در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 469

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 469

مقدمه

این خاطرات، شرح لحظاتی است که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام؛ روایت‌هایی از زندگی‌ام که در آن‌ها علم، معنویت، و تعهد به دین با تجربه‌های زیسته‌ام درآمیخته است. در این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، می‌کوشم شما را به دنیای درونی‌ام ببرم؛ جایی که عشق به ائمه معصومین علیهم‌السلام، تلاش بی‌وقفه برای خدمت به دین، و تأمل در عظمت اماکن مقدس، روح و جانم را شکل داده است. هر خاطره، پنجره‌ای است به سوی لحظه‌هایی که مرا به خدا و اولیای او نزدیک‌تر کرده و مرا واداشته تا در مسیر علم و عمل، بی‌هیاهو و خالصانه، گام بردارم.

بخش اول: در محضر مسجد کوفه

روزی در مسجد کوفه بودم، جایی که عطر معنویتش هر دلی را به سوی خدا می‌کشاند. من، که خود را آدمی ساده نمی‌دانم و در پیشگاه الهی نیز ادعای سادگی نخواهم کرد، در آن فضای مقدس نشستم. به رفقایم گفتم: «شما بروید و هرچه قدمگاه و نماز است بخوانید، من اینجا می‌نشینم.» سپس دو رکعت نماز جانانه خواندم، گویی روحم را به آسمان‌ها گره زدم. آن‌قدر در آن دو رکعت غرق شدم که انگار به همه عالم فوت کردم! نیم ساعتی نشستم و به قدر ده سال فکر کردم. انرژی‌ام چنان تحلیل رفت که گویی جسمم در حال سوختن بود. برخاستم و به کبابی نزدیک مسجد رفتم. به صاحب کبابی گفتم: «حاجی، ده سیخ کباب تمیز برایم آماده کن، هرچه پول بخواهی می‌دهم.» جای شما خالی، با نوشابه و چند پیاز، کباب‌ها را خوردم و جان تازه‌ای گرفتم. سپس بازگشتم، دو رکعت دیگر خواندم و آماده شدم تا با رفقا به راهمان ادامه دهیم.

درنگ: تجربه حضور در مسجد کوفه، نشان‌دهنده پیوند عمیق من با اماکن مقدس و تلاش برای حفظ تعادل بین معنویت و نیازهای جسمانی است. این لحظه، بازتاب آیه وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا (قرآن کریم، قصص: 77) است: «و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی و بهره‌ات از دنیا فراموش نکن.»

در آن سفر، از آب‌های محلی پرهیز کردم و آب معدنی را ترجیح دادم، چرا که معتقد بودم آب‌های آنجا ممکن است سلامت را به خطر اندازد. این دقت، ریشه در باورم به حفظ جسم برای عبادت بهتر داشت. چنان‌که در حدیث آمده است: «دو نعمت که بسیاری از مردم در آن‌ها زیان می‌بینند: سلامت و فراغت.» این تجربه، مرا به یاد اهمیت سلامت در مسیر بندگی انداخت.

درنگ: پرهیز از آب‌های مشکوک، نشان‌دهنده دقت در حفظ سلامت برای انجام بهتر عبادات است، که با حدیث «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ الصِّحَّةُ وَالْفَرَاغُ» همخوانی دارد.

بخش دوم: عشق بی‌پایان به ائمه معصومین

عشق به ائمه معصومین علیهم‌السلام، مانند خونی در رگ‌هایم جاری است. عظمت آن‌ها چنان است که گویی اثبات وجودشان از اثبات خدا آسان‌تر است. من این عظمت را نه تنها حسادت‌برانگیز نمی‌دانم، بلکه آن را چون دارایی پدری برای فرزند، متعلق به خودم می‌بینم. این باور، قلبم را آرام می‌کند و مرا به آن‌ها پیوند می‌دهد، گویی هرچه دارند، مال ماست. چنان‌که در حدیث آمده: «کسی که ما اهل بیت را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است.» این عشق، مرا به آیه وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ (قرآن کریم، نساء: 59) می‌رساند: «از خدا و پیامبر و اولی‌الامر خود اطاعت کنید.»

درنگ: عشق به ائمه، نشان‌دهنده رابطه عمیق معنوی و عاطفی من با ایشان است، که با حدیث «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» و آیه قرآن کریم (نساء: 59) همخوانی دارد.

بخش سوم: تسلیم در محضر حضرت ابوالفضل علیه‌السلام

در کربلا، کنار ضريح حضرت ابوالفضل علیه‌السلام ایستاده بودم، با چفیه بر سر و پیراهن عربی بر تن. ناگاه حس کردم دستی به جیبم وارد شد و پولم را برداشت. با خود گفتم: «در گذشته می‌گفتند هر که ناپاک به حرم نزدیک شود، خون‌دماغ می‌شود، اما این فرد چنین نشد.» به احترام حرم و تسلیم به خواست حضرت، سکوت کردم و گفتم: «اگر نظر شما عوض شده، من هم تابعم.» از حرکت دستش دریافتم که ایرانی است، نه عرب. این مشاهده، هوش و دقت مرا در جزئیات نشان داد، چنان‌که حدیث می‌فرماید: «عالم به زمان خود، گرفتار شبهات نمی‌شود.»

درنگ: تسلیم در برابر خواست الهی و احترام به حرم، همراه با دقت در جزئیات، نشان‌دهنده توکل و هوش من در مواجهه با مسائل است، که با آیه وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ (قرآن کریم، حج: 32) و حدیث «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ» همخوانی دارد.

این تجربه، مرا به یاد تعهد عمیقم به دین انداخت. آماده‌ام همه چیزم را برای دین فدا کنم، چرا که زندگی موقتی است و تنها دین ماندگار است. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: 162): «بگو: نماز و عبادتم و زندگی و مرگم برای خدای پروردگار جهانیان است.»

درنگ: فداکاری برای دین، اولویت زندگی من است، که با آیه قرآن کریم (انعام: 162) همخوانی دارد.

بخش چهارم: تلاش بی‌وقفه در راه علم دینی

چهل سال است که شب و روز در مرکز علم، از چهار تا دوازده درس تدریس کرده‌ام. خود را تنها یک مکانیک در خدمت علم دینی می‌دانم، نه بیشتر. از هیاهوهای بی‌اساس دوری می‌کنم و به گفت‌وگوی علمی با استدلال باور دارم. عالمان را دعوت به بحث کرده‌ام، نه برای کشتی گرفتن، بلکه برای جست‌وجوی حقیقت. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (نحل: 125): «و با آنان به شیوه‌ای که نیکوتر است مجادله کن.» از ادعاهای صوری در علم دینی انتقاد دارم، چرا که علم واقعی نیازمند کار مداوم و استدلال است، نه هیاهو. این باور، مرا به آیه قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره: 111) پیوند می‌دهد: «بگو: اگر راست می‌گویید، دلیل خود را بیاورید.»

درنگ: تعهد به علم دینی و گفت‌وگوی استدلالی، محور زندگی علمی من است، که با آیات قرآن کریم (نحل: 125 و بقره: 111) همخوانی دارد.

از رویکردهای صوری که علم را به شعار تقلیل می‌دهند، انتقاد دارم. علم دینی باید مبتنی بر کار و استدلال باشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف: 2): «چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟»

درنگ: نقد رویکردهای صوری در علم دینی، بر ضرورت اصالت و عمل تأکید دارد، که با آیه قرآن کریم (صف: 2) همخوانی دارد.

بخش پنجم: ادب عالمانه در منبر

خاطره‌ای از یکی از عالمان بزرگ شنیدم که در میانه منبر، برای تجدید وضو پایین آمد، وضو گرفت و بدون اختلال به سخنرانی ادامه داد. این رفتار، مرا به یاد آیه خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا (قرآن کریم، نساء: 28) انداخت: «انسان ضعیف آفریده شده است.» او با پذیرش ضعف انسانی و مدیریت عالمانه آن، ادب و احترام به مخاطب را نشان داد.

درنگ: ادب عالمانه در منبر، نشان‌دهنده احترام به مخاطب و پذیرش ضعف‌های انسانی است، که با آیه قرآن کریم (نساء: 28) همخوانی دارد.

بخش ششم: آمادگی برای خدمت به دین

همیشه با خود گفته‌ام که آماده‌ام هر وظیفه‌ای، حتی پر کردن آفتابه در مسجد، را برای دین انجام دهم. اگر امام زمان علیه‌السلام به من بفرماید: «برو آفتابه پر کن»، با جان و دل می‌پذیرم. این آمادگی، ریشه در باورم به تسلیم در برابر خواست الهی دارد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: 162): «بگو: نماز و عبادتم و زندگی و مرگم برای خدای پروردگار جهانیان است.» در سفری به تهران، با راننده تاکسی گفت‌وگویی داشتم. او را با شوخی آزمودم و گفتم: «تو کوچک‌تر از آنی که با من دعوا کنی!» در نهایت، او از گرفتن پول اضافی صرف‌نظر کرد و این تجربه، مرا به یاد حدیث «بهترین مردم کسی است که به مردم سود برساند» انداخت.

درنگ: آمادگی برای هرگونه خدمت به دین و مدیریت اخلاقی روابط انسانی، نشان‌دهنده تعهد و فروتنی من است، که با آیه قرآن کریم (انعام: 162) و حدیث «خَيْرُ النَّاسِ مَنْ نَفَعَ النَّاسَ» همخوانی دارد.

از ادعاهای بی‌اساس درباره ظهور امام زمان علیه‌السلام انتقاد دارم. این سخنان، اغلب بدون پشتوانه علمی است و باید از گزافه‌گویی پرهیز کرد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء: 36): «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال نکن.»

درنگ: نقد ادعاهای غیرواقعی درباره ظهور، بر ضرورت علم و پرهیز از گزافه‌گویی تأکید دارد، که با آیه قرآن کریم (اسراء: 36) همخوانی دارد.

جمع‌بندی

این خاطرات، بازتابی از زندگی‌ام در مسیر علم، معنویت، و خدمت به دین است. از حضور در مسجد کوفه تا تسلیم در حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام، از تلاش بی‌وقفه در مرکز علم تا آمادگی برای هرگونه خدمت، هر لحظه از این روایت‌ها، مرا به خدا و ائمه معصومین علیهم‌السلام نزدیک‌تر کرده است. این گفتگوهای صمیمی، دعوتی است به تأمل در عظمت دین و تعهد به آن، با فروتنی و استدلال. امیدوارم این روایت‌ها، شما را نیز به سوی حقیقت و خدمت به دین رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی