متن درس
جلسات دورهمی: تأملاتی در توحید عملی و معرفتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۹۵)
دیباچه
توحید، بهسان دریایی ژرف و بیکران، هستهای بنیادین در معارف اسلامی است که نهتنها به باورهای نظری، بلکه به کنشهای عملی و معرفتی انسان معنا میبخشد. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای جلسه صد و نود و پنجم، به کاوش در ابعاد عملی و معرفتی توحید پرداخته و با نگاهی عمیق به پیوند آن با رفتار، تفکر و انصاف، راهی به سوی فهم دقیقتر این مفهوم والا میگشاید. محتوای این جلسه، که در تاریخ ۱۲/۶/۱۳۹۲ برگزار شده، با زبانی روشن و متین، به تبیین توحید بهمثابه حرکتی پویا در زندگی فردی و اجتماعی میپردازد و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، مسیری عملی برای تحقق آن ترسیم میکند.
بخش نخست: توحید در ساحت عمل
توحید بهمثابه کنش عملی
توحید، فراتر از مفهومی انتزاعی، در ساحت عمل متجلی میشود و چون نوری که در آینه رفتار بازتاب مییابد، در کردار مؤمنان جلوهگر میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید میورزند که توحید، ظرفی عملی است که باید در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی به منصه ظهور برسد. این دیدگاه، توحید را از آسمان نظریه به زمین عمل میآورد و از مؤمنان میخواهد تا با ارزیابی مداوم اعمال خویش، از هدررفتن وقت در امور بیهوده جلوگیری کنند.
این نکته با آیه شریفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (کهف: ۱۰۷؛ ترجمه: بهراستی کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، باغهای فردوس جایگاهشان خواهد بود) همخوانی دارد. این آیه، ایمان و عمل صالح را بهسان دو بال پرواز به سوی کمال معرفی میکند. از منظر فلسفی، این رویکرد با نظریه عملگرایی اسلامی همراستاست که ایمان بدون عمل را ناقص میداند و بر ضرورت خودآگاهی در ارزیابی اعمال تأکید دارد.
ضرورت ارائه شواهد عملی از توحید
استاد، با طرح پرسشی از مخاطبان، از آنان میخواهند که گزارش دهند چه گامهایی در راستای تحقق توحید برداشتهاند: «چه کاری برای خود، دیگران، جامعه یا دین انجام دادهاید؟» این پرسش، دعوتی است به تأمل در تأثیرات عملی توحید و ارزیابی نتایج ملموس آن در زندگی. این دعوت، چون بادی که بذر را به خاک حاصلخیز میرساند، مؤمنان را به سوی مسئولیتپذیری و اثرگذاری مثبت در جامعه سوق میدهد.
این اصل با آیه شریفه وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره: ۸۲؛ ترجمه: و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، آنان اهل بهشتاند و در آن جاودانند) همسو است. تأکید بر عمل صالح، نشاندهنده پیوند ناگسستنی توحید با کنشهای اجتماعی و دینی است. از منظر اخلاقی، این دیدگاه افراد را به برنامهریزی، اقدام و ارزیابی مستمر در مسیر تحقق توحید فرا میخواند.
رفع اختلافات: جلوهای از توحید عملی
یکی از مصادیق برجسته توحید عملی، تلاش برای رفع اختلافات و ایجاد همدلی در جامعه است. استاد، با ستایش اقداماتی که به آشتی و وحدت میان افراد منجر شده، این کنش را گامی ارزشمند در مسیر توحید عملی میدانند. این تلاش، چون پلی که دو کرانه جداافتاده را به هم پیوند میدهد، وحدت را در سایه باور توحیدی به ارمغان میآورد.
این نکته با آیه شریفه وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا (آلعمران: ۱۰۳؛ ترجمه: و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید) همخوانی دارد. رفع اختلافات، نشانهای از وحدت عملی است که از باور توحیدی سرچشمه میگیرد. از منظر جامعهشناختی، این کنش به تقویت انسجام اجتماعی کمک میکند و نشاندهنده تأثیر باورهای توحیدی بر کاهش تعارضات است.
مزاح و تذکر: ابزاری برای تربیت توحیدی
استاد، استفاده از مزاح و تذکر را بهمثابه ابزاری غیرمستقیم برای اصلاح رفتارها و تقویت توحید عملی تأیید میکنند. این روش، چون نسیمی که شاخههای خمیده را بهآرامی راست میکند، به اصلاح اخلاقی و دینی یاری میرساند. این رویکرد، فضایی صمیمی برای رشد معنوی ایجاد میکند و مقاومت در برابر تغییر را کاهش میدهد.
این روش با آیه شریفه ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ (نحل: ۱۲۵؛ ترجمه: به راه پروردگارت با حکمت و اندرز نیکو دعوت کن) همسو است. از منظر روانشناختی، مزاح میتواند پذیرش تذکرات تربیتی را تسهیل کند و به ایجاد فضایی صمیمی و مؤثر برای تربیت دینی کمک نماید.
پیشرفت تدریجی در مسیر توحید
استاد تأکید دارند که پیشرفت در مسیر توحید عملی، فرآیندی تدریجی است و حتی گامهای کوچک نیز ارزشمندند. این دیدگاه، چون راهنمایی که مسافر را در مسیری طولانی همراهی میکند، صبر و استمرار را در رشد معنوی تشویق مینماید.
این اصل با آیه شریفه فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (زلزال: ۷؛ ترجمه: پس هر که هموزن ذرهای نیکی کند، آن را خواهد دید) همخوانی دارد. تأکید بر حرکت تدریجی، نشاندهنده واقعبینی در تربیت دینی است و از انتظارات غیرواقعی جلوگیری میکند. از منظر فلسفی، این دیدگاه با نظریههای رشد تدریجی در اخلاق و معنویت همسو است.
بخش دوم: تأمل در ذات و صفات الهی
تفکر در ذات الهی: امکان یا امتناع؟
استاد به دو دسته روایات درباره تفکر در ذات الهی اشاره میکنند: روایاتی که تفکر در ذات را نهی کرده و به تأمل در مخلوقات توصیه میکنند، و روایاتی که تفکر در ذات را برای خواص جایز میدانند. این دوگانگی ظاهری، چون دو روی یک سکه، با تمایز در سطوح معرفتی حل میشود.
روایت نخست میفرماید: «از تفکر در ذات خدا بپرهیزید، اما اگر خواستید تأمل کنید، در عظمت خلقت او بنگرید.» این روایت با آیه شریفه سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (فصلت: ۵۳؛ ترجمه: بهزودی آیات خود را در افقها و در درون خودشان به آنها نشان خواهیم داد) همسو است. این آیه، افراد را به تأمل در نشانههای الهی در جهان هدایت میکند.
از منظر عرفانی، تفکر در ذات الهی با ابزارهای عقلانی محدود برای عموم ممکن است به گمراهی منجر شود، اما برای خواص، این تأمل با معرفت قلبی ممکن است. استاد تأکید دارند که شناخت ذات الهی، فراتر از تفکر عقلانی، نیازمند معرفتی است که از دل، روح و عقل متعالی برمیخیزد.
تفکر در ذات با معرفت قلبی
استاد میفرمایند: «با تفکر عقلانی به خدا نمیتوان رسید؛ باید به مرتبهای بالاتر از تفکر گام نهاد.» این دیدگاه، چون چراغی که راه تاریک را روشن میکند، بر ضرورت معرفت قلبی و عرفانی در شناخت ذات الهی تأکید دارد. این معرفت، چون جویباری که از چشمه دل میجوشد، انسان را به حقیقت الهی نزدیکتر میسازد.
این اصل با آیه شریفه وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (بقره: ۲۶۹؛ ترجمه: و جز خردمندان پند نمیگیرند) همراستاست که خرد متعالی را شرط فهم عمیق معارف الهی میداند. از منظر فلسفی، این تمایز بین تفکر عقلانی و معرفت قلبی، به تفاوت بین عقل نظری و عقل عملی اشاره دارد.
تمایز مخاطبان روایات
استاد، روایات را بر اساس مخاطبانشان تفکیک میکنند: نهی از تفکر در ذات برای عموم مردم به دلیل خطر گمراهی، و توصیه به تفکر برای خواص که از توانایی معرفتی بالاتری برخوردارند. این تمایز، چون خطکشی که مسیر را برای مسافران گوناگون مشخص میکند، به تفاوت ظرفیتهای معرفتی افراد اشاره دارد.
این دیدگاه با آیه شریفه يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (مجادله: ۱۱؛ ترجمه: خدا کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی را که دانش یافتهاند، به درجاتی برافرازد) همسو است. این آیه بر مراتب مختلف معرفتی تأکید دارد و نشان میدهد که توصیههای دینی باید متناسب با سطح مخاطب ارائه شوند.
خطر گمراهی در تفکر نادرست
استاد به روایتی اشاره میکنند که از گمراهی برخی در اثر تفکر نادرست در ذات الهی هشدار میدهد: «گروهی درباره خدا سخن گفتند و گمراه شدند.» این هشدار، چون علامتی که از پرتگاه خطر خبر میدهد، بر محدودیتهای عقل بشری در فهم ذات الهی تأکید دارد.
این نکته با آیه شریفه وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (إسراء: ۳۶؛ ترجمه: و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن) همخوانی دارد. از منظر معرفتشناختی، این هشدار بر ضرورت آمادگی ذهنی و معنوی برای مباحث متافیزیکی تأکید میکند.
تفکر مداوم در ذات و قدرت الهی
استاد به روایتی استناد میکنند که تفکر مداوم در ذات و قدرت الهی را برترین عبادت میداند: «برترین عبادت، استمرار در تفکر درباره خدا و قدرت اوست.» این تفکر، چون جریانی مداوم که روح را سیراب میکند، به تعمیق رابطه انسان با خدا میانجامد.
این روایت با آیه شریفه الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (آلعمران: ۱۹۱؛ ترجمه: کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند) همسو است. این دیدگاه، تفکر را عبادتی عقلانی و معنوی معرفی میکند.
عبادت حقیقی فراتر از مناسک ظاهری
استاد تأکید دارند که عبادت حقیقی در تفکر درباره امر الهی نهفته است، نه صرفاً در کثرت مناسک ظاهری مانند نماز و روزه. این دیدگاه، چون کلیدی که قفل دل را میگشاید، عبادت را به فرآیندی معرفتی و وجودی ارتقا میدهد.
این اصل با آیه شریفه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ (عنکبوت: ۴۵؛ ترجمه: بهراستی نماز از فحشا و منکر بازمیدارد) همراستاست که بر تأثیر درونی و معنوی عبادات تأکید دارد.
توصیف خدا به موجود بودن
استاد به روایتی اشاره میکنند که توصیف خدا به موجود بودن را جایز میداند، اما از دو حد ابطال (نفی وجود خدا) و تشبیه (شبیهسازی خدا به مخلوقات) نهی میکند: «هرچه میخواهید بگویید، جز اینکه خدا نیست یا مانند چیزی است.» این دیدگاه، چون خطی که مرزهای معرفت را مشخص میکند، بر تنزیه ذات الهی تأکید دارد.
این روایت با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (شوری: ۱۱؛ ترجمه: چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست) همخوانی دارد. این اصل، به تنزیه و تقدیس ذات الهی در کلام اسلامی اشاره دارد.
بخش سوم: معرفت و انصاف در مسیر توحید
تمایز بین علم و معرفت
استاد بین علم (شناخت صفات و ویژگیها) و معرفت (شناخت حقیقت و ذات) تمایز قائل شده و معرفت را فعل تام و علم را فعل ناقص میدانند. علم، چون نگاهی به ظاهر یک بنا، صفات را میشناسد، اما معرفت، چون دیدن معمار آن بنا، به حقیقت و ذات میپردازد.
این تمایز با آیه شریفه وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ (بقره: ۲۵۵؛ ترجمه: و به چیزی از علم او احاطه ندارند، مگر به آنچه او بخواهد) همسو است. از منظر فلسفی، علم به شناخت پدیدهها در سطح ظاهری محدود است، در حالی که معرفت به شناخت باطن امور میپردازد.
انصاف: پایه دینداری و معرفت
استاد تأکید دارند که انصاف، شرط بنیادین دینداری و معرفت است: «کسی که انصاف ندارد، دین ندارد.» بیانصافی در قضاوت، چه در تمجید و چه در تخریب، با اصول دینی ناسازگار است. این اصل، چون ترازویی که عدالت را میسنجد، از افراط و تفریط در قضاوت جلوگیری میکند.
این دیدگاه با آیه شریفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ (نساء: ۱۳۵؛ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، به عدالت قیام کنید) همراستاست. انصاف، بهویژه در جامعه دینی، برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه ضروری است.
نقد بزرگنمایی و تخریب بیمستند
استاد، بزرگنمایی یا تخریب افراد بدون سند را نکوهش میکنند: «بیمورد گنده کردن یا انکار کسی، انصاف و مسلمانی نیست.» این دیدگاه، چون آیینهای که حقیقت را نشان میدهد، بر ضرورت مستندسازی در قضاوت تأکید دارد.
این اصل با آیه شریفه وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (إسراء: ۳۶؛ ترجمه: و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن) همسو است. از منظر اخلاقی، این نقد از جامعه دینی میخواهد که از شایعات و قضاوتهای بیاساس پرهیز کند.
اهمیت منابع دست اول در پژوهش
استاد بر ضرورت استفاده از منابع دست اول در پژوهش تأکید دارند: «همیشه در پژوهشهای علمی باید از اسناد دست اول استفاده کرد.» منابع دست دوم، چون آینهای که تصویر را تحریف میکند، ممکن است به خطا منجر شوند.
این اصل با روششناسی علمی در علوم دینی همخوانی دارد و بر مستند بودن و اصالت منابع تأکید میکند. استفاده از منابع دست اول، به کاهش تحریف و افزایش دقت در پژوهش کمک میکند.
تمرکز بر توانمندیهای فردی
استاد توصیه میکنند که افراد بر اساس توانمندیها و استعدادهای خود فعالیت کنند: «ببینید در چه کاری توانمندید، همان را دنبال کنید.» این توصیه، چون راهنمایی که مسافر را به مقصد درست هدایت میکند، از اتلاف وقت و انرژی جلوگیری میکند.
این اصل با آیه شریفه لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (بقره: ۲۸۶؛ ترجمه: خدا هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند) همسو است. از منظر روانشناختی، تمرکز بر توانمندیها به بهرهوری و رضایت درونی منجر میشود.
بخش چهارم: تأملات عملی و توصیههای تربیتی
تنهایی و قوت فکری
استاد به دو دیدگاه درباره تنهایی اشاره میکنند: کراهت تنهایی برای افراد ضعیفالنفس و استحباب آن برای کسانی که از قوت فکری برخوردارند: «تنهایی، نشانه قوت فکر است.» تنهایی برای اهل معرفت، چون خلوتگاهی است که روح را به پرواز درمیآورد.
این دیدگاه با آیه شریفه وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا (مزمل: ۱۱؛ ترجمه: و مرا با تکذیبکنندگان صاحبنعمت واگذار و اندکی به آنها مهلت ده) همسو است که بر اهمیت خلوت برای تأمل تأکید دارد. از منظر روانشناختی، تنهایی برای افراد با قوت فکری، فرصتی برای تعمیق خودشناسی است.
نقد سطحینگری در علم دینی
استاد، با تعدیل، سطحینگری در علم دینی را نقد میکنند و معتقدند برخی از عالمان، به دلیل محدودیت در فهم عمیق، از تفکر در ذات الهی نهی میکنند، در حالی که این نهی برای خواص صادق نیست. این نقد، چون تلنگری است که عالمان را به تعمیق دانش دعوت میکند.
این دیدگاه با آیه شریفه قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (زمر: ۹؛ ترجمه: بگو آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند؟) همسو است. این نقد، بر ضرورت گذر از ظاهر به باطن معارف دینی تأکید دارد.
تأمل در تاریخ و انصاف در قضاوت
استاد، با اشاره به نمونههایی از تاریخ، بر ضرورت انصاف در قضاوت درباره افراد تأکید دارند. بزرگنمایی یا تخریب بیمستند، چون بادی است که حقیقت را پراکنده میکند. این اصل، از مؤمنان میخواهد که با سند و انصاف قضاوت کنند.
استاد به نمونهای از تاریخ اشاره میکنند که برخی افراد، به دلیل حب و بغضهای بیمورد، بزرگ یا کوچک شدهاند. این دیدگاه، بر اهمیت انصاف در حفظ حقیقت تأکید دارد و از جامعه دینی میخواهد که از قضاوتهای بیاساس پرهیز کند.
جمعبندی
این درسگفتار، با تمرکز بر توحید عملی و معرفتی، نقشه راهی برای تحقق باور توحیدی در زندگی فردی و اجتماعی ارائه میدهد. توحید، چون نوری که از آسمان معرفت به زمین عمل میتابد، در کنشهای ملموس، رفع اختلافات، و معرفت قلبی متجلی میشود. تأکید بر انصاف، استفاده از منابع دست اول، و تمرکز بر توانمندیهای فردی، از دیگر محورهای این جلسه است که برای پژوهشگران و مؤمنان راهگشاست. این درسگفتار، با دعوت به خودسازی تدریجی و عملگرایی دینی، انسان را به سوی کمال معنوی هدایت میکند.