متن درس
جلسات دورهمی: تأملات در معماری اسلامی و اسمای الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۳۳)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی و تحلیلی منسجم از گفتمان ارائهشده در جلسهای در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۹۳ است که با محوریت معماری اسلامی و اشتقاق معانی در نظام اسمای الهی برگزار شد. هدف از این نگارش، ارائه محتوایی روشن، وزین و متناسب با نیازهای فکری و معنوی است که با زبانی پارسی، اصیل و متین، تأملات عمیق استاد فرزانه قدسسره را در قالبی شایسته منتقل میکند. متن پیشرو با ساختاری منظم و با افزودن توضیحات تبیینی، مفاهیم را بهگونهای غنی و جامع عرضه میدارد، گویی باغی که هر شاخهاش گلی از معرفت میگشاید.
بخش نخست: راه جاویدان در طراحی و ساخت
رسالهای با عنوان «راه جاویدان در طراحی و ساخت» به بررسی معماری اسلامی پرداخته و بر مفهوم وجه باقی خداوند متمرکز است. این رساله، معماری اسلامی را فراتر از ظواهر مادی مانند قوس، گنبد و منار تعریف کرده و به دنبال کشف هندسه عقلانی اشیاء مبتنی بر وجه الهی است، چنانکه در قرآن کریم آمده است: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ («هر چيزى جز وجه او نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست و به سوى او باز گردانده مىشويد»، سوره قصص، آیه ۸۸).
این رویکرد، معماری را بهعنوان تجلی اسمای الهی در عالم ماده معرفی میکند، گویی هر بنا، شعری است که با زبان حکمت سروده شده است.
بخش دوم: هندسه عقلانی و وجه باقی
هر شیء پیش از وجود عینی، دارای هندسه عقلانی و قبر الهی است که بهعنوان وجه باقی آن شیء شناخته میشود. این هندسه، چارچوبی معرفتی است که وجود هر شیء را در نظام خلقت تعریف میکند.
در معماری اسلامی، این مفهوم، بناها را بهعنوان جلوههایی از حکمت الهی معرفی میکند که هم جاویداناند و هم با نظام خلقت هماهنگ.
بخش سوم: ولایتمداری وجه باقی
وجه باقی هر شیء، علاوه بر جاویدان بودن، نسبت به وجود عینی آن شیء نقش ولایتمدار دارد. این ولایتمداری، به معنای هدایت و تنظیم وجود عینی اشیاء توسط وجه الهی است.
در معماری اسلامی، این مفهوم، بناها را بهعنوان نظامهایی ولایی معرفی میکند که هر عنصر در آن به سوی مقصدی متعالی رهنمون میشود.
بخش چهارم: جاویدان بودن حقیقت عقلانی
حقیقت عقلانی اشیاء، در عین گوناگونی ظاهری، جاویدان و پابرجاست. این ثبات، در معماری اسلامی در طراحیهای ماندگار و معنوی تجلی مییابد.
این دیدگاه، بناهای اسلامی را چون آیینههایی معرفی میکند که حقیقت جاویدان را در قالب ماده بازتاب میدهند.
بخش پنجم: اصول معماری اسلامی
از این دیدگاه، اصول متعددی برای معماری اسلامی استخراج شده که هر یک با تفصیل در حد چندین صفحه تبیین شدهاند. این اصول، چارچوبی نظاممند ارائه میدهند که فراتر از عناصر ظاهری است.
این اصول، راهنمایی برای خلق آثاری هستند که با حکمت الهی و اسمای خداوند هماهنگاند.
بخش ششم: کیمیای افکار در معماری اسلامی
افکار مبتنی بر هندسه عقلانی در حوزه معماری اسلامی، به دلیل فقدان فهم عمیق، کیمیاست و وجود خارجی ندارد. این نکته، بر ضرورت بازنگری در این حوزه تأکید دارد.
این فقدان، دعوتی است برای پژوهشگران تا با نگاهی نو، به بازسازی این علم بپردازند.
بخش هفتم: فهم سطحی از معماری اسلامی
فهم رایج از معماری اسلامی به عناصری مانند قوس، گنبد و منار محدود شده و در حد جملات احساسی باقی مانده است. این سطحینگری، مانع از درک عمیق معماری اسلامی شده است.
این محدودیت، بر ضرورت فهم عمیق و علمی از معماری اسلامی بهعنوان جلوهای از اسمای الهی تأکید دارد.
بخش هشتم: نقد معماری اماکن مقدس
معماری اماکن مقدس به نام اسلام، به دلیل فقدان مبانی عمیق، از استانداردهای معماری اسلامی فاصله دارد. این نقد، بر ضرورت بازگشت به مبانی عقلانی و عرفانی تأکید میکند.
این دیدگاه، دعوتی است برای بازنگری در طراحی اماکن مقدس تا با اصول عقلانی و معنوی هماهنگ شوند.
بخش نهم: موقعیت متمایز در معماری اسلامی
رویکردهای عمیق و عرفانی در معماری اسلامی، در میان همکاران و دانشگاهها غریب و غیرمتعارف تلقی میشود. این غربت، نشاندهنده انحراف از مبانی اصیل است.
این غربت، پژوهشگران را به بازخوانی و بازسازی این علم بر اساس مبانی عقلانی و عرفانی فرا میخواند.
بخش دهم: تأثیر فلسفه و عرفان در معماری
مباحث فلسفی و عرفانی بهعنوان مبنایی برای طراحی در معماری اسلامی مطرح شدهاند. این تلفیق، معماری را به سوی خلق آثاری هدایت میکند که با نظام خلقت هماهنگ است.
این دیدگاه، معماری را بهعنوان صنعتی خلاق معرفی میکند که ریشه در حکمت الهی دارد.
بخش یازدهم: فرآیند طراحی در معماری اسلامی
فرآیند طراحی در معماری اسلامی باید بر اساس اصول عقلانی و عرفانی شکل گیرد تا خلق آثار معنوی ممکن شود. چنانکه در قرآن کریم آمده است: الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ وَالَّذِي قَدَرَ فَهَدَىٰ («آن كس كه آفريد و درست كرد، و آن كس كه اندازهگيرى كرد و هدايت نمود»، سوره اعلی، آیات ۲-۳).
این فرآیند، معماری را بهعنوان صنعتی معنوی معرفی میکند که با نظام خلقت همنوا است.
بخش دوازدهم: اقرء، ترکیب و تألیف
واژه «اقرء» در آیه اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ («بخوان به نام پروردگارت كه آفريد»، سوره علق، آیه ۱) به معنای ترکیب و تألیف معانی در بستر آفرینش است، نه صرف خواندن.
این تفسیر، معماری اسلامی را بهعنوان فرایندی خلاق معرفی میکند که با الهام از اسمای الهی شکل میگیرد.
بخش سیزدهم: اسمای مرکب و هندسه جاویدان
هر شیء دارای هندسهای ترکیبی از اسمای الهی است که به تناسب ظرفیت وجودی آن شکل میگیرد. این هندسه، معماری را بهعنوان تجلی اسمای مرکب معرفی میکند.
این مفهوم، هر عنصر معماری را بخشی از حقیقت عقلانی میداند که با نظام خلقت همنواست.
بخش چهاردهم: اسمای عام و خاص در معماری
اسمایی مانند سلام، عدل، جمال و لطف در همه اشیاء حضور دارند، اما پیچیدگی آنها با افزایش ابعاد وجودی شیء بیشتر میشود.
این اسما، بناها را بهعنوان جلوههایی از زیبایی و حکمت الهی معرفی میکنند.
بخش پانزدهم: نیاز به راهنمایی در فهم اسما
فهم دقیق اسمای الهی نیازمند راهنمایی است تا به درک عقلانی و محکمی منجر شود.
این نیاز، بر ضرورت آموزش علمی و دقیق در علم دینی برای فهم اسما تأکید دارد.
بخش شانزدهم: نقد ترجمههای سطحی
برخی ترجمههای رایج از آیات قرآنی، بهویژه در مورد خلقت انسان، سطحی و نادرست هستند. این نقد، بر ضرورت فهم عمیق آیات برای استخراج معانی عقلانی تأکید دارد.
این دیدگاه، پژوهشگران را به بازنگری دقیقتر در تفسیر آیات قرآنی فرا میخواند.
بخش هفدهم: هندسهمندی در خلقت انسان
خلقت انسان از منی یمنی و حما مسنون، به معنای عنصری هندسهمند و در حال تحول است. این مفهوم، انسان را موجودی با هندسه عقلانی معرفی میکند.
این دیدگاه، بر ضرورت توجه به هندسه عقلانی انسان در طراحیهای معماری تأکید دارد.
بخش هجدهم: اشتقاق و ریشههای معنایی
اشتقاق معانی از حروف، بهعنوان اولین آفریدههای الهی، مبنای خلقت و معانی است. این حروف، جوهره معنایی معماری اسلامی را شکل میدهند.
این مفهوم، معماری را بهعنوان هنری معرفی میکند که با جوهره معنایی خلقت پیوند دارد.
بخش نوزدهم: نقد سطحینگری در علم دینی
علم دینی به دلیل افتادن به دست عوام، به سطحینگری و بدفهمی دچار شده است. این نقد، بر ضرورت بازنگری در آموزشهای علم دینی تأکید دارد.
این دیدگاه، به اصلاح نظام آموزشی برای رسیدن به فهمی عمیق و علمی دعوت میکند.
بخش بیستم: ناشناخته بودن عالم
عالم، به دلیل ناشناخته بودن بخش اعظم آن (حدود ۷۰ درصد)، مجهول است و علم ما محدود است، چنانکه در قرآن کریم آمده است: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا («و جز اندكى از دانش به شما داده نشده است»، سوره اسراء، آیه ۸۵).
این نکته، بر نقش وحی در تکمیل علم بشری و هدایت معماری اسلامی تأکید دارد.
بخش بیستویکم: نسبیت و مکانیک عالم
عالم دارای نسبیت و مکانیکی است که بر اساس حکمت الهی عمل میکند. این مفهوم، معماری اسلامی را با نظام حکیمانه خلقت هماهنگ میسازد.
این دیدگاه، بناها را بهعنوان بخشی از نظام حکمتمدار عالم معرفی میکند.
بخش بیستودوم: نقد تصورات عامیانه از خداوند
خداوند، برخلاف تصورات عامیانه، مانند موجودی ساده نیست که با التماس راضی شود، بلکه نظام عالم بر اساس حکمت عمل میکند.
این نقد، بر ضرورت طراحیهای حکیمانه در معماری اسلامی تأکید دارد.
بخش بیستوسوم: علم و وحی، دو ساختار معرفتی
علم بشری از تعامل و کوشش انسانی شکل میگیرد، اما وحی، نزول الهی است. این دو، مکمل یکدیگر در معماری اسلامی هستند.
این تمایز، بر نقش مکمل علم و وحی در خلق آثار معنوی تأکید دارد.
بخش بیستوچهارم: محدودیت علم بشری
علم بشری، به دلیل محدودیت، قادر به فهم کامل عالم نیست و نیاز به وحی دارد.
این دیدگاه، بر ضرورت تلفیق وحی و علم در طراحیهای معماری تأکید دارد.
بخش بیستوپنجم: نقد نظام آموزشی علم دینی
نظام آموزشی علم دینی به دلیل تکیه بر حفظیات و فقدان عمق، به سطحینگری محدود شده است.
این نقد، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی برای رسیدن به فهمی عمیق و کارآمد تأکید دارد.
بخش بیستوششم: نقد نظام آموزشی دانشگاهی
نظام آموزشی دانشگاهی نیز به دلیل تکیه بر حفظیات و انفعال، از تولید علم عمیق ناتوان است.
این نقد، پژوهشگران را به تحول در نظام آموزشی دانشگاهی برای خلق علم نوین فرا میخواند.
بخش بیستوهفتم: تمایز عالم و دانشمند
عالم، داننده است، اما دانشمند کسی است که دانش را آزمایش و عملیاتی میکند. این تمایز، بر ضرورت عملیاتی کردن علم در معماری اسلامی تأکید دارد.
این دیدگاه، معماری اسلامی را بهعنوان علمی عملیاتی معرفی میکند که باید به خلق آثار منجر شود.
بخش بیستوهشتم: نقد خودتحقیری در علم دینی
خودتحقیری در علم دینی، مانع از تولید علم بومی و نوین شده است. این نقد، بر ضرورت اعتماد به نفس علمی تأکید دارد.
این دیدگاه، پژوهشگران را به اعتماد به ظرفیتهای بومی و خلاق دعوت میکند.
بخش بیستونهم: نقش اسمای الهی در معماری
اسمای الهی، مانند سلام، در معماری اسلامی بهعنوان مبنای خلق آثار معنوی عمل میکنند.
این مفهوم، معماری را بهعنوان تجلی زیبایی و حکمت الهی معرفی میکند.
بخش سیام: نقش موسیقی در معماری
موسیقی، بهعنوان نظامی هندسی، در معماری اسلامی کارکردی عمیق دارد. این دیدگاه، موسیقی را با هندسه معماری همنوا میداند.
این مفهوم، پیوند عمیق هنر و معماری را در چارچوب حکمت الهی نشان میدهد.
بخش سیویکم: نقد محدودیتهای علم دینی
محدودیتهای علم دینی، مانع از فهم عمیق اسمای الهی شده است. این نقد، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی تأکید دارد.
این دیدگاه، به بازنگری در آموزش علم دینی برای رسیدن به فهمی عمیق دعوت میکند.
بخش سیودوم: نیاز به ورزش و سلامت جسمانی
ورزش، بهعنوان عامل تقویت انرژی و کارایی، برای پژوهشگران ضروری است.
این نکته، بر اهمیت تعادل بین جسم و روح در فعالیتهای علمی تأکید دارد.
بخش سیوسوم: نقد نظام تولید علم
نظام تولید علم در کشور، به دلیل تکیه بر حفظیات و فقدان کارایی، ناکارآمد است.
این نقد، بر ضرورت تحول در نظام تولید علم برای خلق آثار معنوی و کارآمد تأکید دارد.
بخش سیوچهارم: شعر، ابزار معرفتی
شعر، بهعنوان ابزاری برای بیان معانی عمیق، در فهم اسمای الهی نقش دارد. این دیدگاه، شعر را جلوهای از وحی و معرفت میداند.
این مفهوم، پیوند شعر و معماری را در چارچوب حکمت و معرفت نشان میدهد.
بخش سیوپنجم: قصه جوجه اردک زشت
قصه جوجه اردک زشت، استعارهای از غربت حقیقتجویان در جامعه است که به سوی کمال هجرت میکنند. این قصه، که با شعری زیبا و نقاشیهای دلانگیز همراه است، داستان جوجهای را روایت میکند که به دلیل تفاوت با دیگران، مورد طعنه و غربت قرار میگیرد، اما با صبر و ایمان به سوی حقیقت و کمال پیش میرود.
شعر قصه چنین است: «جوجهای بود زشت و زار و سیاه / نه قدر و عزت و جاه / نه کلامش چون جوجگان قشنگ / نه چون ایشان به کار زبر و زرنگ / نه بُدش نزد جوجگان جایی / نه به بازار عیششان راهی / بر رخش کودکی نمیخندید / کس به دور و برش نمیگردید / صحنه میدان جنگ منها بود / شام غم بود و جوجه تنها بود / مادرش نیز بر او بدخو / که چرا جوجه نیست همچون او / نیست همرنگش، همصدا، هماهنگش / از غذا پر نمیکند خیکش / دنبال لفت و لیس و شکم نیست / از علم گوید و ز حکم / میدود لیک نه پی بازی / بلکه تا بشکند دل رازی / هست بیگانه با سخنچینی / با نفاق و فریب و خودبینی / کار و بارش قیام و هر جویی / مکتبی است حق و حرف حقگویی / از خدا ترسد و ز عدل خدا / راضی بر رضای حق و قضا / دوستهایش در طریق خداست / مرد حق را رفیق صدق و صفاست / دشمنش ظلم و کفر خصم لقاست / پدرش درس و فهم میدانست / که چه چیزی نباید و بادش / روز و شب پشت گوش او میخواند / دایم او را ز خصم میترساند / که سر سبز میدهی بر باد / با زبانی چنین رک و خساد / در بر گرگهای خونآشام / کم بزن نعره چون جوانک خام / نرمتر کن کلام و رفتارت / تا شود گرم کار و بازارت / همچون خر سر به زیر میانداز / با ستمها چو او بسوز و بساز / مشت کمتر به فرق سندان کوب / سنگ باشد عدو نی چوب / حامی جوجه ندای خدا بود / که نترس، بایست در میدان / تا شود فاش حیله شیطان / یاد حق بود بهترین یاور / کار میکرد و عشق میورزید / درد با اشک چشم میآموخت / صبر میکرد و در دلش میریخت / از ورقهای صبر گل میساخت / سوزش ظلم را به گریه چشم / مینشاند به آب بخشش خشم / غیبتش کرده تهمتش بستند / که شغالان و جوجه همدستند / حق او را به جملهگی خوردند / حرفها پشت و پیش او گفتند / طعنهها گفتند و قلبش آزردند / آبروش به هر میان بردند / تا که یک روز صبر او پر شد / آب شد سنگ و نانش آجر شد / قلب پرخون و دیده چون جیحون / سوی تقدیر زد ز ده بیرون / صبح تاریک و روز سردی بود / باد و طوفان ز گردی بود / نه کسی مانعش شد از رفتن / نه لبی وا شد از پی گفتن / قطرهای اشک که گرم در غلطید / گوشه چشم یخ زد و ماسید / یاد حق کرد و سینه پرامید / کرد در راه قبلهاش خورشید / گرچه در بیشه شیر بود و پلنگ / کار جنگل به زور بود و به جنگ / بهتر از های و هوی منها بود / بهتر از جنگ سرد دلها بود / جوجه اردک زشت به قو بدل شد / در هجرت به سوی کمال پیش رفت.»
این قصه، نمادی از چالشهای پژوهشگران در برابر سطحینگری جامعه است که با صبر و ایمان به سوی حقیقت حرکت میکنند. نقاشیهای این قصه، که توسط دختر شاگرد خلق شده، زیبایی و عمق این روایت را دوچندان میکند.
جمعبندی
این گفتمان، چون رودی زلال، تأملاتی عمیق در معماری اسلامی و نقش اسمای الهی ارائه میدهد. مفاهیم وجه باقی، هندسه عقلانی، و اسمای مرکب، معماری را بهعنوان صنعتی معنوی و حکیمانه معرفی میکنند که با نظام خلقت همنواست. نقدهای مطرحشده بر سطحینگری در علم دینی و نظام آموزشی، بر ضرورت تحول در این حوزهها تأکید دارند. قصه جوجه اردک زشت، بهعنوان استعارهای از غربت حقیقتجویان، دعوتی است برای صبر و استقامت در مسیر کمال. این متن، با حفظ تمامی نکات اصلی و افزودن توضیحات تبیینی، چارچوبی علمی و فلسفی برای فهم معماری اسلامی ارائه میدهد، گویی باغی که هر شاخهاش گلی از حکمت میگشاید.