متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 466
مقدمه
آنچه پیش رو دارید، بازنویسی خاطرات و تأملات من است که در خلال درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شدهاند. این روایتها، شرحی است از زیستن در بستر چالشها، مواجهه با مرگ، شجاعت در برابر بحرانها، و انس عمیق با قرآن کریم. من در این گفتگوهای صمیمی، تلاش کردهام تا با زبانی ساده اما ژرف، تجربیات و دیدگاههایم را با شما به اشتراک بگذارم. این خاطرات، نهتنها شرح وقایع زندگی من، بلکه تأملاتی است در باب علم دینی، تهذیب نفس، و آمادگی برای قیامت، که امیدوارم برای شما نیز الهامبخش باشد.
بخش اول: پذیرش مرگ و زیستن در بستر چالشها
از کودکی، زندگیام با مخاطرات و چالشها عجین بوده است. گویی حیات من، میدان آزمونی است که هر لحظهاش با انتظار مرگ و زندگی همراه است. من همیشه در انتظار همهچیز بودهام؛ از حیات گرفته تا مرگ. هر صبح که بیدار میشوم، شکرگزارم که هنوز زندهام و کسی مرا نکشته است. این شکرگزاری، نه از سر ترس، بلکه از آگاهی به این حقیقت است که مرگ، در هر لحظه ممکن است فرا رسد. قرآن کریم میفرماید: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (آلعمران: 185)؛ «هر نفسی چشنده مرگ است.» این آیه، مرا به یاد میآورد که مرگ، بخشی جداییناپذیر از حیات است و باید برای آن آماده بود.
زندگی من، همواره در دل مشکلات و درگیریها گذشته است. از کودکی، مخاطرات را دیدهام و آموختهام که چالش، اصل موضوعی حیات است. اگر بخواهم آرامش داشته باشم، باید این حقیقت را بپذیرم و خود را برای هر پیشامدی آماده کنم. این آمادگی، مرا از منت دیگران بینیاز کرده است. نه وصیتی دارم، نه دغدغهای. هرچه خدا بخواهد، همان میشود. این بینیازی، از توکل بر خدا سرچشمه میگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق: 3)؛ «و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافی است.»
درنگ: پذیرش مرگ بهعنوان بخشی از حیات و توکل بر خدا، انسان را از وابستگی به دیگران بینیاز میکند و او را برای مواجهه با چالشهای زندگی آماده میسازد.
بخش دوم: شجاعت در برابر بحران
یادم میآید روزی در حسینیه ارگ، مشغول تدریس بودم. جمعیت زیادی گرد آمده بودند و درسگفتار، حسابی پرشور بود. ناگهان صدای بمباران بلند شد. شیشهها با صدایی وحشتناک شکستند و همه بهیکباره فرار کردند. من اما آرام بر منبر ماندم. نه از سر لجبازی، بلکه از این باور که ترس، بیمعناست. به خودم گفتم: «اینها برمیگردند. شیشه شکسته، چیزی نیست.» پس از چند دقیقه، مردم بازگشتند. سرم را پایین انداخته بودم و منتظر بودم تا همه جمع شوند. وقتی همه آمدند، گفتم: «چرا فرار کردید؟ اگر میخواهید فیلسوف شوید، باید عقلانی بیندیشید. بمب یا اینجا میافتد یا نمیافتد. اگر اینجا بیفتد، فرار بیفایده است، چون سرعتش از پای شما بیشتر است. اگر هم نیفتد، ترس شما بیمعناست.» این استدلال، آنها را به فکر فرو برد. قرآن کریم میفرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ (محمد: 31)؛ «و قطعاً شما را میآزماییم تا مجاهدان و شکیبایان را از میان شما معلوم کنیم.»
اما نکته دیگری هم بود که دلم را آزرد. وقتی همه فرار کردند، هیچکس به فکر من نبود که بالای منبر، چند پله دورتر از در بودم. من همیشه به اساتیدم عشق میورزیدم و خودم را فدای آنها میکردم، اما شاگردانم مرا تنها گذاشتند. این بیوفایی، با سنت شاگردی سازگار نیست. حدیث میفرماید: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمَخْلُوقَ لَمْ يَشْكُرِ الْخَالِقَ»؛ «کسی که از مخلوق تشکر نکند، از خالق تشکر نکرده است.» علم، باید به جان آدمی نفوذ کند، نه اینکه صرفاً کلماتی باشد که در ذهن جمع میشوند. هدف من از تدریس، تهذیب نفس و آمادهسازی شاگردان برای برزخ و قیامت بود، نه بازی با کلمات.
درنگ: شجاعت در برابر بحران، ریشه در تفکر عقلانی و ایمان به امتحان الهی دارد. علم دینی باید به تهذیب نفس منجر شود، نه صرفاً انباشت کلمات.
بخش سوم: آمادگی برای برزخ و قیامت
من همیشه باور داشتهام که علم دینی، باید انسان را برای عالم برزخ آماده کند. روزی در عالم رؤیا، عالمی را دیدم که متصدی تهذیب دیگران بود، اما خود نیز در حال تهذیب نفس بود. او در فضایی مانند حمامهای قدیمی، مسئول هدایت عدهای بود که برخی را میشناختم. این صحنه، مرا به یاد این حقیقت انداخت که علم بیتأثیر، در برزخ مانند لباسی است که از تن عالم کنده میشود. قرآن کریم میفرماید: يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء: 88-89)؛ «روزی که مال و فرزندان سودی نمیدهند، مگر کسی که با قلبی سلیم نزد خدا آید.» حدیث نیز میفرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»؛ «طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.» اما این علم، باید به تهذیب نفس منجر شود، وگرنه ارزشی ندارد.
درنگ: علم دینی، زمانی ارزشمند است که انسان را برای برزخ و قیامت آماده کند و به تهذیب نفس منجر شود.
بخش چهارم: اهمیت دقت زبانی و نقد علم دینی
یادم میآید در جهرم، پیش از انقلاب، منبرهای پرشوری داشتم. شهر پر از جمعیت میشد و من با حرارت، از ظلم و بیعدالتی سخن میگفتم. یک روز، واژهای را بهکار بردم که گمان میکردم معنای سادهای دارد، اما بعد فهمیدم معنای ناپسندی داشته است. بلافاصله عذرخواهی کردم، چون دقت زبانی در سخنرانی دینی، امری ضروری است. قرآن کریم میفرماید: وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا (احزاب: 70)؛ «و سخنی استوار بگویید.» این ماجرا، مرا به فکر فرو برد که چرا در علوم دینی، به دانش اشتقاق و معانی واژهها کمتر توجه شده است. شاید محدودیتهای تاریخی، مانند استعمار یا تقیه، مانع رشد این علوم شدهاند. این نقص، باید با اجتهاد پویا جبران شود.
درنگ: دقت زبانی در سخنرانی دینی و توسعه علوم مانند اشتقاق، برای فهم دقیقتر متون دینی ضروری است.
بخش پنجم: فروتنی و تخصصگرایی
روزی در جزیره مجنون، برای تفریح و دیدار از اوضاع، با پاترول همراه رزمندگان بودیم. یکی از رانندگان تریلی، با صمیمیتی که در میان ترکتباران دیدهام، از من خواست پشت فرمان تریلی بنشینم. من اما امتناع کردم. گفتم: «من راننده چهارچرخم، این چهلچرخ حرام است!» خندید و اصرار کرد، اما من میدانستم که رانندگی تریلی، مهارتی خاص میخواهد. این تجربه، مرا به یاد تفاوت تخصصها در علوم دینی انداخت. هر علمی، مهارت و توانایی خاص خود را میطلبد. قرآن کریم میفرماید: وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ (یوسف: 76)؛ «و بالای هر صاحب علمی، داناتری است.» صمیمیت آن راننده، مرا به یاد این حدیث انداخت: «خَيْرُ النَّاسِ مَنْ نَفَعَ النَّاسَ»؛ «بهترین مردم کسی است که به مردم سود برساند.»
درنگ: فروتنی در برابر حدود توانایی و تخصصگرایی در علوم دینی، از اصول اساسی موفقیت در هر رشتهای است.
بخش ششم: انس با قرآن کریم
من سالهاست که با قرآن کریم انس دارم، حتی وقتی بسته است. کافی است با طهارت، رو به قبله، در محضر آن بنشینم. احساس میکنم قرآن مرا قرائت میکند، نه من آن را. این انس، آرامشی به قلبم میبخشد، گویی قلب مادری یا فرزندی را به سینهام فشردهام. قرآن کریم میفرماید: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ (اسراء: 82)؛ «و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است فرو میفرستیم.» این انس، مرا به معرفتی عمیق رسانده است. من باور دارم که فهم قرآن، به یک یا چند روش محدود نیست. هر راهی میتواند به قرب الهی منجر شود. قرآن کریم میفرماید: هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ (آلعمران: 138)؛ «این بیانی برای مردم و هدایت و اندرزی برای پرهیزگاران است.» حدیث نیز میفرماید: «إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ»؛ «قرآن زنده است و نمیمیرد.»
درنگ: انس با قرآن کریم، حتی بدون قرائت، میتواند به قرب الهی و تحول درونی منجر شود. فهم قرآن نباید به روشهای خاصی محدود گردد.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، شرحی است از زیستن در میانه چالشها، شجاعت در برابر بحران، و انس عمیق با قرآن کریم. من کوشیدهام با زبانی صمیمی، تجربیاتم را با شما در میان بگذارم تا نشان دهم علم دینی، نهتنها ابزار فهم متون، بلکه راهی برای تهذیب نفس و آمادگی برای قیامت است. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در زندگی، شجاعت در برابر سختیها، و انس با کلام الهی. امیدوارم این روایتها، شما را به سوی معرفت و تهذیب نفس رهنمون سازد.
با نظارت صادق خادمی