در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 471

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 471)

مقدمه

من، محمدرضا نکونام، در این مجموعه از گفتگوهای صمیمی، خاطراتی را بازگو می‌کنم که گاه در خلال درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. این روایت‌ها، تأملاتی است از عمق وجودم، که ریشه در سال‌ها تجربه، تأمل در معارف دینی، و مواجهه با واقعیات جامعه دارد. هدفم آن است که با زبانی ساده اما عمیق، شما را به جهانی ببرم که در آن حقیقت، عدالت، و معنویت در مرکز توجه قرار دارند. این خاطرات نه‌تنها بازتاب‌دهنده زندگی شخصی من، بلکه تلاشی برای روشن ساختن مسیر حقیقت‌جویی در بستر دین و جامعه است. هر بخش از این گفتگوها، دریچه‌ای به سوی تأمل در مسائل بنیادین دینی، اخلاقی، و اجتماعی می‌گشاید و شما را دعوت می‌کند تا همراه من، در این سفر معنوی و معرفتی گام بردارید.

بخش اول: حقیقت ولایت و ضرورت تثبیت آن

سال‌ها پیش، در روزگاری که جنگ سایه سنگینی بر سرزمین‌مان افکنده بود، یکی از دوستان که خود را پیرو ولایت می‌دانست، نزدم آمد و گفت: «چرا این‌قدر خودت را منزوی کرده‌ای؟ بیا و در جمع ما باش!» گفتم: «من چگونه می‌توانم به جمع شما بپیوندم، وقتی زمینه‌ای برای باور صادقانه در آن نمی‌یابم؟» او اصرار کرد که همراهش به مراسم دعای ندبه بروم. پذیرفتم و رفتیم. وقتی به آنجا رسیدم، حدود شصت، هفتاد نفر از آقایان را دیدم که گرد هم آمده بودند. به دوستم گفتم: «کنارم بنشین و فقط گوش کن.» سپس ادامه دادم: «من حتی اگر جزئیات زندگی این افراد را کنار بگذارم، کلیت رفتارشان را که می‌بینم، می‌فهمم که برخی از آن‌ها با حقیقت انقلاب و ولایت سازگار نیستند. تو می‌گویی من به این جمع بپیوندم؟ من نمی‌خواهم بازی ضد انقلابی راه بیندازم. این‌ها شاید ولایتی باشند، اما ولایتی‌هایی که با حقیقت انقلاب هم‌خوانی ندارند. تو اگر بیایی، خطرناک است، اما من اگر بیایم، کسی چیزی نمی‌گوید. ولی این راه، راه درستی نیست.»

ولایت، آن‌گونه که من فهمیده‌ام، چیزی نیست که با سینه‌زنی یا خوردن چلوکباب به دست آید. ولایت، حقیقتی است که باید در جامعه «آب‌بندی» شود، یعنی تثبیت گردد و ریشه بدواند. این حقیقت، مانند آب کر در فقه است؛ آبی که به دلیل حجم و پاکی‌اش، هر نجاستی را پاک می‌کند. اگر این حقیقت در جامعه نباشد، هیچ اصلاح واقعی ممکن نیست. همه چیز به دروغ آلوده می‌شود. شیعه باید این حقیقت را در دل خود حفظ کند، همان‌گونه که معصومین علیهم‌السلام با حفظ این آب کر، جامعه را تطهیر می‌کردند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا

(و از آسمان آبی پاک‌کننده فرو فرستادیم) (سوره فرقان، آیه 48). این آیه به ما یادآوری می‌کند که حقیقت، مانند آبی پاک‌کننده، باید در جامعه جاری باشد تا نجاست‌های دروغ و انحراف را بزداید.

درنگ: ولایت، حقیقتی است که نیازمند تثبیت و نهادینه شدن در جامعه است، نه صرف اعمال ظاهری یا عاطفی.

در آن جمع، به دوستم گفتم: «ما باید هدف‌های مشخصی داشته باشیم. نمی‌شود با حب و بغض یا منافع شخصی قضاوت کرد.» این سخن من از قرآن کریم الهام گرفته بود که می‌فرماید:

وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا

(و دشمنی با قومی شما را به ستم‌ورزی وانندارد) (سوره مائده، آیه 8). قضاوت عادلانه، حتی در برابر مخالفان، وظیفه‌ای است که نباید از آن غفلت کرد.

یکی دیگر از دغدغه‌هایم، تحریف‌هایی است که در روایات تاریخی، مانند داستان کربلا، رخنه کرده است. مثلاً می‌گویند شمر یا سنان، امام حسین علیه‌السلام را به شهادت رساندند، اما سندی معتبر برای این ادعا نداریم. یا می‌گویند 1750 تیر به بدن مبارک ایشان اصابت کرد! کی آنجا ایستاده بود و تیرها را شمرد؟ مقاتل ما پر از این‌گونه داستان‌های بی‌اساس است. یک کارشناس اگر بیاید، به‌راحتی می‌فهمد که این‌ها نمی‌توانند حقیقت داشته باشند. باید تحقیقاتمان علمی و بی‌طرفانه باشد، نه گروهی یا فرقه‌ای. قرآن کریم هشدار می‌دهد:

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ

(و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن) (سوره اسراء، آیه 36). این آیه، دعوتی است به حقیقت‌جویی و پرهیز از پذیرش روایات بدون سند.

درنگ: تحقیقات دینی و تاریخی باید علمی و بی‌طرفانه باشد، به‌دور از حب و بغض یا تعصبات فرقه‌ای.

بخش دوم: عدالت در برابر منافع شخصی

یادم می‌آید روزی به یکی از دوستان گفتم: «من از امکانات این کشور حتی یک دینار هم برای خودم استفاده نکرده‌ام، و شکر خدا، دستبندی هم به دست کسی نزده‌ام.» این را از صمیم قلب گفتم، چون همیشه شاکر بوده‌ام که توانسته‌ام سلامت اخلاقی‌ام را حفظ کنم. این سخن من ریشه در آیه‌ای دارد که می‌فرماید:

وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا

(و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروجی قرار می‌دهد) (سوره طلاق، آیه 2). زهد و پرهیز از سوءاستفاده، راهی است که خداوند برای رهایی از لغزش‌ها پیش پای ما می‌نهد.

در مقابل، برخی پس از انقلاب، امکانات عمومی را برای نزدیکانشان به کار بردند. مثلاً شنیدم عده‌ای توالت فرنگی را به چادرهای ایلاتی برده و برای فامیل‌هایشان نصب کرده‌اند! این رفتار را مقایسه کنید با سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام. وقتی عقیل نزد ایشان آمد و به دلیل نیازهای خانوادگی‌اش درخواست کمک کرد، حضرت آتش گداخته‌ای را نزدیک دستش بردند تا او را از طمع به بیت‌المال بازدارند. این سیره، نشان‌دهنده عدالت‌محوری معصومین است. قرآن کریم می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به عدالت قیام کنید) (سوره نساء، آیه 135). این آیه، دعوتی است به پایبندی به عدالت، حتی در برابر نزدیکان.

درنگ: عدالت‌محوری معصومین علیهم‌السلام در برابر منافع شخصی و خانوادگی، الگویی برای حفظ سلامت اخلاقی است.

بخش سوم: قدرت، عدالت، و خدعه در تاریخ

تاریخ ایران پر است از داستان‌هایی که قدرت و خدعه در آن‌ها نقش بازی کرده‌اند. مثلاً، کریم‌خان زند، آقامحمدخان قاجار را در ارگ زندانی کرده بود، چون می‌دانست اگر او آزاد شود، شاه خواهد شد. آقامحمدخان اجازه نداشت حتی برای خرید از ارگ خارج شود. اما همین که کریم‌خان بیمار شد و زمین‌گیر، آقامحمدخان از فرصت استفاده کرد، به تهران گریخت و قدرت را به دست گرفت. بعد هم با خدعه و نیرنگ، لطفعلی‌خان را که از نوادر شمشیرزنان جهان بود، به دام انداخت. کریم‌خان اما، به عدالت‌خواهی معروف بود. می‌گویند وقتی شترهای باربری پر از جواهرات را می‌دید، می‌گفت: «عجب کشوری داریم که این‌قدر امنیت دارد که کسی به این اموال طمع نمی‌کند.» این عدالت‌خواهی، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ

(خدا به عدالت و احسان فرمان می‌دهد) (سوره نحل، آیه 90).

این داستان مرا به تأمل در تفاوت روش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام واداشت. پیامبر با قدرت و شمشیر، اسلام را گسترش دادند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ

(و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم) (سوره انبیاء، آیه 107). اما امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از تیغ استفاده نکردند و بر حقیقت‌جویی تأکید داشتند. این تفاوت، باعث شد که نظام اجرایی پس از پیامبر فروپاشی کند، نه به دلیل ضعف حضرت، بلکه به دلیل تغییر روش از قدرت‌محوری به حقیقت‌محوری.

درنگ: تفاوت روش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، نشان‌دهنده گذار از قدرت‌محوری به حقیقت‌محوری است.

بخش چهارم: شفافیت و سلامت در کنش‌های دینی

همیشه باور داشتم که شفافیت در رفتار، اقتدار و سلامت می‌آورد. یادم می‌آید روزی به یکی از دوستان گفتم: «من وقتی می‌خواهم از خانه بیرون بروم، حتی برای خرید، با صدای بلند اعلام می‌کنم تا همه بدانند. این شفافیت، خیالم را راحت می‌کند که کسی از من خوفی به دل راه نمی‌دهد.» این باور من از قرآن کریم الهام گرفته است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید و سخن راست بگویید) (سوره احزاب، آیه 70).

غصه من، نه برای خودم، بلکه برای دین، مردم، و انقلاب بوده است. هیچ‌گاه به فکر مشکلات شخصی‌ام نبوده‌ام، چون اساساً مشکلی ندارم که بخواهم به آن فکر کنم. گاهی به خدا می‌گویم: «خدایا، اگر می‌خواهی مصالحه کنی، هرچه داری به دیگران بده، من راضی‌ام. اما اگر کسی بهتر از من پیدا نکردی، من همین‌جا می‌ایستم و هرچه لازم باشد، تحمل می‌کنم.» این ایثار، ریشه در آیه‌ای دارد که می‌فرماید:

وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

(و هر کس از بخل نفس خود مصون ماند، آنان رستگارانند) (سوره حشر، آیه 9).

درنگ: شفافیت در رفتار و پرهیز از تقیه غیرضروری، اقتدار و سلامت دینی را تضمین می‌کند.

بخش پنجم: نقد منصفانه و تعهد به حقیقت

سال‌ها پیش، یکی از عالمان دینی به من گفت: «نقد کن، اما منصفانه.» من هم گفتم: «هرجا سخن درستی باشد، می‌پذیرم، حتی اگر از غیرمسلمان باشد. اما اگر اشکالی ببینم، بی‌پرده می‌گویم.» این روش من است: نقد و بررسی عالمانه، نه شرح صرف. یک‌بار به من پیشنهاد شد که آثار یکی از عالمان دینی را شرح کنم. گفتم: «من شارح نیستم. نقد می‌کنم و اگر اشکالی باشد، می‌گویم. اگر هم درست باشد، می‌پذیرم.» این روش، ریشه در قرآن کریم دارد:

فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

(به بندگانم بشارت ده * کسانی که سخن را می‌شنوند و بهترین آن را پیروی می‌کنند) (سوره زمر، آیات 17-18).

من همیشه باور داشته‌ام که نقد باید مبتنی بر حقیقت باشد، نه تعصب. حتی اگر سخن درستی از کسی باشد که با من هم‌عقیده نیست، آن را می‌پذیرم. این روش، به من اجازه داده تا در مسیر حقیقت‌جویی ثابت‌قدم بمانم و از دام تعصبات فرقه‌ای به دور باشم.

درنگ: نقد منصفانه و پذیرش حقیقت، حتی از غیرمسلمانان، نشان‌دهنده تعهد به روش علمی و بی‌طرفی است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از سال‌ها تأمل من در مسائل دینی، تاریخی، و اجتماعی است. از ولایت که باید چون آبی پاک‌کننده در جامعه جاری باشد، تا عدالت‌محوری معصومین علیهم‌السلام، از ضرورت شفافیت در رفتار تا تعهد به نقد منصفانه، همه این‌ها مرا به این باور رسانده که حقیقت، تنها راه نجات جامعه است. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در این مسیر دعوت کند و نوری بر راه حقیقت‌جویی‌تان بیفکند.

با نظارت صادق خادمی