواپسی‌های غریب است / هر روزمان با روز دیگر فرق دارد
یک عمر اشک مادرم را دیدم اما / اشک پدر با اشک مادر فرق دارد
لب‌تشنه جان می‌داد و مشک آب بر دوش / دیدی برادر با برادر فرق دارد

شعر دوم، با زبانی کلاسیک‌تر، به نقش درد و عشق در عرفان می‌پردازد:

درد اگر درمان پذیرد درد نیست / آن که از عم می‌گریزد مرد نیست
جوهر مردانگی درد است درد / بی‌غم و اندوه نامرد است مرد
آهن از حرم عطش گردید آب / آفتاب از سوختن شد آفتاب
چشمه تا می‌گرید از دل زنده است / مار با زهر هلاهل زنده است
گل میان خارها گل می‌شود / محرم اسرار بلبل می‌شود
اعتبار ابر در باریدن است / مرگ غنچه لحظه خندیدن است
قطره‌قطره پیش پای زندگی / ابر می‌گرید برای زندگی
آسمان تقدیر باران می‌شود / گیسوی دریا پریشان می‌شود
هوشیاران را ز مستی باک نیست / سربداران را غم ضحاک نیست
عشق مجنون است و لیلی شوکران / زهر فرهاد است شیرین‌تر ز جان
تلخ و شیرین در مذاق عشق نیست / عاشق از اما و بایدها تهی است
عشق شمشیر است در دست جنون / عاشقی رقص است در دریای خون
رقص شمشیر جنون در پای عشق / آتشی افروخت در دنیای عشق
نبض مجنون در جنون تکثیر شد / چشمه‌ها جوشید و دریا سیر شد
چشمه‌ها جوشید دریا مست شد / زیر و بالای زمین یک‌دست شد
آفتاب از آتش غم دم گرفت / ابرها را دامن ماتم گرفت
درد همزاد جنون عاشق است / ماتم و اندوه خون عاشق است
صورتی پشت نقاب عشق نیست / هیچ درمان در کتاب عشق نیست
عشق جز سینه‌ای افروخته / درد بود و عاشقی دلسوخته
عشق آن بی‌بال و پر را می‌شناخت / قوت آن همسفر را می‌شناخت
خوب می‌دانست مرد راه کیست / راز سر بردن درون چاه چیست
مرد عاشق خرمنش آتش گرفت / شعله زد جان و تنش آتش گرفت
چشم‌های مرد عاشق خیس شد / مرد از آن شب گریه‌اش تعویض شد
عشق از آن شب لایق خود را شناخت / درد از آن شب قایق خود را شناخت
درد می‌خواهی دل زهرا ببین / مرد می‌خواهی غم مولا ببین
هر چه مجنون داشت لیلی نیز داشت / هر چه مولا داشت زهرا نیز داشت
تا لب زهرا به گفتن باز شد / عشق با نام علی آغاز شد
حضرت زهرا خدای عشق بود / هر چه داریم از دعای عشق بود
او خدای عشق نه عشق خداست / او دعای عشق نه عشق دعاست
حضرت زهرا دلیل عشق بود / آفتاب بی‌بدیل عشق بود
او دلیل خلقت افلاک شد / آسمان بر آسمان پژواک شد
دختر خورشید و چشم ماه بود / گر چه عمرش مثل گل کوتاه بود
ناخدای کشتی غم بود او / روی زخم عشق مرحم بود او
داغ زهرا منتهای درد بود / عشق آمد گفت زهرا مرد بود

﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ﴾
«بگو: برای آن از شما پاداشی نمی‌خواهم جز دوستی با خویشاوندان» (سوره شوری، آیه ۲۳).

این آیه کریمه، بر اهمیت عشق به اهل بیت (ع) تأکید دارد، که با مضمون شعر همخوانی دارد.

درنگ: شعر عرفانی، با اشاره به عشق و درد، حقیقت الهی را در قالب معارف دینی بازمی‌تاباند.

بخش چهاردهم: نقش عرفان و قواعد ادبی در شعر

عرفان و قواعد ادبی، چون دو بال برای پرواز شاعر، دست او را در خلق شعر باز می‌کنند. عرفان، با ژرفای معنوی خود، محتوا را غنی می‌سازد و قواعد ادبی، ساختار شعر را استوار می‌کنند. این ترکیب، گویی آتشی است که در کوره شعر می‌دمد و آن را به اثری جاودان تبدیل می‌کند.

درنگ: عرفان و قواعد ادبی، شعر را به اثری عمیق و استوار تبدیل می‌کنند.

بخش پانزدهم: افول شعر در ایران

شعر در ایران، به دلیل کمبود محتوای اجتماعی و انتقادی، گویی ستاره‌ای است که در آسمان ادبیات کم‌فروغ شده است. این افول، از آن‌روست که شعر کمتر به مسائل روز جامعه پرداخته و از دردمندی و مبارزه فاصله گرفته است.

درنگ: افول شعر در ایران، نتیجه کمبود محتوای اجتماعی و انتقادی است.

بخش شانزدهم: ظرفیت شعر لری در دفاع از مردم

شعر لری، به دلیل کمبود شاعران مبارز، چون زمینی حاصلخیز است که منتظر کشت است. این شعر، با ظرفیت بالای خود، می‌تواند به ابزاری برای دفاع از حقوق مردم و اصلاح اجتماعی تبدیل شود.

درنگ: شعر لری، با ظرفیت بالای خود، می‌تواند صدای مردم و ابزاری برای اصلاح اجتماعی باشد.

بخش هفدهم: تجربه شعرخوانی و تأثیر آن

تجربه شعرخوانی یک طلبه در جمع، گویی نسیمی است که دل‌های مخاطبان را نوازش داده و حتی بر غیرمسلمانان تأثیر گذاشته است. این تجربه، نشان‌دهنده قدرت شعر در ایجاد پیوندهای فرهنگی و تغییر نگرش‌هاست. استقبال گسترده از این شعرخوانی، گواه آن است که شعر می‌تواند پلی میان فرهنگ‌ها و ادیان باشد.

درنگ: شعر، با قدرت تأثیرگذاری خود، می‌تواند پیوندهای فرهنگی و معنوی را تقویت کند.

بخش هجدهم: وسواس در عبادات و عوامل آن

وسواس در عبادات، چون سایه‌ای تاریک، گاه مانع از انجام صحیح اعمال دینی می‌شود. این اختلال روانی، که با ناتوانی در ادای ذکر در نماز یا انجام غسل همراه است، از استرس‌ها و فشارهای اجتماعی ناشی می‌شود. نمونه‌ای از این وسواس، ناتوانی در ادای ذکر در رکوع یا تأخیر در انجام غسل به دلیل شک و تردید است. این حالت، گویی بندی است که روح را در تنگنا قرار می‌دهد.

﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾
«آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد» (سوره رعد، آیه ۲۸).

این آیه کریمه، راه‌حل وسواس را در یاد خدا و آرامش قلبی می‌داند.

درنگ: وسواس در عبادات، اختلالی روانی است که با یاد خدا و کاهش استرس قابل‌تسکین است.

بخش نوزدهم: نقش سؤالات فقهی در ایجاد وسواس

برخی سؤالات فقهی نادرست، گویی بذر تردید در دل می‌کارند و به وسواس منجر می‌شوند. این سؤالات، که گاه از آموزش‌های نادرست نشأت می‌گیرند، می‌توانند با اصلاح روش‌های آموزشی و کاهش استرس برطرف شوند.

درنگ: سؤالات فقهی نادرست، از عوامل ایجاد وسواس هستند و با آموزش صحیح قابل‌رفع‌اند.

بخش بیستم: نقد رویکردهای غیرمنطقی در علم دینی

برخی رویکردهای غیرمنطقی در علم دینی، مانند تأکید بیش‌ازحد بر طهارت، گویی زنجیری است که انسان را از زندگی طبیعی بازمی‌دارد. این رویکردها، با واقعیت‌های زندگی مردم سازگار نیستند و به وسواس و انزوای معنوی منجر می‌شوند. بازنگری در این رویکردها، می‌تواند دین را به زندگی واقعی مردم نزدیک‌تر کند.

درنگ: رویکردهای غیرمنطقی در علم دینی، با ایجاد وسواس، از زندگی طبیعی فاصله می‌گیرند.

بخش بیست‌ویکم: توصیه به آزمایش پزشکی

برای رفع وسواس، انجام آزمایش‌های پزشکی، مانند بررسی قند، چربی، تیروئید، و بینایی، گویی کلیدی است که قفل مشکلات جسمانی را می‌گشاید. این آزمایش‌ها، می‌توانند عوامل جسمانی مؤثر بر وسواس را شناسایی کنند.

درنگ: آزمایش‌های پزشکی، راهی برای شناسایی عوامل جسمانی وسواس هستند.

بخش بیست‌ودوم: نفی تأثیر اسم در مشکلات

ادعای تأثیر اسم، مانند «محمد طاها» یا «نرگس»، بر مشکلات، گویی خرافه‌ای است که از حقیقت به دور است. بررسی عوامل واقعی، مانند مسائل جسمانی یا روانی، راه‌حل صحیح‌تری برای مشکلات است.

درنگ: تأثیر اسم بر مشکلات، ادعایی بی‌اساس است و باید عوامل واقعی بررسی شوند.

بخش بیست‌وسوم: فشارهای اجتماعی و روان‌شناختی

فشارهای اجتماعی و استرس‌ها، گویی طوفانی هستند که آرامش روان را برهم می‌زنند و به اختلالاتی مانند وسواس منجر می‌شوند. کاهش این فشارها و حمایت اجتماعی، می‌تواند به بهبود سلامت روان کمک کند.

درنگ: فشارهای اجتماعی، از عوامل اختلالات روانی مانند وسواس هستند.

بخش بیست‌وچهارم: شعر به‌عنوان مونس انسان

شعر، چون دوستی وفادار، غم‌ها و دردها را تسکین می‌دهد و روح را آرام می‌کند. این ویژگی، شعر را به مونسی برای انسان در لحظات دشوار تبدیل کرده است.

﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾
«آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد» (سوره رعد، آیه ۲۸).

این آیه کریمه، بر نقش شعر در آرامش روح تأکید دارد.

درنگ: شعر، چون مونسی وفادار، روح انسان را در برابر غم‌ها آرام می‌کند.

بخش بیست‌وپنجم: عرفان حقیقی و شعر

عرفان حقیقی، که ریشه در قرآن کریم و سیره معصومان دارد، شعر را به سطحی متعالی می‌رساند و از کلیشه‌های ظاهری آزاد می‌کند. این عرفان، گویی نسیمی است که روح شاعر را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند.

درنگ: عرفان حقیقی، شعر را به ابزاری برای خودشناسی و خداشناسی تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی

درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، شعر را به‌عنوان موهبتی الهی معرفی می‌کند که با عرفان و قواعد ادبی، به ابزاری برای بیان معارف الهی و مسائل اجتماعی تبدیل می‌شود. شعر لری، با ظرفیت بالای خود، می‌تواند هویت بومی را در سطح جهانی معرفی کند. عرفان حقیقی، شعر را از کلیشه‌ها آزاد کرده و به آن عمق می‌بخشد. وسواس در عبادات، به‌عنوان یک اختلال روانی، با درمان‌های جسمانی و روانی و یاد خدا قابل‌تسکین است. این اثر، راهنمایی برای پژوهشگران و شاعران است تا با بهره‌گیری از شعر و عرفان، به اصلاح جامعه و آرامش روح بپردازند.

با نظارت صادق خادمی