متن درس
جلسات دورهمی: تأملاتی در اقتصاد اسلامی و چالشهای نظام بانکی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۳۹)
دیباچه
در سپهر معرفت دینی، اقتصاد اسلامی چون چراغی روشنگر، راه را برای تحقق عدالت و شفافیت در جامعه هموار میسازد. درسگفتار حاضر، که در تاریخ ۲/۶/۱۳۹۳ در گفتوگویی صمیمی با اعضای شورای فقهی بانک مرکزی ارائه شده، به بررسی چالشهای نظام بانکی، نقش علم دینی در مدیریت اقتصاد، و ضرورت بازنگری در ساختارهای آموزشی و فقهی پرداخته است. استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی ژرف به تاریخ اسلام و مسائل معاصر، راهکارهایی برای تلفیق علوم مدرن با معارف دینی ارائه کردهاند. این نوشتار، با تکیه بر اصول علم دینی، به تبیین این مفاهیم پرداخته و زمینه را برای پژوهشهای آینده فراهم میسازد.
بخش نخست: زمینههای تاریخی اقتصاد اسلامی
بافت مردمی و معنوی اسلام در صدر اسلام
در صدر اسلام، دین چون جویباری زلال، با بافتی مردمی، معنوی و علمی جریان داشت. حضور ائمه معصومین (ع) این دوره را به الگویی بیبدیل برای اداره جامعه بدل ساخته بود که مشکلات اجتماعی و سیاسی را با هدایت مستقیم معصومین مدیریت میکرد.
از منظر علم دینی، صدر اسلام به دلیل وجود رهبری معصوم، چارچوبی ایدهآل برای تلفیق معرفت و عمل صالح ارائه میداد. این بافت، به دلیل تمرکز بر معنویت و علم، از پیچیدگیهای سیاسی و اجتماعی بعدی به دور بود.
عملکرد ائمه (ع) پس از شهادت امام حسین (ع)
پس از شهادت امام حسین (ع)، ائمه معصومین (ع) به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی، از تشکیل حکومت خودداری کرده و به فعالیتهای معنوی و علمی متمرکز شدند. این رویکرد، چون سپری که از دین محافظت میکند، به حفظ معارف دینی و تربیت معنوی جامعه یاری رساند.
از منظر علم دینی، این تصمیم حکیمانه نشاندهنده درایت ائمه (ع) در مدیریت بحران و حفظ ارزشهای دینی در شرایط دشوار بود.
عدم همراهی ائمه (ع) با حرکتهای سیاسی
ائمه (ع)، با وجود حمایت باطنی از حرکتهای خیرخواهانه مانند قیام مختار و زید، به دلیل پیشبینی عدم موفقیت و جلوگیری از آسیب به شیعیان، از همراهی علنی پرهیز میکردند. این تصمیم، چون نقشهای که مسیر درست را نشان میدهد، به حفظ جایگاه معنوی ائمه کمک کرد.
از منظر علم دینی، این رویکرد بر اهمیت درایت و آیندهنگری در مدیریت حرکتهای اجتماعی تأکید دارد.
محدودیتهای علما در دورههای تاریخی
علما در دورههای مختلف، به دلیل سلطه طاغوتها (بنیامیه، بنیعباس، و شاهان عجم)، از ایفای نقشهای اصلی حکومتی محروم بوده و تنها به امور فرعی مانند قضاوت محدود میشدند. این محدودیت، چون زنجیری که دستان را میبندد، از نفوذ علم دینی در اداره جامعه جلوگیری میکرد.
از منظر تاریخ دینی، این وضعیت نتیجه سیاستهای حکومتی بود که علم دینی را به حاشیه راند و از نقشآفرینی کلان آن جلوگیری کرد.
محدودیتهای علما در دوره مشروطه و پهلوی
در دوره مشروطه و پهلوی، نقش علما به امور دینی مانند موعظه و روضهخوانی محدود شد و از قضاوت و امور حکومتی محروم شدند. این سیاست، چون دیواری که دین را از سیاست جدا میکند، به تضعیف نقش علم دینی در اداره جامعه منجر شد.
از منظر جامعهشناسی دینی، این جدایی به کاهش نفوذ علما در امور کلان و تضعیف پیوند دین و سیاست انجامید.
جمعبندی بخش نخست
زمینههای تاریخی اقتصاد اسلامی نشاندهنده بافت مردمی و معنوی صدر اسلام و محدودیتهای بعدی علما در دورههای مختلف است. این محدودیتها، که نتیجه سیاستهای حکومتی بود، بر ضرورت بازنگری در نقش علم دینی برای مدیریت جامعه تأکید دارد.
بخش دوم: چالشهای اجتماعی و دینی
چالشهای نصحیت در برابر مجوزهای حکومتی
در دوره پیش از انقلاب، علما با چالش نصحیت مردم در برابر مجوزهای حکومتی، مانند مجوز شرابفروشی، مواجه بودند. این تناقض، چون بادی که شعله نصحیت را خاموش میکند، کارآیی موعظه را کاهش میداد.
از منظر علم دینی، این تناقض نشاندهنده تضاد بین ارزشهای دینی و سیاستهای حکومتی بود که علما را در موقعیت دشواری قرار میداد.
مظلومیت علما و جلب ترحم مردم
مظلومیت علما و فعالیتهای معنوی مانند روضهخوانی، به جلب ترحم و حمایت مردمی منجر شد و زمینهساز نقشآفرینی علما در تحولات بعدی شد. این پدیده، چون پلی که مردم و علما را به هم متصل میکند، پیوند عاطفی و اجتماعی را تقویت کرد.
از منظر جامعهشناسی دینی، این مظلومیت به افزایش نفوذ علما در میان مردم و تقویت پایگاه اجتماعی آنها کمک کرد.
ناکامی جنبشهای غیرعلمایی
جنبشهایی مانند درویشی در دوره صفویه و ملیگرایی در دوره مشروطه، به دلیل فقدان پشتوانه علمی و دینی، ناکام ماندند. این ناکامی، چون درختی که ریشهای استوار ندارد، بر اهمیت علم دینی در هدایت جنبشهای اجتماعی تأکید دارد.
از منظر تاریخ اجتماعی، این جنبشها نشاندهنده نیاز به پشتوانه معرفتی برای موفقیت در تحولات اجتماعی هستند.
کاهش حسن نیت مردم در دوران مدرن
در گذشته، مردم با حسن نیت به دین وابسته بودند، اما در دوران مدرن، این وابستگی کاهش یافته و دوری از دین مشاهده میشود. این تغییر، چون سایهای که نور ایمان را کمرنگ میکند، به تضعیف پیوند دینی جامعه منجر شده است.
از منظر جامعهشناسی دینی، این پدیده نتیجه تحولات فرهنگی و اجتماعی است که علم دینی باید با ارائه راهکارهای متناسب به آن پاسخ دهد.
نقد ثروتاندوزی علما
ثروتاندوزی برخی علما، برخلاف سیره علمای گذشته که در فقر و سادهزیستی بودند، به کاهش اعتبار دینی در میان مردم منجر شده است. این رفتار، چون آتشی که اعتماد را میسوزاند، به تضعیف جایگاه علم دینی انجامیده است.
از منظر علم دینی، سادهزیستی علما بهعنوان الگویی برای جلب اعتماد مردم مطرح است، درحالیکه ثروتاندوزی با این اصل در تضاد قرار دارد.
نقد روانشناختی ثروتاندوزی فرزندان علما
برخی فرزندان علما، به دلیل ثروتهای نامشروع پدرانشان، از آنها فاصله گرفته و به نقد رفتارشان پرداختهاند. این واکنش، چون آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، نشاندهنده تعارض بین ارزشهای دینی و رفتارهای ناسازگار است.
از منظر روانشناسی، این تعارض به بیاعتمادی و دوری عاطفی فرزندان از والدین منجر میشود.
جمعبندی بخش دوم
چالشهای اجتماعی و دینی، از جمله تناقض نصحیت و مجوزهای حکومتی، مظلومیت علما، و کاهش حسن نیت مردم، بر ضرورت بازسازی رویکردهای علم دینی برای تقویت پیوند دینی و اجتماعی تأکید دارد. نقد ثروتاندوزی و رفتارهای ناسازگار، راه را برای اصلاح این چالشها هموار میسازد.
بخش سوم: چالشهای نظام بانکی و اقتصاد اسلامی
نیاز به تخصص در اداره جامعه اسلامی
اداره جامعه اسلامی نیازمند تخصص در کنار تعهد دینی است. استاد تأکید دارند که بدون دانش تخصصی، مدیریت جامعه به ناکامی منجر میشود. تخصص، چون کلیدی که درهای پیشرفت را میگشاید، به اداره موفق جامعه یاری میرساند.
این اصل با آیه شریفه وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ (آلعمران: ۱۵۹؛ ترجمه: و در کارها با آنان مشورت کن) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، تلفیق تخصص و تعهد به مدیریت عادلانه جامعه کمک میکند.
نقد سوءاستفاده از منابع دینی
سوءاستفاده از منابع دینی مانند خمس و زکات، به دلیل فقدان نظارت سیستمی، به هدررفت این منابع منجر شده است. این سوءاستفاده، چون طوفانی که داراییها را پراکنده میکند، به تضعیف اقتصاد اسلامی انجامیده است.
این اصل با آیه شریفه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ (أنفال: ۴۱؛ ترجمه: و بدانید هر آنچه به غنیمت بردید، یکپنجم آن برای خداست) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، مدیریت صحیح منابع مالی دینی به رفع نیازهای اجتماعی کمک میکند.
ضرورت بانک اطلاعاتی جهانی
استاد، ایجاد بانک اطلاعاتی جهانی را برای مقایسه ارزش داراییها و منابع کشور با کشورهای دیگر ضروری میدانند. این بانک، چون آیینهای که جایگاه اقتصادی کشور را نشان میدهد، به مدیریت صحیح منابع یاری میرساند.
از منظر اقتصاد اسلامی، این مقایسه به درک بهتر جایگاه اقتصادی و برنامهریزی دقیقتر کمک میکند.
نقد یارانههای نقدی
یارانههای نقدی، بدون برنامهریزی سیستمی، به هدررفت منابع و کاهش تولید منجر میشود. استاد تأکید دارند که منابع باید به تولید و اشتغال هدایت شوند. این رویکرد، چون جویباری که زمین را سیراب میکند، به رشد اقتصادی کمک میکند.
از منظر علم دینی، هدایت منابع به تولید به جای توزیع نقدی، به تحقق عدالت اقتصادی یاری میرساند.
نقد سوءاستفاده از سود بانکی
برخی افراد، سود بانکی را بهعنوان مال خود مصرف میکنند، درحالیکه این سود متعلق به صاحب سرمایه است. استاد این رفتار را نادرست دانسته و بر رعایت حقوق مالی افراد تأکید دارند.
این اصل با آیه شریفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ (نساء: ۲۹؛ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال یکدیگر را به باطل نخورید) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، رعایت حقوق مالی به شفافیت اقتصادی کمک میکند.
چالشهای مسوولان در مدیریت کشور
مسوولان، با وجود حسن نیت، به دلیل فقدان ساختار سیستمی و تخصص، در مدیریت کشور با چالش مواجه هستند. استاد تأکید دارند که مدیریت موفق نیازمند سیستمهای تخصصی و کارآمد است.
از منظر علم دینی، مدیریت سیستمی و تخصصی به اداره عادلانه و کارآمد جامعه یاری میرساند.
جمعبندی بخش سوم
چالشهای نظام بانکی و اقتصاد اسلامی، از جمله سوءاستفاده از منابع دینی، فقدان بانک اطلاعاتی جهانی، و توزیع غیراصولی یارانهها، بر ضرورت تلفیق تخصص و تعهد در مدیریت اقتصادی تأکید دارد. علم دینی راهکارهایی برای شفافیت و عدالت اقتصادی ارائه میدهد.
بخش چهارم: بازنگری در نظام آموزشی و فقهی
نقد آموزشهای سنتی حوزهها
آموزشهای سنتی حوزهها، به دلیل تمرکز بر متون قدیمی و فقدان آموزشهای مدرن، طلاب را برای حل مسائل معاصر آماده نمیکند. استاد بر تلفیق علم دینی با علوم معاصر تأکید دارند.
از منظر علم دینی، بازنگری در نظام آموزشی حوزهها به تربیت طلابی توانمند برای پاسخگویی به نیازهای جامعه کمک میکند.
نقد اجتهاد بدون تخصص
اجتهاد بدون تخصص در علوم انسانی و تجربی، نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. استاد تأکید دارند که مجتهد باید توانایی عبور از متون سنتی به مسائل معاصر را داشته باشد.
این اصل با آیه شریفه فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (نحل: ۴۳؛ ترجمه: اگر نمیدانید از اهل دانش بپرسید) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، تلفیق اجتهاد با علوم مدرن به حل مسائل معاصر کمک میکند.
نقد فتواهای غیرتخصصی در مسائل پزشکی
فتواهای غیرتخصصی در مسائل پزشکی، مانند نگهداری بیماران در ICU، به دلیل فقدان دانش علمی، نادرست است. استاد بر ضرورت تلفیق علم دینی با علوم پزشکی تأکید دارند.
از منظر علم دینی، فتواهای پزشکی باید با دانش روز هماهنگ باشند تا از خطاهای احتمالی جلوگیری شود.
نقد فلسفه سنتی و نیاز به بازنگری
فلسفه سنتی، مانند مباحث جوهر و عرض، پاسخگوی نیازهای معاصر نیست و نیازمند بازنگری است. استاد بر تلفیق فلسفه دینی با علوم مدرن تأکید دارند.
از منظر علم دینی، بازنگری در فلسفه سنتی به پاسخگویی به چالشهای فکری و اجتماعی کمک میکند.
اهمیت تخصص در قضاوت و دفاع حقوقی
در قضاوت و دفاع حقوقی، تخصص در شناخت سیستم قضایی و ارائه استدلالهای منطبق با آن ضروری است. استاد تأکید دارند که قضاوت بدون تخصص به ناکامی منجر میشود.
این اصل با آیه شریفه وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ (نساء: ۵۸؛ ترجمه: و چون میان مردم داوری کنید، به عدالت داوری کنید) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، تخصص در قضاوت به تحقق عدالت کمک میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بازنگری در نظام آموزشی و فقهی، با تأکید بر تلفیق علم دینی با علوم مدرن، به تربیت طلاب و مجتهدان توانمند برای حل مسائل معاصر کمک میکند. این بازنگری، راه را برای پاسخگویی به چالشهای فکری و اجتماعی هموار میسازد.
بخش پنجم: اصلاحات اجتماعی و اقتصادی
نقد فقرگرایی در علم دینی
فقرگرایی، بهعنوان یک ارزش دینی، نادرست است و به عقدههای اجتماعی و فساد مالی منجر میشود. استاد تأکید دارند که علم دینی باید بر تعادل اقتصادی و رفع فقر تمرکز کند.
این اصل با آیه شریفه وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا (قصص: ۷۷؛ ترجمه: و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی و بهرهات را از دنیا فراموش نکن) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، رفع فقر به تحقق عدالت اجتماعی کمک میکند.
چالشهای شراکت اقتصادی علما
شراکت اقتصادی علما با تجار، به دلیل احتمال سوءاستفاده از فتوا، نادرست است. استاد بر حفظ استقلال علما و پرهیز از ورود به فعالیتهای اقتصادی غیرتخصصی تأکید دارند.
از منظر علم دینی، استقلال علما به حفظ اعتبار و اعتماد عمومی کمک میکند.
نقد خوددرمانی و ضرورت آموزش آن
خوددرمانی برای بیماریهای ساده ضروری است، اما نیازمند آموزش علمی و دینی است. استاد تأکید دارند که خوددرمانی بدون آموزش به خطا منجر میشود.
از منظر علم دینی، آموزش خوددرمانی به خودآگاهی و مدیریت سلامت کمک میکند.
نقد افزایش جرایم اجتماعی
افزایش جرایم اجتماعی، مانند زنا و فساد، نتیجه امنیت کاذب و فقدان نظارت دینی و اجتماعی است. استاد بر ضرورت تقویت ارزشهای دینی برای کاهش این جرایم تأکید دارند.
این اصل با آیه شریفه وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (طلاق: ۲؛ ترجمه: و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروجی قرار میدهد) همخوانی دارد. از منظر جامعهشناسی دینی، تقویت ارزشهای دینی به کاهش جرایم کمک میکند.
نقد رفتارهای غیراخلاقی در معاملات
رفتارهای غیراخلاقی در معاملات، مانند سوءاستفاده از قراردادها، به دلیل فقدان نظارت دینی و قانونی افزایش یافته است. استاد بر رعایت اصول شرعی در معاملات تأکید دارند.
این اصل با آیه شریفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (مائده: ۱؛ ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، به قراردادها وفا کنید) همخوانی دارد. از منظر علم دینی، رعایت اصول شرعی در معاملات به شفافیت و عدالت اقتصادی کمک میکند.
جمعبندی بخش پنجم
اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، با تأکید بر رفع فقرگرایی، حفظ استقلال علما، آموزش خوددرمانی، و کاهش جرایم اجتماعی، به تحقق عدالت و شفافیت در جامعه اسلامی یاری میرساند. علم دینی راهکارهایی برای تقویت ارزشهای اخلاقی و اقتصادی ارائه میدهد.
جمعبندی
این درسگفتار، با نگاهی عمیق به چالشهای اقتصاد اسلامی و نظام بانکی، بر ضرورت تلفیق تخصص و تعهد در مدیریت جامعه تأکید دارد. بازنگری در نظام آموزشی حوزهها، رفع سوءاستفاده از منابع دینی، و تقویت ارزشهای اخلاقی در معاملات، از محورهای اصلی این نوشتار است. علم دینی، چون چراغی که مسیر را روشن میکند، راهکارهایی برای تحقق عدالت و شفافیت اقتصادی ارائه میدهد. این نوشتار، پژوهشگران و سیاستگذاران را به سوی بازسازی ساختارهای دینی و اقتصادی برای پاسخگویی به نیازهای معاصر دعوت میکند.