متن درس
جلسات دورهمی: کاوش در عرفان اسلامی با تأکید بر عرفان نظری و عملی (جلسه صد و هشتادم)
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۰)، تاریخ ۲۶/۹/۱۳۹۱ هجری شمسی
دیباچه
این نوشتار، چونان چشمهای زلال از معرفت، به بازخوانی و تبیین درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در باب عرفان اسلامی میپردازد. عرفان، این گوهر ناب معرفتی، در این گفتار با نگاهی ژرف و نقادانه بررسی شده و تمایزهای آن با علم، و نیز تفاوتهای عرفان نظری و عملی، چونان ستارگانی در آسمان اندیشه، روشن شدهاند. هدف این اثر، ارائه تحلیلی جامع و منسجم از عرفان اسلامی است که نهتنها ریشه در سنتهای معنوی دارد، بلکه با نیازهای زیست اجتماعی و معنوی انسان معاصر پیوند میخورد. این متن، چونان پلی استوار، میان معرفت دینی و زندگی روزمره پیوند برقرار میکند و راه را برای فهمی عمیقتر از عرفان هموار میسازد.
آغاز با ستایش پروردگار و درود بر پیامبر و خاندان پاکش
گفتار با ستایش خداوند یکتا آغاز میشود، همان که سرچشمه همه معارف و حقیقت عالم است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش از آنِ پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر سرور ما محمد و خاندان پاک و پاکیزهاش.
این آغاز، چونان نغمهای روحانی، روح گفتار را به سوی معرفت و اخلاص هدایت میکند و بر پیوند ناگسستنی عرفان با ایمان و معنویت تأکید میورزد.
تمایز علم و عرفان: سفری به سوی حقیقت
ماهیت علم و عرفان
عرفان، از ریشه معرفت، با علم تفاوت بنیادین دارد. علم به توصیف اوصاف و ویژگیهای ظاهری اشیاء میپردازد، اما عرفان، چونان کلیدی زرین، به شناخت هویت و باطن اشیاء راه میگشاید. برای نمونه، هنگامی که به بنایی زیبا مینگرید و از معماری شگفتانگیز آن سخن میگویید، این علم است که اوصاف بنا را توصیف میکند؛ اما اگر سازنده آن بنا را بشناسید، این معرفت است که شما را به حقیقت آن رهنمون میشود.
در زبان عربی، این تمایز در ساختار زبانی نیز آشکار است. علم با افعال ناقصه، مانند «عَلِمْتُ أَنَّهُ»، به توصیف صفات محدود میشود، در حالی که عرفان با افعال تامه، مانند «عَرَفْتُ اللَّهَ»، به شناخت کامل و مستقیم حقیقت اشاره دارد. این تفاوت زبانی، چونان آیینهای صاف، عمق معرفتی عرفان را نسبت به علم نمایان میسازد.
محدودیت علوم تجربی در شناخت حقیقت
علوم تجربی، چونان چراغی که تنها سایههای اشیاء را روشن میکند، به توصیف ویژگیهای مادی و قابلاندازهگیری محدود میمانند. این علوم، هرچند در توصیف اوصاف اشیاء توانمندند، از دستیابی به حقیقت و هویت باطنی آنها ناتواناند. برای مثال، علم میتواند ویژگیهای یک ماده شیمیایی را شرح دهد، اما نمیتواند جوهره وجودی آن را آشکار سازد. در مقابل، عرفان، چونان دریچهای به سوی باطن عالم، حقیقت اشیاء را در تیررس معرفت قرار میدهد.
عرفان نظری و عملی: دو بال معرفت
عرفان نظری: شناخت بدون کنش
عرفان نظری، چونان تماشای منظرهای از دور، به رؤیت، وصول و کشف حقیقت محدود است. این نوع عرفان، فاقد کنش و عمل بوده و در حوزه اندیشه و شناخت نظری باقی میماند. برای نمونه، دانستن اینکه آتش چیست، عرفان نظری است؛ اما تجربه سوختن و درک عمیق آن، به عرفان عملی تعلق دارد. عرفان نظری، چونان کتابی گشوده، دانش را پیش روی عارف قرار میدهد، اما از او کوشش و تحمل سختی نمیطلبد.
عرفان عملی: سلوک در مسیر حقیقت
عرفان عملی، چونان سفری پرمخاطره در مسیر کمال، با کنش، کوشش و تحمل سختیها همراه است. این نوع عرفان، با درد، سوز، هجر و حتی شهادت پیوند خورده و عارف را در مواجهه با بلایا و چالشهای زندگی به سوی حقیقت هدایت میکند. انبیا و اولیای الهی، چونان مشعلداران این مسیر، با عرفان عملی خود در برابر سختیها ایستادگی کردند و معرفت را در عمل به منصه ظهور رساندند.
برای نمونه، هنگامی که عارفی در برابر ستمگران میایستد و جان خود را در راه حقیقت فدا میکند، این عرفان عملی است که چونان تیغی برّان، حقیقت را از باطل جدا میسازد. عرفان عملی، چونان درختی تناور، ریشه در ایمان و عمل دارد و میوههای آن در زندگی اجتماعی و معنوی عارف به بار مینشیند.
نقد عرفانهای کاذب و وارداتی
عرفانهای کاذب: نمایش به جای حقیقت
برخی جریانهای عرفانی معاصر، که بهویژه از فرهنگهای بیگانه وارد شدهاند، به شعبدهبازی و نمایشهای ظاهری محدود شدهاند. این عرفانهای کاذب، چونان حبابهایی توخالی، فاقد حقیقت و اصالتاند و به جای معرفت، به ظواهر و تظاهر اکتفا میکنند. برای نمونه، ادعاهایی مانند انرژیدرمانی یا نمایشهای ظاهری، چونان سایههایی فریبنده، از حقیقت عرفان دورند و تنها به شعبدهبازی شباهت دارند.
عرفانهای وارداتی: انحراف از اصالت
در برخی کشورهای پیشرفته، خانقاههای مدرن و متمدن با هزینههای هنگفت ایجاد شدهاند که تنها به عرفان نظری و ظاهری میپردازند. این عرفانها، چونان گلهایی مصنوعی، فاقد عطر و بوی حقیقتاند و گاه به وابستگیهای سیاسی و فرهنگی منجر میشوند. این جریانها، در مقایسه با عرفان عملی که بوی خون و هجرت از آن برمیخیزد، چونان سایهای کمرنگ و بیاثرند.
عرفان انبیا و اولیا: الگویی برای سلوک
عرفان عملی انبیا و اولیا
عرفان انبیا و اولیای الهی، چونان مشعلی فروزان، نمونهای از عرفان عملی است که با درد، هجرت و شهادت پیوند خورده است. این عرفان، نه در گوشهنشینی و عزلت، بلکه در دل جامعه و در مواجهه با چالشها شکوفا میشود. ائمه معصومین (ع)، با ایستادگی در برابر ستمگران و تحمل سختیها، این عرفان را به منصه ظهور رساندند.
برای نمونه، هنگامی که یکی از ائمه (ع) در برابر دشمنان ایستادگی میکرد و خود را «ابن مکه و منا» میخواند، این عرفان عملی بود که چونان تیغی برّان، حقیقت را از باطل جدا میساخت. اما در خلوت سجاده، همان عارف خود را «اقل الاقلین» میدانست، که این تواضع، نشاندهنده عمق معرفتی عرفان عملی است.
دعای عرفانی: راهی به سوی شناخت الهی
دعاهایی چون «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ» نشاندهنده سیر معرفتی عارف از شناخت خداوند به شناخت نبی و امام است:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ
ترجمه: خدایا! خودت را به من بشناسان، زیرا اگر خودت را به من نشناسانم، پیامبرت را نخواهم شناخت.
این دعا، چونان نقشهای دقیق، مسیر معرفتی عارف را از شناخت خداوند به شناخت اولیای الهی ترسیم میکند و بر اولویت شناخت الهی تأکید میورزد.
عرفان محبین و محبوبین: دو مسیر معرفتی
عرفان محبین: تلاش و کوشش انسانی
عرفان محبین، که به عرفان ضعفا نیز شناخته میشود، با کوشش، زحمت و مطالعه متون عرفانی مانند فصوصالحکم و مصباحالهدایه همراه است. این نوع عرفان، که در میان برخی جریانهای عرفانی شیعه و اهل سنت رایج بوده، به تلاش انسانی وابسته است و عارف را در مسیری پرزحمت به سوی معرفت هدایت میکند.
این عرفان، چونان راهی صعبالعبور، نیازمند پشتکار و تحمل دشواریهاست. برای نمونه، مطالعه کتب عرفانی و تمرینهای معنوی، عارف محبین را به سوی وصول هدایت میکند، اما این وصول، نتیجه تلاشهای انسانی اوست.
عرفان محبوبین: فیض الهی از بالا به پایین
عرفان محبوبین، چونان بارانی آسمانی، از بالا به پایین نازل میشود و نتیجه فیض و عنایت الهی است. این نوع عرفان، بدون نیاز به معلم و مدرسه، عارف را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. عرفان محبوبین، که در انبیا و اولیای خاص الهی متجلی است، با سبکی تصدیقی و نه تصوری شکل میگیرد.
سبک تصدیقی، به معنای وصول مستقیم به حقیقت از طریق عنایت الهی است، در حالی که سبک تصوری، به یادگیری و آموزش سنتی وابسته است. عارف محبوبین، چونان ستارهای که نورش از آسمان میتابد، از فیض الهی بهرهمند میشود و نیازی به واسطههای انسانی ندارد.
عرفان یک عالم دینی خاص: نمونهای از عرفان محبوبین
ویژگیهای عرفان یک عالم دینی
عرفان یک عالم دینی خاص، چونان گوهری درخشان، نمونهای از عرفان محبوبین بود که با سبکی تصدیقی و ربوبی شکل گرفته بود. این عارف، بدون وابستگی به آموزش سنتی یا حافظه، گفتار و رفتاری ابداعی و ملکوتی داشت. لهجهای ساده و بیآلایش، چونان نسیمی خنک، بیان او را از تکلف و تصنع دور میساخت.
این عارف، نهتنها از خیرات مادی دنیا بینیاز بود، بلکه با زهد کامل و بیعلاقگی به مال و مقام، نمونهای از عرفان عملی را به نمایش گذاشت. شجاعت و بیترسی او، چونان صخرهای استوار، نشاندهنده اعتماد کامل به اراده الهی بود.
زهد و بیعلاقگی به دنیا
این عالم دینی، چونان مسافری سبکبار در مسیر حقیقت، هیچگونه وابستگی به مال و مقام دنیوی نداشت. زندگی او، که چونان آیینهای صاف از زهد و سادهزیستی بود، نشاندهنده عمق عرفان عملیاش بود. حتی در اوج تأثیرگذاری اجتماعی، هیچ خیر مادی برای خود جمع نکرد و زندگیاش، چونان چشمهای زلال، از هرگونه آلودگی به دنیا پاک بود.
شجاعت و بیترسی: نشانهای از عرفان تصدیقی
شجاعت این عالم دینی، که چونان شیری غرّان در برابر چالشها ایستادگی میکرد، نتیجه عرفان تصدیقی و اعتماد کامل به اراده الهی بود. او، با بیان اینکه «من هیچگاه نترسیدم»، نشان داد که ترس در وجود عارف محبوبین جایی ندارد. این بیترسی، چونان مشعلی فروزان، راه را برای پیروانش روشن ساخت.
نقد عرفان فانتزی و درویشی
عرفان فانتزی: ظواهر به جای حقیقت
عرفان فانتزی، که با ظواهری مانند ریش بلند، سجاده و کشکول شناخته میشود، چونان نمایشی فریبنده، با زیست اجتماعی سازگار نیست. این نوع عرفان، که به جای معرفت به تظاهر محدود میشود، نمیتواند پاسخگوی نیازهای واقعی زندگی باشد. برای نمونه، عارفی که به دلیل ظاهرش قادر به انجام کارهای روزمره نیست، چونان درختی بیریشه، از حقیقت عرفان دور است.
تمایز عرفان و درویشی
عرفان، چونان اجتهادی در معرفت، با درویشی که به نمایشهای ظاهری محدود است، تفاوت دارد. درویشی، مانند روضهخوانی در باب عرفان، تنها به ظواهر و تقلید اکتفا میکند، در حالی که عرفان، چونان گوهری ناب، نیازمند ژرفنگری و سلوک حقیقی است. این تمایز، بر لزوم حفظ اصالت عرفان و جدایی آن از ظواهر تأکید دارد.
سازگاری عرفان حقیقی با زیست اجتماعی
عرفان و زندگی روزمره
عرفان حقیقی، چونان نسیمی روحبخش، با زیست اجتماعی و حرفهای منافاتی ندارد. عارف حقیقی، چه پزشک باشد، چه مهندس یا آهنگر، میتواند در کنار حرفه خود، معرفت را در زندگیاش جاری سازد. این عرفان، نهتنها مانع زندگی روزمره نیست، بلکه چونان چشمهای زلال، آن را غنا میبخشد.
برای نمونه، ائمه معصومین (ع)، با عرفان حقیقی خود، بهترین زندگی خانوادگی و اجتماعی را داشتند. آنها، چونان ستارگانی درخشان، نشان دادند که عرفان میتواند با تمامی ابعاد زندگی پیوند بخورد و هیچگونه قصوری در زیست اجتماعی ایجاد نکند.
عرفان ائمه معصومین: الگویی جامع
ائمه معصومین (ع)، چونان قلههای رفیع معرفت، با عرفان حقیقی خود، زندگی خانوادگی و اجتماعی را به کمال رساندند. آنها، با وجود تحمل سختیها و زندان، هیچگاه در زیست اجتماعی قصور نکردند. برای نمونه، یکی از ائمه (ع) با وجود سالها زندان، زندگی خانوادگی پرباری داشت که نشاندهنده جامعیت عرفان ایشان بود.
تأثیر تاریخی و اجتماعی بر عرفان
ظهور عرفان در تاریخ اسلام
عرفان، چونان جریانی همیشگی، با انسان زاده شده و مقید به مذهب خاصی نیست. با این حال، در تاریخ اسلام، پس از غیبت ائمه (ع)، عرفان با افرادی مانند بایزید بسطامی و منصور حلاج ظهور یافت. این عرفانها، که از نوع محبین و ضعفا بودند، با کوشش و زحمت همراه بودند، اما از عمق و اصالت عرفان محبوبین برخوردار نبودند.
برای نمونه، هنگامی که یکی از عرفا ادعا میکرد «ليس فى جبتى الا الله»، این عرفان ضعفا بود که با شتاب و احساسات همراه بود. اما ائمه (ع)، با تواضع و بیان «انا اقل الاقلین»، عرفانی عمیقتر و حقیقیتر را به نمایش گذاشتند.
تأثیر خلفای جور بر عرفان
خلفای جور، با ترویج عرفانهای ضعفا و پنهان کردن عرفان ائمه (ع)، مانع از آشکار شدن عرفان ولايی شدند. آنها، با برجسته کردن افرادی مانند منصور حلاج و ارسطو، سعی در کمرنگ کردن عرفان حقیقی داشتند. این اقدام، چونان پردهای تاریک، عرفان محبوبین را از دید عموم پنهان ساخت.
نقد علم دینی در تبیین عرفان
چالشهای علم دینی در تبیین عرفان
علم دینی، به دلیل تمرکز بر ظواهر و عادات، نتوانسته است عرفان را بهصورت علمی و مدرن تبیین کند. این محدودیت، چونان سدی در برابر پویایی عرفان، مانع از ارائه آن بهعنوان یک نظام معرفتی مدرن شده است. برای نمونه، تأکید بر ظواهر مانند ریش بلند یا سجاده، عرفان را به درویشی تقلیل داده و از اصالت آن کاسته است.
نیاز به نوآوری در عرفان
عرفان، برای پاسخگویی به نیازهای معاصر، باید مدرن، بهروز و با شريعت و تمدن همنوا باشد. این نوآوری، چونان نسیمی تازه، عرفان را از تبدیل شدن به عادات و ظواهر بازمیدارد و آن را بهعنوان یک نظام معرفتی پویا معرفی میکند.
جمعبندی
این گفتار، چونان نقشهای جامع، عرفان اسلامی را در ابعاد نظری و عملی کاوش کرده و تمایز آن با علم و درویشی را روشن ساخته است. عرفان، بهعنوان معرفتی عمیق و باطنی، از علم که به اوصاف ظاهری محدود است، متمایز میشود. عرفان نظری، با تمرکز بر شناخت و رؤیت حقیقت، و عرفان عملی، با درگیری در چالشهای واقعی، دو بال معرفت عرفانی را تشکیل میدهند. عرفان محبین، با کوشش انسانی، و عرفان محبوبین، با فیض الهی، دو مسیر متمایز در سلوک عرفانیاند.
نقد عرفانهای کاذب و فانتزی، بر لزوم حفظ اصالت عرفان و جدایی آن از ظواهر تأکید دارد. عرفان حقیقی، با زیست اجتماعی سازگار است و میتواند بهعنوان یک سبک زندگی پویا و مدرن در جامعه پیاده شود. تجربه یک عالم دینی خاص، بهعنوان نمونهای از عرفان محبوبین، نشاندهنده عمق و اصالت این نوع عرفان است که با زهد، شجاعت و بیترسی همراه بود. علم دینی، برای تبیین عرفان در دنیای معاصر، نیازمند بازنگری و نوآوری است تا عرفان را بهصورت علمی و مدرن ارائه دهد.
در پایان، با دعایی خالصانه، از پروردگار طلب میکنیم که قلبها را به سوی معرفت و حقیقت هدایت فرماید:
اللَّهُمَّ اهْدِنِي مِنْ عِنْدِكَ وَأَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَانْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَأَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكَاتِكَ
ترجمه: خدایا، مرا از نزد خودت هدایت کن، از فضلت بر من ببخش، از رحمتت بر من بگستران و از برکاتت بر من فرو فرست.